پس از انتشار یادداشت الکس گورویچ تحت عنوان «حمله ترامپ به چه معناست؟» در سایت ژاکوبن، بشیر ابومانه، استاد دانشگاه کنت، یادداشتی در همین سایت در نقد آن منتشر کرد. به نظر ابومانه، دعوت گوریچ به مخالفت با مداخله امپریالیستی آمریکا و باز کردن مرزها برای پناهندگان کافی نیست، و علاوه بر مخالفت با مداخله امپریالیستی، یادآوری جنایات اسد و همبستگی با قربانیان ضروری است.
این دو یادداشت، اگرچه در چارچوب گفتگوی چپگرایان اروپایی و مسائل انها نوشته شدهاند، اما در کنار یک دیگر، میتوانند قطبنمایی برای اتخاذ یک موضوع اخلاقی در قبال جنگ سوریه باشد: موضعی که از یک سو بر نفی هرگونه دخالت خارجی در سوریه تأکید دارد و از سوی دیگر، مبتی بر اصل نه به دیکتاتوری، سلطه و سرکوب است و خروج از اسد از قدرت را پیششرط بدون چون و چرای صلح در سوریه میداند. ابومانه این موضع را این طور خلاصه میکند:
مخالفت با مداخله امپریالیستی، آری، اما علاوه بر آن، یادآوری جنایات اسد و همبستگی با قربانیان.
ترجمه یادداشت بشیر ابومانه را در زیر بخوانید:
الکس گوریچ، یادداشت کوتاهش در مورد روسیه را با این جملات به پایان میبرد:
«در نهایت، این مداخله هرگز به معنای واقعی بشردوستانه نیست، محال است که یک بار این نظامیان بشردوست از یک موضوع حقیقتاً بشردوستانه دفاع کنند، و به جای بمبها مثلاً از مرزهای باز سخن بگویند. اگر راست میگویید، به جای بمباران، مرزها را باز کنید.»
گورویچ میگوید، به جای بمباران اسد، بگذارید پناهندگان سوری وارد آمریکا شوند. آنچه در اینجا مورد دفاع قرار گرفته، روشن است: نه به امپراطوری، آری به پناهندگان. من نیز بدون شک موافق این دعوی و مخالف مداخله آمریکا هستم.
منتهی باور دارم این دو پیشنهاد کافی نیستند. و به تنهایی، به یک رویکرد سیاسی کم بضاعت و بیاثر ختم میشوند.
سوریه، فلسطینی است در مقیاس وسیعتر
برای توضیح دلایل این موضوع، بیایید به شکلی موجز و شماتیک همین اصول را در مورد جنگ اسرائیل و فلسطین به کار ببریم. آیا آن زمانی نیز که اسرائیل وحشیانه فلسطینیها را میکشد، نیروهای مترقی در آمریکا «فقط» میگویند: «اجازه دهید پناهندگان فلسطینی که میتوانند فرار کنند به آمریکا بیایند»؟ نخیر به هیچ وجه. به این دلیل که آنها میدانند این پیشنهاد به طرح استعماری اسرائیل کمک میکند و به معنای دعوت اسرائیل به ادامه رفتارش در منطقه است؛ رفتاری که مصون از مجازات القا میشود.
در چنین شرایطی، نیروهای مترقی همواره با فلسطینیها اعلام همبستگی میکنند، از اسرائیل میخواهند به بمباران خاتمه دهد و در نهایت خواستار مجازات اسرائیل به خاطر جنایاتش علیه بشریت هستند. آنها حتی به حکومت امپریالیستی خود فشار وارد میکنند که کمکهای نظامیاش را به اسرائیل قطع کند، دست از محافظت از آن دربرابر عدالت بینالمللی بردارد و در یک کلام، برای اشتهای استعماری اسرائیل خوراک تهیه نکند.
چرا برخی فکر میکنند مورد سوریه فرق میکند؟ واقعیت این است که فاجعه در سوریه حتی حادتر است. با نیم میلیون کشته و میلیونها آواره، مقیاس قتل عام در سوریه گستردهتر است. دیکتاتوری اسد ترجیح میدهد که مردم در محاصره گرسنگی بکشند و بمیرند تا به کرامت ودموکراسی دست یابند. یا زندگی در تحقیر و بردگی، یا ترک کشور، و یا مرگ. هیچ مردمی شایسته تن دادن به چین گزینههای فلاکتباری نباید باشد.
