فیروزه فرجادنیا، از معدود نویسندگان مقیم هلند است که تمام وقت خود را به نوشتن اختصاص می‌دهد. اولین رمان او به زبان هلندی و با عنوان «پرنده نامه‌رسان» سال ۲۰۱۴ در آمستردام به چاپ رسید. حالا پس از سه سال او دومین رمان خود را که این بار به زبان مادری خود، فارسی و در  ۴۳۳ صفحه نوشته، به دست خوانندگان فارسی‌زبان سپرده است. رمان «تنیده در هزارتوی زمان» که انتشارات «اچ اند اس مدیا» در ماه مه آن را منتشر کرده است، در بیست‌و‌هشتمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران در فلورانس با استقبال قابل توجهی رو به رو شد.

فیروزه فرجادنیا در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران در فلورانس

رمان «تنیده در هزارتوی زمان» قبلا نیز در «نمایشگاه کتاب تهران، بدون سانسور» در شهرهای مختلف هلند رونمایی شد و همین‌طور در نمایشگاه کتاب «روز ایران» در شهر لندن نیز شرکت داشت. این رمان با پیشگفتار شهرنوش پارسی‌پور، نویسنده باسابقه ایرانی مقیم آمریکا منتشر شده و قرار است به زودی به زبان هلندی ترجمه شود.
فیروزه فرجادنیا ابتدا سه سال پیش شروع به نوشتن رمان «تنیده در هزارتوی زمان» به زبان هلندی کرده است؛ اما بعد تصمیم گرفته که زبان آن را به فارسی تغییر دهد و قصه «زیبا»، دختر ایرانی و قهرمان اصلی این رمان را روی کاغذ سوار کند. او می‌گوید هنوز نمی‌داند که زبان رمان سومش کدام خواهد بود؟ هلندی یا فارسی. او به زمانه می‌گوید: «زبان رمانم را در هر دو مورد هم خود داستان انتخاب کرده است نه من.»

گفت‌وگوی زمانه با این نویسنده را می‌توانید گوش دهید:

درباره رمان «تنیده در هزار توی زمان»

«زیبا» قهرمان رمان «تنیده در هزارتوی زمان» انسانی‌ست که در تنگاتنگ رابطه‌ای پر شور و عاشقانه خود را به چالش می‌کشد و به سفری «در هزارتوی زمان» می‌رود.

زیبا با وجود عشقی که به «گیل» دارد قادر به هم‌آغوشی با او نیست. او در این رابطه خود را در قید و بند می‌بیند و با ترس‌هایش مواجه می‌شود:

«آیا این ترس‌ها همگی از آن من هستند یا که من وارث تاریخ اجدادم هستم؟ همان‌هایی که در لابلای بند بند دیوار حیاط هشت گوشه صدایشان را می‌شنوم. آیا من زندگی خودم را زندگی می‌کنم یا زندگیی را که در طول عصرهای متوالی تکرار شده؟ آیا من همانی هستم که در آینه می بینم یا این تصویر زنی است تنیده در هزارتوی زمان. زنی بیگانه در عین آشنایی.»

روی جلد رمان «تنیده در هزار توی زمان»

زیبا که در خانه‌ای با دیوارهای قطور و بلند و حیاط هشت‌گوشه به دنیا آمده، حالا برای پاس کردن واحد  طراحی آزاد، در یک  دانشگاه مدرن، طرح  همان خانه‌ سنتی مادربزرگ را مکرر به روی کاغذ می‌آورد‌.

«خلاقیت من را چه شده؟ آیا من محکوم به تکرار شدنم؟»

زیبا صدای زنی آوازه‌خوان را از تنه درخت خشکیده می‌شنود، به دنبال پیدا کردن او، زنی که خورشید به روی چانه دارد، صدای پایش موسیقی زنگوله‌های ریز و خنده‌اش جوشش چشمه‌ساران است، به سیر و سلوک می‌رود. او همچون زن خدای اینانا، برای پیدا کردن معشوق لایه لایه به سرزمین مردگان می‌رود، تن عریان می‌کند تا زنده بازگردد.

زیبا در این سلوک نه‌ تنها با دوگانگی فرهنگی مواجه است که با دوگانگی یک انسان با خودش هم دست و پنجه نرم می‌کند. دو نیمگی در نگارش کتاب در دو بخش ایران ـ هلند و در دوران کودکی و نوجوانی زیبا با همراهی شخصیت شاد که نیمه‌ی سودایی اوست و در سفر درونی او در جستجوی خود به وضوح دیده می‌شود. چنان‌که او در خود شکاف عمیقی را حس می‌کند. شکافی میان او و نیمه کشته‌شده‌اش؛ نیمه‌ای که دست و پایش را زیر درخت خشکیده سنجد بستند تا به قول مادرش همانجا بمیرد و نیمه‌ای دیگر که خودش دست و پایش را بسته تا شاید از این آتش زنده بیرون بیاید و ققنوس‌وار پر بکشد.

زیبا در زنان و در خودش مرگ یک نیمه را به بهای زنده ماندن نیمه دیگر دیده است. زن یا اغواگر و سرکش( لکاته) است و یا مطیع و فرمان‌بر. یا منطقی و عاقل یا سودایی و عاشق. زیبا در کنکاش درونی از خود می‌پرسد که آیا زن می‌تواند هر دو این سویه‌ها را زنده و در صلح با هم نگه دارد؟  آیا می‌شود زنی قدرتمند بود، آفریننده و سه‌بعدی؟

زیبا در آینه بزرگ اتاق آبی کشته شدن مادر هستی، زن خدای تیامات به دست مردووک، را می‌بیند. آینه پر  آب می‌شود، اتاق آبی می‌شود و عقربه‌های ساعت وارونه می‌گردد تا روزی که اسطوره در همان خانه هشت‌گوشه تکرار می‌شود. آیا این کشتار تنها یک خیال است؟ مرز بین خیال و واقعیت کجاست؟ آیا اسطوره‌ها  تنها داستان‌هایی تاریخی‌اند یا زنده‌اند و تنیده در هزار توی زمان، با ما به دنیا می‌آیند، زندگی می‌کنند و تکرار می‌شوند؟

بشنوید پاره‌ای از رمان «تنیده در هزارتوی زمان» را با صدای نویسنده:

گزارشی از این کتاب

موضوعاتی که در رمان «تنیده در هزارتوی زمان»توسط نویسنده مورد بررسی قرار می‌گیرند، موضوعات ساده‌ای نیستند.

باید در ابتدا گفت که این کتاب Bildungsroman (سنتی در رمان‌نویسی اروپایی که تمرکز داستان به بلوغ و شکل‌گیری جهان عاطفی و ذهنی شخصیت اصلی داستان ازنوجوانی تا بزرگسالی و در تقابل با ارزش‌ها و هنجارهای جامعه) است که در آن به جستجوها و روانشناسی شخصیت اصلی کتاب «زیبا» ‌پرداخته می‌شود.

فیروزه فرجادنیا در جشنواره کتاب بدون سانسور در شهر آمستردم (عکس از زمانه)

رمان از سه بخش، کودکی، نوجوانی و تولد ساخته شده که هر کدام از این بخش‌ها، به موازات حرکت‌های واقعی اجتماعی، سیاسی جامعه ایران پیش می‌رود. در بخش اول، کودک به مشاهده روابط متحجر زنان محصور منزل و ازدواج‌های اجباری آنان می‌نشیند. در بخش دوم، به موازات بلوغ زیبا و عصیانگری وتحولات جسمی‌اش، دوران انقلاب ایران به تصویر کشیده می‌شود. در بخش سوم مرگ و رهایی از توهمات همراه با جنگ ایران و عراق و از بین رفتن رؤیای آزادی نشان داده می‌شود.

در این فاصله زیبا را در ایران و هلند، جایی که چند سالی است زندگی می‌کند و سوالات وجودی که او مطرح می‌کند، دنبال می‌کنیم. آیا بندهای بیشتری از قید وبند جنسی مرد را به زن پیوند می‌دهد؟ آیا هیچ انسانی توانسته از گذشته تاریخی و فرهنگی‌اش خلاصی یابد؟

کتاب  با نگاه بی مرز «زیبا» به مشکلات فردی او  که از بطن جامعه سنتی پای به عصر مدرن اروپا گذاشته،  می‌نگرد و در جستجوی راهی به سوی خراب کردن دیوار حصارها که به نوعی در درون خود زیباست به سفری خارج از بعد زمان و مکان می‌رود. نویسنده که از سبک رئالیسم جادویی استفاده کرده، اتصالی بین اسطوره از سویی، و واقعیت‌هایی که در خیال رنگی دیگر می‌گیرند، می‌جوید و با استفاده از تقطیع‌های زمانی و بازگشت به گذشته، رویدادهایی را که در مکان‌های مختلف اتفاق می‌افتد، به هم پیوند می‌دهد.

نویسنده از «انوما ایلیش» اسطوره بابلی الهام گرفته و آن را به عنوان یکی از مستندها و موانع پیشرفت زنان ایرانی ‌دانسته است.  او معتقد است که زنانگی بعد سوم خود را، بعد پر شور و شعف، خلاقیت و آفرینندگی‌اش را از دست داده. شاید تنها راه زنده نگاه داشتن و بازگرداندن بعد سوم –  خلاقیت دخترانی که برای زندگی، و نه برای کشته شدن و نیمه زندگی کردن به دنیا می‌آیند – را نیز باید در اسطوره ها جستجو کرد و همراه لیلیت (لیلی) به بهشت بازگشت.

زیبا با موضوع «زمان» هم درگیر است. او می‌داند که انسان در زمان معنا پیدا می‌کند. اما چه خواهد شد اگر او پای از چارچوب زمان بیرون بگذارئ و در اسطوره‌ آفرینش آنجا که لیلیت از بهشت رفته و حوا زن آدم می‌شود، تحولی ایجاد کند؟

در همین زمینه: