ایرج ادیب‌زاده – سیته دلا موزیک» (cité de la musique)یا «شهر موسیقی» مهم‌ترین مؤسسه‌ی دولتی فرانسه وابسته به وزارت فرهنگ این کشور در پاریس است و در محله‌ی نوزدهم این شهر قرار دارد. «سیته دلا موزیک» (cité de la musique) تصویری گسترده از هنر موسیقی را ارائه می‌دهد و پاسخی‌ست به همه‌ نیازهایی که مردم برای لذت بردن یا آموزش موسیقی در خود احساس می‌کنند.

در «سیته دلا موزیک» از موسیقی‌های سنتی امروزی، موسیقی الکترونیک گرفته تا جاز و پاپ و کلاسیک عرضه می‌شود و از سالن‌های کنسرت، کتابخانه، موزه، آلات موسیقی جدید و قدیم از ملت‌های گوناگون برخوردار است.
خانم «به‌کامه‌ ایزدپناه»، هنرمند و موسیقی‌دان ایرانی که ساز اصلی او سه‌تار است در شهر موسیقی پاریس با روش «ادگار ویلمز» به کودکان و همچنین پدران و مادران فرانسوی آموزش موسیقی می‌دهد.
در یک روز یکشنبه که درهای آتلیه به‌کامه ایزدپناه به روی پدران و مادران و کودکان از سه سال به بالا باز است، به آتلیه آموزشی او رفتم؛ در «سیته دلا موزیک» (cité de la musique).

آشنایی با فرهنگ‌های گوناگون از طریق موسیقی

نخست از خانم ایزدپناه درباره‌ی روش آموزشی او می‌پرسم:

به‌کامه ایزدپناه – موزیکی که در «سیته دلا موزیک» (cité de la musique) و در بخش آتلیه‌های موسیقی‌اش به بچه‌ها آموزش داده می‌شود، در واقع اسمش هست «له فولی موزیک» (La folie music) یا «دیوانه‌ی موسیقی». این آتلیه‌ها البته برای بچه‌هاست، ولی بزرگسالان هم می‌توانند استفاده کنند. اسم این آتلیه‌ها دو وی (de veille) است و بچه‌های ۱۲ـ ۱۰ ساله از این آتلیه‌ها استفاده می‌کنند. کاری که می‌کنم، نمی‌توانم بگویم تنها آموزش موسیقی‌ست، بلکه بچه‌ها را با فرهنگ‌های‌ مختلف آشنا می‌‌کنم، آن هم با استفاده از ‌سازهایی که از تمام دنیا در اینجا جمع‌‌آوری شده. از آفریقا، از آسیا، از آسیای دور. واقعاً از تمام قاره‌ها اینجا ساز هست. یکی از هدف‌های «له فولی موزیک»این است که بچه‌ها را با این فرهنگ‌ها آشنا کنیم. یعنی ما خودمان هم به‌عنوان مربی دوره‌های آموزشی هر سازی را می‌گذرانیم. مثلاً سازی هست که نوعی ساز ضربی سنگال است. یا سازهایی از جاوه و بالی. ما این دوره‌ها را می‌گذرانیم و هدف این است که بچه‌ها را به‌تدریج با این فرهنگ‌ها آشنا کنیم. پس این ساز‌ها را در اختیار بچه‌ها قرار می‌دهیم و با آن‌ها تمریناتی را انجام می‌دهیم که در واقع پایه و اساس موسیقی را تشکیل می‌دهند. فرض کنید در مورد «نوآنس» کار می‌کنیم: قوی زدن یا ضعیف‌ زدن یا متوسط زدن. اینکه چطور با دست بتوانیم ضربه‌ها را کنترل کنیم یا با نفس‌، وقتی که داریم یک ساز بادی را می‌زنیم. در مورد صداهای زیر و بم صحبت می‌کنیم یا کار ریتم خیلی زیاد می‌کنیم. خلاصه پایه‌های موسیقی را کار می‌کنیم. هدف اصلاً این نیست که بچه‌ها یک ساز مشخص و یا نوازندگی یاد بگیرند. نه، بلکه در برابر چشمانشان دریچه‌ای به دنیاهای دیگر باز می‌کنیم و آن‌ها می‌توانند این ساز‌ها را از نزدیک تجربه کنند و بنوازند.

سازهای زیادی در «سیته دلا موزیک» (cité de la musique)
 وجود دارد. مه‌کامه ایزدپناه این سازها را معرفی می‌کند و با هر یک از آنها یک آکورد می‌نوازد. مجموعه‌ای از صداهای شگفت‌انگیز. می‌گوید: «مثلاً ویلون سل داریم. [صدای ویلون سل] سازی داریم شبیه «یک‌تار» [صدای یک تار] به این ساز یک تار می‌گویند چون یک سیم بیشتر ندارد و با ارتعاش یک سیم نواخته می‌شود. یک چنگ داریم [صدای چنگ] یک بالافون داریم که سازی آفریقایی‌ست. [صدای بالافون] سازی داریم به اسم «سرود» که هندی است. سازی زهی‌ست، کششی‌ست. [صدای «سرود»] ساز «پی‌پا» را داریم که باز یک ساز زهی‌ست، از چین. [صدای «پی‌پا»] سازی داریم که یک کاسه‌ی گرد دارد و یک دسته‌ی خیلی بلند که از ترکیه می‌آید، به اسم تنبور. در واقع تنبور ترکیه این است. [صدای تنبور] ساز دیگری داریم که شبیه یک کمان است، با یک سیم. یک ساز برزیلی‌ست. یک «لیر» آفریقایی داریم. [صدای لیر] یک ساز بادی داریم که مثل سازدهنی‌ست، ولی ارگ دهنی‌ست. در سازهای ضربی پوستی، سازهای کوبه‌ای پوستی، سازهای آفریقایی داریم. سازی هست به اسم بروندی که نام قبیله‌ای است در آفریقا. [صدای بروند]»
او در ادامه به خانواده‌ی این کودکان نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «یکشنبه‌ها اینجا در آتلیه‌ برنامه‌ی موزیک در خانواده داریم، اسمش هست «موزیک آن فامیل» بچه‌ها با خانواده‌هایشان می‌آیند، با پدر و مادر‌هایشان. به دو دلیل: هم اینکه ببینند ما اصلاً چه کار می‌کنیم و ایده می‌گیرند که خودشان اگر خواستند با بچه‌هایشان کار کنند، چه باید بکنند. علاوه بر این پدر و مادر‌ها هم در واقع بچه‌های بزرگی هستند و آن‌ها هم دلشان می‌خواهد با این ساز‌ها بزنند و بچه‌ها را همراهی کنند در لذتی که بچه‌ها از زدن با این ساز‌ها می‌برند و‌‌ همان لذت را هم خودشان احساس کنند. هدف این است که هم ساز را تجربه کنند و هم این تمرین‌ها را انجام دهند، تمرین برای تمرکز، برای گوش. تمرینات زیادی‌ برای گوش داریم. در این تمرین‌ها کودک (و حتی بزرگسالان) می‌آموزد هم خودش را بشنود و هم صدای بغل‌دستی‌اش را. آن هم یا تمرین سرعت، تمرین به حافظه سپردن فلان ریتم و اجرای دقیق‌اش.
به‌کامه ایزدپناه در ادامه از شرایط سنی برای شرکت در این کلاس‌ها صحبت می‌کند. او می‌گوید: «از این دست بازی‌ها یا تمرین‌ها زیاد داریم و پدر و مادر‌ها هم‌‌ همان‌قدر لذت می‌برند که بچه‌ها. در اینجا اصلاً سن خاصی مطرح نیست. از بچه‌ی سه ساله با پدر و مادرش می‌آید تا هفت‌ـ هشت ساله یا دوازده ساله. مثلاً بچه‌ها از هر گروه سنی می‌توانند در «گروه یکشنبه» شرکت کنند و با پدر یا مادر و یا با پدربزرگ و مادر بزرگشان بیایند تمرین کنند.
 

کودکی را می‌بینم که از کنار ما می‌گذرد. به‌کامه ایزدپناه می‌گوید: «این بچه‌ای که دیدید، با پدربزرگش آمده بود.»
  

آموزش موسیقی با روش ویلمز

به‌کامه ایزدپناه در کنسرواتوارهای پاریس به گونه‌ای دیگر به کودکان آموزش موسیقی می‌دهد: با روش ویلمز. او درین‌باره می‌گوید: «در کنسرواتوار برنامه‌ به‌کلی با اینجا متفاوت است. در کنسرواتوار در واقع با بچه‌های کوچک کار می‌کنم و این‌طور نیست که یک ساز مشخص را کار کنم. آنجا هدف این است که بچه‌ها خواندن و نوشتن موسیقی یاد بگیرند، قبل از اینکه اصلاً برسند به مرحله‌ی ساز، یا حساسیت نسبت به موسیقی و به‌تدریج رفتن به سوی هنر و نوشتن موسیقی. متأسفانه در کنسرواتوار ما امکان این را نداریم که به این همه ساز در یک سالن دسترسی داشته باشیم. بیشتر با ترانه کار می‌کنیم. ترانه بخش خیلی مهم این موضوع را دربرمی‌گیرد. ریتم زیاد کار می‌کنیم. کار گوش می‌کنیم، و در آنجا روش آموزشی ویلمز را به‌کار می‌برم که خودم دوره‌اش را دیده‌ام و به نظر من روش خیلی نتیجه‌بخشی برای بچه‌هاست.»