مداخله ایران و روسیه هم امپریالیستی است
عجیب است که بسیاری از نیروهای مترقی آنچه را به شکل تحسینبرانگیزی برای مردم فلسطین طلب میکند، برای مردم سوریه نمیخواهند. چرا آنها به روشنی مداخله روسها و ایرانیها در سوریه را محکوم نمیکنند، مداخلهای که بدون آن حکومت اسد فرو خواهد پاشید؟ چرا هیچ اشارهای به این واقعیت نمیشود که واشنگتن دسترسی مخالفان سوری را به ضدهواییها مسدود کرده، اتفاقی که باعث شده رژیم بدون هیچ مانعی بر سر مخالفان باران بمب بریزد؟
نیروهای مترقی در آمریکا نمیتوانند وانمود کنند که نمیدانند خواست مردم سوریه به حق است، و حق آزادی آنها همان قدر مهم است که حق آزادی هرکس دیگری. ضروری است که ما بحران پناهندگان را به طور ریشهای علتیابی کنیم و یک پاسخ حقیقاً بینالمللی به فاجعه سوریه تدارک ببینیم.
ضد امپراطوری و طرفدار پناهندگان بودن کافی نیست. غیرقابل قبول است کنار ایستادن و تماشای اینکه رژیمی وحشی همچون رژیم اسد جان سالم به درد میبرد، درست در حالی که دارد سوریه را از مردمانش خالی و پاک میکند. سوریها نیز حق زندگی کردن و البته آزاد زندگی کردن در وطن خویش را دارند. به هیچ رژیمی نباید اجازه داد که مردم خودش را قتل عام کند، یا به آورگی و تبعید دائمی محکوم سازد.
اگر پاسخ به آزار و اذیتهای استعماری اسرائی و سلب مالکیت از فلسطینیها کمک به آنها برای ماندن در سرزمین خویش و جنگدین برای حقوق آنهاست، همین اصول همبستگی را در مورد مردم سوریه باید به کار برست.
بله، باید مرزها را به روی دوزخیان زمین باز کرد، اما علاوه بر آن باید همبسته با آنها در جنگ برای احقاق حقوقشان در سرزمین خویش ایستاد.
منبع: ژاکوبن
با تشكر از سايت زمانه كه پاسخ و نقد بشير ابومانه در برابر نقطه نظر پاسيفيستي گورويچ را ترجمه و منتشر كرد. اما از نظر شكل كار در سايت بهتر بود طوري سازمان داده شود كه اين هر دو مقاله در برابر هم ديده شوند.
آري ابومانه بسيار درست مي گويد كه ضد اسد بودن مهم است.
اما در جهان خارج از ذهن آيا مي توان همزمان ضد اسد بود و هم بر ضد اقداماتي كه عليه جنايتهاي اسد صورت مي گيرد تبليغ كرد و آنها را نكوهش نمود.
موضوعي كه از نظر ابومانه تا حدودي دورمانده اين است كه گورويچ چنان براي راست و ريست كردن ساز و كارهاي ليبرال دموكراسي يقه دراني مي كند كه انگار اگر يك اقدام درست سياسي بر ضد اسد به تصويب كنگره نرسيد، بايد مردم بي پناه سوريه را در زير بمبارانهاي وحشيانه بشار اسد رها كرد.
نكته ديگري كه بشير ابومانه به طور خلاصه اشاره كرده و جاي پرداختن بسيار دارد، مداخله و حضور نظامي رژيمهاي ايران و روسيه در اين كشور است. به خصوص كه رژيم ايران همه مرتجعان همدست و همپيمان شيعي خود را از افغانستان و پاكستان گرفته تا عراق و لبنان و يمن به جنگ سوريه كشانده است؟ اينها مداخله خارجي نيست؟! تجاوزكارانه نيست؟ گورويچ لابد بايد براي دموكراسي پارلماني خاصي كه در روسيه حاكم است و در پارلمانش براي دخالتها و آدمكشيهاي پوتين در سوريه كف مي زنند و رأي مي دهند، نياز به يقه دراني دموكراتيك نمي بيند. آيا به نظر گورويچ كه اين قدر نگران ساز و كارهاي ليبرال دموكراسي است. دخالتهاي فاجعه بار و جنايتهاي خامنه اي در سوريه از دل كدام دموكراسي و بحث عمومي بيرون آمده و در كجا نظارت شده است؟
اگر دردي به نام انسانيت و بشردوستي وجود داشته باشد و يكي در گوشه دانشگاه و كلاس درس و محفل روشنفكري بي دردي ننشسته باشد كه حرف مفت بزند، روشنفكران و فعالان سياسي در سراسر دنيا كارشان را بايد به كفن و دفن جنازه ها و حمل و نقل پناهجويان آواره شده از ستم ديكتاتورها خلاصه كنند! اين است محصول مسخره چپ نمايي هايي از قبيل مقاله الكسي گورويچ!!
