ونداد زمانی-خانم «دبورا مک اینس»، استاد دانشکده بازرگانی لسآنجلس، نگاهی متفاوت به ماجرای رسواییهای جنسی افراد مشهور دارد که بازتاب رسواکنندهای در رسانهها پیدا میکنند.
برای این دکتر رشته اقتصاد که جوایز معتبری را نیز از آن خود ساخته، این پرسش مطرح است: چرا آشکار شدن اعمال رسواکننده و مخرب دیگران، باعث نمیشود که مردم رفتار و کردار خود را کنترل کنند؟
پرسش بعدی که به ذهن همه مردمی میرسد که اخبار مربوط به رسوایی و مچگیری رفتارهای ناپسند و کمابیش غیر قابل باور افراد مشهور را میخوانند این است که چرا این افراد با وجود آگاهی از احتمال افشای برخی رفتارهای پنهانیشان، و در پی آن خرد شدن شخصیتشان در ملا عام و حتی فروپاشی زندگی خانوادگی و حتی مالیشان نتوانستند به کنترل رفتارشان دست یابند؟
خانم دبورا مک اینس به دنبال محکوم کردن شیطنتهای جنسی یا سایر رفتارهای جنجالی افراد مشهور و مورد غضب رسانهها نیست. بلکه توجه خود را به این پرسش سوق داده است که چه عنصری توانایی بیشتر در کنترل رفتار بشر دارد؟
به نظر میرسد شرمساری و احساس گناه نمیتواند افراد را امیال و هوسهای مسئلهساز برهاند؟ این نظری است که به قول خانم دکتر مک اینس بیش از دوهزارسال پیش، سقراط را هم به نتیجهگیریهای اشتباه انداخته است وقتی که میگوید: «روح بشر توسط دو اسب قدرتمند لذت و شرم به حرکت در میآید.»
البته شاید سقراط در مورد انگیزه و میلِ «لذتطلبی» و قدرتی که این حس در تعیین رفتار و اعمال بشر دارد درست گفته باشد ولی حداقل در دوره و زمانه ما که اخبار اعمال نابخردانه افراد در شیپورهای جهانی دمیده میشود به نظر نمیآید احساس شرم، کنترلکننده خوبی برای افراد باشد.
دکتر دبورا مک اینس برای رد نظریه سقراط در مورد مهم بودن احساس شرم، به ناچار به اثبات مفید بودن احساس دیگری میدان میدهد. به نظر معلمی که تجربه طولانی در امور مربوط به علوم بازرگانی، علم مصرف و خدمات دارد احساس «افتخار» توانایی بیشتری برای کنترل رفتار افراد میتواند دارد؛ افتخار و غرور به این مفهوم که بشر با ارتکاب اعمال پسندیده و احترام برانگیز شرایط مثبتی را تدارک میبیند. به عبارت دیگر اگر افراد بخواهند روی دستیابی هرچه بیشتر به احساس غرور و کسب افتخار در زندگی تاکید ورزند سمت و سوی اعمال شان به سمت انتخابهای بهتر و منطقیتر خواهد رفت.
استاد علوم بازرگانی برای اثبات عملی نظریه خود به تحقیقی تجربی دست میزند تا نشان دهد بشر برای کنترل رفتار شخصی بیش از هر چیز به انرژی مثبت ناشی از احساس افتخار تکیه دارد. به همین منظور سه گروه مساوی از افراد را گرد میآورد تا آنها را در معرض امتحانی لذتبخش قرار دهد.
او با قرار دادن یک کیک شکلاتی بسیار خوشمزه و خوشترکیب به همراه لیوانی پر از آب، کارد، چنگال و دستمال به اعضای سه گروه مختلف گفته است که در خلوت خود هر چقدر که دلشان میخواهد از کیک مورد نظر بخورند. این پژوهشگر قبل از آنکه سه گروه در اتاقهای تعیین شده مشغول خوردن کیک شوند توضیحاتی نیز به آنها میدهد.
به یکی از گروهها گفته میشود سعی کنند به مدد احساس شرم، کمتر از آن کیک بخورند. به گروه دوم گفته میشود در حین خوردن کیک خوشمزه و مجانی خود را کنترل و به خود افتخار کنند که کمتر کیک خوردهاند. به گروه سوم گفته میشود بدون هیچ احساس از پیش تعیین شدهای، آزاد و بی مهابا، هر چقدر که میخواهند و میتوانند از کیک شکلاتی لذیذ بخورند.
نتیجه این تحقیق نشان میدهد گروهی که قرار بود در حین خوردن کیک از احساس غرور و افتخار خود کمک بگیرند کنترل بیشتری بر امیال خود داشتهاند و توانستهاند متین و حساب شده رفتار کنند. آنها کمتر از دو گروه دیگر از کیک شکلاتیِ خوشمزه و مجانی خوردهاند.
