مجلس نهم ماههای پایانی عمر خود را سپری میکند و آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی از همین حالا در پی ترسیم وضعیت مورد علاقه خود برای مجلس آینده است. او از تغییر در فضای مجلس استقبال نمیکند و این موضوع را به صورتی واضح و صریح بیان کرده است. تاکید او در سخنرانی اخیرش مبنی بر این که «حال و هوای مجلس بعدی باید مثل مجلس فعلی باشد» از بسیاری جهات قابل توجه است.
استقبال از مجلس تک قطبی
آنچه مجلس نهم را برای رهبر جمهوری اسلامی مطلوب کرده است، بیش از همه به نقش پررنگ اصولگرایان برمیگردد که اکثریت کرسیها را در اختیار دارند. آنها به واسطه رد صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب توسط شورای نگهبان از مزیت پیروزی در انتخاباتی تک قطبی برخوردار شدند. در میان اصولگرایان حاکم بر مجلس طی چهار سال گذشته دو جریان عمده قابل تشخیص بوده است.
اصولگرایان میانه رو که شناختهشدهترین چهره انها یعنی علی لاریجانی در مقام ریاست مجلس قرار دارد و تندروها که تحت عنوان « جبهه پایداری» فعالیت میکنند و چهرههای ارشد آنها را حمید رسایی٬ مهدی کوچکزاده٬ علی اصغر زارعی و روحالله حسینیان تشکیل میدهند. آنها خود را پیرو بی قید و شرط آیتالله خامنهای میدانند و در چهار سال گذشته از هر فرصتی برای حمله به اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان میانهرو استفاده کردهاند. دست بالا در کشاکشهای مجلس غالبا از آن اصولگرایان میانه رو بوده ولی استراتژی تندروها این بوده که حتی در صورت ناکامی برای تصویب طرحهای مدنظرشان٬ از تریبون مجلس بیشترین استفاده را به نفع خود بکنند. حال و هوایی که آیتالله خامنهای از آن یاد میکند شاید بیش از همه مربوط به نقشآفرینی تندروها باشد.
برای رضایت دل رهبر
اهمیت تندروها در مجلس ایران به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی دو چندان شد. استراتژی آنها از روز نخست در مواجهه با دولت این بود که جلوی حضور چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان در بدنه دولت را بگیرند یا به تعبیر خود مانع « فتنهگران» شوند. ماجراهای مربوط به رد صلاحیت سه چهره پیشنهادی دولت برای پست وزارت علوم٬تحقیقات و فناوری از نخستین تعارضهای تندروها و دولت روحانی بود. اتفاقا این تعارض با پیروزی تندروها به پایان رسید و دست دولت را برای انتخابات گزینههای اصلیاش در وزارت علوم بست.
یکی از جنبههای اصلی اختلاف تندروها با دولت در این زمینه به افشای بورسیههای غیرقانونی توسط وزارت علوم مربوط بود. بورسیههای مورد بحث همگی در دولت محمود احمدینژاد به کسانی داده شده بود که بدون اعتبار علمی لازم از امکان تحصیل یا حتی تدریس در دانشگاهها برخوردار شده بودند. دولت روحانی میخواست با اعمال فشار در این زمینه و سلب صلاحیت از بورسیههای غیرقانونی که در دانشگاه برای خود جایگاهی دست و پا کرده بودند عملا فضا را از دست وابستگان احمدینژاد خارج کند.
فرجام این اقدام چندان خوشایند نبود و آیتالله خامنهای در نهایت با شکستن سکوت خود همان مواضع تندروها را تکرار کرد و گفت که «یکی از غلطترین کارهایی که در این یکی دو سال اخیر اتفاق افتاد این مسئله بورسیهها بود. » سرانجام بعد از موضعگیری رهبری برای دولت چارهای جز عقبنشینی باقی نماند و کمیسیون اصل نود مجلس اول اردیبهشت ماه در نامهای به وزیر علوم گفت که «بورسیههای اعطا شده قانونی است و روال اعطای بورسیهها در پیش گرفته شود.
بازی با دو کارت
تندروها در جریان مذاکرات اتمی فاز بعدی حملات خود علیه دولت روحانی را با قوت بیشتری آغاز کردند و از آن زمان با عنوان « دلواپس» در فضای سیاسی شناخته شدند. دلواپسی آنها نسبت به مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا به واسطه بده بستانهای ناشی از این مذاکره بود. آنها تا مرز جدالهای لفظی حاد با «محمدجواد ظریف» وزیرامورخارجه و «عباس عراقچی» مذاکره کننده ارشد اتمی پیش رفتند و در موضوعهایی به ظاهر حاشیهایتر نظیر قدم زدن ظریف و همتای آمریکاییاش یا دست دادن ظریف و رییسجمهوری آمریکا صدای داد و فریادشان در صحن علنی مجلس بلند شد. نقشآفرینی اصلی آنها در فرآیند بررسی توافق در مجلس بود و عملا از هیچ تلاشی برای زمین زدن توافق دریغ نکردند.
