رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۴۲ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
مجلس عروسى دكتر اعتماد و نير ادامه دارد. عزت و سپهدار متوجه مىشوند كه به راستى در جمع كمونيستها قرار گرفتهاند. سپهدار بدون آنكه با كسى خداحافظى كند يا ناهار بخورد از مجلس خارج مىشود. خانم لقا و شوكت نيز متوجه مىشوند در جمع ناهمگنى حضور دارند. عزت سراغ بچههايش مىرود و از مهران و مينا دعوت مىكند تا به اتفاق به سينما بروند. در عين حال يك لباس گرم بپوشند. او ديگر قصد ندارد بچههايش را در خانه دكتر اعتماد بگذارد.
كمونيستهاى حاضر در مجلس پيشنهاد مىكنند كه چند نفر سخنرانى كنند. اين مسأله افراد غيركمونيست را بيشتر مىترساند. بحث كمونيستها اين است كه در سايه دوستى شوروى و ايران مىتوان ايران بهترى ساخت. آريان پسر دكتر اعتماد با ويولون يك قطعه مشكل كلاسيک را اجرا مىكند. بعد به پروانه پيشنهاد مىكند تا بخواند. دختر جوان ترانه «مرغ سحر» را مىخواند. احسان طبرى او را بسيار تشويق مىكند و…
عالي است ممنون
زهرا / 07 January 2015