آیتالله محمد علی موحدی کرمانی گمانهزنی کرده که آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی به عنوان رئیس احتمالی مجلس خبرگان برگزیده میشود. این گمانهزنی با توجه به جایگاه مهم او نزد اصولگرایان سنتی و رابطه خوب با اصولگرایان تندرو، میتواند به واقعیت نزدیک باشد.
نشست خبرگان در اواخر ماه اسفند برگزار میشود و هاشمی شاهرودی در نشست قبلی به صورت موقت در جایگاه رئیس قرار گرفت. انتخاب احتمالی شاهرودی، به رقابت زود هنگام برای جانشینی مهدوی کنی پایان میدهد و آرامشی موقت را بر آخرین سال عمر مجلس خبرگان چهارم حاکم میگرداند.
پیش از آن احتمال رقابت چهرههایی چون سید احمد خاتمی، اکبر هاشمی رفسنجانی و شیخ محمد یزدی وجود داشت. رفسنجانی نامزدی خود را مشروط به عدم کاندیداتوری چهرههای تندرو کرده بود. حال در صورت کاندیدا شدن شاهرودی و اجماع اکثریت خبرگان بر روی او احتمال کمی وجود دارد رفسنجانی وارد رقابت شود. همچنین احتمال اینکه شاهرودی رقیبی جدی داشته باشد نیز پایین است. شاهرودی نقطه وسط رفسنجانی و روحانیون معتقد به ولایت مطلقه خامنهای و فصلالخطابی او است.
نقش آفرینی اصلی خبرگان، برای دوران بعد از خامنهای خواهد بود. ممکن است عمر خامنهای به پایان دوره پنجم مجلس خبرگان کفاف ندهد.
این انتخاب اما تاثیری بر رقابت سنگین در جریان انتخابات پنجمین دوره خبرگان ندارد. اگر جریان همسو با رفسنجانی بتواند تعداد قابل ملاحظهای کاندیدا در مرحله نهایی انتخابات داشته باشد، آنگاه وضعیت مجلس خبرگان آینده میتواند متفاوت شود.
البته تاثیر متفاوت عملکرد خبرگان بعید است تاثیر زیادی بر روی عملکرد خامنهای و محدود کردن حوزه اعمال ولایت او داشته باشد. نقش آفرینی اصلی این مجلس، برای دوران بعد از خامنهای خواهد بود. احتمال اینکه خبرگان پنجم مسئول تعیین جانشینی رهبری شود بالا است و ممکن است عمر خامنهای تا پایان دوره پنجم مجلس خبرگان کفاف ندهد. چنین اتفاق محتملی، به مجلس خبرگان آینده نقشی کلیدی در سرنوشت آتی نظام جمهوری اسلامی میدهد.
تعیین جانشین خامنهای
موحدی کرمانی در اظهار نظری صریح، از رویکرد خبرگان آینده ابراز نگرانی میکند که مبادا ولی فقیه آینده مسیری را که توسط خمینی و خامنهای ریلگذاری شده است، ادامه ندهد. او در نشست وحدت اصولگرایان در دانشگاه فردوسی مشهد گفته است: «من نگرانم، اما این نگرانی در خصوص زمان زعامت رهبری فعلی نیست. هیچ خبرگانی در مقابل رهبر معظم انقلاب هیچ غلطی نمیتواند بکند. اما مسئله ما بعد از آقاست. خدا انشاالله ایشان را حفظ کند و رهبری ایشان را به حکومت امام زمان (عج) متصل کند. اما اینکه بعد از ایشان چه می خواهد بشود مهم است… جمع متدین، دلسوز و وفادار به رهبری و ولایت باید بجنبد. اگر نجنبیم اسلام به دست ما سیلی میخورد. امام فرمودند حفظ این نهضت از خود نهضت مشکل تر است. باید کاملاً حساس بود. این از آن مسائلی نیست که خدا به سادگی از آن بگذرد.»
موحدی کرمانی به اصولگرایان سنتی تعلق دارد اما در عین حال روابط خوبی با اصولگرایان مدافع گفتمان سوم تیر و سپاهیان معتقد به دخالت در سیاست دارد. او مدتی است در زمینه وحدت اصولگرایان فعالیت میکند و برای اولین بار ایده وحدت اصولگرایان با مثلث جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران و حلقه محمدتقی مصباح یزدی را مطرح کرده است. منتها این ایده هنوز با توافق جامعتین مواجه نشده است. شکافی که بین جامعه مدرسین با مصباح در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری رخداد و باعث شد شیخ محمد یزدی به انتقاد آشکار بپردازد، مهمترین مانع است.
احتمال اینکه شاهرودی رقیبی جدی داشته باشد پایین است. شاهرودی نقطه وسط رفسنجانی و روحانیون معتقد به ولایت مطلقه خامنهای و فصلالخطابی او است.
سویه اصلی کشمکش بین جریان رفسنجانی با حمایت حلقه یاران روحانی و اصلاحطلبان در مقابل اصولگرایان افراطی با محوریت سپاه و حلقه نزدیکان مصباح یزدی است. این فضای دو قطبی، عرصه را برای اصولگرایان سنتی مساعد میسازد تا موقعیت مسلط کنونی خود را بر خبرگان حفظ و رهبر آینده را نیز از جمع خود انتخاب کنند.
متغیر اصلی که سرنوشت آینده نظام را روشن میکند تصمیم خامنهای برای جانشینی بعد از خود است. هز یک از گزینههای بیطرفی، جا انداختن گزینه مورد نظر و یا حمایت از اجماع اصولگرایان وضعیت متفاوتی را رقم میزند.
البته سکانداری اصولگرایان سنتی و میانه برای دو قطب متخاصم در رویکرد حداقلی قابل پذیرش به نظر میرسد. از اینرو مصباح یزدی موافقت خودش با وحدت اصولگرایان در انتخابات خبرگان و ائتلاف با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را پذیرفته است.
رفسنجانی اگرچه تمایل دارد خود گزینه جانشین باشد اما در عین حال مشکل بنیادینی با رهبری افرادی چون عبدالله جوادی آملی، هاشمی شاهرودی، صادق لاریجانی و … ندارد.
کشمکش مصباح و رفسنجانی
محل نزاع مصباح یزدی با هاشمی رفسنجانی را در محور های مختلفی میتوان دسته بندی کرد. در حوزه سیاست داخلی، مصباح معتقد به پارادیم اقتدارگرایی دینی و الگوی آمرانه است. منتها رفسنجانی از مشارکت محدود سیاسی و حکومت ایدئولوژیک تعدیل شده حمایت میکند رفسنجانی به تجدید نظر در وضعیت موجود تمایل دارد اما مصباح بر حفظ و تحکیم هر چه بیشتر اقتدارگرایی دینی تاکید دارد.
رفسنجانی در حوزه فقاهت و مذهب به بازخوانی و تغییر در چارچوب مفاهیم مدرن و الزامات زیست زمانه تاکید دارد. مصباح بر عکس بر حفظ راستکیشانه احکام شرعی و ضدیت با قواعد دنیای مدرن اصرار میکند. از اینرو رفسنجانی او را غیر مستقیم به طالبانیگری و تکفیری شیعه متهم میسازد.
به لحاظ تاریخی نیز مصباح یزدی با رفسنجانی مشکل دارد. از دید او رفسنجانی پایبند به تفکر ناب دینی نیست و به سمت التقاط رفته است. اختلاف مصباح یزدی با رفسنجانی از زمان حمایت او از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق و دکتر علی شریعتی شروع شد. در حال حاضر مصباح حملاتش به رفسنجانی را تشدید کرده و او را به انحراف از انقلاب و خط امام متهم میسازد. به نظر مصباح استفاده از امتیازات حکومتی و رانتهای حکومتی و اشرافیگری باعث سقوط رفسنجانی و عدول وی از اصولگرایی شده است.
متغیر اصلی که سرنوشت آینده نظام را روشن میکند تصمیم خامنهای برای جانشینی بعد از خود است. گزینه مورد نظر و یا حمایت از اجماع اصولگرایان وضعیت متفاوتی را رقم میزند.
رفسنجانی، مصباح را فردی مخالف انقلاب و نظرات آیتالله خمینی میداند که مواضعش در اوایل دهه پنجاه به نفع حکومت سابق بوده و اینک با استفاده از فرصتی که خامنهای در اختیار وی قرار داده به مصادره انقلاب و انتقام گیری از انقلابیون حقیقی مشغول است.
در حوزه سیاست خارجی مصباح سیاست تقابل با غرب را دنبال میکند و خواهان قرار گرفتن ایران در خط تقویت بنیاد گرایی اسلامی در منطقه و جهان است. او و حلقه اش تا جایی علیه دیدگاه سیاست خارجی رفسنجانی مبتنی بر تنش زدایی موضع منفی دارند که او را به وابستگی به آمریکا متهم میسازند.
در مقابل رفسنجانی حاکم شدن تفکر مصباح در سیاست خارجی را رواج افراطیگری میداند. در حوزه اقتصاد نیز مصباح بر موضوع مبهم اقتصاد اسلامی و مخالفت با نظام بانکی و سرمایهگذاری تاکید دارد. در مقابل رفسنجانی از اقتصاد آزاد و پیوستن به شبکه مبادلات جهانی دفاع میکند.