احمد مجد / 10 April 2017
این گفته که ” به هیچ رژیمی نباید اجازه داد که مردم خودش را قتل و عام کند ” درست ولی چگونه ؟ اینکار از طریق اقدامات خود سرانه نمیشود و اوضاع را بدتر میکند و عاقبث همین ساختار نیم بند سازمان ملل را نا کار آمد میکند .
همه تصمیمات باید در چهارچوب قطعنامه های شورای امنیت باشد و تقویت این نها د تنها راه و چاره اساسی است .
bijan / 10 April 2017
آنوقت وقتی رژیم اسد فرو ریخت، چشم انداز ابو امانه جان چیست؟ میتواند برود آنجا را سر وسامان دهد و پناهنده ها را برگرداند؟ کسی را سراغ دارد که بتواند جای اسد را بگیرد؟ یا نه یک سرزمین ویران رها میشود دست آنهائی که تقسیم و ریزه ریزه ریزه اش کنند؟ سر لیبی داره همین میآد. ابو امانه جان هم حرفهایش از دل داشنگاهها بیرون میآید با یک لایه دلسوزی ولی راه حلی در آن نیست. شاید اگر خودش را از همین حالا برای یک شورای صلح و بررسی امور کاندید کند گامی در جهت یک راه حل کم ضرر تر برداشته باشد.
بهزاد / 10 April 2017
لطفا قبل از اين كه براي اقدامات خودسرانه عليه خودسرهاي حرفه اي مثل بشار اسد دل بسوزانيد، بپرسيد كه بشار اسد براي قتل عام مردم از كدام ارگاني در جهان اجازه گرفت؟
قاسم سليماني براي جنگ و قتل و كشتار و جنايت با اجازه كدام ارگان و قطعنامه سازمان ملل وارد سوريه و عراق مي شود و جنايت مي كند؟
اين كه شما حالا بعد از اين كه رژيم و بشار اسد پس گردني را خورده اند ياد سازمان ملل مي افتيد، مثل موضعگيري روحاني و وزارت خارجه اوست كه تا به حال هيچ تحقيق بين المللي را در سوريه قبول نميكردند و حالا مي گويند بياييد اصلا تحقيق كنيم كه بمباران شيميايي بوده است يا نبوده است؟
اگر به همين سادگي دنبال نجات بشار اسد هستيد بگوييد كه هستيد و مي خواهيد از مداخلات تجاوزگرانه آخوندها در سوريه و عراق و يمن و لبنان و جاهاي ديگر دفاع كنيد، بي خود پشت تقويت نهادهاي بين المللي و سازمان ملل قايم نشويد.
جهت اطلاعتان اگر رژيمي نيستيد، همه نمايندگان سازمان ملل در سوريه طي 5سال گذشته چكار كردند، حتي زير دست اين نمايندگان پولهايي كه براي آوارگان و گرسنگان داده مي شد توسط ارگانهاي رژيم اسد بالا كشيدند يا توسط پاسداران ملاخور كردند! اين حرفها بيهوده است. اين رژيم و همدستانش فقط زبان زور مي فهمند و هر زبان ديگري آنها را جريتر مي كند.
اسدالله / 10 April 2017
نقش ایرانیها در قتل عام سوری های بیگناه هیچ کمتر از اسد نیست. مردم ایران باید شرمسارانه روزی بالاخره با این حقیقت مواجه شوند که دستشان به شدت آلوده به خون صدها هزار شهروند سوری است و بر خلاف درگیری اسراییلی ها و فلسطینی ها ، هیچ تضاد منافع یا خصومت قبلی هم بین ملتهای ایران و سوریه نبوده. یعنی ایران کاملا غیرمنطقی و نا متعارف سوری ها را به کشتن می دهد. ایرانیها و اعوانشان حتی یک گلوله ای هم به سمت داعش یا القاعده شلیک نکرده اند در حالیکه بزرگترین بهانه آنها برای مداخله در جریانات سوریه حفظ امنیت ایران در برابر خطر داعش و سنی های تندروتر از ملاهای ایرانی است.
من خود به عنوان یک ایرانی از این همه فضاحت کشورم شرمنده ام. فقط تصور کنید تاریخ در مورد ایران دهه های اخیر چه ها خواهد گفت…
صمد / 10 April 2017