شورای هماهنگی راه سبز امید، همان شورایی که پس از حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعلام موجودیت کرد و هیچگاه مشخص نشد اعضای آنچه کسانی هستند، اینبار هم با انتشار بیانیهای به تحلیل وضعیت کشور و شرایط مورد نظر خود برای شرکت در انتخابات آتی پرداخته است و از شهروندان درخواست کرده تا در یک انتخابات آزاد و مشروط شرکت کنند.
گذشته از اینکه مفهوم انتخابات آزاد که اصلاحطلبها بهدنبال آن هستند چقدر به مفهوم جهانی آن نزدیک است، با وقایع دوسال گذشته، سرکوب هزاران معترض به فجیعترین اشکال ممکن، بسته شدن احزاب و مطبوعات، کشتن و به زندان انداختن مردم معترض، روشنفکران و فعالان دموکراسیخواه و حقوق بشر و در نهایت حصر رهبران این موج مردمی دموکراسیخواه، حکومت پیام خود را به روشنی به جنبش دموکراسیخواهی ایران ارسال داشته است: سرکوب میکنیم وکوتاه نمیآییم! در چنین شرایطی است که باید پرسید اصلاحطلبها به کدام افق چشم دوختهاند که رویای انتخابات آزاد را در ذهن میپرورانند؟
به یاد داریم که جبهه مشارکت در بیانیه خود در مورد راهپیمایی ۲۵ بهمن عنوان کرد: «عزم ملت ما در آری گفتن به انتخابات و نه گفتن به مداخله نظامیها، یک عزم اصلاحطلبانه برای مصونسازی نظام از سقوط و انحطاط است.» این حزب اصلاحطلب با وجود شعارهای ساختارشکن مردم- مرگ بر خامنهای، مبارک بنعلی نوبت سیدعلی و… – و پاره شدن تصویر رهبری جمهوری اسلامی در خلال اعتراضهای خیابانی، دست به تحریف واقعیتهای جنبش اعتراضی مردم زد. بر همین مبنا بیم آن میرود که اینبار هم مفهوم جهانی انتخابات آزاد دستخوش التزام عملی و نظری به ولایت مطلقه فقیه و اصلاحات در چارچوب قانون اساسی شود. حال آنکه میدانیم رهبران جنبش سبز بارها در ابتدای شکلگیری این جنبش به این مسئله اذعان داشتهاند که قانون اساسی جمهوری اسلامی دچار ضعفهای جدی است و حتی مهدی کروبی عنوان کرد این حکومت نه جمهوری و نه اسلامی است.
با این حال شورای هماهنگی راه سبز امید، مردم را به شرکت مشروط در انتخابات آینده دعوت کرده و در یکی از شروط چنین عنوان کرده است: «موانع و محدودیتهای غیر قانونی موجود از مقابل فعالیت آزاد احزاب و تشکلهای صنفی سیاسی و نهادهای غیر دولتی برداشته شود.»
آنها عنوان نمیکنند مقصود از «آزادی احزاب و تشکلهای صنفی سیاسی و نهادهای غیر دولتی» چیست؟ همچنین با سابقهای که از اصلاحطلبها در دوران قبل از انتخابات سراغ داریم از جمله رد صلاحیت نامزدهای انتخابات ۸۸ همچون اکبر اعلمی که با سکوت و تکروی سایر اصلاحطلبها همراه بود، چنین به نظر میرسد که مقصود اصلاحطلبها از انتخابات آزاد همان تایید صلاحیت نامزدهای احزاب جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی (خودیها) است که در مجلس شورای اسلامی «دو دو» به معنای مخالفت هم نمیتوانند بکنند.
فراموش نکنیم در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری ۸۴ بسیاری از طیفها ازجمله دانشجویان و فعالان سیاسی اقدام به تحریم انتخابات کردند و حتی خود سیدمحمد خاتمی هم در آخرین سخنان خود عنوان داشته است که اصلاحطلبها نباید در انتخابات گذشته حضور پیدا میکردند. نویسنده یا نویسندگان این بیانیه در توضیح تحریم بیقید و شرط، بهطور مشخص از گروهی نام بردهاند که استراتژی براندازی را مقابل اصلاحطلبی میدانند. یعنی تمامی آنانی که تحریم را استراتژی خود در قبال انتخابات چه گذشته و چه آینده برگزیدهاند به «برانداز» تعبیر شدهاند.
با وجود زندانیان سیاسی بیشمار که بارها از ضرورت عبور از اصلاحات و جمهوری اسلامی سخن به یادگار گذاشتهاند، اینکه این شورا لااقل به حضور نیروهای برانداز در جنبش سبز تن داده است جای تشکر دارد، اما بازهم شاهد آن هستیم که با وجود آنکه شعار «مرگ بر خامنهای» و «مبارک، بنعلی، نوبت سید علی» به صراحت بیان شده است، اصلاحطلبها، نیروهای ساختارشکن و تمامی آنانی که معتقد به اصلاح جمهوری اسلامی در چارچوب قانون اساسی و آرمانهای امام راحل و ولایت فقیه نیستند را به غیر خودی قلمداد میکنند. آنها همان گفتار کلیشهای خود را پیش میکشند که تحریم و براندازی هیچ، جز ویرانی به بار نمیآورد و تنها راه گریز اصلاحطلبی است.
