در ایران هم مثل هر جای دیگر دنیا کتاب‌خوانی اشکال سنتی خود را به فراموشی می‌سپارد، چون مردم به راه‌های آسان‌تری جهت مطالعه و دست‌رسی به کتاب روی آورده‌اند. با این رویکرد گوشی تلفن همراه نقشی از اتاق شخصی را برایشان به اجرا می‌گذارد. چون در فضای آن، هم مطالعه می‌کنند، هم یادداشت‌های شخصی خود را به ثبت می‌رسانند و به بایگانی می‌سپارند. ضمن آنکه دوست ندارند کسی از خودی‌ها و یا اغیار به این حریم شخصی سرک بکشد. پیداست هر کسی در گوشی خود دنیایی را پی می‌گیرد که این دنیا با دیگران بیگانه می‌نماید.

KETEBSEGH01

از سویی دیگر دست‌یابی پلیس و غریبه به گوشی یعنی تفتیش و بازرسی اتاق شخصی او. جدای از پلیس، با دزدیده شدن و یا گم شدن گوشی هم همه چیز آدم‌ها لو رفته است. در نتیجه از دست دادن گوشی شکل امنیتی به خود می‌گیرد و می‌تواند آسیب‌های جبران ناپذیری را برای صاحب‌اش در پی داشته باشد.

اینک در ایران، گوشی تلفنِ همراه، نیاز انسان‌ها را به کتاب و کتاب‌خوانی نیز برمی‌آورد. همچنان که استفاده کنندگان به اتکای آن می‌توانند در یکی از کتاب‌فروشی‌های مجازی عضو شوند. آن‌وقت بروشورهای تبلیغی کتاب‌فروشی را دریافت کنند تا نسبت به خرید کتاب‌های دیجیتالی دلخواه خود اقدام به عمل آورند. فایل کتاب هم پس از دانلود در گوشی بایگانی می‌گردد تا سر فرصت خوانده شود. از همین رو بسیاری از مردم در اتوبوس، مترو، تاکسی، پیاده‌رو و خلوتِ خانه، سر در گریبان گوشی خود فروبرده‌اند تا نادانسته‌های خود را در آن بجویند.

فایل‌های صوتی کتاب هم برای بسیاری از مردم جاذبه دارد. چون کتاب‌های صوتی را به راحتی می‌توانند هنگام کوه‌نوردی، آش‌پزی، پیاده‌روی و حتا رانندگی بشنوند و یا به عبارتی مطالعه کنند. حتا به اتکای آن به تلفظ صحیح و درستی از واژه‌های کتاب دست می‌یابند. آدم‌هایی که از فایل‌های صوتی استفاده می‌برند یاد گرفته‌اند که وقت خود را مدیریت کنند و بیهوده آن را از دست ندهند. چنانکه در صورت خستگی از کتاب‌خوانی، به شنیدن موسیقی روی می‌آورند. شکی نیست افرادی که از مشکل بینایی رنج می‌برند و یا به شنیدن داستان و مطلب علاقه دارند، فایل صوتی را بیش‌تر از کتاب کاغذی می‌پسندند.

تنفر و انزجار شهروندان ایرانی از ساز وکارهای فرهنگ دولتی، ضمنِ پناه بردن به گوشی همراه بهتر و بیش‌تر آشکار می‌گردد. چون بنا به سلیقه‌ی شخصی خویش آنچه را که می‌پسندند آزادانه در فضای مجازی می‌یابند. بی‌تردید دل نهادن به فضای مجازی بیش از همه به خط قرمزهایی بازمی‌گردد که جمهوری اسلامی به اتکای فیلترینگ در شبکه‌های مجازی به کار می‌بندد. همان دیدگاهی که وزارت ارشاد نیز از آن در سانسور کتاب، موسیقی، نشریه و فیلم سود می‌جوید.