بر اساس تجربه عملی فوق، خانم دبورا مک اینس» پشتوانه خوبی فراهم کرد تا توضیح دهد چرا احساسِ افتخار بیشتر از احساس شرم، کنترل و تصحیح رفتار فرد را در پی دارد. به نظر او تمرکز روی ایجاد حس غرور، توجه اصلی را بر روی خود فرد میگذارد و نه روی کیک که موضوع مورد کنترل است. در حالی که حس شرمساری به خاطر مقدار تمایلی است که برای به چنگ آوردن یا نیاوردن کیک ایجاد میشود. این به خودی خود، احساس خوب و مهار شدهای برای کنترل رفتار فرد نیست.
احساس خوشایند و فرخنده از داشتن کنترل بر رفتار خود، انگیزه اصلی افراد میشود و نتیجهاش نیز رفتار مناسبتر است. احساسِ مخرب و منفیِ شرم، توجه بیشتری را روی تهیه کمتر یا بیشتر امیال و نیازها میگذارد و تاثیر ناگوارش این است که باعث احساس تمایل بیشتر به رفتاری میشود که از آن منع شده است.
خانم دبورا مک اینس نتیجهگیری خود را به آخرین فردی محدود نمیکند که رفتارهای مثلاً رسواکنندهاش صفحات رسانهها را پر کرده بود. او معتقد است استفاده از تنبیه، گناه و شرم در تمام موسسات مذهبی، پرورشی و حتی حقوقی جامعه معاصر حضور دارد و تاکنون نتیجهای مطلوب در بسیاری از موارد نداشته است. این پژوهشگر توصیه میکند که هر فرد به سهم خود از تاثیر مثبت افتخار در کنترل اعمال خود بهره ببرد و آن را در عادتها، اعتیادها و رفتار اخلاقی خود به کار بگیرد.
پینوشتها:
Deborah MacInnis, Human behavior: To resist temptation, forget guilt or shame and think positive
Deborah MacInnis is the vice dean for research and strategy, and a professor of business administration and marketing at USC. Her coauthored studies on self-control and chocolate cake were published in the Journal of Consumer Psychology and Advances in Consumer Research.
اینجا.
اقای ونداد زمانی عزیز: شما لطف کنید فقط ده در صد از اندیشه های فروید که به عقیده شما کاربرد علمی شان را از دست داده است را برایمان بشمارید که من بقیه 60 درصدش را برایتان می بخشم. اینگونه در صد ها را فقط در روزنامه های تبلوید مغازه های اغذیه فروشی می توان پیدا کرد و نه در کتاب های جدی و علمی . درست 180 درجه مخالف باور های شما باید به نویسم که درست است که تقریبا از سالهای 1960 میلادی با گسترش علوم پوزیتیویستی مانند دانش ÷نتیک و علوم شناختی و به اصطلاح هوش مصنوعی و تبلیغانت چندین میلیاردی شرکت های دارو سازی برای “درمان “– بخوانید بد تر کردن–معضلات روحی و روانی و غیره اندیشه های فروید به مغاق رفت اما بعد از شکست همه این پرو÷ه ها دانشمندان مغز و اعصاب و متفکرین و مصلحین اجتماعی و فیلسوفان دوباره فروید را باز خوانی می کنند. نمونه اش کتاب های دانشمند برجسته علوم عصبی آمریکایی آنتونیو داماسیو و برنده جایزه نوبل در فیزییولو÷ی اعصاب پروفسور جرالد ادلمن و باز هم برنده جایزه نوبل در پرشکی اریک کندل— که کتاب مبانی علوم عصبی ایشان کتاب درسی نه تنها در دانشگاه های آمریکا بلکه دربعضی از دانشگاه های دنیا است.— و جک پنکسیپ و الیور ساک و غیره است باید به عرضتان برسانم که در اروپا انجمن عصب- روانکاوی ایجاد شده است که در کنگره لندن شان 400 نفر بنیانگذار از بهترین دانشمندان جهان شرکت داشتند. این انجمن قرار است که به زودی انیستیتو عصب- روانکاو ی را ایجاد کنند که پ÷وهش هایش بر مبنای رابطه بین علوم عصبی مدرن و روانکاوی — نه روانشناسی– است
موفق و سلامت و سرفراز باشید
با احترامات
ع.دهقانی / 26 July 2011
1:در علوم اجتماعی بیشتر در پی فهم(uderstanding )هستیم تا خرد(reasoning).در خرد بدنبال صدق و ابطال هستیم در فهم بدنبال معنا .هر چند تظریه علو انسانی باید از صدق نیز برخودار باشد اما صدق در پرتو معنا قرار می گیرد
2:غرور و شرم تاثرات روان تنی موجودات انسانی هستند که با شرائط بیرونی سازگار می گردند.
