شیوا، یک داستان علمی – تخیلی یا به تعبیر نویسنده‌اش: «داستان‌دانش» است که در فضایی بین واقعیت و خیال و با بهره‌گیری از بن‌مایه‌های اساطیری اتفاق می‌افتد.

ساعت هشت و ربع صبح است که شخصی به نام «منوچهر» از تهران با نویسنده داستان در شهر برکلی در ایالات متحده آمریکا تلفنی تماس می‌گیرد. او می‌گوید:

«من در تهران هستم. کافی‌ست تا “دستگاج” را به خود ببندم و عرض و طول جغرافیائی را میزان کنم. درنتیجه اگر شما نشانی خود را به من بدهید من در عرض چند دقیقه ازطریق نقشه دقیقی که دارم محل سکونت شما را پیدا خواهم کرد.»

نویسنده داستان نشانی‌اش را با تردید در اختیار منوچهر می‌گذارد و دقیقه‌ای بعد نور درخشانی در اتاقش پدیدار می‌شود. منوچهر در میان اتاق او ظاهر می‌شود و به این ترتیب سیر و سیاحتی در طول تاریخ، در گستره هزاره‌ها اتفاق می‌افتد. در این داستان با انواع ابداعات و با شخصیت‌های تاریخی از مارکس تا امیر حسین دهلوی آشنا می‌شویم و در تاریخ ایران و جهان نظر می‌کنیم.

شهرنوش پارسی‌پور در یک گفت‌و‌گوی ویدیویی به این موضوع اشاره می‌کند که در نوشتن داستان‌دانش «شیوا» از رویدادهای زندگی خودش هم استفاده کرده و به یک معنا این اثر ار یک سویه «اتوبیوگرافیک» هم برخوردار است.

داستان‌دانش «شیوا»، از اندک نمونه‌های رمان علمی – تخیلی و شاید نخستین نمونه آن در ادبیات معاصر ایران، به تدریج، به شکل کتاب گویا در رادیو زمانه عرضه می‌شود.

شماره شانزدهم از مجموعه داستان‌دانش «شیوا» را با صدا و اجرای شهرنوش پارسی‌پور می‌‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

شخصی که در این لحظه حرف می‌زند بر خطر رشد جمعیت تاکید می‌کند و سپس به این مسئله می‌پردازد که دین و سیاست باید از یکدیگر جا بشوند. کار باید به دست سیاستمداران بیفتد و نیروهای مذهبی به پایگاه‌های خود مراجعه کننند و دیگر در کار هم سنگ نیندازند. سیاست می‌تواند اشتباه کند، اما مذهب نباید اشتباه کند. اگر مذهب دائم به دلیل دخالت در کار سیاسی اشتباه کند ایمان مردم متزلزل خواهد شد و بعد لحظه‌ای فرا خواهد رسید که مردم به مذهب پشت خواهند کرد. در این زمینه رأی گیری می‌شود و همه به پا می‌خیزند و …

بشنوید: