پانته‌آ بهرامی ـ روزنامه‌ی انگلیسی زبان «دیلی تلگراف» در شماره‌ی جمعه هجدهم فوریه (۲۹ بهمن‌ماه) ۱۸ در گزارشی با عنوان «سپاه پاسداران ایران به خودداری از تیراندازی متعهد می‌شود»، نامه‌ای منتشر کرده است که در آن گروهی از فرماندهان سپاه پاسداران خواستار منع تیراندازی به سوی مردم شده‌اند.
نویسنده‌ی گزارش «دیلی تلگراف» ادعا کرده که یک نسخه از این نامه را مشاهده کرده و اظهار داشته است این نامه را گروهی از فرماندهان ارشد واحدهای سپاه در تهران، قم، اصفهان و تبریز امضا کرده‌اند و نسخه‌هایی از آن به طور گسترده در میان اعضای سپاه پخش شده است.

افسران امضاکننده‌ی این نامه تأکید کرده‌اند که کاربرد خشونت علیه مردم با احکام تشیع مغایرت دارد.
این گزارش می‌افزاید، این گروه از افسران سپاه پاسداران نامه‌ی خود را خطاب به سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده‌ی کل سپاه نوشته‌اند و از او درخواست کرده‌اند که به واحدهای سپاه پاسداران و همچنین نیروهای بسیج دستور دهد، از تیراندازی به سوی مردم در جریان راهپیمایی‌های مخالفان دولت خودداری کنند.

به نوشته ی «دیلی تلگراف» چاپ لندن دیپلمات‌های غربی در تهران صحت این نامه را تأیید کرده و گفته‌اند که متن آن در اختیار آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران قرار گرفته است، اما از پاسخ به آن گزارشی در دست نیست.

سیستم سرکوب

در اصل ۷۹ قانون اساسی ممنوعیت برقراری حکومت نظامی ذکر شده و در طول سه دهه‌ی اخیر مقابله با مخالفان بدون اعلام مقررات حکومت نظامی انجام شده است و در عمل نیروهای شبه نظامی عهده‌دار سرکوب مخالفان بوده‌اند.

مجید محمدی، جامعه‌شناس معتقد است: «سازمان سرکوب جمهوری اسلامی دارای لایه‌های افقی و عمودی، ابعاد و نیروی انسانی مشخصی است. لایه‌ی عمودی همانا نظام سلسله مراتبی موجود در قوای قهریه است. یعنی نیروهای نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی با واحدهای مشترک مثل نیروهای ضد شورش که تحت مدیریت سپاه و نیروهای انتظامی عمل میکنند. این نیروها در اعتراض‌های خیابانی وارد عمل می‌شوند.

لایه‌ی افقی اما در قالب پایگاه‌های بسیج و لباس شخصی‌ها در همه‌ی فضاهای عمومی مثل ادارات، مساجد، مدارس، دانشگاه‌ها و محلات عمل می‌کند و به جمع‌آوری اطلاعات، شناسایی مخالفان و پرونده‌سازی می‌پردازد. با وجود این در مورد سپاه دو نظر وجود دارد. برخی معتقدند سپاه به‌عنوان یک نیروی انتظامی متعهد به ایدئولوژی حکومتی از دستور سرکوب اطاعت خواهد کرد. گروه دیگر بر این باورند که در طول سال‌های جنگ و به‌ویژه با عضویت نفرات وظیفه، سپاه پاسداران به یک نیروی رزمی و متعهد به دفاع از مرزهای کشور تبدیل شده است و حکومت نمی‌تواند به سپاه به عنوان یک واحد سرکوب اعتراض‌های مدنی متکی باشد.»

در پیوند با تظاهرات اول اسفند که به مناسبت هفتمین روز کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری در تظاهرات روز ۲۵ بهمن برگزار شد، اردشیر امیر ارجمند مشاور میرحسین موسوی در گفت‌وگو با رسانه‌های فارسی زبان از سپاه خواسته است که از خشونت علیه مردم بپرهیزند.

او ادامه داده است: «امیدواریم آن دسته از نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروها که به مسائل اقتصادی آلوده نشده‌اند و در سرکوب‌ها شرکت نکرده‌اند، دیگران را مجاب کنند که سپاه در کنار مردم قرار گیرد و حامی مردم باشد.»

باتوم برای گریز

در گفت‌وگو با مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی، از او در مورد نقش سپاه در دستگاه سرکوب و همچنین صحت نامه‌ی منتشرشده در روزنامه‌ی «دیلی تلگراف» پرسیده‌ام.

مجتبی واحدی: از دو زاویه می‌توانم به این موضوع نگاه کنم. یکی این که بگویم این نامه در واقع عطف به سابق است. یعنی می‌خواهند بگویند که ما در تظاهرات ۲۵ بهمن تیراندازی نکرده‌ایم که ادعاهای حکومت در خصوص دست داشتن گروه‌های خارجی یا گروه‌های تروریستی داخلی در ترور شهید صانع ژاله و شهید محمد مختاری را تثبیت کنند. این یک زاویه است. یا این که اگر در تظاهرات بعدی بازهم انسان‌کشان ظاهراً سپاهی و یا ارتشی جوانان مردم را کشتند، از خودشان سلب مسئولیت کنند. این یک فرض است که من تئوری‌پرداز آن نیستم. خیلی‌ها این را گفته‌اند.

