از همان روزهای اول هم میشد فهمید که هشدار آیتالله خامنهای درباره تبدیل شدن دانشگاهها به باشگاه سیاسی احزاب، چراغ سبز را برای استیضاح رضا فرجی دانا به مجلس میدهد.
ابراهیم اصغرزاده سال ۹۱ در مناظرهای تلویزیونی با حسین شریعتمداری، نماینده رهبر جمهوری اسلامی در روزنامه کیهان، دولت محمود احمدینژاد را «دولت آقای شریعتمداری» خوانده بود. شاید اگر او امکان صریحتری برای بیان نظر خود داشت، این دولت را دولت آقای خامنهای میخواند.
آیتالله خامنهای در روز انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶ گفته بود «هیچ کس برای من آقای هاشمی نمیشود.» اینک اما سالها است که دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی تغییر کرده و مواضع او میتواند نشان از این داشته باشد که هیچ کس برای او احمدینژاد نمیشود.
با این تفاسیر، دفاع تمام قد آیتالله خامنهای از دولتی که نظرات رئیسش را به نظرات خودش نزدیک خوانده بود نباید چیز غریبی باشد حتی تا آن جا که او از فسادهای رخ داده در دولت احمدینژاد حمایت و یا چشمپوشی کند.
در روزهایی که شبکههای اجتماعی مملو از شوخیها درباره «مفقود شدن» یک دکل نفتی در دولت سابق است، آیتالله خامنهای به تعبیر رایج در این شبکهها یک بار دیگر دستور «کش ندهید» را صادر کرد و افشای موضوع بورسیههای غیر قانونی را «یکی از غلطترین کارها » خواند.
شاید اگر ملاحظه دیگر اصولگرایان و به تعبیر محمد رضا رحیمی، آبرو بریهای احمدینژاد از برادران لاریجانی نبود، رهبر جمهوری اسلامی به قوه قضائیه دستور میداد، از پیگرد افرادی چون محمدرضا رحیمی و حمید بقایی صرفنظر کند.
بورسیههای غیر قانونی اما از جمله تخلفهای دولت احمدینژاد است که اصولگرایان نه تنها مشکلی با آن ندارند، بلکه بعضا هر کدام سهمی نیز بردهاند.
فساد ایدئولوژیک
این فساد را برخلاف دیگر فسادهای دولت احمدینژاد،می توان فسادی ایدئولوژیک خواند. فسادی مبتنی بر همان دیدگاهی که سالهاست دوست دارد از شر دانشگاه راحت شود. مبتنی بر همان دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی که برای خوار کردن فعالیت سیاسی در دانشگاه ها آن را «سیاسی کاری» میخواند.
مذمت فعالیتهای سیاسی در دانشگاهها اما پس از دوم خرداد۷۶ وارد ادبیات آیتالله خامنهای شده است. دقیقا از همان روزهایی که سیاسی شدن دانشگاهها به سود او نبود و انجمن های اسلامی تابلوی نقد رهبری برپا کردند و نامه های سرگشاده به او نوشتند.
آیتالله خامنهای پیش از دوم خرداد گفته بود: «خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند.»در آن روزها او شاید امید داشت فعالیت سیاسی دردانشگاه ها به زیان دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و سود او تمام شود.
انقلاب فرهنگی نرم
دوم خرداد ۷۶ اما همه چیز را در دانشگاهها به هم ریخت تا آن جا که زمزمه های انقلاب فرهنگی ۲ ، از سوی نزدیکان رهبری مطرح شد. شرایط اما دیگر اجازه انقلاب فرهنگی را نمی داد،از این رو آنان این هدف را در قالب دیگری پی گرفتند.
نزدیکان آیتالله خامنهای بارها از تکرار مدل انقلابهای نرم و رنگی در ایران ابراز نگرانی کردهاند. آنان اما سالها پیش خود یک انقلاب فرهنگی با ظاهر نرم را در دانشگاهها پایهریزی کردند.
انقلابی که به جای خانه نشین کردن اساتید و دانشجویان، تلاش میکرد دانشگاه را از قالب اصلی آن تهی کند. گام اول برای این انقلاب انگیزه دادن به اقلیت حامی رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاهها بود،چرا که آنان پس از دوم خرداد ۷۶ روحیه خود را باخته و به انزوا رفته بودند.
طرح تقویت بسیج دانشجویی درمجلس پنجم از اولین طرحها برای دادن امتیازهای بیشتر به حامیان رهبری بود. این طرحها اما هنوز کارگشا نبود تا اینکه حمله به کوی دانشگاه تهران و اتفاقاتی چون ایجاد اختلاف در دفتر تحکیم وحدت و بسته شدن دفتر این تشکل دانشجویی به کمک حامیان رهبری آمد و تا حدودی فضای سیاسی دانشگاه را فروکش داد.
به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد، فرصتی بود تا نزدیکان رهبری رویای خود را درباره دانشگاهها عملی کنند. انقلاب فرهنگی نرم علاوه بر ستارهدار کردن دانشجویان، دامن اساتید را هم گرفت و کرسیهای اساتید اخراجی به استادان تازه استخدام شده حامی رهبری بخشیده شد.
