پگاه آهنگرانی، بازيگر و فيلم‌ساز جوان ايرانی به همراه مهناز محمدی، مستندساز و فعال حقوق زنان سرانجام از زندان آزاد شدند.
به گزارش راديو زمانه، پگاه آهنگرانی سرانجام پس از گذشت دو روز از پرداخت وثيقه توسط خانواده‌اش، از زندان اوين آزاد شد.
خانواده وی که دو شب پيش در انتظار آزادیش در برابر زندان اوين گرد آمده بودند اين‌بار اجازه حضور در برابر زندان را نيافتند و مأموران امنيتی پگاه آهنگرانی را خود به خانه‌اش آوردند.
بر پايه اين گزارش مأموران به او و خانواده‌اش گفته‌اند که حق ندارند با رسانه‌ها گفت‌وگو کنند.
پيش از اين نيز، در مدت ۱۷ روزی که اين بازيگر جوان در زندان بود خانواده او تحت فشار بودند و به آن‌ها اجازه مصاحبه با رسانه‌ها داده نشده بود.
همچنين به گزارش تارنمای کميته گزارشگران حقوق بشر، مهناز محمدی، مستندساز و فعال حقوق زنان نيز امروز با توديع وثيقه صدميليون تومانی آزاد شد.
خانم محمدی روز يکشنبه پنجم تير ۱۳۹۰ توسط نيروهای امنيتی بازداشت شد. مهناز محمدی هشتم مرداد ۱۳۸۸ نيز به همراه جعفر پناهی و رخساره قائم‌مقامی و شماری از مستندسازان در بهشت زهرای تهران بازداشت شده بود.
وی دو سال پيش به همراه رخشان بنی اعتماد، مستند «ما نيمی از جمعيت ايران هستيم» را درباره مطالبات زنان در انتخابات رياست جمهوری ساخته بود.
روز گذشته يک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود به راديو زمانه گفته بود مقامات قضائی به خانه سينمای ايران قول داده بودند که خانم آهنگرانی در روز تولدش، يکشنبه دوم مردادماه، آزاد شود.
وی گفته بود روز دوشنبه سوم مرداد از سوی مقامات به خانواده آهنگرانی خبر داده میشود که برای آزادی پگاه صد ميليون تومان وثيقه تهيه کنند.
آن‌ها بامداد همان روز وثيقه را پرداخت میکنند و حکم آزادی را می‌گيرند اما با چند بار مراجعه پگاه آهنگرانی همچنان در زندان ماند.
شامگاه دوشنبه تعداد بسياری از مردم که خبر احتمال آزادی پگاه آهنگرانی را شنيده بودند برای استقبال از وی در برابر زندان اوين گرد آمده بودند اما آزادی او تا بامداد امروز به طول انجاميد.
حجت‌الاسلام غلام‌حسين محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائيه ايران روز گذشته سوم مرداد در نشست خبری خود گفته بود پگاه آهنگرانی بر اساس گزارش رسمی بعضی مراجع امنيتی تحت تعقيب قرار گرفته و بازداشت شده است.
وی همچنين افزوده بود تحقيقات مقدماتی پرونده وی تکميل شده است و با قرار وثيقه يا تا کنون آزاد شده يا امروز و فردا آزاد میشود.
پگاه آهنگرانی شامگاه روز يکشنبه ۱۹ تيرماه در منزل شخصی‌اش دستگير شد.
وی فرزند منيژه حکمت و جمشيد آهنگرانی، دو فيلم‌ساز سينمای ايران است که در دهمين دوره رياست جمهوری، در ستاد ميرحسين موسوی از نامزدان اصلاح‌طلب اين دوره از انتخابات فعال بود.
پگاه آهنگرانی يک بار نيز در رويدادهای پس از انتخابات احضار شد و مورد بازجويی قرار گرفت.
به چز پگاه آهنگرانی و مهناز محمدی که امروز آزاد شدند، مرضيه وفامهر، بازيگر ديگری است که در حال حاضر در زندان به‌سر میبرد.
خیلی ممنون بابت ازادی این دو بانوی ایرانی. حالا نوبت خانم وفامهر است. حتما میخواهید بگویید دلیل زندانی شدن وی انست که این خانم اگر ازاد شود میرود توی خیابان و چاقو کشی میکند! بابا پدرتان خوب، شیر مادرتان حلالتان اخر هرکس با نظر شما مخالف بود که معنی اش دشمن نیست. دشمن کسی است که دستور قتل و حصر و زندانی کردن مردم را میدهد.