گذشته از اینکه اساساً برگزاری انتخابات آزاد در نظام جمهوری اسلامی امکانپذیر نیست، بر فرض محال که انتخابات آزاد باشد، نمایندگان منتخب مردم چه در زمان ثبت نام و چه در زمان آغاز به کار در مجلس، طبق قانون اساسی باید التزام عملی و نظری به ولایت مطلقه فقیه و قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته باشند. ظهور چنین تناقضی در گفتار و عمل اصلاحطلبها و اینکه معتقد به اجرای بدون تنازل قانون اساسی هستند و حالا دم از لغو نظارت استصوابی میزنند که مغایر با موازین انتخابات آزاد است، خود موید این نکته است که آنها به دنبال تطهیر خود و فضاسازی برای انتخابات آینده هستند. آنها طبق سابقه ربالنوع تنزل از مطالبات مردم با هدف به قدرت رسیدن خویش هستند و سر بزنگاه از تمامی شروط خود دست برمیدارند. اینبار هم به وضوح اصل را بر شرکت گذاشتهاند و سپس آن را مشروط کردهاند.
حتی با یک نگاه خوشبینانه به محتوای شروط مطرح شده، طرح مطالبه آزادی زندانیان سیاسی و شکست حصر رهبران جنبش سبز به عنوان یک شرط برای حضور دوباره مردم در پای صندوقهای رای از دو منظر غیر اخلاقی و غیر مسئولانه است:
۱- شورای هماهنگی راه سبز امید و همفکران ایشان بر چه اساسی خود را نماینده مردم و جنبش سبز معرفی میکنند که به طرح شروط شرکت در انتخابات آتی میپردازد؟
۲- از نوشتهها و سابقه بیشتر زندانیان سیاسی میتوان دریافت که آنها هویت خود را در مبارزه با جمهوری اسلامی تعریف کردهاند. اینکه آزادی زندانیان سیاسی را شرط حضور در انتخابات آتی قرار میدهند، به منزله سواستفاده غیر اخلاقی از هویت زندانیان سیاسی و تحریف سابقه زندانیان سیاسی است؛ چرا که اگر این عزیزان بنا داشتند به قانون اساسی جمهوری اسلامی و بازیهای انتخاباتی پیش رو تن دهند، خود بهتر و راحتتر میتوانستند پای توبهنامه را امضا کنند و به این ترتیب حبسهای طولانی و بازجویی و شکنجه را به جان نخرند.
با توجه به اینکه شورای هماهنگی راه سبز امید به دلیل عدم شفافیت و اینکه به طرز مشکوکی عنوان میکنند که همه اعضای آن در داخل ایران بهسر میبرند و همچنین به گفته مجتبی واحدی، مهدی کروبی هیچ نمایندهای در این شورا ندارد، استقبال عمومی از این شورا ناچیز بوده است. حتی با توجه به اینکه فراخوان تظاهرات سکوت سالگرد انتخابات با استقبال زیادی از سوی اصلاحطلبها روبهرو نشد، اساسا این شورا از مشروعیت برای اظهار نظر از جانب جنبش سبز ساقط میشود.
میتوانیم یک قدم هم فراتر بگذاریم و بگوییم اینکه مواضع کنونی شورای راه سبز امید، با سخنان پیشین سیدمحمد خاتمی هماهنگ شده است و وبسایتهای اصلاحطلب برای تطهیر چهره سید خندان قلم میزنند (کسی که در یک سال و نیم نخست شکلگیری جنبش سبز سکوت پیشه کرده بود)، نشانه ظهور جریان انحرافی اصلاحطلبها در جنبش سبز و عزم آنان در فشار برای تغییر ماهیت جنبش اعتراضی به جنبش اصلاحطلبی است. فراموش نکنیم به گفته اکبر اعلمی نماینده دوره ششم و هفتم مجلس، شورای عالی امنیت ملی به ریاست سیدمحمد خاتمی، حبس خانگی آیتالله منتظری را که از او به عنوان پدر معنوی جنبش سبز یاد میشود- به تصویب رساند تا پس از تائید مقام رهبری به اجرا در آید! و حالا طرح درخواست رفع حصر رهبران جنبش سبز جای بسی تامل دارد.
“اصلاح طلبان هیچ رسانه ای ندارند ” !!! بمیرم براشون ! پس در 8 سال ریاستی که 4 سالش هم در قوه مجریه و هم مقننه بوده چه غلطی می کردن ؟ که نه به مخالفینشون اجازه داشتن رسانه دادند ، نه به طرفدارانشون ، اجازه برپایی تظاهرات ! و نه برای خودشون پایگاه محکمی در رسانه ی همه گیری مثل صدا و سیما ایجاد کردن . فعلا” با روزنامه ها و سایت ها و نشریات قوچانی و امثالهم سر باقی گروه ها رو ببرند تا در موج سواری بعدی شاید سهمی از قدرت نصیبشون شد .
علیرضا / 02 August 2011
shidosh عزیز برگزاری انتخابات ازاد به شکلی که شما میفرمائید مستلزم شرایط و قوائد خواص خود می باشد.اینکه این شعار به تنهائی حلال مشکلات است یا خیر را باید استادان سیاست تشریح نمایند.یکی از شرایط برگزاری انتخابات ازاد این است که حکام به این خواست مردم تن دهند.دوم انقلابی رخ داده باشد که گروهای مختلفی در ایجاد ان سهیم بوده و هیچ یک رهبری را به دست نگرفته باشند و قادر هم نباشند.سوم اینکه دولتی به دلائل مختلف قادر به ادامه مملکت داری نبوده و استعفا دهد.چهارم اینکه دولت در شرایط جنگی نباشد که نتواند خواستهای به حق مردم را عملی کند.پنجم اینکه احزاب مختلف فعالیت داشته و برای شرکت نمایندگان احزاب و گروهای مختلف مخالف هم امکان و زمان کافی جهت تبلیغ و شرکت داده شده باشند.