رویارویی رفسنجانی و مصباح یزدی اگر چه وجه ظاهری کشمکشها در درون بلوک قدرت را نشان میدهد اما سطح اصلی منازعه بین رهبری به عنوان نماد پاسداری از شکل کلاسیک نظام با رفسنجانی به عنوان سمبل تجدید نظرطلبی در داخل نظام است. در این وضعیت فضا برای نقشآفرینی رفسنجانی محدود است. در این راستا بعید است رفسنجانی در سال آخر عمر خبرگان چهارم به کرسی ریاست برگردد.
شاهرودی و یا خمینی رودی و یا هر رودی دیگر فرقی بینشان نیست
و مجلس تشریفرمایی خبرگان هم همچون مجالس دیگر آخوندی
محل اجتماع دیگریست از برای خُفتگان ورفتگان و مُردگان و اهل قبور.
حمید / 19 February 2015
خاطرم هست هاشمی شاهرودی به عبارت بهتر هاشمی شرودی (شرود مکانی در عراق است) در اوایل دهه 60 موسس و رئیس مجلس اعلای شیعیان عراق بود و بعدا ایت الله حکیم جایگزین او شد (در سال 83 در عراق ترور شد) کار ایرانی ها به کجا رسیده که یک عراقی می خواد بشه رئیس مجلس خبرگان و احتمالا در اینده رهبر خواهد شد از قدیم می گفتند اخوند بی وطنه ولی کسی باور نمی کرد .بیگانگانی مثل هاشمی شرودی فقط در ایران می توانند حکومت کنند و در کشورهای دیگر فرصت حکومت به اجنبی داده نمی شود
شهرام / 19 February 2015
اصلاح شود!!
رفسنجانی نامزدی خود را مشروط به “عدم” کاندیداتوری چهرههای تندرو کرده بود.
“عدم” زیادیه!!!
خسته نباشید
پویا موسوی / 19 February 2015
یه جا هم نوشته شده: “عیر مستقیم”
پویا موسوی / 19 February 2015
قبلا شده!
عراقی ها مسلط بر مجلس و قوه قضایی و شورای نگهبان و بسیج و …..
nasim / 19 February 2015
شهرام آقا:
هیچکس نه عراقی بدنیا میاد و نه ایرانی و نه اسرائیلی و نه هر جایی!
لغات اجنبی و هرجایی و غیره هم زاده فرهنگ و زبانی است که در آن
رشد میابیم. و اگر بخواهیم به تاریخ کشور خودمان مثلأ بنگریم
خودیهایی بر مملکت حکومت کرده و میکنند که صدها برابر از اجنبی
و بیگانه بدتر بوده و هستند و یا نوکر و کلفت خارجی بوده و هستند.
پس بجای تکیه بر شرودی متولد شدن شاهرودی بهتر که به شریت ایشان
اشاره کرد و به پیروی از شریعت حوزه ای ایشان در خدمت به ولایتی
چون خود!
Majid / 19 February 2015
اقا مجید شما که ظاهرا با کلمه ملیت مشکل داری و بهش اعتقادی نداری از شما سوالی دارم ایا مردم عراق اجازه حکومت به مسعود رجوی بر عراق را می دادند؟مطمئنا جواب منفی است شاید این سوال برای شما پیش بیاید این چه ارتباطی به موضوع دارد ارتباطش به اینه که نسبت مسعود رجوی به عراق (به عنوان رهبر یک گروهک ایرانی مقیم عراق)مانند نسبت هاشمی شرودی به ایران است (به عنوان موسس و رهبر یک گروهک عراقی مقیم ایران).در مورد مطلبی که نوشتید (خودیهایی که بر مملکت حکومت می کنند صدها برابر از اجنبی بدتر هستند)با شما موافقم ولی این خودیهایی که میبینید فقط در ایران به دنیا امده اند و فارسی حرف می زنند ولی افکارشان عربی و فلسطینی است(که انهم از چفیه فلسطینی که بر گردن دارند معلوم است)و حکومت اخوندا ناشی از روحیه اجنبی پرستی درصدی از ایرانیان است چون حکومتها نشان دهنده فرهنگ اکثریت یا درصدی از مردم هر کشور هستند در نهایت خمینی هم مانند شما به ملی گرایی و مرز جغرافیایی اعتقادی نداشت که در حال حاضر ملت ایران تاوان افکار او را با فقر روز افزونش می دهد
شهرام / 20 February 2015