یک فرض دیگر هم که به نظر من درست‌تر است، این است که چیز عجیبی نیست. یعنی در ۲۱ ماه گذشته اگر حاکمیت از همراهی کامل عناصر پاسدار و عناصر سپاه با خودش برای سرکوب اطمینان داشت، یقین بدانید خشونت از این که هست فراتر می‌رفت. از نظر من مقاومت‌هایی در داخل مجموعه‌ی نظامی، امنیتی و اطلاعاتی کشور وجود دارد که با این ماشین سرکوب خشن و بی‌منطق و وحشی همراه نیست. این هم چیز جدیدی نیست.

من حتی زمانی از قول یکی از مسئولین نیروی انتظامی شنیدم که اگر پلیس نیروی انتظامی در خیابان مردم را کتک می‌زند، از روی دلسوزی است. برای این که اگر به دست نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بیفتند، دیگر مشخص نیست که چه سرنوشتی دارند. می‌گفتند: «ما می‌زنیم که فرار کنند.» البته من نمی‌خواهم بگویم همه‌ی آنهایی را که در خیابان کتک زدند با این منطق بوده، ولی بعضی‌هاشان واقعاً با این منطق احساس می‌کردند که اگر یک نفر باتوم بخورد و فرار کند، بهتر از این است که گیر زندان کهریزک بیفتد و شکنجه و چیزهای دیگر.

به هرحال یک نوع عدم همراهی با حاکمیت وجود داشته است. نتیجه‌ی آن هم این است که یک‌سال و هشت ماه است که حاکمیت می‌گوید: «فتنه مرده است» و در شرایطی که الان برای پولدارترین مرده های ایران هم حداکثر مراسم سال می‌گیرند، ۲۰ ماه است که حکومت دارد برای مرده‌ی خودش مراسم می‌گیرد و مدام هم می‌گوید مرده، ولی روزبه‌روز، الحمدالله آثار حضورش زنده‌تر می‌شود. من به طور کلی وجود این نامه را منتفی نمی‌دانم، اگرچه هنوز خودم مدرکی که ثابت کند که این نامه وجود دارد یا به عبارت دیگر به صورت منسجم عده‌ای نامه‌نگاری کرده باشند که نمی‌کشند، دریافت نکرده‌ام.

به نظرشما شکاف بین نیروهای سپاه چقدر می‌تواند صحت داشته باشد. چون به هرحال جسته و گریخته شنیده می‌شود شکاف‌هایی در سپاه پاسداران وجود دارد؟ فکر می کنید تا چه اندازه این پدیده می‌تواند به واقعیت نزدیک باشد؟

دو عامل امروز وجود دارد که می‌تواند و توانسته است در مجموعه‌ی حاکمیت ازجمله بخش نظامی و امنیتی آن شکاف ایجاد کند. عامل اول همان بحث سیاسی است و این که نوعی همدلی با مردم در بین عناصری از حکومت وجود دارد. این یکی از دلایل آن است که به هرحال می‌تواند اختلاف ایجاد کند. آنها حاضر نیستند اینطور خشونت به خرج دهند. حاضر نیستند که ننگ تجاوزگری و ننگ شکنجه‌گر بودن را به نام خودشان در تاریخ ثبت کنند. یک عامل دیگر که در ماه‌های اخیر به این رقابت‌های داخلی، بحث اقتصادی است.

با توجه به این که بخش عمده‌ای از منافع اقتصادی کشور و رانت‌های اقتصادی الان در اختیار بخش‌های ویژه‌ای از حکومت نظامی کشور و حکومت کودتایی قرار گرفته است، و با توجه به این که احمدی‌نژاد و عواملش سعی در تک‌خوری و رانت‌خوری‌های اقتصادی دارند، یک نوع رقابت اقتصادی هم درست شده است. یعنی به عبارت دیگر بدنامی‌های مربوط به سرکوب به نام همه است، اما رانت‌های اقتصادی‌اش به جیب عده‌ای خاص می‌رود. این هم یکی از عواملی است که رقابت‌ها را شدید کرده و شدیدتر هم خواهد شد.

اگر امروز شما می‌بینید که بعضی از اصول‌گرایان پیشاپیش از انتخابات مجلس آینده و انتخابات ریاست جمهوری آینده نگرانند، به این دلیل است که می‌بینند نه تنها همه‌ی مناصب سیاسی را احمدی‌نژاد و گروهش دارند به خیال خودشان منوپول می‌کنند (که البته این اتفاق نخواهد افتاد)، بلکه بخش‌های سنتی جناح اصول‌گرا هم که به صورت تاریخی و سنتی بخش اقتصادی این جناح یعنی بازار را در اختیار داشتند، توسط روش‌های پیچیده‌ی دولت احمدی‌نژاد از حلقه‌ی اقتصادی کشور حذف شده‌اند.

