طی دو روز، تنش تهران- ریاض به جایی رسید که عربستان در اقدامی غیرمترقبه کلیه مناسبات دیپلماتیک خود با تهران را قطع و دیپلمات‌های ایران را اخراج کند. این تصمیم عربستان در پی آن گرفته شد که شامگاه دوم ژانویه ساختمان سفارت این کشور در تهران و کنسولگری‌اش در مشهد مورد یورش قرار گرفت و به آتش کشیده شد.

Iran-Saudi-Arabia

اگرچه مقامات پلیس اعلام کردند ۴۰ تن از مهاجمان را دستگیر کرده و حسن روحانی این اقدام را “توهین به نظام” تلقی کرده ولی به نظر می‌رسد چنین مواضعی رضایت عربستان را جلب نکرد.

اگر در نظر گرفته شود که طی هشت سال جنگ ایران و عراق و در وخیم ترین شرایط دوران جنگ، هرگز دو کشور ایران و عراق روابط دیپلماتیک خود را قطع نکرده بودند، باید پرسید چرا عربستان تصمیم به قطع رابطه با تهران گرفت؟ این پرسش از آن رو مهم است که دو هفته پیشتر از این، عربستان سفیر جدید و کارکشته‌ای را به تهران معرفی کرده بود. به این ترتیب در شرایطی که هنوز سفیر جدید کمترین کاری را در تهران آغاز نکرده، روابط دو کشور به صفر تقلیل یافته است. پرسش مهم تر این است که پیامدهای قطع رابطه تهران- ریاض چه خواهد بود؟

بستر قطع رابطه

واکنش سخت و در عین حال غیرمترقبه ریاض به قطع روابطش با تهران در پی آن صورت گرفت که روز پیش از آن تنش لفظی تهران علیه عربستان برای اعدام نمر باقر النمر روحانی شیعه عربستانی بالا گرفته بود. از جمله سپاه پاسداران طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد که “بی‌تردید رژیم منفور سعودی هزینه این اقدام شرم‌آور را خواهد پرداخت”.  آیت‌الله خامنه ای بدون محکوم کردن یورش به سفارت و کنسولگری عربستان گفت “بدون تردید دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت”.

مواضع تندی که در تهران علیه عربستان گرفته شد، نمی‌تواند دلیل قطع رابطه باشد چرا که حتی در صورت قطع رابطه، تهدیدهای تهران علیه ریاض به قوت خود باقی است. پس چه دلیلی موجب قطع رابطه ریاض با تهران شد؟

پاسخ را باید در نگرانی عمیق عربستان از توسعه هژمونیک شیعه گرایانه جمهوری اسلامی در کل منطقه خاورمیانه جستجو کرد. در ارزیابی ریاض، جمهوری اسلامی تاکنون در عراق، یمن، سوریه و لبنان از موفقیت چشمگیری برخوردار بوده و در ادامه، بی‌ثبات کردن یمن و عربستان را از طریق شیعیان این دو کشور در برنامه دارد.

اعدام شیخ نمر در حالی که عربستان به پیامدهای آن واقف بود، برای این صورت گرفت که ریاض علناً مخالفت خود را با هژمونی شیعه‌گرایانه به تهران ابلاغ کند. بی‌دلیل نیست که کویت تعقیب قضایی شیخ حسین المعتوق روحانی شیعه کویتی را و بحرین دستگیری شیخ علی سلمان دیگر روحانی شیعه بحرینی را به انجام رسانده‌اند.

در همین راستا می‌توان حمله ارتش نیجریه به شیخ ابراهیم زکزاکی روحانی شیعه نیجریه‌ای را در هفته‌های اخیر تفسیر کرد. در یورش ارتش نیجریه به حامیان زکزاکی حدود هزار نفر از پیروان او کشته شدند. نگرانی عربستان از گسترش شیعه را می‌توان در نیجریه به خوبی دریافت چرا که ابراهیم زکزاکی از کسانی است که از تسنن به شیعه تغییر مذهب داده و فعالیت‌های گسترده‌ای را در شیعه کردن مردم نیجریه داشته است.

