در میان روشنفکران دین‌باور «دیدگاه‌های روادارانه یا پذیرنده‌ی پدیده‌ی گرایش و کنش جنسی دوهمجنس نوعا بر نظریه‌ی ذات گرایانه مبتنی‌اند. یعنی بر این باورند که همجنس گرایی امری ذاتی/ طبیعی و مستند به آفرینش خداوند است. و از آنجا که خداوند تنها براساس عدالت حکم یا رفتار می‌کند، حرام بودن یا روادید نداشتن همجنس گرایی (که امری غیرارادی است) و نیز نکوهش و مجازات این جهانی یا عذاب آن جهانی همجنس گرایان (که بدون اراده و اختیار چنین بوده‌اند یا چنین کرده اند) ظلم آشکاری است که با عدالت خداوند ناسازگار است. افزون بر این، مطابق با آموزه‌های قرآن، خداوند تکلیف به فراتر از قدرت نمی‌کند و از آنجا که امر به (نهی از) کنش غیرارادی یا غیراختیاری از قدرت بشر خارج است، حکم خداوند بر آن تعلق نمی‌گیرد. همجنس گرایی یکی از مصادیقی است که به دلیل غیرارادی بودن متعلق تکلیف واقع نمی‌شود.

مسئله اینجا است که بهره گیری از اصطلاح همجنس گرایی در استدلال‌های مذکور مبهم است و نیاز به ایضاح مفهومی دارد. بی تردید مراد این پژوهش گران از اینکه همجنس گرایی ذاتی/ طبیعی است نباید پدیده‌ی مدرن همجنس گرایی باشد که به مثابه‌ی یک گونه از زیست بخشی از آدمیان است که با اختیار و اراده‌ی جمعیِ مردمان پذیرفته شده، رسمیت یافته است. توضیح اینکه نهاد همجنس گرایی امروزه به پدیده‌ای می‌گویند که برپایه‌ی اتفاق جمعیِ آدمیان در برخی از جوامع قانونی شده است که مطابق با آن اولا بخشی از آدمیان که این نحوه از زیست را برمی گزینند به طور رسمی و قانونی می‌توانند آن را تجربه کنند (یعنی دوهمجنس بی هیچ منع قانونی ای می‌توانند به یکدیگرعشق بورزند، با یکدیگر کنش جنسی داشته باشند، اگر بخواهند می‌توان براساس قوانین شهروندی و حتی مذهبی با یکدیگر به صورت رسمی همزیستی داشته باشند، و نیز کودکان را به فرزندخواندگی بپذیرند) و کسی به لحاظ قانونی نمی‌تواند این حق را از آنان سلب کند یا آنان را به خاطر این گونه از زیست نکوهش یا مجازات نماید و ثانیا دیگرانی که گونه‌های دیگری از زیست را برگزیده اند، چه این نهاد مدرن را بپذیرند یا نپذیرند، باید نسبت به آن رواداری داشته، این حق را محترم بشمارند. همان گونه که می‌بینیم این پدیده‌ی مدرن اختیاری و یک برساخته‌ی اجتماعی است. »

(از بخش پنجم این جستار)

LGBT_Islam_1

بخش نخست این جستار عمدتا به مفهوم‌شناسی اختصاص دارد. بخش دوم دیدگا‌ه‌های محسن کدیور، اکبر گنجی و ابوالقاسم فنایی در مورد همجنس‌خواهی را بررسی می‌کند. بخش سوم به دیدگاه‌های جوزف مسعد، کیثیا علی، امرین جمال و سمر حبیب و بخش چهارم به دیدگاه‌های آرش نراقی و اسکات سراج الحق کُگل می‌پردازد، و بخش پنحم بر آن است که زمینه‌ای فراهم کند برای فهم پاردایم اجتهادی از گرایش و کنش جنسی دوهمجنس.

در ادامه بخش ششم به بررسی پارادایم اجتهادی می‌پردازد. بخش‌های هفتم و هشتم  به موضوع‌شناسی و رجوع به منابع در بحث گرایش و کنش جنسی دوهمجنس در اسلام با تمرکز بر قرآن اختصاص دارند.