غلامحسین ساعدی، سه دهه پس از مرگش هنوز خبرساز است. اهمیت آثار ادبی این نویسنده در عرصههای داستاننویسی و نمایشنامهنویسی معاصر ایران، به قدری است که همواره این آثار موضوع مقالات، کتابها و تحقیقهای مختلف قرار گرفته و اکنون هم بهنظر میرسد یکی از همین پژوهشها برای خانواده ساعدی دردسرساز شده است.
علیاکبر ساعدی، برادر غلامحسین ساعدی سهشنبه، ۹ مرداد ۱۳۹۲ (۳۱ ژوئیه) با انتشار یادداشتی در خبرگزاری دانشجویان ایران، از سرقت دستنوشتهها، عکسها و آثار این نویسنده خبر داده است.
در این یادداشت آمده است: «دو سال پیش شخصی در تماس تلفنی با من، خود را محقق و نویسندهای معرفی کرد که به قصد پژوهش درباره زندگی و آثار غلامحسین ساعدی خواستار ملاقات و ضبط صحبتهایم درباره برادر است. با پرسشوجوهای پیش از ملاقات نخست، مشخص شد با محافل ادبی ناآشنا نیست و با عدهای دیگر از اهل ادب و هنر نیز ملاقاتهایی داشته. طی بیش از یک سال رفتوآمدهای او، ملاقاتهای فراوان در کتابخانه منزل شخصیام و پس از جلب اعتماد من، تعدادی از دستنوشتهها، عکسها، نامههای شخصی و برخی از کتابها و مجلههای نایاب غلامحسین را به او نشان دادم؛ اسنادی که همگی پس از پایان دیدار، به کشوها و کمدهای نگهداری آثار ساعدی برگردانده میشدند.»
علی اکبر ساعدی: «منتظر بودیم شاید کسی که این کار را کرده اسناد را پس بدهد، اما وقتی دیدیم خبری نشد گفتیم شاید با انتشار این خبر روزنهای ایجاد شود و بتوانیم مدارک را از او بگیریم.»
برادر غلامحسین ساعدی اضافه کرده: «چند روز پس از آخرین ملاقات جوان متوجه شدم تعداد زیادی از دستنوشتههای چاپشده و چاپنشده، تمامی عکسهای گنجینه ساعدی شامل عکسهای خصوصی، تئاتر، فیلمها و عکسهای حاشیه خلیجفارس، تعدادی از کتابهای نایاب و مجلدات الفبای چاپ پاریس و دردناکتر از همه دو جلد یادنامهای که شامل یادداشتهای اهل فرهنگ و هنر در مراسم ختم و هفتادمین سالگرد تولد غلامحسین بود، به سرقت رفتهاند.»
البته علیاکبر ساعدی به رادیو زمانه میگوید که این اسناد پس از یک سال و نیم رفتوآمد و گفتوگو با وی در مورد برادرش غلامحسین ساعدی، حدود دو سه ماه پیش، از منزل او دزدیده شده است.
اما وی درباره این که چرا تاکنون در این زمینه به مراجع قانونی شکایتی نکرده، به رادیو زمانه میگوید: «منتظر بودیم شاید کسی که این کار را کرده به خودش بیاید و اسناد را پس بدهد، اما وقتی دیدیم خبری نشد گفتیم شاید با انتشار این خبر روزنهای ایجاد شود و بتوانیم مدارک را از او بگیریم.»
درباره اینکه چرا نام سارق در این یادداشت ذکر نشده، برادر ساعدی میگوید: «سعی ما این است که مشکل را دوستانه حل کنیم و به همین دلیل هم نام او آورده نشده و نمیخواهیم از این شخص شکایت رسمی کنیم و باعث بیآبرویی کسی شویم.»
همچنین به گفته فیروزه جوادی، همسر علیاکبر ساعدی، این فرد خود را از علاقهمندان غلامحسین ساعدی معرفی کرده و گفته که سراغ دیگر شخصیتهای ادبی و فرهنگی برای نوشتن زندگینامه آنها هم رفته است.
خانم جوادی به رادیو زمانه میگوید: «قصد ما همکاری برای نوشتن و گفتن از ساعدی بود. پیش از این هم خیلیها برای نوشتن و گفتن از ساعدی به ما مراجعه کرده بودند، اما هرگز این دیدارها چنین طولانی نشده بود.»
