کودتای ۱۵ ژوئیه با واکنشهای بسیاری از سوی رسانههای ایران در داخل و خارج کشور مواجه شده است. این یادداشت به بررسی واکنش روزنامه کیهان، که یکی از رسانههای اصلی اصولگرایان رادیکال در ایران است، به کودتا میپردازد و بر برخی ناسازواریهای این واکنش با مواضع رایج اصولگرایان در مورد سیاست داخلی و آزادیهای پایه شهروندان در ایران انگشت مینهد.
حضور مردم در خیابان
در شماره روز شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵ (فردای کودتا) مطلب یا خبری در کیهان در مورد کودتا منتشر نشده است. خبر این واقعه و تحلیل در مورد آن در شماره یکشنبه ۲۷ تیر کار شده است. مشخصاً در مطلبی با عنوان «یک کودتا و چند گمانه: ترکیه چگونه در گرداب فرورفت؟» که تیتر اصلی کیهان است به این اشاره شده که پشتیبانی مردمی و حضور مردم در خیابان در شب کودتا عامل اصلی شکست کودتا و موفقیت اردوغان بود:
«نکته مهم دیگر، ورود مردم به میدان و شکست کودتا توسط آنهاست؛ تودههای مسلمان ترک هر چند از دست اردوغان دلخور هستند، ولی آنها از ناامنی میترسند و از یک حکومت کودتایی لائیک نیز متنفر هستند. به هر حال، ورود مردم به صحنه و مقابل کودتا قرار گرفتن آنها، برای نخستین بار در کشور کودتاخیز ترکیه اتفاق افتاده و موفق هم بوده است. به همین خاطر، سیاستمداران باید دریافته باشند که اگر پایگاه مردمی آنها قوی باشد، در مواقع حساس میتوانند به آنها مقابل تهدیدها تکیه کنند.»[۱]،[۲]
در سرمقاله همانروز کیهان به قلم سردبیر حسین شریعتمداری با عنوان «آیا این شراب سرکه خواهد شد؟» نیز به طریقی مشابه آمده است:
«ابعاد کودتای جمعهشب ترکیه و انگیزه کودتاگران اگرچه هنوز در هالهای از ابهام است و درباره کانون اصلی کودتا و درونی یا بیرونی بودن آن نیز گمانههای متفاوتی در میان است تا آنجا که برخی از ناظران سیاسی احتمال “صوری” بودن کودتا را هم دور از ذهن نمیدانند و بر این باورند که کودتا از سوی اردوغان و با هدف تحکیم جایگاه متزلزل او طراحی شده بود! ولی در این میان و صرفنظر از چرایی و چگونگی کودتای جمعه شب، شکست کودتا را میتوان نتیجه حضور مردم در صحنه ارزیابی کرد، زیرا، حتی اگر کودتا را صوری و ساخته و پرداخته خود اردوغان بدانیم، این واقعیت قابل انکار نیست که حضور مردم برخاسته از هماهنگی قبلی با آنها نبوده است، و آنان به میل و رغبت خود در صحنه حضور یافته و با کودتاگران به مقابله برخاستهاند.»[۳]
شریعتمداری در این مقاله دو تئوری در مورد ماهیت این کودتا طرح می کند:
اول آنکه «کودتا یک حرکت صوری بوده است و از سوی دولت اردوغان با طراحی شکست زودهنگام و بهرهگیریهای بعدی از آن صورت پذیرفته است»؛
دوم آنکه «کودتاگران از یک کانون بیرونی و یا داخلی برخاسته و به جد قصد سرنگونی دولت اردوغان را داشتهاند.»
