آزمایش هسته‌ای کره شمالی سطح مناقشه این کشور با همسایگان و غرب را به مرحله تازه‌ای وارد کرد. هفت سال از تعلیق مذاکرات می‌گذرد و مدیریت مناقشه و کاهش سطح تنش دشوارتر شده است.

north-corea

کره شمالی پنجمین آزمایش اتمی خود را هم انجام داد و یک گام جدی دیگر به ساخت کلاهک هسته‌ای قابل حمل با موشک نزدیک شد. حالا ۲۴ سالی می‌شود که دنیا با کره شمالی بر سر اتمی‌شدن یا نشدن آن درگیر است.

پس از سقوط شوروی و پايان جنگ‌سرد، کره شمالی به عنوانی يکی از آخرين رژيم‌های استالينيستی دنيا، موجوديت خود را بيش از پيش از جانب آمريکا و ساير برندگان جنگ سرد در خطر می‌ديد و به لحاظ وضعيت اقتصادی، تهيه ارز خارجی، تامين انرژی و مقابله با سرما و گرسنگی در موقعيت بسيار سختی قرار گرفته بود. بر این اساس، کره شمالی در صدد برآمد تا با تبليغات و اقدامات پيرامون تشديد برنامه هسته‌ای خويش، هم تلاش برای تقويت بنيه دفاعی‌اش را به رخ آمريکا بکشد و هم از اين رويکرد، دستمايه‌ای برای يک “معامله بزرگ” با واشنگتن بسازد: به اين ترتيب که، توقف فعاليت‌های اتمی خود را به کسب امتيازهای عمده‌ای در زمينه‌های امنيتی، اقتصادی و انرژيايی از آمريکا بدل کند.

بحرانی که بر سر این ماجرا پیش آمد، با وساطت جیمی کارتر به مسیر مصالحه افتاد و دولت کلینتون در قراردادی علنی و متممی مخفی، امتیازاتی به کره شمالی داد، از جمله تحویل سوخت، ساخت دو نیروگاه اتمی سبک و قول عدم تجاوز. این قول آخری البته فقط از سوی دولت بود و حمایت کنگره را نداشت.

هم وسوسه کره شمالی به گرفتن امتیازهای بیشتر، هم تعلل آمریکا در اجرای قول و قرارهایش و هم روی کارآمدن دولت بوش که کره شمالی را در محور شرارت قرار داد، قرارداد یادشده را باد هوا کرد.

سال ۲۰۰۲ کره شمالی با قطع رابطه با آژانس اتمی و تولید اورانیوم و پلوتونیوم غنی‌شده به راه تجهیز هسته‌ای خود افتاد و اولین آزمایش هسته‌ای خود را در سال ۲۰۰۶ انجام داد. البته سال ۲۰۰۳ گروه مذاکرات شش جانبه (روسیه، ژاپن، چین، کره شمالی، کره جنوبی، آمریکا، ژاپن) شکل گرفت که در این ۱۳ سال یکی دو بار توافق‌‌های نافرجامی را هم رقم زد، ولی عملا انگیزه‌ای برای دست‌کشیدن کره شمالی برای فعالیت هسته‌ای‌اش نشد.

مانورهای نظامی آمریکا و کره جنوبی هم پیوسته ادامه داشته‌‌اند و اقدام آمریکا برای ایجاد سپر دفاع ضد موشکی را هم پیونگ یانگ دلیل دیگری برای “تسلیح بازدارنده” خود ذکر کرده است. این گونه شده که از سال ۲۰۰۹ عملا مذاکرات میان طرف‌های درگیر در بحران، معلق مانده است.

امتیازات کره شمالی برای ادامه مناقشه

کره شمالی بر خلاف ایران مولفه‌های منطقه‌ای و ژئوپلتیکی ویژه‌ای دارد که به کمک‌‌اش آمده‌اند و نسبت به فشارهای بین‌المللی چندان واکنش نشان نمی‌دهد.

عمده‌ترین مولفه، همسایگی دیوار به دیوار کره شمالی با چین است. گرچه چین در سال‌های اخیر به برخی قطعنامه‌های شورای امنیت علیه کره شمالی رای داده و از فعالیت‌های هسته‌ای و موشکی این کشور هم انتقاد کرده است، ولی در زمینه فشار بر این کشور ملاحظاتی دارد و مرزهایی را رعایت می‌کند. نیاز چین به کره شمالی به حدی است که کیم جونگ اون از زمان به قدرت رسیدن در سال ۲۰۱۲ هنوز هم از سر نشان‌دادن استقلال خود، سفری به چین نداشته و چین هم اقدام خاصی علیه او آنجا نداده است.

کره شمالی همچون منطقه‌ای حائل میان کره جنوبی متحد آمریکا و چین عمل می‌کند و به این ترتیب، آمریکا را از نزدیکی به مرزهای چین دور داشته است. اعمال فشار پکن بر پیونگ یانگ و فروپاشی رژیم کره شمالی می‌تواند وحدت دو کره را به دنبال داشته باشد و عملا آمریکا از طریق کره جنوبی همسایه چین شود؛ امری که برای پکن قابل قبول نیست.

یک گزینه هم این است که فروپاشی با روندی از هرج و مرج همراه شود و سیلی از مهاجر به سوی چین روانه سازد که این گزینه هم برای پکن مطلوب نیست. همین حالا پکن از حضور ۵۰۰ هزار مهاجر کره شمالی در چین راضی نیست. بخشی از رهبری چین هم همچنان خود را به لحاظ ایدئولوژیک و مواضع شدید ضدغربی به رهبری کره شمالی نزدیک می‌بیند.

بسته‌بودن نظام اقتصادی و سیاسی کره شمالی و قطع ارتباط شهروندان آن با جهان نیز “امتیاز مثبتی” برای رژیم پیونگ یانگ است که چندان از تحریم‌ها متاثر نشود، به خصوص که چین به رغم اعلام پایبندی‌اخیرش به مصوبات شورای امنیت، همچنان کژدار و مریز بزرگترین طرف تجاری کره شمالی است. این که کره شمالی به رغم تحریم‌ها توانسته تکنولوژی و مواد لازم سخت‌یاب را برای ۵ آزمایش هسته‌‌ای به دست آورد خود نشانه گویایی از سوراخ‌ها در مرزهای این کشور است.

امکانات محدود غرب

کره شمالی به رغم اقدامات تحریک‌آمیزش شعار نابودی کشور دیگری را نمی‌دهد و بر موشک‌هایش هم شعار نابودی ژأپن و کره جنوبی و اسرائیل را نمی‌نویسد.

دست غرب هم در مجموع ورای تحریم‌ها برای اعمال فشار بر کره شمالی زیاد باز نیست. آمریکا هم چندان مایل نیست که در یک درگیری مسلحانه در منطقه درگیر شود و به تجهیز نظامی کره جنوبی و استقرار نیرو در این کشور بسنده می‌کند. این که بعد از ژانویه و راه‌یافتن رئیس جمهوری جدید به کاخ سفید معادلات عوض شود و واشنگتن سیاست تهاجمی‌تر در قبال کره شمالی پیش گیرد و تهدیدات تند اوباما پس از اعلام خبر پنجمین آزمایش هسته‌ای راعملی کند.

واقعیت این است که به جز اقدام نظامی اهرم‌های زیادی برای اجرای تهدیدهای اوباما و جانشین احتمالی او باقی نمانده. اقدام نظامی هم در همسایگی چین و علیه یک رژیم نزدیک به آن کار آسانی نخواهد بود و پیامدهای آن هم غیرقابل محاسبه‌تر از آن است که لزوما به ریسکش بیارزد.

کره شمالی تا قبل از دستیابی به سلاح هسته‌ای در مختصات کنونی، در مذاکراتی که تا سال ۲۰۰۹ جریان داشت پیوسته خواهان امضای قرارداد صلح میان دو کره و خروج نیروهای آمریکایی از کره جنوبی بود. ترس از دچارشدن به سرنوشتی مشابه صدام و قذافی و تاکید بر توقف هر گونه اقدامی از خارج برای برانداختن رژیم و کسب امتیازهای مالی و اقتصادی برای کمک به اقتصاد منجمدشده و فقرآمیز کشور و نیز قرارداد عدم تجاوز هم از دیگر خواست‌‌های رژیم بوده است.

با پیشرفت‌هایی بیشتری که حالا کره شمالی در زمینه هسته‌ای کرده، احتمالا اگر مذاکراتی شکل بگیرد سطح این توقعات بالاتر خواهد رفت، به‌خصوص که، همانطور که گفته شد، اتکا نسبی به امکانات چین و کنترل کامل جامعه‌ای بسته و فقرزده که به ضرب و زور تبلیغات غرور دستیابی به سلاح هسته‌ای در ذهن و اندیشه آن تزریق می‌شود هم، همچنان رژیم را در موقعیتی ازثبات و تداوم  قرار می‌دهند.

تحول درونی راهگشا خواهد شد؟

با این همه، حالا که دستیابی به سلاح هسته‌ای هم به مراحل نهایی نزدیک شده، شاید برخی مولفه‌‌های داخلی تحولی ولو تدریجی را در جهت‌گیری‌های کره شمالی رقم بزنند و رگه‌ها و نشانه‌هایی از تعامل با جهان خارج در سیاست‌های رژیم تقویت شود.

در  کره شمالی امسال برای اولین بار از سال ۱۹۸۰ دوباره حزب حاکم کنگره برگزار کرد. انگیزه هم، ورای تحکیم بیشتر قدرت کیم جونگ اون ایجاد توازن و تعامل میان دو جناح اصلی حکومت بود. در کره شمالی هم یک جناح نظامی و امنیتی قوی وجود دارد که اقتدار را در تعداد بیشتر موشک و بمب اتم و تهدید و مانور نظامی تعریف می‌کند و منافع خود را هم در تخصیص هر چه بیشتر منابع به این امور و تداوم دشمنی با کره جنوبی و آمریکا می‌بیند.

جناح نوپاتری هم هست که به خصوص با برخی گشایش‌های اقتصادی اخیر در قوانین و مقررات و ارتباط محدود با خارج قدرت بیشتری پیدا کرده و سود و منفعت خود را در مناسبات گسترده‌تر با کره جنوبی و چین می‌بیند. این بخش به خصوص به نصایح چین توجه دارد که می‌توان آزادسازی اقتصادی کرد و با جهان رابطه گسترده و کمتر خصومت‌آمیز داشت و  در عین حال انحصار قدرت حزب را هم حفظ کرد.

کنگره حزب البته در باره این رویارویی تعیین تکلیف نکرد و هنوز جناح نوپای اقتصادی و خواهان تعامل با جهان در موقعیتی نیست که اقتدار دور و دراز امنیتی‌ها و نظامی‌ها را به چالش بکشد، ولی برخی تصمیمات کنگره در زمینه‌های اقتصادی، می‌تواند زمینه را برای قوت‌گیری جناح دوم تقویت کند. این که فشار از خارج به تقویت این روند موثر افتد یا مانع انکشاف آن شود سوال بزرگی است.


Husseinifard-1-2

مقالات دیگر از همین نویسنده در زمانه