دانشجویان ادبیات، تئاتر و هنرهای نمایشی، خبرنگاران، علاقمندان به ادبیات و دوستداران ساعدی از جمله کسانی هستند که برای شنیدن و گفتن از این نویسنده به خانوادهاش مراجعه میکنند و به گفته فیروزه جوادی، هر کس بخواهد در مورد ساعدی کاری انجام بدهد، خانواده او حتماً در این زمینه همکاری خواهند کرد.
نخستین داستانی که ساعدی در هفده سالگی به نام «نخود هر آش» نوشته بوده نیز جزو مدارک به سرقت رفته است.
فیروزه جوادی همچنین به رادیو زمانه میگوید که دیدارهای شخصی که متهم به سرقت است، با علیاکبر ساعدی برای ضبط خاطرات او و برادرش بوده و به همین دلیل ساعتها با هم در کتابخانه تنها و مشغول گفتوگو میشدند: «گاهی ساعتها از کتابخانه بیرون نمیآمدند و علیاکبر هم که این روزها بازنشسته شده، چون وقت آزاد بیشتری دارد با اشتیاق مینشست و از برادرش برای این شخص میگفت. گاهی هم مجبور میشد بلند شود و نامهای یا عکس یا نوشتهای قدیمی را از کشوهای کتابخانه درآورد و به او نشان بدهد و از آنجا که فقط او به کتابخانه ما در این مدت دسترسی داشته، بهنظر میرسد در فرصتهایی که پیش آمده هرچه را توانسته با خود برده است.»
عکسها، نامهها، دستنوشتهها و یادداشتهای به جا مانده از ساعدی از جمله اسنادی است که از او به جا مانده بوده است. همچنین برخی داستانهای چاپ نشده او از جمله نخستین داستانی که در هفده سالگی نوشته بوده به نام «نخود هر آش» هم جزو مدارک به سرقت رفته است. فیروزه جوادی میگوید: «غلامحسین این داستان را که هرگز چاپ نکرد با خط خوش و با جوهر سبز نوشته بود. در هفتادمین سالگرد تولد او در خانهمان این داستان را هم برای حاضران روی میز گذاشته بودیم و همه آن را دیده بودند.»
برادر غلامحسین ساعدی در یادداشتی که دیروز منتشر کرد، تأکید کرده که «به عنوان متولی و وارث آثار گوهرمراد طی این نامه اعلام میکنم سیاهه کامل اسناد به سرقت رفته تهیه شده و هر جا و به هر عنوان چه به صورت نشر کاغذی و چه اینترنتی یکی از آنها اعم از دستنوشته یا عکس بدون اجازه کتبی خانواده ساعدی منتشر شود، ناشر یا نویسنده مذکور به اتهام در اختیار داشتن و استفاده از عوامل سرقتی تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.»
به گفته همسر علیاکبر ساعدی برخی اسناد از جمله مجله «الفبای پاریس» را که به سرقت رفته، میتوان دوباره تهیه کرد، اما عکسها و نامههای دو برادر یا دستنوشتههای ساعدی چیزی نیست که اگر از دست برود، امکان تهیه دوباره آن باشد.
دزدی آثار به جای مانده از غلامحسین ساعدی در حالی اتفاق میافتد که همه آثار این نویسنده اکنون در ایران اجازه انتشار ندارد و در چند سال گذشته فقط دو کتاب «چوب به دستهای ورزیل» و «عزاداران بیل» مجوز نشر گرفته است.
جواد مجابی از سرقت اسناد و یادگاریهای این نویسنده چنان غمزده است که به رادیو زمانه میگوید: «چیزی نمیتوانم بگویم جز اینکه متأسفم.»
با این حال ساعدی نویسندهای است که دربارهاش زیاد گفته و نوشته شده و علاوه بر پژوهشگران، نزدیکان ساعدی هم آثاری درباره او نوشته و منتشر کردهاند.
جواد مجابی، نویسنده و شاعر که از نزدیکان و دوستان ساعدی بوده است، سال ۱۳۷۸ کتاب «شناختنامه ساعدی» را منتشر کرد. او انتشار این کتاب را ادای دینی به دوستیاش با ساعدی و همچنین اهیمت این نویسنده عنوان میکند.
مجابی، باجناق برادر غلامحسین ساعدی، از سرقت اسناد و یادگاریهای این نویسنده چنان غمزده است که به رادیو زمانه میگوید: «چیزی نمیتوانم بگویم جز اینکه متأسفم.»
وی همچنین تأکید میکند که ارزش اسناد به جامانده از نویسندگان و هنرمندان آنقدر با اهمیت است که مثل فقدان خود آنهاست.
ناستین جوادی، همسر مجابی و نویسنده کتاب «الفبای آثار ساعدی» هم با بیان اینکه برای نوشتن کتاب خود در مورد غلامحسین ساعدی، هشت سال بر روی آثار و نوشتهها و اسناد مکتوب بهجای مانده از او کار کرده میگوید: «این اسناد باارزش را من دیده و از بخشهایی از آن برای نوشتن کتابم استفاده کرده بودم؛ البته عکسها چندان مربوط به کار من نبود، برای همین زیاد دقتی روی آنها نداشتم.»
همسر جواد مجابی ادامه میدهد: «از بعضی متون مثل داستان “نخود هر آش” فقط یک نسخه موجود بود و به همین دلیل من مجبور بودم هر بار به کتابخانه خانواده ساعدی بروم و همانجا یادداشتبرداری کنم.»
فیروزه جوادی به رادیو زمانه میگوید: «شاید کسی که این اسناد را برد، با خودش فکر کرده بهتر میتواند از آنها نگهداری کند.» او معتقد است اقدام سارق بیش از اینکه ناشی از وابستگی سیاسی او به حکومت، یا بر اساس منافع مادی باشد، ممکن است ناشی از «علاقه زیاد او به ساعدی» باشد.
سرانجام پس از هشت سال کار، ناستین جوادی، نویسنده «الفبای آثار ساعدی» نتوانست این کتاب را در ایران منتشر کند و آن را در خارج از کشور به دست ناشر سپرد.
ناستین جوادی میگوید: «کتاب را به چند ناشر سپردم اما همه میگفتند چون اسم ساعدی در لیست سیاه است، ما جرأت نمیکنیم این کتاب را به ارشاد بفرستیم.»
به گفته وی با وجود چنین سختگیریهایی باز هم ارزش آثار و نوشتههای ساعدی به حدی است که برخی برای داشتن یادگارهای او دست به سرقت میزنند.
اما چگونه میتوان چنین مدارک تاریخی و فرهنگی را حفظ کرد؟ آیا دولت، سازمانها و نهادهای فرهنگی میتوانند متولی و ضامن نگهداری و امنیت چنین اسنادی باشند؟ در غیر این صورت، تکلیف چنین اسنادی پس از مرگ نویسندگان و هنرمندان چیست؟
ناصر پاکدامن، نویسنده مقیم پاریس در گفتوگو با رادیو زمانه، معتقد است نمیتوان از خانواده افراد مشهور انتظار داشت که یادگارهای خود را در اختیار دیگران قرار بدهند.
به گفته وی این مدارک هر چقدر هم باارزش باشد، جزو اموال خصوصی محسوب میشود و فقط صاحبان آن میتوانند در مورد چگونگی نگهداری از آن تصمیم بگیرند.
ناستین جوادی به دقت خانواده ساعدی در نگهداری از اسناد مربوط به غلامحسین ساعدی گواهی میدهد و میگوید: «وقتی برای نوشتن کتاب “الفبای آثار ساعدی” به منزل خواهرم میرفتم، میدیدم که آنها با چه دقتی از این مدارک نگهداری میکنند و حتی به من هم اجازه خارج کردن آنها را نمیدادند.»
اما فیروزه جوادی، خواهر ناستین و همسر علیاکبر ساعدی به رادیو زمانه میگوید: «شاید کسی که این اسناد را برد، با خودش فکر کرده بهتر میتواند از آنها نگهداری کند.»
او معتقد است اقدام این فرد بیش از اینکه ناشی از کینهتوزی شخصی یا وابستگی سیاسی او به حکومت، یا بر اساس منافع مادی باشد، ممکن است ناشی از «علاقه زیاد او به ساعدی» باشد.