به نظر او فارغ از اینکه کدامیک از این دو گمانهزنی درست باشد: «حضور گسترده مردم در مقابل کودتاگران یک واقعیت غیرقابل انکار است و در هر دو حالت و یا دو احتمال مورد اشاره درباره خاستگاه کودتا قابل توضیح خواهد بود. چرا که بر فرض صوری بودن کودتا، به یقین تودههای مردم از آن بیخبر بودهاند، و بسیار بدیهی است که طراحان کودتا – در حالت اول – نمیتوانستهاند همه مردم را در جریان گذاشته و پیشاپیش از آنان برای حضور در این ماجرا دعوت کرده باشند. بنابراین حضور مردم صرفنظر از خاستگاه صوری یا واقعی کودتا با یک انگیزه واحد و قابل توجیه انجام شده است و این انگیزه قبل از همه ناشی از نفرت آمیخته به وحشت مردم از دو پیآمد کابوسمانند بوده است. اول؛ حاکمیت ارتش ترکیه که مانند چهار کودتای پیشین در این کشور، میتوانست با دیکتاتوری و حاکمیت زور همراه باشد و دوم؛ نفرت توأم با وحشت مردم از جنایات هولناک تکفیریها که با توجه به رویکرد اخیر دولت ترکیه و چند عملیات تروریستی طی ماههای گذشته میتوانست احتمال حضور آنان در کشورشان را در صورت پیروزی کودتاگران قوت ببخشد.»[۴]
سئوال مهم از آقای شریعتمداری آنست که اگر حضور مردم در صحنه تا این حد در تضمین دموکراسی مهم و باارزش است، چرا اصولگرایان اینقدر از حضور مردم در خیابانهای ایران به هر بهانهای، حتی پیروزی در فوتبال یا شادمانی برای توافق هستهای یا سوگواری در مرگ یک هنرمند محبوب، ترس و هراس دارند؟ آیا هرگز ممکن است مثلاً طرفداران رهبران اصلاحطلب همچون آقایان خاتمی یا موسوی بخواهند در میدانی از میادین شهر، یا حتی در دل کویر به قول مهدی کروبی در یکی از بیانیههای معروفش پیش از حصر[۵]، تجمعی مسالمتآمیز برگزار کنند و آقای شریعتمداری و همفکرانشان خواستار آن باشند که به ایشان از سوی حکومت مجوز داده شود؟ از خاتمی و موسوی و کروبی که کیهان سران فتنهشان میخواند بگذریم، آیا حتی رئیس جمهور یا وزیر امور خارجه وقت آقایان روحانی یا ظریف مجاز هستند هواداران دولت را به تجمع چندصدهزار نفره در حمایت از برجام- که آقای شریعتمداری و همفکرانشان از هیچ فرصتی برای کوبیدن آن دریغ نمیکنند- فراخوانند؟ اگر حضور مردم در ترکیه در ضدیت با کودتا خوب بوده است (چنانکه نظر نگارنده هم چنین است)، چرا سیاستمداران و رهبران وطنی حصر یا ممنوعالتصویر می شوند؟
آقای شریعتمداری یکی از انگیزههای مهم مردم ترکیه در مخالف با کودتا را ترس از غلبه «دیکتاتوری و حاکمیت زور» با حاکمیت نظامیان کودتاچی میداند. ولی آیا خود آقای شریعتمداری یا همفکران ایشان هرگز علیه دخالت نظامیان در سیاست ایران – که در این سالها بسیار رواج یافته – قلم زدهاند، یا برعکس متعقد هستند جواب مخالف را باید با مشت و سرکوب داد و هیچ ایرادی ندارد که زندانهای ایران پر از محکومین سیاسی باشد؟ آیا نگاهی به سیاست که آقای شریعتمداری در سیاست داخلی طرفدار آن است واقعاً مخالف دیکتاتوری و حاکمیت زور است؟
مسئله سوریه