3:حالات روانی بشکل مکمل وجودارند بطوریکه کاهش یا افزایش یکی بصورت عکس موجب کاهش یا افزایش دیگری می شود.البته این امر ضروری نیست و بستگی به شرائط جامعه دارد .
4:بررسی مذکور در جامعه ای انجام شده است که از تاثیر شرم کاسته شده وبر تاثیر غرور افزوده شده است .
5:بنابراین در جوامع دیگر که غرور در معنا بخشی به زندگی نقش کمتری دارد شرم می تواند نقش پر معنا تری بیابد
6:می توان جوامعی را نیز فرض کرد که از تاثیرشرم کاسته شده اما بدلیل سرکوب بر خود نمایی غرور افزوده نشده باشد .
کاربر مهمان / 29 July 2011
به نظرم آزمایش فوق چندان قابل اعتماد نیست.
کاربر مهمان / 24 July 2011
معقولتر اینه که سوال کنیم، کدام گناه؟ این گناه توسط چه کسی تعریف شده؟ چرا امری که اینجا گناهه یه جا دیگه گناه نیست؟ آیا “گناه” نسبی نیست؟
من شخصا تصور میکنم که (در این مورد خاص : یعنی رفتارهای جنسی پیشبینی نشده افراد مشهور)، (در مورد پاریس هیلتون و سلبیرتیهای معتاد به الکل و دراگ که وجهه اجتماعی ندارن، صحبت نمیکنم) مثلا در مورد کلینتون، این نه یک گناه بود که اتفاق افتاد- بلکه بیشتر نمود و نتیجهی تضادهایی است که نهاد خانواده و ازدواج – یعنی تعهد بلاشرط کل طول زندگی به انسانها تحمیل میکنه. انسانها تغییر میکنن – انسانها حس کنجکاوی دارن – ولی موضوع اینه که انسان از هرنوع کنجکاوی جنسی منع میشه- و “مدل مثالی خانواده آمریکایی” میگه که جوونا باید در دهه دو ازدواج کنن و تاابد هم وفادار بمونن – خوب معلومه این همه سرکوب خودشو باید یه جایی نشون بده-
ناشناس / 23 July 2011
ایا این افتخاربعد از مدتی اشباح نخواهدشد؟ودر نتیجه کارایی خودرا ازدست نخواهد داد؟
کاربر مهمان اباد / 24 July 2011
ناشناس عزیز با حس عمومی نظراتت همراه هستم ولی خود این سرکوب و کنجکاوی نیز نسبی است. خیلی ها هم هستند که وجودشان از ثبات و سادگی و یکدست بودن رابطه سکسی شان راضی هستند
کاربر مهمان / 24 July 2011
اباد عزیز بی شک جای اما و اگر در این نگاه تحقیقی زیاد بسیار است. تلاش این خانم جابجا کردن نقش منفی شرم با انرژی مثبت احترام به خود به خاطر کنترل خود بوده است. فروید معتقد است تمدن های بشری پا گرفته اند چون بشر به ضرورت پی برده است که امیال و ارزوها ی خود را مهار کند . مرسی از توجه شما
کاربر مهمان / 24 July 2011
شهریور عزیز هر انسان نمونه ناب و یکتایی در این عظمت بی انتهای کهکشان ها است. نسبت رابطه ای و تعریفی که هر فرد از کنترل و احترام به خود دارد بسیار متفاوت است. من متوجه هشدار منطقی شما هستم و به درستی می گویید که کنترل بیش از حد خود تبدیل به فرمی از سرکوب امیال و رفتار ممکن است تبدیل گردد. مرسی از توجه و دقتت
کاربر مهمان / 24 July 2011
کاربر مهمان حتما همینطوراست که می گویی وگرنه استناد تحقیقی این خانم دکتر بازتاب جهانی تری می یافت. دلیل شخصی من برای ابراز و انتقال دیدگاه وی در شیوه متفاوتی است که برخوردار بوده است. امکان آشنایی با شیوه های مختلف نظرات و واکنش ها گاهی شاید مهمتر از درست یا غلط بودن موضوع ارائه شده می تواند باشد. س
اس از دقت و انتقاد به جایی که نشان دادی
کاربر مهمان / 24 July 2011
با درود بر ونداد عزیز
ضمن سپاسگزاری از یادداشتهای کاربردی و مفید شما.به نظر شما احساس افتخار و غرور چنانچه مقداری از کنترل خارج شود به محاظه کاری منجر نمیشود؟پس میباید به شرط کنترل احساس افتخار به یادداشتتان اضاف شود.به هر حال روش بسیار منطقی و مسالمت جوییست و از خشونت که پیامد منفی بر جامعه دارد به دور است.
shahrivar / 24 July 2011
من ار همه این ” کاربران مهمان” خواهش می کنم که قبل از اینکه بخواهید وارد مقولات پیچیده ای مانند امیال و شرم و کنترل و لذت و اراده ازاد و امیال سرکوب شده و ضمیر نا خود آگاه و نبود و یا حد اقل کمبود رابطه مستقیم بین سکص و عشق و غیره که همه این مقولات راجع به همین مسئله است وارد شوید لطفا هر یک برای خودتان یه اسمی انتخاب کنید که اگر من بی سوادی سئوالی یا توضیحی راجع به پیام هایتان داشته باشم بدون اینکه بخواهیم شما ها را ” کاربر مهمان شماره 3 یا 2 ” از بالا و یا پائین بنامم بدون زحمت شما را مورد خطاب قرار دهم. اگر دز انتخاب اسم هم مشکلی دارید مثل زندانی ها و اسرای جنگی یا از اعداد استفاده کنید یا اینکه به من ایمیل بزنید که اسمی برایتان انتخاب کنم. اگر می خواهید نتیجه تنبلی را بدانید فقط به این پیان من نگاه کنید که ده دقیقه از وقت ام را برای یه موضوع کودکانه — که نمی بایستی صر ف می کردم—بهدر کردم. این خانم استاد بازرگانی هم بهتر است که در رابطه با تحصیلات خودشان قلم بزنند که جواب مشکلات آنهایی که با همه داشتن همسر– حتی خیلی زیبا— سکص با دیگری را ترحیج می دهند را یه قرن پیش نابعه ای به نام فروید داده است. اگر این خانم فروید را مطالعه نکرده اند تقصیر من نیست.
ع.دهقانی / 25 July 2011
دوستان ما متاسفانه مثل همیشه به مواردی که هدف تحقیق بوده نمی اندیشند و به چند اشتباه معمولی و عام در می غلطند
1:هدف هر تحقیقی بررسی یک گزاره منتج از یک نظریه در مقابل گزاره منتج از نظریه دیگر و بررسی صدق ان در جدولی از صدق وابطال است بنابراین توقع نداشته باشیم گزاره ای صدق مطلق و عام داشته باشد
2: هر نظریه ای اگر بخواهد علمی محسوب شود ضمن اینکه در پرتو پارادیم مشخصی ابراز می شود باید محدود باشد به کلام دیگر نظریه ای که بخواهد پاسخی کامل و کلی به همه چیز بدهد می تواند هر چیزی می تواند باشد جز نظر یه ای علمی.
4: جهان نا موجب است و هر عمل یا واقعه ای وزن احتمالی معینی را با خود حمل می کند . اعما ل انسانی با ضر ایب احتمالی بسیار بالا رخ می دهند و ضریب احتمالی انها بسیار بیشتر از وقایع در حوزه طبیعیات است واین ضرایب با تغییر شرائط رخ دادن نوسان بسیار زیادی دارد.
3:هر نگرش ذهنی و رفتار انسانی نتایج چند گانه و متضاد ایجاد می کند . از اینرو کوشش در کسب افتخار هم می تواند به
محا فظه کاری استبداد گرایی و و… و … بینجامد تنها راه برای ک کردن دامنه ای تاثیرات نادلخواه کوشش برای باز بینی ونقد درونی و نقد اجتماعی است .
و در پایان به قول نیچه “شاهباز حقیقت بر ساعد هیچ مطلق خواهی ننشست و تنها در بازار است که با آری یا نه بر آدم می تازند” .چنین گفت زرتشت .ترجمه داریوش آشوری.
کاربر مهمان / 25 July 2011
کاربر مهمانی که به طور همه جانبه به تشریح یک تحقیق علمی اشاره کردید کاش در نتیجه گیری خودتان مشخص تر اشاره می کردید و به این هم بسنده نمی کردید که « تنها راه …. » می تواند باشد. مرسی از توجه تان
کاربر مهمان ونداد زمانی / 25 July 2011
آقای ,- دهقانی عزیز بی شک فروید و نظراتش حرف های زیادی برای گفتن در این زمینه دارد ولی این بار به میمنت تنوع دیدگاه ها تلاش شد تا نظری متفاوت مطرح شود. قراری برای پذیرش و درست و همه جانبه بودن خانم متخصص رشته بازرگانی نیست. چه بسا که بیشتر از 70 درصد نظرات فروید نیز قابلیت های علمی و منطقی قرن نوزدهمی اش را از دست داده است.
سپاس از توجه و دقت شما
کاربر مهمان ونداد زمانی / 25 July 2011