مشکل اما این بود که افراد داری مدارک عالی دانشگاهی با گرایش سیاسی اصولگرا کفاف همه کرسیهای استادی در دانشگاهها را نمیداد.
استفاده از فرصت بورسیهها تیری بود که حامیان رهبری با آن دو نشان زدند. هم امتیازی به حامیان خود دادند و هم تا حدودی ترکیب استادان آینده دانشگاهها را به نفع خود تغییر دادند. دراین میان البته سهمی هم گیر فرزندان مدیران دولت احمدینژاد و نمایندگان مجلس آمد.
استیضاح نیابتی
از همان روزهای اول هم میشد فهمید که آیتالله خامنهای رضایتی از افشای بورسیههای غیر قانونی ندارد، آن جا که با هشدارش درباره تبدیل شدن دانشگاهها به باشگاه سیاسی احزاب، چراغ سبز را برای استیضاح رضا فرجی دانا به مجلس داد.
در همان روزها، نزدیکان رهبری آتش تهیه استیضاح وزیر علوم را ریختند تا آن جا که احمد جنتی،دبیر شورای نگهبان، از به تاخیر افتادن این استیضاح انتقاد کرد.
سخنان آیتالله خامنهای پس از یک سال روشن میکند که استیضاح رضا فرجی دانا درواقع استیضاحی نیابتی به نمایندگی از رهبر جمهوری اسلامی بوده است.
مشکل او با دانشگاه اما به این سادگیها قابل حل نیست و حتی اگر خواسته هایش درباره مواردی چون بازنگری علوم انسانی در دانشگاه ها نیز محقق شود باز هم ایده دانشگاه مطلوب آیتالله خامنهای محقق نخواهد شد.
درهمان روزهایی که او از بازنگری علوم انسانی سخن میگفت، عدهای در صفحات اجتماعی یاداوری کردند که فعالیتهای سیاسی در دانشگاهها بیشتر از دانشگاههای فنی آغاز شده و بازنگری علوم انسانی نیز مشکل او را حل نخواهد کرد.
مشکل اصلی آیتالله خامنهای اما شاید نهاد دانشگاه است. نهادی که چون به تعبیری از غرب آمده هنوز شناختن ظرافتها و راه مهار کردنش برای رهبر جمهوری اسلامی و نزدیکانش ممکن نیست.
حالا به فرض موفق شدید کل استادان را با تهی مغزان حکومتی طرفدار خودتان جایگزین کنید با تعدادمیلیونی دانشجویان چه می کنید؟
حسین / 07 July 2015
هر زمان که با استادان دانشگاه هایی در اروپا برخورد کرده ام و در پاسخ این که کجایی هستی نام ایران را شنیده اند بدون اینکه من نظرشون رو بخوام، میگن که به شدت از دانشجویان ایرانی راضی بودن و از سطح خوب دانشگاه های ایران تعریف کرده اند(این رو هم در نظر بگیرید که ما سال هاست در دانشگاه ها ارتباط بین المللی بسیار بسیار محدودی داریم ) …
حالا با وضع جدید استخدام استاد و دانشجوی دکترا گرفتن(که واقعا بی سوادن)، خیلی نگرانم و ناراحتم که احتمالا به زودی این اندک نهاد هایی مثل دانشگاه، که هنوز از ایرانی ها خاطره ی خوبی دارن رو هم از دست میدیم….
باور کنید دانشجویان جدیدی که به دانشگاه های اروپا میان گاه در ساده ترین عبارات و مفاهیم دبیرستانی مشکل دارند و صد البته به شیوه ی مدشده در سالیان اخیر اعتماد به نفس عجیب بالایی هم دارند!!!!
هاگن / 07 July 2015
بعضی از این خودیها!! مثل پسر رفسنجانی و بعضی از “نمایندگان” “مجلس” یادشان میرود در استبداد ولایت مطلقه فقیه زندگی میکنند! ناچاراً! علی خامنه ای مجبور است هر چند صباحی یادشان بیندازد! البته غیر خودیها یعنی ملت ایران سالها است این استبداد را با پوست و گوشت خویش حس کرده و میکنند! آرزو دارم که ملت ایران تصمیم بگیرد برای نجات خویش و وطن این استبداد را از هستی ساقط سازد! شاد باشید. حمید
حمید / 07 July 2015
در حال گذراندن دوره دکتری هستم. وضعیت علمی و دانش دانشجویان پذیرفته شده در حد فاجعه است. بسیاری از استادن برجسته بازنشسته شده و با بیسوادان حکومتی وابسته که حتی سواد خواندن یک کتاب مرجع به زبان اصلی را ندارند در طول هشت سال گذشته جایگزین شده اند. تعدادی بسیار بسیار محدودی از اساتید قدیمی باقیمانده اند که در انتهای عمر علمی خود به سر می برند. این گروه کاملاً افسرده, نا امید و بدون انگیزه ند وبزودی با دوستان حکومتی جایگزین خواهند شد. با حوزوی شدن و حکومتی شدن دانشگاه باب تفکر و اندیشه بسته شده و دانشگاه در حال احتضار کامل است. با ادامه روند فعلی آینده بسیار بسیار تاریکی را برای کشورم متصورم. مگر اینکه از رخوت به در آییم , دست به عمل زنیم و سرنوشت خودمان را خودمان بنویسیم.
حسین / 07 July 2015