بی دلیل نبود که در سپتامبر ۲۰۱۴ نیز دولت سودان، دفتر نمایندگی فرهنگی ایران در خارطوم را به دلیل فعالیت‌های شیعه‌گسترانه تعطیل اعلام کرد. اینک سودان یکی از کشورهایی است که به ائتلاف نظامی عربستان علیه حوثی‌ها پیوسته است. این در حالی است که در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، تهران سرمایه گذاری‌های سنگینی در سودان کرده بود.

نگرانی عربستان از گسترش شیعه همچنین ناشی از قدرت گرفتن شیعیان حوثی در یمن بود که با کمک تسلیحاتی تهران توانستند پایتخت یمن را از دست دولت هادی منصور (دولت طرفدار عربستان) خارج کنند. پس از این بود که از اوایل ۲۰۱۵ تا کنون عربستان ائتلاف نظامی بزرگی را مرکب از ۱۰ کشور عربی و حمایت پاکستان و ترکیه رهبری کرده و تا اینجا توانسته پیروزی های نظامی به نفع دولت هادی به دست آورد.

در ارزیابی ریاض، دست اندازی‌های جمهوری اسلامی به حوزه کشورهای اهل سنت، از جمله در عراق که اینک تحت مدیریت شیعیان است، در سوریه که سنی‌ها را سرکوب کرده، در لبنان که حزب‌الله در آن قدرت نمایی می‌کند، در یمن که حوثی‌ها در آن عرض اندام نظامی می‌کنند، در نیجریه که بسیاری در آن تغییر مذهب از سنی به شیعه داده‌اند، در بحرین که شیعیان خواستار خلع ید خاندان سنی آل خلیفه هستند و… قابل تحمل نیست.

محک تحمل ایران

اعدام شیخ نمر به عنوان یک روحانی شیعه، آزمونی بود تا ریاض بتواند آستانه صبر جمهوری اسلامی را با آن بسنجد. حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان اعدام شیخ نمر را حادثه‌ای خواند “که نمی‌توان از کنار آن به راحتی عبور کرد”. او همچنین اساس برقراری دولت آل سعود را همچون برقراری اسرائیل توطئه استعمار علیه اسلام دانست و گفت: ” رژیم سعودی از زمان تشکیل در شبه جزیره عربستان بر مبنای ظلم و باطل بوده است… سعودی‌ها [با فروپاشی عثمانی] بخشی از طرحی استعماری در جهان اسلام بود که همزمان با تشکیل رژیمی دیگر با عنوان اسرائیل در فلسطین بود.”

این سخنان تند و تیز حسن نصرالله ترجمان موضعی است که پیشتر آیت‌الله خامنه ای گرفته و در مقایسه بین آل سعود و کفار قریش گفته بود: «امروز زشت‌تر و بدتر از مکّه‌ آن روز(کفار قریش)، کسانی (آل سعود) هستند که در ماه رجب (ماه حرام) خانواده‌های یمنی را به عزا می‌نشانند.» او همچنین گفته بود: “کاری که امروز دولت سعودی در یمن دارد انجام میدهد…جنایت است، نسل‌کشی است، قابل تعقیبِ بین‌المللی است… سعودی‌ها در این مسئله… قطعاً ضربه خواهند خورد؛ قطعاً بینی سعودی‌ها به خاک مالیده خواهد شد.”

در تفسیر به خاک مالیدن بینی سعودی ها می‌توان به اظهارات سردار محسن رضایی در پی حادثه منا اشاره کرد که عربستان را تهدید به فرستادن به دوران ماقبل صنعتی شدن (کنایه از بیابانی برهوت) کرده و گفت: «عربستان بايد مراقب باشد چرا که ملت ايران يک [اندازه ای]صبر دارد… اگر [عربستان] بخواهند امنيت ما را به هم بزنند آنها را به دوران قبل از صنعتي شدن بر مي گردانيم.”