این هم یکی از عوامل مهم است. به نظر من برای کسانی که هیچ شرافت تاریخی برای خودشان قائل نیستند، منافع اقتصادی از همه‌ی مسائل مهم‌تر است. به یقین این بحث اقتصادی شکاف‌ها را روز به روز گسترده‌تر خواهد کرد. نکته ی سوم این که پیش‌بینی‌ها در مورد سقوط اقتصاد کشور دارد به جهتی می‌رود که عده‌ای می‌خواهند از حالا حساب خودشان را از مشکلات اقتصادی، که قطعاً منجر به شورش‌هایی در جامعه خواهد شد، جدا کنند.

در ایران شاهد چندگانگی قدرت هستیم. به نظر شما کدامیک از منابع قدرت اقدام به دیوارکشی آهنین به دور منزل زهرا رهنورد و میرحسین موسوی کرده‌اند؟

من کماکان معتقدم که حصر منزل آقایان کروبی و موسوی مربوط به بخش اطلاعاتی کشور است که آقای احمدی‌نژاد با رندی و با فریب آقای خامنه‌ای به تصرف خودش درآورده است. تا قبل از این اگرچه در ظاهر وزیر اطلاعات توسط رئیس جمهور معرفی می‌شد و مجلس به او رأی می‌داد، اما وزارت اطلاعات یک نوع وابستگی و ارتباط ارگانیک و مستقیم با دفتر رهبری داشت. احمدی‌نژاد با کاری که کرد، با عزل محسنی اژه‌ای و گذاشتن یک دوره‌ی دوماهه‌ی سرپرستی به نام آقای علوی که از عناصر خودش بود، آن‌چه می‌خواست از اطلاعات تخلیه کرد و آن‌چه میخواست جایگزین کرد و اطلاعات الان در چنگ احمدی‌نژاد است.

تلقی من این است که آن‌چه تحت عنوان حصر انجام می‌شود، مربوط به بخش اطلاعاتی است. دو، سه ماه پیش که منزل آقای کروبی حصر شد، من با خود ایشان هم صحبت کردم. ایشان هم به این تئوری من باور بیشتری داشتند تا این که بگویند مثلاً به طور مستقیم قوه قضاییه این کار را انجام داده است.

درباره‌ی تظاهرات اول اسفند و برخورد نیروهای نظامی به‌ویژه سپاه و بسیج با مردم چگونه فکر می‌کنید؟

وضعیت در داخل سپاه به گونه‌ای است که به طور رسمی کسی جرئت نمی‌کند مسئولیت تیراندازی را به عهده گیرد و حتی شاید جرئت نکنند به صورت علنی دستور تیر صادر کنند، اما به اندازه‌ی کافی افراد سوءاستفاده‌گر و رانت‌خور در مجموعه سپاه و بسیج وجود دارند که با آنها می‌شود هماهنگ کرد. یعنی برای سرکوب یک تظاهرات نیازی نیست که کل سپاه را بسیج کنید. مشکلی که وجود دارد به اعتقاد من این است که بعضی‌ها شرایط ایران را با شرایط مصر و کشورهای دیگر مقایسه می‌کنند و به این نکته توجه ندارند که ارتش مصر اگرچه تا به حال فرمانبر رئیس جمهور بوده، اما در کنار مردم بودن برایش یک افتخار است. در حالی که این بخش از سپاه ما که الان وظیفه ی سرکوب را در داخل کشور به عهده گرفته است، رقیب جدی مردم است.

یعنی در امور اقتصادی، این نیروهای ویژه‌خور و سیری‌ناپذیر بخشی از سپاه که می‌خواهند از اقتصاد چند برابر سود ببرند، احساس می‌کنند اگر کشور به سامان اقتصادی برسد و یک اقتصاد استاندارد بر کشور حاکم شود، خانه‌نشین خواهند شد. به همین جهت برای اینها الان قصه‌ی حیات و ممات است؛ هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ اقتصادی. قطعاً تلاش‌شان را خواهند کرد. این آقای ذوالنور که می‌خواهد اسمش به عنوان ابن‌ملجم تاریخ ثبت شود و شاید بدتر از ابن ملجم، در چند روز اخیر به صراحت گفته است ما این بار به هیچ عنوان رحم نخواهیم کرد و سرکوب می‌کنیم. این‌که حالا چقدر حرف‌شنوی داشته باشد، نمی‌دانم.

تجربه نشان داده است و به خوبی مردم فهمیده‌اند که حتی اگر مردم به تظاهرات نیایند، این آقایان می‌خواهند انتقام مسائل قبلی را بگیرند و مواضع خود را مستحکم‌تر کنند. به همین جهت هم در صورت حضور مردم و هم در صورت عدم حضور آنها انتقام‌گیری سابق را خواهند کرد. اول به خاطر تظاهرات ۲۵ بهمن و بعد برای این‌که مواضع خودشان را محکم کنند و در آینده هم کسی به مفاسد اقتصادی و رانت‌خوری‌های سیاسی‌شان اعتراض نکند. حتماً روش‌های سرکوب شدیدتر را در کشور به راه خواهند انداخت.