خب اکنون بفرمائید کدام شرط از شروط برای انتخابات ازاد وجود دارد.سیاسی کاری زمانی نتیجه می دهد که احزاب و یا گروهائی در کشور به صورت علنی فعالیت داشته باشند و از این دغل بازی و هوچیگری برای فریب مردم و جذب آراء استفاده نمایند.شکل شدید تر و منفی تر این نوع سیاسی کاری همان پوپلیسم است.
خلاصه اینکه اصلاح طلبی و روشنگری سیاسی جهت رسیدن به مردمسالاری در شرایط سیاسی کنونی بهترین راه بوده،ولی زمان بر است. نزدیک ترین راه ان انقلاب می باشد.اگر جوانب مثبت و منفی هر یک از این دو راه را عاقلانه بسنجیم متوجه خواهیم شد که اولا با اشتی ملی و خواسته اصلاحات در صحنه مبارزات کشور حضور داشته و بسیاری از هموطنان معترض و عادی و حتی اصولگرایان راهم با خود همراه خواهیم نمود.اما با چه کسی میخواهید انقلاب کنید؟
توصیه من به عنوان یک معترض اجتماعی و طرفدار مردمسالاری به همه هموطنان این است که فریب گروهای در خدمت استعمار را نخورید و بدانید که ایده های زیبا شرایط خاص خود را میخواهد و در حال حاضر مردم در کره زمین قوانین مردمسالاری را بر تمام قوانین و ایده های دیگر ترجیه میدهند.لذا شما هم با انان همراه شوید.سپاسگزارم
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 02 August 2011
((براي نوشتن اين نظر توي اداره وقت گذاشتم لطفا نظرم رو توي سايت درج بفرمايد كه تلاشم هدر نرفته باشه))
با سلام . قبل از اينكه نظرم رو درباره اين مطلب بنويسم به چند نكته اشاره ميكنم . حدود 2 -3ماه قبل بود كه با چند نفر از دوستان كه از اساتيد و دانشجويان دانشگاه هاي شيرازند درباره شرايط سياسي – اجتماعي كشور صحبت ميكرديم ، تيتري را ديديم در روزنامه ي شرق كه آقاي خامنه اي *گفته بودند نبايد امنيت مخالفين بي خطر(بخوانيد آنهايي كه ميشود خريدشان) خدشه دار شود و بعد حرفهايي هم زده بودند درباره اينكه اين آدمها نبايد حذف شوند و آغوش خود را به سوي اصلاح طلبان(همان بي خطرهايش) باز كرده بودند ؛ همان موقع ترسي در دلم ريشه دواند ترسي كه با شرايطي كه امروز ميبينيم چندان هم بي مورد نبود . با نگاهي اجمالي به زمان مطرح شدن اين صحبت ها گوشي دستمان مي آيد: از همان دو سه ماه پيش زمزمه هايي درمورد انتخابات شنيده ميشد ،افراد موسوم به باند انحرافي بدجور جولان ميدادند ، براي انتخابات يارگيري هاي گسترده ميكردند و در همين راستا تغييراتي را در چينش مديران پايين دستي و مياني استانها آغاز كرده بودند ، هنوز دستگيري ها شروع نشده بود و ائمه جمعه و رسانه هاي راستي با ترس از **پايگاه اجتماعي احمدي نژاد پروسه تخريب وي را شروع نكرده بودند ؛ اما زنگهاي خطر در مورد قدرت گرفتن احمدي نژاديها براي آقاي خامنه اي به صدا درآمده بود . اينها را بگذاريد در كنار مشروعيت از دست رفته نظام در داخل و خارج كشور ، جامعه اي كه اكثريتش به اين نظام اعتقاد و اعتماد ندارد و زمزمه ي تحريم انتخاباتي كه كم كم دارد رنگ واقعيت ميگيرد .نتيجه تمامي اينها در انتخابات ميشود برد احمدي نژاد در مقابل خامنه اي و در اختيار گرفتن شريانهاي قوي تري از قدرت و ثروت توسط باند انحرافي. آقاي خامنه اي با جذب اصلاح طلبان ِ به قول ايشان بي خطر و دادن اجازه ي شركت در انتخابات به آنها ميخواهد مردم مخالف نظام(جنبش سبز) را به پاي صندوق راي بياورد ؛ تحقق اين ايده دو منفعت عمده براي جريان اقتدارگرا و شخص آقاي خامنه اي دارد ايشان از يك طرف با استفاده از اصلاح طلباني كه حاضرند در مقابل نمايندگي مجلس يا پستهاي مديريتي مردم و كشورشان را بفروشند با صرف هزينه اي به مراتب كمتر از استيضاح احمدي نژاد يا حذف وي با ترور شخصيت ، دردانه ي خود را شكست ميدهد و از طرف ديگر با يك ژست تبليغاتي با سوءاستفاده از حضور مردم پاي صندوق هاي راي اين حركت را مهر تاييد مردم بر نظام اعلام