رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

KAMIB02

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ٦٦ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

فروغ كه از كشته شدن كريم خبر ندارد، از بى‌خبرى بسیار آشفته است و هيچ راهى ندارد تا درباره مرد پرس و جو كند. به امامزاده صالح مى‌رود و از متولى آنجا كه دوست كريم است درباره او مى‌پرسد. مرد با تأثر خبر مى‌دهد كه كريم كشته شده. فروغ به حالت جنون نزديك شده. پياده به طرف تهران راه مى‌افتد و يكراست به خانه خانم لقا مى‌رود. ماجراى كشته شدن كريم را مى‌گويد. او مطمئن است كه دكتر، كريم را كشته است. هنگامى كه دكتر و اشرف‌السادات به خانه خانم لقا مى‌آيند فروغ در حالت يك ديوانه قرار گرفته. او بى‌اختيار مى‌خندد و هرگاه مى‌خواهند به او دست بزنند جيغ مى‌زند. دكتر به او يك آمپول مسكن تزريق مى‌كند و او را در پتويى گذاشته و به خانه منتقل مى‌كند. چند روز او را در حال کرخی نگه مى‌دارد و…