در بعدازظهر دلنشین یکی از روزهای آگوست سال جاری ده‌ها ماهیگیر قزاق، جشنی را در نزدیکی کرانه‌ی جنوبی دریای آرال شمالی برپا کردند. آن‌ها طبق آیینی که مختص ساکنین پهن‌دشت‌های آسیای مرکزی است، بزغالگان و گوسفندان و ماهیان‌شان را با پشته‌های سیب، گرد هم آوردند، آبجو و ودکایی نوشیدند و شهردارشان به بهترین ماهیگیران فصلی که گذشت، هدایایی بخشید. آن‌ها مسابقه دادند و بعد خسته و سیگار‌به‌لب، به نقل داستان و آوازخوانی در ستایش از آرال و ماهیان‌اش نشستند؛ و آن‌ها چقدر عاشق آرال و ماهیان‌‌اش هستند.

برای سال‌ها، آرالِ خسته و خشکیده، هیچ بهانه‌ای برای شادمانی و جشن این مردان نداشت؛ همان بس که تاریخ‌دانان و دانشمندان محیط زیست، این سرنوشت شوم را در میان بدترین فجایع بوم‌شناختی زمین قرار دهند. در دهه‌ی ٨٠ میلادی که دولت شوروی اقدام به تخلیه‌ی آب دریا با هدف آبیاری دشت‌های وسیع و تشنه‌ی پنبه در سرزمین‌های پیرامون آن نمود؛ اصلاً ماهیگیری به‌کل از آنجا رخت بربست. آرال که روزگاری با وسعتی بالغ بر ٦٧‌هزار و سی‌صد کیلومتر مربع، چهارمین دریاچه‌ی وسیع زمین بود؛ حال به یک‌دهم از حجم اصلی‌اش خشکید و سایه‌ای مخوف و خشک از خود به جا نهاد. ماهیان‌‌اش مردند و داراترین صیادان‌اش‌ از آن ناحیه کوچیدند و آنانی که ماندند هم گرسنگی گریبان‌شان را گرفت.

امروزه اما با مساعدت دولت قزاقستان، بانک جهانی و دانشمندان؛ بخش شمالی آرال رو به ترمیم و بازیابی نهاده است. ماهیان دوباره به آب آمدند و در چهار سال اخیر، این نقطه مکانی برای گردهم‌آیی و جشن صیادان قزاق شد. «فیلیپ میکلین»؛ جغرافی‌دانی از دانشگاه میشیگان که از دهه‌ی هشتاد این نقطه را کانون توجه‌‌اش کرد و از آن پس هر چندین سال آن را ملاقات می‌کند، می‌گوید: «انسان دریای آرال را حذف کرد؛ طبیعت می‌تواند آن را بازگرداند». اما تعریف بازیابی، برای جایی که شدیداً دچار دگرگونی شده مسأله‌ای پیچیده است.

آغاز داستان

آمودریا یا سیحون، طولانی‌ترین رودخانه‌ی آسیای مرکزی است که از دامان سرد و برف‌گیر کوهستان هندوکش سرچشمه می‌گیرد و رو به دشت‌های شمال، ٢٤٠٠ کیلومتر از جلگه‌های ناملایم ازبکستان و ترکمنستان را پیموده و در دلتای کرانه‌های جنوبی دریای آرال، آرام می‌گیرد. در دهه‌ی شصت میلادی، اتحاد جماهیر شوروی سابق، اقدام به احداث مزارع پهناوری در همین جلگه‌های دائماً خشک پیرامون رود نمود و با حفر آبراهه‌هایی طولانی با هدف آبیاری تا سال ١٩٦٥؛ آمودریا سه میلیون هکتار از زمین‌های گندم و پنبه که از جمله‌ تشنه‌ترین غلات زمین‌اند را در آغوش خود گرفت. در نتیجه دبی، شاخه‌ی اصلی رود از ٧٩٣ متر مکعب در هر ثانیه، به ١٥٦ متر مکعب در ثانیه فروکش کرد.

آمودریا از آرال عقب نشست و هم‌اکنون با وجود سدی در ١١٠ کیلومتری مصب رود، این پیوند برای همیشه برید. سیردریا یا جیحون که کرانه‌های شمالی آرال را تغذیه می‌کرد هم گرفتار آبیاری‌های افسارگسیخته شد؛ هرچند هنوز اتصال نازکی به دریاچه‌ دارد.

هنگامی‌که توسعه‌ی کشاورزی در دهه‌ی شصت آغازیدن گرفت؛ آرال هر ساله تا ٤٠ ‌هزار تُن ماهی را نصیب تور صیادان می‌کرد و همیشه کشتی‌هایی به درازای ده‌ها متر، برای حمل این آبزیان گران‌بها، در پهنه‌ی آرام‌ دریاچه در رفت و آمد بود. آرال هزاران ماهیگیر را مشغول خود داشته بود و دیگران نیز در تأسیسات زیرمجموعه از جمله کارگاه‌های کنسروسازی و راه‌آهنی که قطارهای پر از ماهی را هر روزه روانه‌ی بازارهای مسکو می‌کرد، شاغل بودند.

١٩ روستا و دو شهر در گرد دریاچه بود. شهر «مویناک» با جمعیتی در حدود ٤٠ ‌هزار نفر در جنوب و «آرالسک» با دو برابر این میزان جمعیت در شمال. اما آرال تا اواسط دهه‌ی هشتاد تا نیمه خشکید. از لنگرگاه‌ها پا پس کشید و ابتدا ماهیگیران را به گسترش بندرگاه‌ها با حفر کانال‌های عمیق واداشت و بعدترها هم به استفاده از هلیکوپتر برای دسترسی به تأسیسات زیرمجموعه.

بحران انسانی و زیست‌محیطی

در اوایل دهه‌ی هشتاد بود که ماهی‌ها ناپدید شدند. با کاهش ورود آب شیرین از سوی رود‌ها، آرال که همیشه دریاچه‌ای شور بود، به‌طرز فزاینده‌ای شورتر شد. غلظت نمک از ١٠ گرم بر لیتر، به ٣٠ گرم بر لیتر رسید و این یعنی تقریباً به شوری آب اقیانوس‌. تمامی ٢٤ گونه‌ ماهی‌ بومی‌اش از میان رفت و در نهایت صنعت ماهیگیری منطقه متلاشی شد. اغلب ماهیگیران باتجربه با نقل مکان به دیگر نواحی نظیر دریاچه‌های خزر و بالتیک، کشتی‌هایشان را در پشته‌هایی از شن که روزگاری جولانگاه تلاطم آب‌های زیبای آرال بود، رها کردند. در برخی نقاط، این غول‌های آهنین زنگارگرفته به حال خود رها شدند و یادآور هولناکی از سرعت اضمحلال صنعت پویای آن ناحیه در گذشته گشتند.

کسانی هم که ماندند، در تلاش برای سیر کردن خود در سرزمینی شدند که تغییر رفتاری غیرمنتظره داده بود. آرال در گذشته و در ابعاد اصلی‌اش نقش یک ضربه‌گیر اقلیمی عظیم‌الجثه را در منطقه ایفا می‌کرد و با انقباض‌اش بود که تابستان‌ها گرم‌تر و زمستان‌ها هم سردتر شد. آن‌چه بر جا مانده بود، پهنه‌ی سپید و یک‌دستی از نمک تا ٣٠٠ کیلومتر آن‌سوتر بود؛ نمکی آمیخته با آفت‌کش‌هایی یادگار چندین دهه زهکشی با هدف کشاورزی. هر چند هفته، طوفان‌های شدید شن صدها تُن نمک و ماسه و مواد شیمیایی را به هوا و تا عمق ریه‌های بومیان منطقه می‌بُرد. سرطان نای و بیماری‌های تنفسی شیوع یافت و در نبود منابع پروتئینی مطمئن در نتیجه‌ی فقدان آبزیان؛ هزاران نفر به کم‌خونی مبتلا شدند. مرگ‌ومیر نوزادان به ٦٠ مورد در هر ١٠٠٠ نفر رسید و این بالاترین آمار در کل ممالک تحت سلطه‌ی اتحاد جماهیر شوروی بود.

در اواخر دهه‌ی هشتاد و هنگامی‌که مردم همچنان دست‌به‌گریبان پس‌آیند‌های شوم خشکیدگی آرال بودند؛ دریاچه به دو نیم تقسیم شد: یکی آرال شمالی که کوچک اما عمیق است و آرال جنوبی که خود نیز عملاً به دو نیمه‌ی عمیق غربی و نیمه‌ی کم‌عمق شرقی تقسیم شده‌ است. از دشت ستروَن تا «سرزمین لذت». پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال قزاقستان در سال ١٩٩١، کورسوی امیدی پیرامون بازیابی آرال شمالی پدیدار شد. شهردار آرالسک، طبق توصیه‌ی دانشمندان اقدام به احداث سدی موقت نمود و بدین‌ترتیب ارتباط این دریاچه‌ی نوظهور از آرال جنوبی به‌کل قطع شد تا همان دِبی ناچیز سیردریا هم حفظ و انباشته شود.

سد، چندین بار شکست و در این میان جان دو نفر را هم گرفت؛ اما در همان سال‌هایی که پابرجا بود، آرال شمالی تکانی به خود داد. «ژوپ استادجدیک»؛ مأمور بانک جهانی در حوزه‌ی آرال می‌گوید: «سد به ما نشان داد که کاری می‌شود کرد» تا سال ٢٠٠٥، بانک جهانی و دولت قزاقستان، سدی ١٣ کیلومتری را با هدف رشد چهارمتری ارتفاع آب آرال شمالی، طراحی کرده و ساختند. این میزان تا چندین متر از حدی که لنگرگاه آرالسک از آب پر شود کمتر بود؛ اما برای کاهش شوری آب و بازگشت مجدد ماهیان بومی به آن کفایت می‌کرد. به‌علاوه، این پروژه‌ی ٨٥ میلیون دلاری، زیرساخت‌های آبیاری بالادست آرال را نیز ارتقا بخشید.

استادجدیک گمان می‌کرد که تا پنج سال دیگر نیز ارتفاع آب هم‌سطح با تاج سد نمی‌شود، اما طی هشت ماه آب از آن سرریز کرد. آرال شمالی تا ٢٠ درصد رشد کرد و امروزه شوری‌اش به ١٤ گرم نمک در لیتر رسیده که آن‌قدرها با دهه‌ی ٦٠ میلادی متفاوت نیست. گیاهان بومی‌ای که در حضور آب شور مجال جوانه زدن نیافته بودند، شکفتند و پرندگان مهاجری چون پلیکان، فلامینگو و اردک بار دیگر به ملاقات آرال آمدند. «نیک آلدین»، جانورشناس آکادمی علوم روسیه که از دهه‌ی ٧٠ تاکنون به بررسی آرال پرداخته، می‌گوید: «[امروزه] این‌جا بهشتی برای پرندگان شده است. سرزمینی برای لذت و این، پیروزی بزرگی است»

«حال، ماهی خواهند گرفت»