بسیاری از ایرانیان به این نکته دست یافته‌اند که تلویزیون جمهوری اسلامی تنها وقت‌ آدم‌ها را می‌کشد و روزگار مخاطبان خود را به بطالت می‌کشاند. حتا دروغ تحویلشان می‌دهد تا به دنیای دروغین و واپس‌مانده‌ی کارگزاران فرهنگی حکومت گردن گذارند. شکی نیست که تلویزیون دولتی همراه با سریال‌های عوامانه‌ی خود سلیقه‌ی هنری مردم را پایین می‌آورد. طبعاً تلویزیونی که دولت بدون مشارکت گروه‌های فعال مردم آن را اداره می‌کند، نمی‌تواند نیاز عاطفی مخاطبان خود را برآورده نماید.

تنفر و انزجار شهروندان ایرانی از ساز وکارهای فرهنگ دولتی، ضمنِ پناه بردن به گوشی همراه بهتر و بیش‌تر آشکار می‌گردد. چون بنا به سلیقه‌ی شخصی خویش آنچه را که می‌پسندند آزادانه در فضای مجازی می‌یابند. بی‌تردید دل نهادن به فضای مجازی بیش از همه به خط قرمزهایی بازمی‌گردد که جمهوری اسلامی به اتکای فیلترینگ در شبکه‌های مجازی به کار می‌بندد. همان دیدگاهی که وزارت ارشاد نیز از آن در سانسور کتاب، موسیقی، نشریه و فیلم سود می‌جوید.

اما در فضای مجازی تمامی خواب و خیال‌های ناصواب جمهوری اسلامی نقش بر آب می‌شود. در همین فضا بر خلاف تبلیغات حکومتی چهره‌ای دوست‌داشتنی و صمیمی از هدایت، چوبک، ساعدی و احمد محمود عرضه می‌گردد. در نتیجه همه یاد می‌گیرند تا در آن از خط قرمزهای دولتی عبور کنند و به چشمه‌های زلالی از هنر و ادبیات معاصر دست یابند. شکی نیست که سانسور و ممیزی همان‌هایی را غیر مجاز می‌شمارد که باارزش‌ترین آثار فرهنگی و هنری ما به حساب می‌آیند. تا آنجا تنها فضای مجازی می‌تواند به نیاز شهروندان ایرانی در روزگار و زمانه ما پاسخ گوید. گقته می‌شود که برتری فضای مجازی در آن است که به مخاطبان خود حق انتخاب می‌دهد و مردم هم بنا به ضرورت و نیاز شخصی به آن روی می‌آورند.

اکثر معلمان مدارس و استادان دانشگاه‌های کشور هم اینک درس و مشق دانش‌آموزان و دانشجویان خود را با حضور مجازی در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کنند. هر شاگردی تمرین‌ها و سفارش‌های لازم را از استادان دریافت می‌کند و پس از انجام تکلیف، نتیجه را برای استاد می‌فرستد. حتا در همین راستا بسیاری از دانش‌آموزان و دانشجویان به تمرین‌های بیشتری از درس خود در فضای مجازی دست می‌یابند و به دانلود آن روی می‌آورند. با این رویکرد مطالعه‌ی کتاب‌های درسی نیز دارد شکل و شیوه‌ای جدید به خود می‌گیرد. همچنان که شکلِ سنتی درس‌خوانی شاگردان و دانشجویان کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شود.

همچنین دستیابی به کتاب در فضای مجازی ارزان تمام می‌شود. چون بسیاری از کتاب‌ها‌ را با دانلودهای رایگان و مجانی می‌توان به دست آورد. حتا به کتاب‌های ممنوع فرامرزی و درونمرزی دست یافت. این شیوه به سهم خود ارزانی کتاب را برای مشتریان در پی خواهد داشت.

کتاب‌خوان‌های امروزی هم دریافته‌اند که چه‌گونه می‌توانند در فضای مجازی به کتاب و موضوع دل‌خواه خود دست یابند. به همان سهولت و آسانی هم پرونده‌ای باز می‌کنند تا در آن پیشینه‌ای از کتاب و نویسنده‌‌اش بایگانی ‌گردد. حتا هر کاربری یافته‌هایش را برای دوستانش هم می‌فرستد. همچنان که در شبکه‌های اجتماعی گروه ماندگاری از همین دوستان پای می‌گیرد که به مطالعه‌ی جمعی روی می‌آورند. آنان تجربه‌های شخصی خود را از کتاب و کتاب‌خوانی با هم در میان می‌گذارند.

بر این اساس گروه‌های بسیاری در ایران پا گرفته‌اند که چه بسا در صورت نیاز به دور هم گرد می‌آیند تا آنچه را که در شبکه‌ی اجتماعی به دنبال آن بودند، به شیوه‌ای چهره به چهره تعقیب نمایند. همچنین اعضای گروه بنا به سلیقه‌ی جمعی خویش برنامه‌‌ می‌ریزند تا هر کدام کتابی بخوانند و موضوع آن را در نشست آینده برای اعضا کنفرانس بدهند. گروه‌های اجتماعی حتا لازم نمی‌بینند برای چنین نشست‌هایی، در خانه به دور هم جمع شوند بل‌که بوستان‌های عمومی، کوه و یا فضای تفریحی بیرون از شهر به جای خانه و آپارتمان می‌نشیند. در عین حال در فضای کتاب و کتاب‌خوانی آشنایی اعضای گروه هم رونق می‌گیرد و آنان به تجربه‌های جدیدی از آشنایی خود دست می‌یابند.

گفته می‌شود که در شبکه‌های اجتماعی نیروهای امنیتی حضوری فعال دارند. ولی در “ایران اسلامی” همه یاد گرفته‌اند که در شبکه‌های اجتماعی همچنان که از نامش برمی‌آید موضوعی اجتماعی تعقیب گردد، تا از سیاسی‌کاری آشکار اعضا پرهیز به عمل آید. همه می‌دانند که مکان‌یابی علنی کار سیاسی در شبکه‌های اجتماعی، با واقعیات جامعه‌ی ما چندان هماهنگی ندارد.
جمهوری اسلامی طی سی و هفت سال پیدایی خود در سایه‌ای از فقر و نداری مردم، به مرور فضای مناسب زندگی را از ایشان بازگرفت و شهروندان ایرانی را به زاغه‌های سی- چهل متری کوچانید که نام آپارتمان بر خود نهاده‌اند. گفتنی است که شهرک‌های نوظهور و مجتمع‌هایی از این دست از امکانات دنیای امروزی و حتا دیروزی جا مانده‌اند. کتاب در این نوع از زندگی پادگانی، جایگاهی ندارد. چون در فضای سی- چهل متری نمی‌توان قفسه‌ای برای کتاب تعریف کرد. حکومت هم تا کنون نتوانسه به این نتیجه برسد که کتاب‌خانه هم باید در شهرک‌های جدید و نوبنیاد جایگاهی داشته باشد. حتا موضوع چنان فراموش شده است که اگر کسی آن را در جمع برنامه‌ریزان شهری تکرار کند، همه به او می‌خندند.

در ضمن جمهوری اسلامی تلاش می‌ورزد تا “مزخرف‌خوانی” را به توده‌های کتاب‌خوان ایرانی بباوراند. هر چند در فضای “مزخرف‌خوانی” همه چیز نمور، تاریک و سیاه می‌نماید، ولی کارگزاران حاکمیت دوست دارند تا مردم به همین جهان نمور و تاریک دل ببازند. به واقع بین تعریفی که وزارت ارشاد و مجموعه‌ی حاکمیت از کتاب و کتاب‌خوانی به دست می‌دهد با آنچه که توده‌های کتاب‌خوان کشور به آن می‌اندیشند، از زمین تا آسمان فاصله می‌افتد. مردم نمی‌توانند بپذیرند که زیارت عاشورا، مفاتیح‌الجنان و خواب‌نما شدن فلان برادر جبهه‌ای را کتاب بنامند به دلیل آنکه جلد و شیرازه‌ای برایش فراهم دیده باشند.

اگر هم مردم کتاب‌های تبلیغی جمهوری اسلامی را نمی‌خوانند و به کتاب‌خانه‌های بی‌محتوای عمومی پا نمی‌گذارند، علت آن را تنها باید در رفتارهای ضد فرهنگی کارگزاران حکومت جست‌وجو نمود.

در همین زمینه:

کتاب‌سازی، بستری برای آمارسازی دولتی

چرا ایستگاه حضرت ولی‌ عصر عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف؟