استراتژی تشدید فشار بر  ایران

باید دانست قطع رابطه سیاسی در عرف سیاسی عبارت است از مسدود کردن هر روزنه برای مذاکره. در حالی که استراتژی دولت روحانی برای برون‌رفت از بحران اقتصادی بر کاهش سطح تنش (De-escalation) با جهانیان از طریق سیاست تعامل سازنده استوار است، استراتژی ریاض برای از نفس انداختن تهران و جلوگیری از هژمونی شیعه گستری جمهوری اسلامی، مبتنی بر افزایش سطح تنش (Escalation) با تهران است.

ریاض در حالی روزنه گفتگو با تهران را کور کرده که مطمئن است ابزارهای کافی برای اعمال فشار بر تهران را در دست دارد. برخی از این ابزارها عبارتند از: قدرت نفتی عربستان، حضور در شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی، عضویت در گروه ۲۰ اقتصاد برتر جهان، قدرت لابی‌گری در غرب و هم‌چنین قدرت لابی‌گری در سازمان ملل.

در بیان قدرت لابی‌گری عربستان در سازمان ملل همین بس که به یاد آوریم در ۲۸ آبان ماه سال جاری عربستان بانی قطعنامه‌ای شد که طی آن مجمع عمومی سازمان ملل با ۱۱۵ رای موافق اقدامات “غیرسازنده و نابجا”ی جمهوری اسلامی را در بحران سوریه با نام بردن از مداخله “سپاه قدس، حزب‌الله لبنان، عصائب اهل الحق و لشگر ابوالفضل العباس” محکوم کرد.

به باور ریاض، جمهوری اسلامی بدون قطع حمایت از اسد، در صدد است روابط خود را با اتحادیه اروپا و امریکا بهبود بخشد. در این مسیر، جمهوری اسلامی حتی حاضر شده از پرونده هسته‌ای خود دست بشوید تا در ازای آن تحریم‌های فلج کننده غرب و سازمان ملل برطرف شوند. این همان نقطه‌ای است که عربستان نمی‌خواهد فشار تحریم‌ها از ایران برداشته شود.

دعوت تهران به اجلاس سوریه که با مخالفت عربستان همراه بود، ضربه سختی برای ریاض تلقی می‌شد. از نگاه ریاض تثبیت بشار اسد در قدرت، تهران را برای اقدامات تلافی‌جویانه علیه ریاض مصمم خواهد کرد. از اینرو، در حالی که ریاض می‌داند نفس‌های اقتصاد ایران به شماره افتاده و در حالی که نمی‌خواهد رفع تحریم‌ها مرهمی بر اقتصاد رنجور ایران باشد، استراتژی خود را بر افزایش فشار بر تهران تنظیم کرده است.

یورش به سفارت و کنسولگری عربستان در عین حال که توجه جهانیان را از اعدام شیخ نمر منصرف کرد، بهانه خوبی به دست عربستان داد تا ضمن قطع رابطه با تهران، از این پس هر اقدامی را برای تحلیل بردن توان ایران به کار بندد به ویژه اینکه اینک هزینه‌های جانی و مالی جنگ داخلی سوریه نیز بر گرده تهران سنگینی می‌کند.

در حالی که تا همین جا ایران و عربستان درگیر سه جنگ (جنگ نفت، جنگ نیابتی و جنگ شیعه- سنی) هستند، قطع رابطه عربستان با تهران آغاز دور جدیدی از فشارهای نفتی، دیپلماتیک و تبلیغاتی بر ایرانی تلقی می‌شود که هنوز از فشار تحریم‌ها کمر راست نکرده است.

بر این اساس، می‌توان در انتظار روزهای پر تنشی بین تهران ریاض و متعاقب آن منطقه خاورمیانه بود.