كرده و به نظام خود بعداز 2 سال مشروعيتي دوباره ميبخشد ؛ فراموش نكنيم كه همواره از سوي نظام ولايت فقيه شركت مردم در انتخابات نه يك حركت مدني براي مشاركت در آينده سياسي كشور به اميد تحقق اهداف شخصي/اجتماعي معرفي شده بلكه همواره اين مشاركت با عناويني همچون ” تاييد نظام ولايي” يا “راي اعتماد مردم به نظام” مصادره به مطلوب شده است . در همان جمع دوستانه ي ما عده اي ميگفتند براي ضايع كردن احمدي نژاد حاضرند با خامنه اي دست بدهند و عده اي مخالف شركت در انتخابات بودند ، متاسفانه هميشه در هنگام انتخابات و بزنگاه هاي سياسي/اجتماعي عده اي از مردم ما با احساسات و بدون تامل و تفكر كافي تصميم ميگيرند و عده ي كثيري هم موج سوارند و با موج هاي سهمگين تر همراه ميشوند ، تاثيرپذيري بدون رجوع به حافظه تاريخي و تجارب گذشته نقش بسزايي در اين احساسات گرايي دارد .به عنوان نمونه در انتخابات رياست جمهوري شخصا با صحبت با چند نفر از دانشجويان مقطع تحصيلات تكميلي آنها را متقاعد كردم كه به جاي موسوي به كروبي راي بدهند اما در طول يك هفته يا كمتر 3 بار نظر آنها از كروبي به موسوي و بالعكس تغيير كرد و در نهايت هم به موسوي راي دادند ، به نظر من اين نشانه ي است بر اين واقعيت كه از ايستادن پاي تصميماتمان و عواقبشان ميترسيم و خودمان را به گروهي كه جمعيتشان بيشتر ست وصل ميكنيم كه در صورت باخت راحت تر با خودمان و بقيه مواجه شويم ، اين تزلزل در تصميم گيري از عدم شناخت كافي از موقعيت ، عدم آگاهي و تحقيقات ناكافي منجر مشود ، در مثال مذكور عينا تاثير ضرب المثلها و دستورالعملهايي همچون : ” خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو ” را ميبينيم .
در مورد مقاله تطهير اصلاح طلبان ، اول اينكه بنده ارائه نظر را براي همه افراد آزاد ميدانم _ كاري كه خانم زركوب در مقاله شان كرده اند – و از آنهايي كه خود را مجاز ميدانند تا از طرف يك جمع ، يك ملت يا يك كشور حرف بزنند متنفرم – كاري كه شوراي هماهنگي ، برخي از افراد اپوزيسيون ،برخي از طرفداران اين طرف و آن طرف،وزيران دولت نهم و دهم ، احمدي نژاد ، ائمه جمعه ، آقاي خامنه اي و … كرده و ميكنند- ضمنا ما بعد از خواندن يك مطلب يا مقاله ميتوانيم با آن موافق يا مخالف باشيم اما نميتوانيم به نگارنده حكم كنيم كه چه بگويد يا نگويد.
دوم اينكه بنده با خانم زركوب در مورد تحريم انتخابات موافقم چرا كه در اين نظام حتي با داشتن پست رياست جمهوري نميتوان اصلاحات بنيادي انجام داد حتي در يك دوره 8 ساله و يا بيشتر . همگي ما اين تجربه را از نزديك لمس كرده ايم دولت اصلاحات كارهاي خوب بسياري انجام داد قصد من كم اهميت جلوه دادن دوره اصلاحات نيست .اما درست كه نگاه كنيم ساختار هرم قدرت ، منشاء قدرت و شيوه تقسيم آن در ايران به گونه اي ست كه عملا دولت اصلاحات و هيچ دولت ديگري نميتواند خارج از محدوده اي كه ولايت فقيه و دستگاه قدرتمندش تعيين ميكند عمل نمايد ،دولتي در سايه كه قدرت نظامي و رسانه اي مملكت هرجا كه لازم باشد به شكل انحصاري در اختيارش است هر جا كه لازم باشد ورود و كارشكني ميكند ؛ راهپيمايي هاي كفن پوشان و قضيه 18 تير نمونه ي بارز اين مدعاست. همگي شاهد بوديم كه گاهي نميگذاشتند دولت اصلاحات طرح ها و برنامه هايش را اجرا كند ، گاهي هزينه هاي اجتماعي/سياسي را آنقدر زياد ميكردند كه خود دولت قيد اجرا فلان برنامه را ميزد و در باقي موارد هم به خاطر اينكه كاري انجام شود آنقدر از گوشه كنارش ميزدند كه كار نصفه نيمه اجرا ميشد و ثمره اي را كه ميبايد نداشت ، تازه همان اندك را هم دولت بعدي پاك كرد و از بين برد . در نظامي كه رئيس جمهور ِ مورد تاييد رهبري تا پايش را آنجا كه آقايان نميخواهند ميگذارد محكوم به حذف است چه اميدي ست به كاركردن اصلاح طلبان مغذوب .