موضع کیهان و اصولگرایان تندرو در سالهای پس از بهار عربی حمایت مطلق و بیچون و چرا از دیکتاتوری بشار اسد بوده است. بر این اساس عجیب نیست که در این مقاله هم مانند بسیاری نوشتههای کیهان در این سالها به سیاستهای اردوغان در سوریه حمله بشود و نویسنده در علل افول ستاره اردوغان بنویسد: «مواضع و عملکرد اردوغان طی چند سال اخیر نه فقط مردم مسلمان ترکیه، بلکه احزاب لائیک و ملیگرای این کشور را هم ناخرسند کرده بود، دفاع تمامقد او از ائتلاف ضدسوری که با حمایت آشکار از گروههای تکفیری – مخصوصا داعش – همراه بود، در کنار جنایات وحشیانه داعش از یکسو و همراهی نزدیک به سرسپردگی با رژیم کودککش آلسعود، از سوی دیگر، جایگاه اردوغان را در میان مردم ترکیه به شدت تضعیف کرده بود تا آنجا که بارها زبان به گلایه و اعتراض گشوده و ریاستجمهوری اردوغان را باعث سرافکندگی خود در جهان اسلام میدانستند. این وضعیت تا نزدیک به یک ماه قبل ادامه داشت و همه روزه نیز بر شدت و دامنه آن افزوده میشد. شکست داعش در سوریه و عراق و زمینگیر شدن گروههای تکفیری که با درایت و حضور مستشاری جمهوری اسلامی ایران صورت پذیرفت برای اردوغان که طی چند سال گذشته به حمایت تمامقد از تروریستها در سوریه و عراق برخاسته بود، یک ناکامی شبیه به کابوس بود.»[۶]
آقای شریعتمداری هرگز اشارهای این مسئله نمیکند که اولاً چگونه ممکن است آقای بشار اسد برآمده از حزب بعث سوریه با سنت کمونیستی نماینده اسلام و مسلمانی باشد؟ ثانیا از ۵۰۰ هزار نفری که در جنگ داخلی سوریه در پنج سال اخیر کشته شدهاند، چند درصدش توسط ماشین کشتار اسد نابود شدهاند، و چند درصدش توسط گروههای مخالف و تکفیری همچون النصره و داعش؟ کسی در جنایتکار و قاتل بودن داعش و النصره تردیدی ندارد، ولی نکته اصلی آن است که وجود همین گروههای تکفیری که آقای شریعتمداری ظاهراً بر مقابله با آنها و یکی کردن همه مخالفین بشار اسد با ایشان تأکید دارند، عملاً بیشترین خدمت را به تداوم حکومت بشار اسد کردهاند. از وقتی داعش و گروههای مشابه ظهور کردند، مقابله با دیکتاتوری بشار اسد در افکار عمومی جامعه جهانی از اولویت افتاده است. چه هدیهای بهتر از این؟
سرمقاله ۲۷ تیر کیهان با ربط دادن حمایت مردم ترکیه از اردوغان در برابر کودتاگران و تغییر سیاستهای عدالت و توسعه در قبال روسیه و سوریه و عراق در سه هفته اخیر مینویسد:
«کودتا بعد از اعلام مواضع اخیر ترکیه در برقراری روابط دوستانه با دولت بشار اسد، حمایت از دولتهای عراق و سوریه در مقابله با تروریستها و عذرخواهی از روسیه- یکی از کشورهای حاضر و فعال در ائتلاف ضدتروریستهای تکفیری- صورت پذیرفته بود و به طور طبیعی این احتمال را در میان مردم قوت میبخشید که کودتاگران علیه مواضع اخیر دولت ترکیه دست به کودتا زدهاند…. و اما، فرض کنید که دولت اردوغان به مواضع و رویکرد چند سال قبل خود یعنی حمایت آشکار از داعش و سایر گروههای تکفیری، اصرار بر سرنگونی حکومت سوریه و همراهی با تروریستها در عراق ادامه داده بود، در این حالت، بدون کمترین تردیدی میتوان نتیجه گرفت که مردم، حاکمیت نظامیان کودتاگر را در مقابل مواضع دولت ترکیه ارزیابی میکردند و دیکتاتوری آنان را بر تحمل سایه شوم و وحشیانه داعش بر کشورشان ترجیح میدادند.»[۷]