از همه مهم‌تر، ماهیانی چون اردک‌ماهی، کپور و سوف که در سیردریا پناه گرفته بودند، به آرال بازگشتند و در سال ٢٠٠٨ ماهیگیران در حدود ١٣٦٠ تن از آن‌ها را صید کردند. اغلب‌شان را در همان‌جا می‌فروشند؛ اما بخشی را نیز به روسیه و گرجستان صادر می‌کنند. دو مرکز پرورش ماهی هم‌اکنون در آلاسک مشغول به کارند و سومی نیز با ظرفیتی بالغ بر سالیانه ٦٠٠٠ تن در دست ساخت است. زنان و مردان میانسالی که در جوانی منطقه را با خانواده‌هایشان ترک گفته بودند، حال عزم بازگشت کرده‌اند و در حال خانه‌سازی‌اند. بیل‌بوردهایی که بازگشت آرال را نوید می‌دهند این روزها در کنار هتل جدید شهر، قد افراشته‌اند.

اما بخش‌های پهناوری از آرال برای ابد از دست رفت. میکلین می‌گوید که معمولاً تصاویر ماهواره‌ای را بررسی می‌کند و از حوزه‌ی کم‌عمق شرقی در آرال جنوبی که سال‌ها پیش بواسطه‌ی قطع ارتباط با آمودریا به‌شدت چروکید؛ واهمه دارد چراکه ممکن است نهایتاً در همین تابستان امسال، به‌کل بخشکد.

جهت کسب اطمینان، پیشرفت کارها محدود است؛ اما رئیس‌جمهور قزاقستان «نورسلطان نظربایف»، گفته که امیدوار است آرالسک، مقصدی برای جهانگردان شود. در سال ٢٠٠٨ او بر تاج سد نزدیک شهر ایستاد و قول انجام پروژه‌ای پنج‌ساله با بودجه‌‌ای ٢٥٠ میلیون‌دلاری که در آن با سامانه‌ای از سد و بندها؛ سواحل آرال شمالی – که هم‌اکنون ٢٠ کیلومتر از شهر فاصله دارد – به لنگرگاه خواهد رسید، را به مسئولین داد. بانک جهانی کمک می‌کند، اما اکثریت این هزینه بر دوش دولت قرار خواهد گرفت؛ چراکه قرار است صادرات نفتی قزاقستان تا سال ٢٠٢٠ به دو برابر رسیده و تا آن پس در زمره‌ی ١٠ کشور نفت‌خیز جهان قرار گیرد.

اما استادجدیک به ادعاهای جسورانه مبنی بر بازیابی آرال آن‌قدرها خوشبین نیست: «من امیدی ندارم که مردم از آلماآتی (پایتخت) بیایند و در [در این‌جا] شغلی پیشه کرده یا در آرال شنا کنند». او معتقد است بازیابی کامل به‌کندی رخ خواهد داد و نرخ پیشرفت ماهیگران، خود گویای این امر است. طبق اظهارات «ژانات ماخامبتو»، از قزاقانی که به سازمان‌دهی ماهیگیران محلی کمک کرده، هم‌اکنون تنها دویست صیاد رسماً از این راه گذران زندگی می‌کنند و از این میان نیز عده‌ی انگشت‌شماری تمام‌وقت بدین کار مشغول‌اند. جایی که گران‌بهاترین ماهی – که به اعتقاد او سوف سفید است – فقط ٥٠ سنت سود داشته باشد، حتی حرفه‌ای‌ها هم دورانداخته می‌شوند. ماخامبتو می‌گوید به‌همین ترتیب چهار پرورشگاه آرالسک، روی‌هم‌رفته دویست نفر را به کار گرفته‌اند. شاید آرالسک امروزه ماهی بیشتری نسبت به یک دهه پیش داشته باشد، اما هنوز از فقیرترین نقاط قزاقستان به شمار می‌رود.

با این‌حال، مادامی‌که رئیس‌جمهورشان از جذب جهانگردان به شهر می‌گوید؛ ماهیگیران آرالسک، همان مزه‌ی لذت اندک تور انداختن‌شان را می‌چشند. استادجدیک می‌گوید: «حال، آن‌ها ماهی خواهند گرفت». و این روزها ماهیگری خود غنیمت هنگفتی است.