يكي از كاربران فرموده اند: “تلاش های اصلاحاتی ها در جهت رشد و آزادی و آبادی ایران است حتی اگر به سازش موقت با قاتل مردم باشد” ، اين چه حرفي ست ؟ مگر كسي ميتواند هم از وطن پرستي و مردم دوستي و دموكراسي خواهي و اصلاحات دم بزند و هم با قاتل مردمش سازش كند ، در اينصورت بايد فاتحه مملكت و اين اصلاح طلبي را خواند . سازش ، تعامل ، تعامل سازنده ، لابي ، وطن فروشي اينها مفاهيم متفاوتي هستند كه شرايط متفاوتي هم دارند .متاسفانه گاهي به قصد ماندن در قدرت ،من وطن خود را ميفروشم ، آزادي مردم را گرو ميگذارم و براي اينكه حس زيبايي شناسيم ارضاء شود و همچنين چون خيلي آدم خوبي هستم و نميخواهم بعضي ها كه اميدشان به اصلاح طلبي ِ من است نااميد شوند اسم عملم را ميگذارم لابي ، خون ندا و سهراب محك خوبي ست براي اعمالمان براي لابي ها. يكي از مشكلاتي كه اين روزها با آن بسيار مواجهم و به آن فكر ميكنم “نداشتن حافظه ي تاريخي ست ” انگار ما ايراني ها ملتي هستيم كه حافظه تاريخي نداريم ، گويي فراموش ميكنيم اتفاقاتي را كه در گذشته افتاده ، عمل و عكس العمل ها و پيامدهاي رفتارمان را در جامعه فراموش ميكنيم .حوادث تاريخي درس عبرت نميشوند كودتاي 28 مرداد ، انقلاب 57 ، مشروطه ، 18 تير ، خرداد 88 ، دولت موقت و ….. مدام اشتباهاتمون رو تكرار ميكنيم و قدرتمردان هم از همين الگوي رفتاري تكراري و رگ غيرتي كه بي جهت باد ميكند استفاده كرده و همچنان بر دوشهايمان سوارند. اين مسئله رگ غيرت خيلي مهمه مثلا با يك انتقاد به آنكه طرفدارش هستيم از موسوي و خاتمي گرفته تا احمدي نژاد و خامنه اي سريع غيرتي ميشويم و كلي فحش و ناسزا بار طرف ميكنيم ، دوستمان يك باره عامل دشمن ميشود ، ما بايد ياد بگيريم كه خودمان را در وهله اول اصلاح كنيم تا جامعه اصلاح شود ، بايد يادبگيريم كه گاهي از رهبرانمان عبور كنيم .چرا ما حتما بايد يك موسوي يا يك خميني اي باشد تا ماهم كاري بكنيم – قصد تشويق به انقلاب يا ريختن توي خيابان را ندارم لطفا اشتباه برداشت نكنيد- ما بايد ياد بگيريم بدون موسوي خواسته هايمان را دنبال كنيم موسوي به اندازه خودش سهمش را در پيشبرد جنبش انجام داده است هر چند كه بدون ابراز پشيماني از اشتباهات گذشته بود اما باز هم او براي اصلاح خودش اقدام كرد و بعد براي اصلاح مملكتش مطمئنا موسوي دوش سياسي اش را هم بعدا ميگيرد .متاسفانه يكي از كارهايي كه در اين 30 سال انجام گرفته است تخليه فرهنگي ماست ، در اين 30 سال از خودمان دور شديم با خودمان غريبه شديم ، 30سال با تيشه ريشه هاي فرهنگ ما را در آوردند و هر آنچه كه خواستند به جاي فرهنگ ايراني به ما قالب كردند چه ضد ارزشهايي كه ارزش شدند در اين سالها . ما بايد ياد بگيريم كه يكديگر را دوست بداريم كه به هم اعتماد كنيم و به هم احترام بگذاريم .بايد به نژاد هم ، لهجه ي هم ، دين هم ، مذهب هم ، اعتقادات هم احترام بگذاريم بايد تفاوتهايمان را بپذيريم و از دل اين تفاوتها اتحاد بيشتر خلق كنيم و يكديگر را كامل كنيم . از زمانه عزيز هم كه با هدف بسط آگاهي در جامعه ايراني فعاليت ميكنيد ممنونم .
* جمله دقيق ايشان كه در تيتر آمده بود يادم نيست ولي مفهوم حرفهايشان همين بود .
** لطفا محكومم نكنيد . من در اداره اي كه كار ميكنم به وضوح حمايت دو قشر را از احمدي نژاد ميبينم .حتي در برخي از مدارس اينجا و محلات جنوب شهر نظر سنجي اي درباره احمدي نژاد و آقاي خامنه اي انجام شد كه درباره اختلافات في مابين حضرات پرسيده بودند و درنهايت سوال شده بود كه در حال حاضر هر آنچه كه ولي فقيه بگويد را بي چون و چرا قبول ميكنيد يا نه ، و اينكه در اختلافات حق با رئيس جمهور است يا نه .در نهايت رضايتمندي از دولت را با عددي بين صفر تا صد اعلام ميكرديد . اينها نشانه ترس انها از پايگاه اجتماعي احمدي نژاد است .البته گفتم اين مربوط به 3 ماه پيش است همين الان چند نفر از همكاراني كه بر سر احمدي نژاد قسم ميخوردند و برايش رگ گردني ميشدند نظر عوض كرده اند و با تبليغات ائمه جمعه و صداوسيما و هشت و سي ،چون آقا از وي راضي نيست اينها هم ديگر از او بريده اند .
پ.ن 1) لطفا درباره حافظه تاريخي كار كنيد .
پ.ن 2) من به ايراني آزاد و آباد اميد دارم چون ميدانم حق من و تو و ما بيش از اين است و ما لايق مديران و دولتمردان بهتري هستيم.