آیتالله خامنهای این بار به شیوه سابق از آنها حمایت نکرد اما اجازه نداد که احساس تنهایی کنند. او از دولت خواست که به سخنان منتقدان مذاکرات هستهای گوش داد. چنین توصیهای به معنای باز گذاشتن زمین فعالیت برای تندروها بود. در نهایت توافق اتمی با میدانداری علی لاریجانی در مجلس به تصویب رسید و او برای آن که خیال تندروها را راحت کند در چند نوبت به صراحت اعلام کرد که تصویب برجام٬ «تصمیم نظام» یعنی آیتالله خامنهای بوده است.
معنای یک دستور سیاسی
فشار تندروها بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تذکرهای پیاپی به علی جنتی نیز احتمالا از آن جنبههایی در مجلس کنونی است که آیتالله خامنهای نسبت به آن خشنود است. او بارها در مجامع عمومی حساسیت خود نسبت به تبلیغ موسیقی٬ برنامههای کنسرت در دانشگاهها و اردوهای مختلف را بروز داده و با تندروها در این همفکر و همراستا است. بنابراین تمایل او به این که مجلس آینده حال و هوای مجلس کنونی را داشته باشد، از این جهت هم قابل درک است.
بیشتر بخوانید: مجموعه گزارشها و مقالات مرتبط با انتخابات ۱۳۹۴
برآورده شدن خواست خامنهای تابع چند اتفاق است. مهمتر از همه این که شورای نگهبان قانون اساسی همچون انتخابات گذشته مجلس، دست به رد صلاحیت گسترده کاندیداهای اصلاحطلب بزند و میدان بازی را برای اصولگرایان تبدیل به جادهای یک طرفه کند. در حال حاضر آرایش نیروهای سیاسی حکایت از ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو علیه تندروها دارد حتی یکی از چهرههای جنجالی تندروها یعنی حمید رسایی توسط هیات اجرایی انتخابات که نهادی زیر نظر وزارت کشور است رد صلاحیت شده اما بعید نیست که او در ادامه توسط هیات نظارت شورای نگهبان تایید صلاحیت شود و در عوض بخش وسیعی از حامیان دولت یا اصلاح طلبان با کارت قرمز برای ورود به رقابتها روبرو شوند.
در چنین صورتی تندروها میتوانند همچون مجلس فعلی با چهرههایی قابل توجه به مجلس بیایند و خیال آیتالله خامنهای درباره حال و هوای مجلس را هم راحت کنند. بهرحال وقتی رهبر جمهوری اسلامی از قید «باید» برای همسانی حال و هوای مجلس فعلی و مجلس آینده استفاده میکند، این دستور برای نهادهای زیر نظر او معنای مشخصی دارد و میتواند سرنوشت مجلس آینده را رقم بزند.
خامنه ای وقاحت را به دلایل متفاوتی از حد گذرانده است. وقاحت وی در ابراز نظر و ارائه الگو برای یک فعالیتی که اسمش انتخابات است ریشه در این دارد که نه در داخل و نه در خارج از کشور هیچ نیروی مقتدری وجود ندارد تا این آدم از آنها حساب ببرد. اپوزسیون خارج از کشور چنان دچار پراکندگی می باشد که بود و نبودشان یکی است. ( شما اگر دو گروه اپوزسیون را پیدا کردید که بر سر کوچکترین مسئله با هم توافق داشته باشند جایزه دارید) . از طرفی در دوران بحث هسته ای، کشورهای غربی، بحث دمکراسی را نیز ابزاری برای ایجاد فشار بر رژیم در مسئله هسته ای کرده بودند . حال که رژیم جام زهر چندم را خورده است و انرژی هسته ای که چندین میلیارد ، بسته ای برای مردم ایران هزینه داشته است! به نابودی کشیده شده است دیگر غرب انگیزه و بهانه ای برای استفاده ابزاری از دمکراسی را ندارد و اکنون جمهوری اسلامی یک دوست بیشتر می نماید تا یک خطر و دشمن تا جائی که حاضر شده اند عربستان را نیز فدای ایران بکنند. ( یاد ریاکاری های غرب با حکومت محمد رضا شاه پهلوی فقید می افتم ) پس می ماند خامنه ای و یک عده قلیلی از مردم در داخل کشور که کماکان بابت کوچکترین مبارزه خود هزینه های کلان می دهند. مانند آن خانم هنرمندی که بابت کشیدن یک کاریکاتور از مفت خوران مجلس به هشت سال زندان محکوم شده است ( اگر 8 سالش را اشتباه نگفته باشم). پس حق دارد که زیر بخوابد و بعد بلند بشود و بگوید که رو بوده ایم!