به‌کامه ایزدپناه به هدف‌ اصلی روش‌ ادگار ویلمز اشاره می‌کند. او می‌گوید: «هدف اصلی این روش علاقمند کردن کودک است به موسیقی. اولین چیزی که مهم است، این است که کلاس‌ها در فضای خیلی شاد و دلپذیر برگزار شود. روش ادگار ویلمز را می‌توان از سن سه‌سالگی کودک به‌کار گرفت. در واقع کار کردن با بچه‌های سه ساله شروع می‌شود. این روش شاید به نظر بعضی‌ها طولانی بیاید، ولی هدفش واقعاً این است که بچه‌ها را عمیقاً با پدیده‌های موسیقی آشنا کند، و به‌قدری مؤثر است که معمولاً فرد تا آخر عمرش، چه به موسیقی بپردازد یا نه، آموخته‌هایش را فراموش نمی‌کند. ویلمز می‌گوید موسیقی برای همه است. نمی‌توانیم بگوییم این کودک استعداد موسیقی دارد یا ندارد. موسیقی برای همه است و از نظر ویلمز همه‌ی کودکان می‌توانند از موسیقی استفاده کنند و موسیقی، به شرط آن که با روش درست آموخته شود، برای همه باید نتیجه‌بخش باشد.
 

و در ادامه روش ویلمز را دقیق‌تر توضیح می‌دهد. می‌گوید: «باید بگویم در مرحله‌ی اول پیش از هر چیز گوش را نسبت به صدا حساس می‌کند. البته ویلمز معتقد است که آموزش موسیقی از‌‌ همان دوران نوزادی باید انجام شود. یعنی با‌‌ همان لالایی‌های مادر و با‌‌ همان صداهایی که بچه دور و برش می‌شنود، اصولاً کودک در این روش نسبت به صدا و موسیقی حساس می‌شود. بعد در مرحله‌ی آموزش، این آموخته‌های قدیمی را از ذهن کودک بیرون می‌کشیم و کادربندی‌اش می‌کنیم. از آموخته‌های قدیمی خودش استفاده می‌کنیم برای ادامه‌ی آموزش موسیقی. چون هدف نهایی خواندن و نوشتن موسیقی‌ست، اولین مسئله این است که کودکان بفهمند صدا تغییر می‌کند. برایتان مثالی می‌‌آورم. ما سازی داریم که برای درک اینکه صدا به طرف زیر کشیده می‌شود یا به طرف بم از آن خیلی استفاده می‌کنیم. [صدای ساز] کودک باید تشخیص دهد که این صدا به طرف زیر رفت یا دارد می‌رود به طرف بم و یا اینکه اصلاً تکان نمی‌خورد. این نخستین مرحله است. در مرحله‌ی ریتم، ریتمی زده می‌شود و کودک باید بتواند آن ریتم را به خاطر بسپرد و عین آن را تکرار کند. در مرحله‌ی ملودی از کودک می‌خواهیم همین‌طور برای خودش بخواند. بچه‌ها، چه دختر‌ها موقع عروسک‌بازیشان و چه پسر‌ها موقع ماشین‌بازیشان، همیشه دارند یک چیزی زیر لب می‌خوانند. تازه بعضی از بچه‌ها خودشان روی ملودی‌ها شعر هم می‌گذارند؛ به شکل بداهه در ذهنشان ملودی می‌آید و آن را می‌خوانند. این بداهه‌ها را ما از ذهنشان بیرون می‌کشیم و به کودکان می‌گوییم آن‌ها را بخوانند. بعد همین‌ها را آهسته در طول جلسه‌های مختلف گسترش می‌دهیم و کادربندی می‌کنیم. یعنی کودک متوجه می‌شود که حالا دیگر دارد جمله‌ی موسیقی می‌سازد. ما به او می‌گوییم موسیقی مثل زبان است؛ مثل صحبت کردن است و بالاخره یک جایی تمام می‌شود و نقطه سرخط می‌گذاریم. موسیقی هم همین است. کودک می‌بایست چنین مفاهیمی را درک کند.»
 

آموزش موسیقی به کودکان در ایران
 

با به‌کامه‌ ایزدپناه این موضوع را در میان گذاشتم که آیا روش ادگار ویلمز در ایران هم می‌تواند، به ویژه برای آموزش موسیقی به کودکان ایرانی پیاده شود. او در پاسخ گفت: «اتفاقاً من یک پروژه دارم در این زمینه. ایده‌هایم کاملاً مشخص است و اگر روزی به ایران بروم، حتماً می‌دانم که چه باید بکنم و چپونه این روش را برای آموزش موسیقی به کودکان در ایران به‌کار ببرم. فرض کنید با استفاده از سازهای ایرانی و ترانه‌ها به فارسی. بچه‌های همه‌ی دنیا تقریباً مثل هم‌اند. تفاوت‌های فرهنگی هست، در این بحثی نیست. اما از نظر حساسیتشان به ریتم و صدا می‌شود گفت که همه بچه‌های جهان با هم یکسان هستند.»
 

حتی در پاریس هم به‌کامه ایزدپناه از متل‌ها و ترانه‌های ایرانی در کار آموزش موسیقی به کودکان استفاده می‌کند، ازجمله از «اتل متل توتوله». او می‌گوید: «اتل متل توتوله بهانه‌ای بود برای اینکه با بچه‌ها ریتمی را کار کنم و صدای سه‌تار را به گوششان برسانم. مثلاً اینطور: [صدای تنبک.]
 

شش‌ـ هفت‌تا تنبک و سازهای دیگری اینجا داشتیم که بم و زیرشان کاملاً مشخص بود و این ریتم روی آن‌ها قابل اجرا بود. البته قبلاً معرفی می‌کنم که سه‌تار چی هست، از کجا می‌آید و چطور زده می‌شود و مشخصاتش چیست. یک ریتم را وقتی روی ساز ملودی می‌زنیم، به گونه‌ای دیگر شنیده می‌شود تا زمانی که فقط با ساز ضربی زده می‌شود.
 

فرضاً آن‌ها می‌زدند: [ صدای تنبک] و من می‌زدم: [صدای سه‌تار] دوباره اتل متل توتوله. حالا در شور، در چهارگاه در سه‌گاه یا در چند مایه‌ی مختلف. گفتم هدفم این بود که کودکان تمرکز داشته باشند که ملودی ساز می‌آید، توجه به ریتمش داشته باشند و توجه به صدای ساز سه‌تار و ملودیی که با آن اجرا می‌شد. در واقع همه‌ی این المان‌ها را در این تمرین خلاصه کردیم.»
 

نیاز انسان به موسیقی

اما به‌راستی انسان چقدر به موسیقی نیاز دارد؟ خانم ایزدپناه درین باره می‌گوید: «به نظر من موسیقی خیلی لازم است. برای هر کسی، اگر واقعاً امکانش را داشته باشد و تجربه‌ کرده باشد، خیلی مهم است. به‌خصوص برای بچه‌ها، چون موسیقی خیلی تمرکز می‌خواهد. وقتی واردش می‌شویم، هم ذهن را به نظر من منضبط می‌کند و تأثیر این انضباط و انسجام ذهنی در درس و کارهای روزمره کودکان هم طبعاً دیده می‌شود. وقتی شما دارید چیزی را تمرین می‌کنید، اگر با انضباط و انسجام تمرین نکنید، نتیجه‌ای از آن تمرین‌ها به دست نمی‌آورید. تمرین کردن تمرکز می‌آورد، حساسیت کودک را نسبت به محیط اطرافش، برای مثال از نظر صدا یا اصلاً از جنبه‌ی زیبایی‌شناسی بالا می‌برد.»
 

در دنیای امروز موسیقی بیشتر از لذت بردن و سرگرمی کاربردهای دیگری هم دارد ازجمله در معالجه‌های روانی. موسیقی‌ـ درمانی. به‌کامه ایزدپناه درباره‌ی سویه‌های درمانی موسیقی می‌گوید: «به نظر من آن هم رابطه است. بعد هم، از بد کسی دارید می‌پرسید. (می‌خندد) چون من معتقدم که همه باید موسیقی گوش کنند و اگر بتوانند، موسیقی بزنند. ذهن انسان به‌ هر حال پی زیبایی می‌گردد و موسیقی یکی از هنرهایی‌ست که تأثیرش روی ذهن و روان انسان خیلی مستقیم است.‌‌ همان‌طور که می‌دانید برخی بیماری‌ها با موسیقی درمان می‌شوند. اصلاً رشته‌ای به اسم موسیقی‌ـ درمانی داریم و در روان‌شناسی خیلی به‌کار گرفته می‌شود و به نظر من حیف است، اگر کسی نتواند موسیقی گوش کند.»
 

 عکس‌ها از ایرج ادیب‌زاده:

به‌کامه ایزدپناه، هنرمند و موسیقی‌دان ایرانی در پاریس، نمایی از «سیته دلا موزیک» (cité de la musique) مرکز آموزش موسیقی در پاریس
 

در همین زمینه:

::سایت cité de la musique:: 
:: گفت‌و‌گوی حسن بهنام با به‌کامه ایزدپناه، یوتیوب::
::هنرنمایی به‌کامه ایزدپناه، یوتیوب::