يكي از مخاطبان قديمي شما – ارادتمند ا.سپهر
امير.سپهر / 02 August 2011
مقاله نویس عزیز و همینطور دوستان کامنت گذار به نظر می آید مطالب را با هم قاطی کرده اند زیرا شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات به معنی به رسمیت شناختن و یا نفی حکومتها نیست و یا نقد انتخابات ربطی به مواضع جریانها ندارد می تواند جریانی برانداز باشد اما در انتخابات هم شرکت کند و یا برعکس . از اینرو ما باید متوجه شویم که آیا در شرایط حاضر شرکت در انتخابات و یا تجریم انتخابات برای جریان طرفدار من منافعی در بر خواهد داشت یا خیر . و آیا بدون مقدمه و بدون درخواستی که رژیم را در برابر افکار عمومی تحت فشار قرار دهد که این افکار عمومی ست که باید تحت تاثیر ما قرار گیرد کار درستی ست . ثابت کردن و یک وجهی دیدن موضوع انتخابات به ما لطمه خواهد زد . به نظر من ما همانطور که اصلاح طلبان شرط و شروطی گذاشته اند ما هم برای شرکت در انتخابات شرط و شروطی داریم . اما شرطهای ما هم رادیکالتر و هم منطقی تر از اصلاح طلبان است . مثلا اصلاح طلبان از انتخابات آزاد و تنها با حذف نظارت استصوابی وارد می شوند اما ما انتخابات آزاد را منوط به نظارت جوامع بین المللی و همینطور حذف کامل شورای نگهبان از دایره ی انتخابات بیان می کنیم . اما در مورد زندانیان سیاسی که شعار همه است ما با آنها اتفاق نظر داریم . – زندانی سیاسی آزاد باید گردد – . یا ما شرطهایی که در مورد انتخاب شونده و انتخاب کننده در قانون معین شده را کاملا مردود می دانیم و خواهان لغو کلیه ی قوانین موجود می باشیم و ….. اینها نشان می دهد که ما می توانیم شرایطی را اعلام کنیم که سطح جنبش را ارتقاء داده و راهی بسوی اهداف نهائی باز کنیم و تا برگزاری انتخابات ما تبلیغات وسیعی بر علیه جمهوری اسلامی راه انداخته ایم و خود ما هم در کنار مردم نه پاسیو که فعال بوده ایم و در هر زمان برای مردم تاکید می کنیم که جمهوری اسلامی قادر به تامین شرایط ما نخواهد بود و مردم خودشان بصورتی عملی درخواهند یافت که حق با ماست و در همان زمان انتخابات است که تحریم را عنوان می کنیم . هدف ما رسیدن به قدرت در جمهوری اسلامی نیست اما به معنی واگذار کردن صحنه هم به آنها نیست ما باید در این کارزار ابتکار عمل داشته و آنرا بدست بگیریم .
از اینرو در بیان مسائل همه ی جریانها باید منافع جنبش را مد نظر قرار دهند . و این با اختلافات بنیادی جریانها بسیار متفاوت است . مثلا نقدهائی که از اصلاح طلبان کرده اید همگی درست هستند اما این نقدها ربطی به شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات را نداشته و ندارد .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 02 August 2011
به بهانه ی هم کاسه بودن اصلاح طلبان و بی عرضگی شان آنها را محکوم کنیم. همه ی آنهایی که در ایران برای دموکراسی زندانی کشیدند را قاتل جوانان معرفی کنیم. انتخاباتی را که سالهاست تحریم کرده ایم باز هم تحریم کنیم. رویای انتخابات آزاد و انقلاب و قیام یک شبه علیه حکومت را در سر بپرروریم.
پس باید که انتظار بیشتری نداشته باشیم و اسلحه ها آماده کنیم.
نسلی دیگر باید کشته شود تا کسانی که معلوم نیست، دوباره این ملک را به تاراج ببرند.
ما نمی توانیم خودمان را تحمل کنیم و خودمان تصمیم بگیریم. فقط حرف «من» درست است و دنیا از نگاه من معنی دارد.
ما ساکنان سرزمین افراط و تفریطیم.
gol / 03 August 2011
جناب ا – سپهر لطفن برای پایمال نشدن خون سهراب ها و ندا ها جان خود را فدا کنید تا حرفتان را باور کنیم.
سهیل / 03 August 2011
دوست عزیز که معتقدی جمهوری اسلامی به بن بست رسیده و اطلاحات در این به ظاهر جمهوری جواب نخواهد داد ، توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:
1- فضای متحول امروز ایران نتیجه ی زحمات و باز شدن فضای سیاسی هر چند اندک و فشار های اصلاح طلبان است در دهه ی گذشته است که یک تنه در مقابل قدرت ایستاده اند.
2- حزب های نامبرده و سبزهای درون ایران بیشترین زندانی و بیشترین هزینه ها را تا به حال در درون ایران داده اند و گرچه خود را نماینده ی سبزها نمی دانند اما خود را در جنبش اصلاح طلبی شریک و صاحبنظر می دانند.
3- تباری از منتقدین هم تا همین جا نوشته اند، و همیشه در مقابل هر گونه سخنی این را به زبان آورده اند که اصلاح طلبان به دنبال قدرتند.شما حداقل می گفتید که بدون قدرت ، مشتی در مقابل درفش چه می تواند بکند؟ دیوار گوشتی در مقابل تیربارهای آنان چه می تواند بکند جز هزینه ی بیشتر و مادران داغدار بیشتر؟
4- کاش می گفتید چه باید کرد. امروز ظاهن روز قربانی کردن اصلاح طلبان است. اما اطلاح طلبی یک حزب یا دسته نیست. یک منش است. یک روش است در مقابل پرسش چه باید کرد. خیلی های دیگر نیز از دور می گویند لنگش کن و حتی جرات گذاشتن پا در ایران را ندارند.
5- امیدوارم دبیر سرویس محترم حداقل این نوشته را به خودتان برساند و اینکه از قول من بشنوید تلاش های اصلاحاتی ها در جهت رشد و آزادی و آبادی ایران است حتی اگر به سازش موقت با قاتل مردم باشد. انتقام ،انتقام می آورد. تجربه ی خونین انقلابی جدید چاره نیست. چاره پیدا کردن روش و انداختن توپ در زمین کسانی است که جز با چاقو بازی بلد نیستند.
6-این دست بیانیه ها نوعی اتمام حجت با حاکمین نیز می تواند تلقی شود. اینکه راهی دیگر هم هست. و اینکه ما با شما شرط بلاغ را گفتیم بقیه از چشم خودتان. و اینکه مردم ما به روش اصلاحات خو بگیرند. نه به سنگ پرانی و آتش زدن که در شان ما ایرانیان نیست.
7- بستر فرهنگی اجتماعی ایران آنقدر سست و ضعیف شده است که هر گونه اقدام کور و گل آلود کردن فضا می تواند به فاجعه ی جدیدی چون انقلاب اسلامی تبدیل شود. در بلبشوی آشوب هر کسی می تواند به ما حکومت کند. امیدوار بودم شما با تاریخ انقلاب بیشتر از این ها آشنا باشید. مردم ما خون دادند و کسانی که سهم کوچکی در انقلاب داشتند پرچمدار شدند. این گونه حمله کردن به گفتار و بیانیه ها نه تنها به شفافیت کمک نمی کند که فضا را گل آلود تر می کند و باعث می شود عمر حکام با اختلاف اندازی بین سبزها افزایش یابد.
8- نقد زمان خاص خود را می طلبد. الان شما با بی تجربگی (جسارت مرا ببخشید) در خبرنگاری و نوشتن در حال تخریب روحیه و یکپارچگی جنبش سبز هستید نه به خیال خودتان رمز گشایی. حتی اگر به شدت مخالفید تا زمان مناسب خواهشن سکوت کنید و یا حداقل دلسوزانه بنویسید.
9- شورای هماهنگی راه سبز امید متشکل از اطرافیان آقای موسوی هستند. اگر نامشان فاش شود آنها هم به زندان می افتند و فضای انفعال بیشتری به کشور سرایت می کند.
10- امیدوارم این نوشته را مانند بیانیه با نفرت نخوانده باشید.
ممنون بابت شنیدن کلام بنده ی حقیر
gol / 31 July 2011
خانم زرکوب اکثریت فعالان و هواداران جنبش سبز را اصلاح طلبان مسلمان و افراد عادی جامعه تشکیل داده و میدهند.اینکه عده ای چپی و مجاهد و غیره انرا به انحراف کشیدند و تلاش در مصادره جنبش کردند،دلیل اثباط گفته های نادرست شما و دیگر سیاسیون و انقلابیون نخواهد بود.اکثریت اصلاح طلبان خواهان اصلاحات اساسی در ایران بوده و هستند.اینکه کدام روش و یا چگونه به این اصلاحات خواهند رسید هم به شما مربوط نیست.شما فقط میتوانید راههای مناسب جهت انجام اصلاحات در کشور را به انان بگوئید.انهم با گرفتن اجازه و ادای احترام
مگر یادتان رفته که رهبران اصلی اصلاح طلبان تظاهرکنندگان را مردم خدا جوی نامیدند؟اگر انان اشتباها و یا بر حسب مصلحت چنین گفتند،شما چپیها و کمونیستها و لائیکها چرا دنبال اخوند هائی چون کروبی،خاتمی،رفسنجانی و اخوند بچه ای چون موسوی راه افتادید؟شمایان که خود همه انقلابی و نظریه پرداز و فیلسوف هستید،چرا راه درست و مورد علاقه خود را نمی روید؟
مردم مسلمان و غیرمسلمان ایرانی خواهان اصلاح قوانین و بهبود شرایط اقتصادی می باشند و میدانند که با انقلاب اوضاع کشور و مردم بسیار بدتر خواهد شد.
اگر شما معتقدید که با براندازی به انچه مردم می خواهند،میرسند،لطفا خواست و راهکارهای مد نظر خود را برای همفکرانتان بگوئید و برای دیگران هم تعئین تکلیف نفرمائید.صندلی اقای خامنه ای هنوز خالی نشده است.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 31 July 2011
اصلاحطلبان درونحکومتی تنها یک طیف از جنبش سبز هستند. عجیب اینجاست که طیفهای دیگر آنها را به رسمیت میشناسند اما این گروه از اصلاحطلبان که هویتشان هم معلوم نیست (چطور یک اصلاحطلب یا مبارز میتواند هویت نداشته باشد؟!!) بقیه را غیرخودی میدانند. بنظرم اینها نمیتوانند اصولاً اصلاحطلب باشند وقتی همان طرخ خودی و غیرخودی حکومت اسلامی را دنبال میکنند.
برعکس نظر بالا از قول دیگران صحبت نمیکنم و رهبری هم ندارم. برای خودم آنقدر هویت قانلم که بدنبال هدفم باشم و هرچه رنگ خودی و غیرخودی، مسلمان و غیر مسلمان به مردم ایران میرند را تنها نوعی رنگ عوض کردن شکل حکومت اسلامی میدانم. من یک مخالفم و خواهان براندازی این خودی و غیرخودی در نتیجه این نوع حکومت هستم.
ضمناً برای نویسندهی نظر قبل لازم است یادآوری شود: همهی براندازیها و انقلابها مثل انقلاب 57 خونین و به وضع بدتر منجر نمیشود. نمونههای بسیاری چون براندازیهای داخل حکومتهی بلوک شرق بسیار است که با فروریختن ایدئولوژیهای “خودی و غیرخودی” صورت گرفت. بنظرم در ایران هم همین نوع سیاست، حکومت و ایدئولوژی تا برنیفتد ما به آزادی و وضع بهتر نمیرسیم و اتفاقاً همین ایدوئولوژیهای «خودی و غیرخودی» هستند که نوع تغییر حکومتش همیشه خونین بوده و هست وگرنه هر انقلابی لزوماً خونین نیست و این تصور که براندازی به جایگاه بدتری میرسد توهمی هست که همین گروه دامن میزنند تا منافع بدست آمده از همین تبعیضها از کفشان نرود.
و در آخر مردم ایران مسلمان (شیعه، سنی،..)، بهایی، مسیحی (ارمنی، آشوری…)، یهودی، زرتشتی، باخدا، بیخدا و بسیاری هستند. خود اینکه مدام روی جنبهی دینی و خداجو یا غیرخداجو تاکید کنید نشانهی همان تبعیض است و ضد آزادی و مردمسالاری حال اسمتان اصلاحصلب باشد یا ذوب در ولایت یا هرچه!
هومن / 31 July 2011
اگر سیستم رای گیری بگذارید بینندگانتان افزایش چشمگیری خواهند داشت
آرش / 31 July 2011
فكر مي كنم gol جان كلام را گفت. بس كنيد اين حمله هاي ناجوانمردانه به اصلاح طلباني كه بيشترين هزينه را در ايران داده اند. بيرون نشسته ايد و فرياد لنگش كن لنگش كن هايتان گوش فلك را كر كرده. اصلاح طلب ها از هيچ چيز براي اصلاح ايران دريغ نكردند؛ جان، مال و آبرويشان را گذاشتند و مي گذارند. آن ها افرادي واقع گرا هستند كه مي بينند واقيعت امروز ايران چيست. آن ها مي دانند كه با براندازي كار به جايي نمي رسد. دواي درد ما اصلاحات تدريجي ست. اصلاحات فرهنگي ست.
از مسئولين زمانه هم خواهش دارم در كنار انتشار اين مقالات، نقطه ي مقابلش را هم منتشر كنند. چند وقتي ست كه زمانه تبديل شده به تريبون حمله به اصلاح طلباني كه هيچ رسانه اي ندارند!
خشايار / 01 August 2011
اي هم وطن آهسته تر!كارام جانم ميرود!شما چنان صحبت مي كنيد تو گويي اصلاح طلبان موجد و موجب تغييرات كنوني گشته اند!نه جان برادر جاي علت و معلول را باشتباه يا تعمد تعويض فرموده ايد!اي آقا كوته فكر هم حدي دارد مگر غير از اينست كه در دور باطل حكومتگري ج.ا.ا 2000 نفر به اصطلاح رجل سياسي حضور دارند كه مصداق آيه آسياب به نوبت!بر جان و مال و ناموس مردم حكم رانده اند!و وضعيت كنوني ايران نتيجه مسلم سياست مداري گذشته و حال اينان بوده !فكر نكنيد كه ما دچار مطلق نگري شده ايم ولي گويا لازم است گاه گاه بياد شما بياوريم دموكراسي و آزادي انديشه و بيان خارج از تعاريف خرد و حقير شما تعاريف جهاني دارد و قبل از شما بزرگاني كه نفعي در قدرت نداشته اند بسيار انساني و خارج از غرض و مرض اين تعاريف را ارائه نموده اند!و نيز گاه لازم است بياد شما اورد كه چنگال اصلاح طلبان كنوني روزي روزگار بخون جوانان اين مرزو بوم با همين انگ هاي كمونيست و مجاهد سلطنت طلب آغشته و آلوده شده است تو گويي هركس مجاهد بود يا كمونيست يا سلطنت طلب مجوز كشتنش را فورا مي بايست صادر كرد و تمام اين جنايت كه بدين نام و عناوين شده همگي موجه و مجاز بوده!حماقت هم حدي دارد اصلاح طلبي و اصلاح خواهي زاييده خواست و فشار مردم بوده و هست نه خاتمي نه ساير اصلاح طلبان به اندازه من نوعي و ملت بيچاره هزينه نداده اند آنجا كه نداها و كيانوش ها كشته شده اند و آن بي نام و نشانها كه داغ ها بر دل و تن دارند نام بردند از رنج اصلاحطلبان حق ويژه طلبي و ذبح كرن حقيقتي بزرگ در پاي حقيقتي خرد بيش نيست
بله د ر شهر كورها يك چشم پادشاه است اما اين مانع و رادع اين نيست كه ما پادشاهان دوچشم واقعي عرصه آزادي انديشه را نفي كنيم بجرم اينكه به جكومت ديني تن نميدهند!
خلاصه كلام اينكه در وضعيت كنوني هيچ كس من جمله من و شما نميتواند خود را نماينده حقيقي ملت بنامد !در انتخاباتي آزاد با نظارت مجامع بين المللي مشخص ميشود كه پايه و اندازه و جايگاه اصلاحطلبان كجاي حقيقت مفروض شماست با توجه به ادبيات مصرفي شما براحتي ميتوان فهميد آزادي انديشه چماقيست در دست شما كه با انگهاي چون مجاهد و كمونيست و … سايرين را از سهم خواهي در قدرت دور نماييد دموكراسي يعني آن كافر بزعم شما نيز در حكومت سهمي داشته باشد و نيز مجاهد و سلطنت طلب!
shidosh / 01 August 2011