این کارهایی که شماها میکنید هیچ توجیه عقلانی ندارد مگر اینکه بفرمایید تصمیم گیرندگان با نیمکره های جنوبی فکر میکنند که انهم بعید نیست چون فکر و ذهنیت مذهب زده فقط با میان تنه سرو کار دارد و لاغیر. رساله ای را باز کنید و ببینید در چند جای ان راجع به میان تنه صحبت نشده است. اگر نماز میخوانید باید وضو دلشته باشید که دو سه تا از موارد ابطال ان بول و غایط است و باد شکم. اگر روزه میگیرید بازهم پای میان نته در میان است و اگر حج می روید به همین منوال با میان تنه سرو کار دارید. بابا شما را به خدا ول کنید این میان تنه را و نیم کره های مخ را به کار گیرید. دست از این پارانویا و مالیخولیا بردارید. از چوپان دروغگو تبعیت نکنید و ………..
به امید بیداری ایرانیان
کاربر مهمان / 27 July 2011
واله هیچ مملکتی مثل ایران نمیشه مملکت گل وبلبل شب بخواب صبح پا نشو صبح برو سر کار شب به خانه بر نگرد صبح یک قانون شب یک قانون دیگر واله هیچ جا ایران نمیشه به این قشنگی با مردم بازی می کنند برن تو خونه بگیرن بعد از مدتی با قید وثیقه بیان بیرون البته اگر داشته باشی نداشته باشی مثل بعضیها کشته ویا حبس طولانی باید بکشی مثل دکتر سحابی انقدر ماند تا مرد بله اینست ایران اگر مردم را ازاد بگذارند همه از ایران به کشور های اروپا یا امریکا مییاند بله اینست ایران در حقیقت ایران برای ایرانی نیست ایران مال اخوندهاست ….بقول شاعر نردبان این جهان ماو منی عاقبت این نردبان افتادنیست لاجرم انکس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست …..
کاربر من مهمانم / 28 July 2011
لطفا این نظر را در زیر سخنان گوهر گونه برادر شمقدری درج بفرمائید
این گفته اقای شمقدری نشان از کینه و نفرت ایشان از معترضن اجتماعی و سیاسیون دگر اندیش است.منظور ایشان این نیست که زندان یک هتل است،بلکه منظورش این است که جای این افراد در گورستان و یا سیاه چال است.لذا در مقایسه گور و سیاه چال با اعمال حیوانی، اوین را برای معترضین و سیاسیون یک هتل میداند.بنده هم به این ادم کج فهم و انباشه از کینه حق می دهم که چنین بیاندیشد.برای مسعود و مریم رجوی هم پادگان اشرف و سلولهای ان هتل است.برای کمونیستها هم زندانهای کا گ ب و سیبری هتل بود و برای امریکائیان هم زندان گوانتانامو و ابو غریب و غیره هتل است و ووووو….
این شکل فکر کردن در هر جامعه ای مضر و خطرناک است و جامعه را به سوی افراطی گری میبرد و باعث میشود که گروههای معترض اجتماعی و سیاسی به فعالیتهای زیر زمینی و جنگ مسلحانه روی اورند و به خاطر فشارهای روحی و نیازهای مالی و تدارکاتی دست کمک به سوی اجنبی دراز کنند و در دام استعمار گران گرفتار شوند.دقیقا همان راهی را که سازمان مجاهدین رفت و نتیجه اش ان شد که همه دیدیم.نه تنها این جوانان تحصیل کرده و عاشق وطن از اموختن و ساختن کشور محروم شدند،بلکه جوانان حزب الهی و مسئولین را هم کشتند و خود نیز کشته شدند.
اقای خامنه ای بهتر میداند که در زمان شاه شرایط اوین به مراتب بهتر از این دوره بود و اگر نیاز به مقایسه باشد،مطمعنا ایشان اعتراف خواهند کرد که اوین کنونی حکم یک مسافر خانه را نسبت به هتل اوین زمان پهلوی دارد.ضمنا باید به اقای شمقدری از هم اکنون پیشنها کرد که یکی از سوئیت های هتل اوین را برای اقامت خود انتخاب و رزرو نماید،چون اگر اوضاع سیاسی کشور به همین شکل پیش برود،مطمعنا تحولاتی رخ می دهد و احتمالا(مطمعنا)اطاقی در هتل اوین برای سکونت ایشان خالی نخواهد ماند و مسئولین جدید مجبور میشوند برای پذیرايی از وی از مسافرخانه هائی چون کهریزک و رجائی شهر و قصر و غیره استفاده کنند.همچنین به مسئولین ج.ا.ا. پیشنهاد میکنم که سخنان ایشان را در بالای درب زندان اوین حک کنند که اگر ایشان و هم فکرانش روزی در این هتل اقامت فرمودند،ادعای دیگری و یا اعتراضی نفرمایند و یا نام این زندان را از هم اکنون تغیر دهند و نامش را هتل شمقدری بگذارند.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 29 July 2011