کوروش / 11 January 2016
با درود بر همه ايرانيان . در پاسخ به اين پرسش كه اگر راي ندهيم ، چه ميشود ، عرض ميگردد ، همگان ميبينيم و ميدانيم كه دول كشورهاي توانمند ، براي حفظ منافع مردمشان انتخاب شده اند و لذا بهر شكل به كسب و حفظ آن متعهدندو تلاش مينمايند . با توجه بر اين واقعيت ملموس ، يكي از منابع كسب رفاه مالي خود را منابع اولا و بازار مردم ايران دوما ، ميدانند . بنابراين براي عقد قرارداد ، به هركسي كه اختيار امضا از طرف مردم ايران را دارد مراجعه و قرارداد ميبندند . اين امضا كننده هرچقدر منافع بيشتر انها را تامين نمايد از او بيشتر حمايت ميكنند . مثلا شاه ميرفت كه منافعشانرا مثل گذشته تامين نكند كه حمايت از او برداشته و حمله به او اغاز شد ( البته ابزار اصلي ما مردم ايران شديم ) امروز كه مطمئن شده ايم با حيرت اورترين اقدامات از اين حكومت حمايت ميكنند ، بايد بدانيم كه منافع بسيار برايشان دارد . از طرفي اين وكيل مردم كه حق امضا دارد ، بايد به انها ثابت كند كه هنوز وكالت مردم را دارد و اين مهم را با كشاندن من به انتخابات به انها ثابت ميكند . براي انها مهم نيست كه وكيل چگون (( با كشتارو شكنجه ، با فريب و نيرنگ و گريه و تحميق ، ويا با پول )) اين وكالت را از من ميگيرد . مهم شركت من در انتخابات است و اين به معني پذيرفتن مجري آن ميباشد . حالا بين يك وكيل كه كمتر به اينها منافع برساند و ( كمتر به مردم خيانت كند ) يعني بد . و وكيل فعلي كه انچه ميكند در هيچ كشوري جاري نيست . مثل شكنجه و شلاق در خيابان و تجاوز جنسي به دخترو پسر دانشجو و هر مخالفي در بازداشتگاه و تمام مشكلات كه بهتر ميدانيد و اينهمه پولهاي مرا به ديگر كشورهاي هديه ميدهد (( يعني بدتر )) ايا كدام را برگزينم ، درست است ؟ همينكه دول قدرتمند ببينند مردم در خانه ماندند و شركت نكردند ، بفكر جايگزين ميافتند . بزرگترين پيام همين است . نه هزينه تظاهرات و كهريزكي شدن . بايد بپذيرم كه كشور مستقل نيستم و هنوز دول ديگر در كشورم تاثيرگذارند ، چون سياستمدارِ مستقل ندارم . من هنوز يك خبرنگار و مجري تلويزيون كه فقط به ايران و منِ ايراني بيانديشد و اقدام كند ندارم ، تا چه رسد به سياستمدار . پاينده ايران سربلند ايراني. ضمن تشكر از جناب كورش كه اپوزسيون را كاملا اشكار و درست معرفي نمودند با پوزش از ايشان ، بانو فرقداني دوازده سال و چند ما بخاطر دفاع از حقوق كودكان ايراني كه پولشان توسط حكومت بشدت اسلامي ضد ايراني دزديده ميشود ، محكوم گرديده . با احترام
كشكساب / 12 January 2016
چه باید کرد؟ایا در انتخابات شرکت نکنیم که طرفداران دیکتاتوری براحتی مجلس راتصاحب کنند یا اینکه فعالانه حضور پیدا کنیم حتی اگه شده چند اصلاح طلب را بمجلس بفرستیم؟
تکلیف چیست واقعا؟
اباذری / 12 January 2016
ﺍﺯ ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ
❊ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻭ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﺑﯿﺶ
ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﻃﻤﻊ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﻭﺧﺘﻪ
ﺍﻧﺪ، ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﺧﻮﻧﺪﻫﺎﯼ ﻣﻌﺘﺪﻝ _ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﮐﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ _
ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻫﯿﺪ: ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭﯼ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ
ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﯾﮏ ﻧﻮﻉ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ.
❊ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻣﻠﺖ ﻣﺎ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﺸﻮﺩ.
ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺩﺭ
ﻣﻤﻠﮑﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ.
❊ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ
ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻠﯽ ﮔﺮﺍﯾﯽ ﺭﺍ ﻧﻔﯽ
ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﺪﻋﯽ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺟﻨﺒﺶ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺨﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
❊ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﮏ
ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﺪ، ﻭ ﻣﻦ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺷﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ
ﺁﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ
ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺨﺼﻮﺻﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻟﺴﺮﺩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ
ﮐﻪ “ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻧﺎﺕ ﺍﺧﯿﺮ، ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﻫﺎ، ﺑﺎ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ” ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ، ﻣﺴﻠﻤﺎ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺿﺮﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ
shamim / 12 January 2016
این خا منه ای ملت ایران را خر تصور کرده است , با آمده میگوید آنهایی که مخالف نظام اند بیایند رای بدهند به عبارت دیگر یعنی مخافان نظام بیایند به موافقان نظام رای بدهند
با کدام رو چینی حرفی میزند و خجات هم نمی کشد؟
بدنختی این است که روشنفکرهای ایرانی می روند رای میدهند . مردم ایران باید حرف های ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭرا در روز چندین بار بخو ا نند که یوی کله شان برود و آنجا بماند.
شما را به شرفتان قسم سر سری نخونید بلکه به دقت بخوانید
ﺍﺯ ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ
ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻭ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﺑﯿﺶ
ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﻃﻤﻊ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﻭﺧﺘﻪ
ﺍﻧﺪ، ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﺧﻮﻧﺪﻫﺎﯼ ﻣﻌﺘﺪﻝ _ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﮐﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ _
ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻫﯿﺪ: ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭﯼ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ
ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﯾﮏ ﻧﻮﻉ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ.
❊ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻣﻠﺖ ﻣﺎ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﺸﻮﺩ.
ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺩﺭ
ﻣﻤﻠﮑﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﺸﻮﺩ.
❊ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ
ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻠﯽ ﮔﺮﺍﯾﯽ ﺭﺍ ﻧﻔﯽ
ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﺪﻋﯽ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺟﻨﺒﺶ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺨﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
❊ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﮏ
ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﺪ، ﻭ ﻣﻦ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺷﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ
ﺁﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ
ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺨﺼﻮﺻﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻟﺴﺮﺩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ
ﮐﻪ “ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺟﺮﯾﺎﻧﺎﺕ ﺍﺧﯿﺮ، ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﻫﺎ، ﺑﺎ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ” ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ، ﻣﺴﻠﻤﺎ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺿﺮﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ
shamim / 12 January 2016
با درودبر همه ايرانيان . آنروز ، منِ ايراني ، اصلا نميدانستم وطن يعني چه و چرا و چگونه بايد آنرا نگهداشت . من فقط بدنبال كفن كردنِ شاه و وطن كردنِ وطن بودم و به من اموخته يا بهتر بگويم تحميل ذهني كرده بودند كه ، مثل يك رابطه زدنِ كليد برق و روشن شدنِ لامپ ، به محض اينكه شاه كفن شود ، وطن هم وطن ميشود . لذا من فقط دنبال اولي بودم چون دومي خودش خواهد شد . زنده ياد بختيار دير بكار گرفته شد . وقتي صداي انقلاب مرا شنيده كه كفن كردنش خواسته من است ، ديگر ، بكار گرفتن بختيار معنايي نداشت . قرنها از وطن واينكه چيست و چرا بايد باشد نشنيده بودم . تقصير من نبوده و نيست . ماهي ميداند اب چيست و رهايي از ان را هرگز نميپذيرد . اخوند حاكم و معتمد جامعه معرفي ميشد . اخوندشناسي و پرداختن به آن ، مجازاتش سنگين بود مثل زنده ياد ( احمد كسروي ) حتي پرداختن به اينكه ، قرآن ( برخلاف ادعاي اخوند ) قابل فهم و در خور تحقيق است ، محكوم و مهجور و منفور بود . خواندن كتابِ ( كليدِ فهمِ قرآن ) كه نويسنده اش يك اخوندِ متفاوت ، بنامِ شريعت سنگَلَجي بود ، با نفرتِ عامه واخوندان حاكم بر مساجدومنابر مواجه ميگرديد . با اين اوصاف كه قطره اى از درياي ( عدم آگاهي رساني زمان پهلوي ) است ، ايران خواهانِ واقعي و راستين ، بايسته است كه ژرف نگري بيشتر پيشه نموده و راه كار ارائه نمايند . پاينده ايران ، سربلند ايراني
كشكساب / 14 January 2016