مشکل این تحلیل آقای شریعتمداری آن است که فراموش می کند عدالت و توسعه در چند هفته اخیر نه تنها با روسیه و سوریه، بلکه با اسرائیل هم رابطهاش را بهبود بخشیده است. دیگر آنکه، کسی که مدعی است حمایت مردمی از آک پارتی بر ضد کودتا مربوط بیش از همه مربوط به تغییر سیاستها در سه هفته (!) است، یا تصور دقیقی از جامعه سیاسی و مدنی ترکیه در دو دهه اخیر ندارد یا برای آنکه تحلیل خود را بر خواننده تحمیل کند، حاضر است واقعیات را براحتی نادیده بگیرد. چه ما بپسندیم یا نه عدالت و توسعه ۱۴ سال است که رای ۴۰ تا ۵۰ درصد مردم ترکیه را در انتخابات بدست آورده است و همین راز حمایت بخش وسیعی از جامعه ترکیه از اردوغان در برابر کودتاگران است.[۸]
تصفیهها در ترکیه و نظارت استصوابی در ایران
نکته آخری که مایلم بدان بپردازم، معیار دوگانه در مورد برخورد با مخالفین است. در یادداشتهای روزهای دوشنبه (۲۸ تیر) و سهشنبه (۲۹ تیر) کیهان به صورت بارز به قلع و قمع وسیعی که پس از کودتا از سوی عدالت و توسعه آغاز شده اشاره کرده و گفته کودتا فرصتی بینظیر برای «تسویه حسابهای بیسابقه داخلی» در اختیار اردوغان و همحزبانش قرار داده است. این نکته درست و دقیق است. در مطلب سهشنبه ۲۹ تیر با عنوان «سونامی اخراج در ترکیه /اردوغان تصفیه دهها هزار نفری را کلید زد» آمده است:
«”کودتا” یا “شبه کودتا” در ترکیه، هرچه بود ظاهراً شکست خورد و تمام شد. اما چک سفیدی که این کودتا به “اردوغان” داده گویا پایان ندارد. اردوغان همچنان به پشتوانه این فرصت مخالفان را قلع و قمع میکند. گویا سالها “اردوغان” منتظر چنین فرصتی برای انتقام از مخالفان بوده است…. بلافاصله پس از مهار کودتا، شمار زیادی در ارتش به اتهام ارتباط داشتن با کودتا، بازداشت شدند و شمار بازداشتیهای قضات نیز به سه هزار نفر رسید… یک مسئول امنیتی در ترکیه اعلام کرد در پی وقوع کودتا، دولت ۸۰۰۰ نیروی پلیس و مسئولان نظامی این کشور را از سمتهایشان برکنار کرد. مسئولان ترکیه همچنین میگویند ۳۰ استاندار و ۵۰ مدیر ارشد دولتی نیز از کار برکنار شدند..رسانههای محلی ترکیه هم خبر دادهاند تعداد ژنرالها و فرماندهان ارشد بازداشت شده در جریان کودتای نافرجام روز شنبه به ۱۰۳ نفر رسیده است.»[۹]
حساسیت کیهان به حذف ناعادلانه مخالفین اردوغان شایان تقدیر است، ولی در نگاهی کلانتر فارغ از تناقضات بنیادین نیست. آیا جز این است که شورای نگهبان در ایران به صورت دائمی با رد صلاحیت گسترده مخالفین در انتخابات گوناگون (مجلس، ریاست جمهوری، خبرگان…) آنها را تصفیه میکند؟ آیا هر صاحب نظری و نخبهای در ایران، همچون ترکیه، حق دارد که در انتخابات شرکت کند و سهمی در نظام سیاسی داشته باشد؟ آیا وجود یک نظامی یا قاضی یا فرمانده پلیس سکولار در سیستم اداری جامعه هرگز در مدینه فاضله آقای شریعتمداری قابل تصور است؟ کیهان بهتر است یا دم از ناعادلانه بودن برخورد با مخالفین در پسا کودتای ترکیه نزند یا از حقوق مخالفین در ایران هم دفاع کند. در بدترین حالت ترکیه دارد راهی را میرود که ایران برای چند دهه پس از انقلاب رفته است.
البته که نیکخواهان امیدوارند جامعه مدنی ترکیه و احزاب مخالف آن، همراه با فشار جامعه بینالمللی و متحدان غربی و غیرغربی ترکیه، جلوی حرکت بیشتر این کشور به سمت استبداد و حکومت فردی را بگیرند. ولی آیا حکومت فردی برای ایرانیان هم بد نیست؟
پانویسها: