در روزهای گذشته تصاویری نگران‌کننده از حصارکشی در پارک لاله در شبکه‌های اجتماعی و در رسانه‌های داخلی منتشر شده بود. برخی منابع خبری وسعت‌ حصارکشی در ضلع غربی پارک لاله را دو هزار متر مربع و برخی منابع سه هزار متر مربع تخمین زده‌اند.

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت سوده نجفی، عضو شورای شهر تهران گفت:

همانطور که در روزهای اخیر شاهد بودیم بخش قابل ملاحظه‌ای از پارک لاله که گفته می‌شود سه هزار متر می‌باشد، توسط شهرداری حصارکشی شده و بر اساس اخباری که به صورت غیر رسمی از شهرداری شنیده‌ایم قرار است در آن مجموعه فرهنگی ساخته شود و تأکید داشتند که ساخت این مجموعه بدون قطع درختان صورت خواهد گرفت.

در همان حال مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران از طرح احداث مسجد و کتابخانه در بوستان‌هایی با وسعت بیش از یک هکتار خبر داد و گفت:

البته طرح باید به شورا ارائه شود و هیأت موردنظر طرح را مورد بررسی قرار دهد و اگر نیاز بود احداث شود به شرطی که درختی قطع نشود.

روشن نیست که در یک محوطه سرسبز چگونه در مساحتی به وسعت دو الی سه هزار متر مربع ممکن است درختی وجود نداشته باشد؟ همگان می‌دانند که اصولاً در پارک لاله، از بوستان‌های نسبتاً با قدمت تهران، درختان تنومند هم وجود دارد. ۱۳ اردیبهشت گروهی از شهروندان در یک تجمع خودجوش در پارک لاله خواستار توقف ساخت و سازها در فضاهای سبز شهری شدند.

مرتضی هادی جابری‌مقدم، استاد دانشکده شهرسازی دانشگاه تهران، پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت با انتشار ویدیویی در مقابل حصارهای پارک لاله در مجاورت بلوار کشاورز گفت:

بعید به نظر می‌رسد هیچ عقل سلیمی و هیچ مدیریت خردمندانه‌ای تغییر کاربری این پارک در این نقطه از مرکز شهر تهران را تایید کند. ما نقطه دیگری را با ویژگی‌های پارک لاله در منطقه پرتراکم مرکز شهر تهران نداریم.

او همچنین یادآوری کرد که هر مترمربع از پارک لاله، برای استفاده ساکنان تهران از فضای سبز ارزش دارد و نباید این فضای سبز با ساخت و ساز بنایی محدود شود.

پس از آنکه اعتراضات بالا گرفت، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت علی محمد مختاری، مدیر عامل سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهر تهران در مصاحبه با خبرگزاری امنیتی فارس ادعا کرد که «حصار کشی برای ایجاد کارگاهی در خصوص تعمیرات و نگهداشت پارک است و اصلاً قصد ساخت‌وساز و قطع درخت نداریم.»

این روش «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن» به یک روال ثابت تبدیل شده است. ابتدا اتفاقی در سطح شهر می‌افتد که برای شهروندان قابل مشاهده است، همین‌که اعتراضات بالا گرفت، مقامات شهری خود را نگران نشان می‌دهند، گمانه‌زنی‌هایی در رسانه‌ها درمی‌گیرد، بالاترین مقامات اظهار نظرهایی اغلب متناقض می‌کنند و سپس یک مقام نسبتاً بی‌اهمیت تکذیب می‌‌کند. گستردگی اعتراض به تخریب پارک قیطریه از حساسیت و هوشیاری شهروندان نشان داشت:

دوم اردیبهشت سال جاری ده‌ها هزار شهروند در یک نامه رئیس قوه قضاییه، قوه مجریه و دیوان عدالت اداری خواستار جلوگیری از تخریب پارک قیطریه و قطع درختان آن شده بودند. آنها در این نامه سرگشاده که در سایتی با نام کارزار منتشر شد، نوشته بودند:

با وجود آلودگی شدید هوای تهران و نیاز این شهر به وجود درختان، این کار عواقب جبران ناپذیری دارد؛ کما این‌که شهروندان پایتخت از افسردگی رنج می‌برند و وجود ساختمان‌های بی‌قواره، ازدحام و کمبود فضای سبز شهری از علل بسیاری از بیماری‌های روانی می‌باشد.

Ad placeholder

گل و بوته و درخت و چمنزار

گل و بوته و درخت و چمنزار برای فضای شهری و برای رفاه و آسایش شهروندان اهمیت انکارناپذیری دارد. اما با این‌حال فضاهای سبز شهری کارکردهای دیگری هم دارند که کمتر در مطالبات مستقیم شهروندان بازتاب دارد.

دست‌درازی دولت و شوراهای شهر به پارک‌ها و فضاهای سبز فقط به معنای نابودی درختان نیست که آن هم البته بسیار مهم است. این دست‌درازی‌ها برای «خالص‌سازی» و «یکدست‌سازی» و «پاکسازی» فضاهای آزاد شهری و اعمال سلطه حاکمیت به ویژه در مراکز تجمع جوانان انجام می‌شود.

یک روز جمعه بعد از ظهر در پارکی در تهران. شهروندان مانند سایر شهروندان در شهرهای بزرگ جهان در یک روز تعطیل در فضای سبز شهری در حال قدم زدن، با هم بودن و با هم صحبت کردن و نشستن و دمی آسودن‌اند. بچه‌ها با هم بازی می‌کنند، دختران و پسران جوان با هم معاشرت دارند و چه بسا یک نوازنده خیابانی هم در نقطه‌ای از فضا هنرنمایی می‌کند و نغمه و نوایی هم در فضا طنین‌انداز است. این تصوری است که ما شهروندان از فضای سبز در یک شهر بزرگ داریم و همین تصور نیز به خوبی اهمیت فضای سبز شهری را آشکار می‌کند، به ویژه برای کسانی که از مسکن بزرگ و مناسب بی‌بهره مانده‌اند و یا به اندازه کافی پولی در اختیار ندارند که از سایر فضاهای فرهنگی شهری استفاده کنند، پارک‌ها تنها مکان باقی مانده‌ برای آسودن‌اند.

چنین تصویری را می‌توان در اثر مهم ژرژ سورا، نقاش معروف امپرسیونیست قرن نوزدهم با عنوان «بعد از ظهر یکشنبه در جزیره گراند شات» سراغ گرفت.

 پارک لاله تهران، به دلیل موقعیت منحصر به فردش در حوالی دانشگاه مرکز تجمع دختران و پسران جوان هم هست. اوایل اسفند ۱۴۰۲ گروهی از پسران و دختران جوان ایرانی ویدیویی منتشر کرده بود با عنوان «اینجا پارک لاله است.» آن‌ها در پیام‌هایی که با این جمله آغاز می‌شد، اعلام کرده بودند که خوش می‌گذرانند: رقص با ابزارهای مختلف، جک لینک، یوگا، بندبازی و یا خوردن غذاهای خوشمزه. رسانه‌های امنیتی را این ویدیو خوش نیامده بود. سایت مشرق تیتر زده بود: «اینجا پارک لاله است و نه لس‌آنجلس.»

https://www.instagram.com/reel/C4GqhyJMGAX/

در سال‌های گذشته هرچند گاه یک بار در پارک لاله درگیری مأموران حجاب با دختران جوانی که از پوشیدن حجاب اجباری سر باز می‌زنند، خبرساز می‌شد. برای مثال می‌توان از درگیری یک زن محجبه با یک دختر بی‌حجاب در آبان ۹۹ در این مکان یاد کرد و یا رقص آذری دو دختر بی‌حجاب در آذر دو سال قبل و یا بازی والیبال دختران بی‌حجاب در پارک لاله که آن هم خبرساز بود. مثال‌ها بسیار است.

پیش از این یکی از دختران جوان در پارک لاله در تهران در مصاحبه با زمانه گفته بود:

 پارک‌ها، به دو دلیل برای ما خوب است: یکی اینکه در این شرایط بد اقتصادی، بدون هیچ هزینه‌ای می‌توانیم در پارک قرار بگذاریم و حرف بزنیم. یکی دیگر هم اینکه هر بار می‌توان به یک پارک رفت و به دیدارها تنوع داد.

یکی دیگر از دختران جوان در مصاحبه با رادیو زمانه گفته بود:

چند بار با مأموران گشت در پارک برخورد داشتم، به ویژه در اعیاد مذهبی که این‌ها دارودسته‌شان را می‌آورند و سروصدا راه می‌اندازند و کسی نیست به آنها چیزی بگوید، اما تا ما مردم یک سازی می‌زنیم و آواز می‌خوانیم و می‌رقصیم، سریع پیدایشان می‌شود و مراسم ما را به هم می‌زنند.

 حاکمیت جمهوری اسلامی بیشتر مایل است که شهروندان مانند رعایا در دوران قاجار و قبل از آن از چنین فضاهای عمومی بی‌بهره بمانند. اراده حاکمیت بیشتر به سمت اختصاصی کردن این فضاها و محروم‌سازی سایر افراد جامعه است. «چهاردیواری اختیاری» کمال مطلوب جمهوری اسلامی‌ست.

بعد از قیام ژینا اصولاً پارک‌ها به ویژه در شمال تهران به فضای نیمه‌امنی برای زنان تبدیل شده‌‌اند. زنان در این فضاهای شهری می‌توانند بدون حجاب تحمیلی دور هم باشند، ساعتی را به گفت‌وگو بگذرانند یا ورزش کنند. اما گاهی با مزاحمت‌هایی هم روبرو می‌شوند: آتش به اختیارها، گاهی اوقات مأموران و در برخی مواقع مردان مزاحم.

از شواهد چنین برمی‌آید که برای نظارت بر این فضاها، گسترش مساجد در پارک‌ها و مکان‌هایی برای استقرار نیروهای خودی تحت عنوان «فرهنگستان» در دستور کار دولت و نهادهای امنیتی قرار گرفته با این هدف که بر این فضاهای شهری مجدداً بر سیاق سال‌های دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ تسلط پیدا کنند.

گفته می‌شود که در تهران هزار مسجد از ۳۵۰۰ مسجد فعال نیستند و با این‌حال اغلب فراموش می‌شود که هر مسجد غیرفعالی را اگر ضرورت ایجاب کند می‌توان فعال کرد. در شهرهای بزرگ و کوچک ایران در هر محله یک پایگاه بسیج وجود دارد. اگر در هر پارک یک مسجد یا به نام فرهنگستان، یک مرکز تجمع برای نیروهای سرکوبگر ایجاد شود، هنگام وقوع ناآرامی‌های اجتماعی می‌توان آن‌ها را برای سرکوب به کار گرفت.

Ad placeholder

فضای سبز، جلوه‌ای از مردم‌سالاری

فضاهای سبز علاوه بر اهمیت انکارناپذیرشان در بهبود کیفیت زندگی شهروندان یک کارکرد پنهان هم دارند: فضاهای سبز شهری اختصاصی نیست و در اختیار عموم مردم قرار دارند و از این‌جهت می‌توان گفت یکی از جلوه‌های «مردم‌سالاری» در زندگی شهری‌ست.

هزاران سال است که انسان‌ها از فضاهای سبز استفاده می‌کنند. باغ‌های معلق سمیرامیس (باغ‌های معلق بابل) یکی از عجایب هفتگانه دنیای باستان است. در دوره باروک در اروپا، پادشاهان که حکمرانی مطلقه داشتند شروع به ایجاد پارک‌های وسیع در کاخ‌های باشکوه خود کردند. پارک‌های ورسای، سانسوچی و شونبرون جلوه‌هایی از این خواست و اراده است. در پایان قرن هجدهم و در آغاز قرن نوزدهم که دوران روشنگری به ثمر می‌نشست،باغ‌های انگلیسی به عنوان پیش‌درآمد پارک‌های شهری ظاهر شدند.

در ایران، از زمان ایران باستان در دوران هخامنشیان و ساسانیان باغ‌ها در مقابل معابد و در حصار کاخ‌ها شکل گرفته بود. در دوران اسلامی این رسم ادامه پیدا کرد. نخستین باغ‌های کویری هم در مسیر خروجی قنات‌ها شکل گرفته‌ بود. نمونه این‌گونه باغ‌ها را می‌توان در طبس، یزد، گناباد، و بیرجند و اکثر مناطق کویری دید. یکی از مشخصه‌های باغ ایرانی عبور جوی آب در داخل باغ است که معمولاً در این باغ‌سراها در وسط باغ استخر و یک عمارت یا ساختمان تابستانی وجود داشته‌. باغ اما به عنوان فضای سبز در انحصار آن‌هایی بوده که از تمکین مالی برخوردار بوده‌اند چنانکه بتوانند عمارتی وسیع و اربابی برای خود فراهم آورند. شهروندان از این امکان محروم بودند و تنها می‌توانستند، به مناسبت‌هایی به دامن طبیعت، کنار جوی و آب و نهری پناه ببرند. در دوران قاجار بود که نخستین پارک‌ها در پایتخت از جمله پارک «ایرانشهر» (پارک هنرمندان کنونی) به وجود آمد.

پارک به عنوان فضای سبز اما با گسترش شهرنشینی در سال‌های دهه ۱۳۴۰ فراگیر شد. پارک چیتگر با هدف بهبود هوای تهران در سال ۱۳۴۲ ساخته شد.  در همان سال پارک ساعی هم با طراحی حسین محجوبی افتتاح شد. پارک لاله که قبل از انقلاب پارک فرح نام داشت در سال ۱۳۴۵ بنا به خواست فرح پهلوی احداث شد. پارک نیاوران را سردار افخمی در سال ۱۳۴۸ احداث کرد و پارک ملت هم که قبل از انقلاب پارک شاهنشاهی نامیده می‌شد در فاصله بین ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۳ احداث شد. پارک جمشیدیه که در تملک جمشید دولو قاجار بود، در سال ۱۳۵۶ به شکل پارک درآمد و در اختیار عموم مردم قرار گرفت.

در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی پارک آب و آتش در سال ۱۳۸۸ در دوران شهرداری محمد باقر قالیباف، در مساحتی بالغ بر ۲۴ هزار متر مربع احداث شد.  در قسمت شرقی کوی گیشا، پارک گفت‌وگو با معماری منحصر بفرد با مساحت حدود ۱۴ هزار متر مربع  در ۱۳۸۲ گشایش پیدا کرد. سرخه‌حصار در شرق تهران هم با مساحت حدود ۹ هزار هکتار در سال ۱۳۵۹ از قرق درآمد اما بخشی از آن در اختیار تعاونی مسکن جهاد کشاورزی برای ساخت خانه‌های ویلایی قرار گرفت. جمعیت تهران در این مدت دست‌کم سه برابر شده اما به تناسب ازدیاد جمعیت به فضاهای سبز از سال‌های دهه ۱۳۴۰ تاکنون به طور محسوس افزوده نشده است. در مقابل از سمت حاکمیت دست‌درازی به این فضاهای باقی‌مانده یا به قصد ساخت و سازهای پرسود و یا برای تسلط بیشتر بر شهروندان مشاهده می‌شود.

پیش از این جویا آروین در مقاله‌ای در زمانه مختصات کشاکش بر سر فضاهای شهروندی در زندگی شهری را به این شکل مشخص کرده بود:

در چند دهه پس از انقلاب اسلامی، حاکمیت کوشیده است که قلمرو حکومتی را هرچه بیش‌تر بگستراند و در نتیجه‌ی این کار قلمرو همگانی هرچه بیش‌تر بر طبق ایدئولوژیِ حکومتی محدود شده و در واقع قلمرو همگانی همزمان به قلمرو حکومتی تبدیل شده است. با گذشت زمان اما به نظر می‌رسد مردم هرچه بیش‌تر قدرت گرفته و خواسته‌اند قلمرو همگانی را از حکومت باز پس ستانند.

کارکردهای چندگانه پارک در زندگی شهری

پارک‌ها در سرتاسر جهان به بخشی جدایی‌ناپذیر از شهرها و برخی از آنها به شاخص‌ها و نمادهای زندگی شهری تبدیل شده‌اند: مانند پارک مرکزی در نیویورک، باغ انگلیسی در مونیخ یا پارک ملی رویال سیتی در استکهلم به مساحت ۲۷ کیلومتر مربع.

پارک‌ها چندین کارکرد مهم دارند. افرادی از فرهنگ‌ها و پیشینه‌های اجتماعی مختلف در آنجا گرد هم می‌آیند و زمینه برای همزیستی بهتر شهروندان فراهم می‌آید. در روزهای خوش آب و هوا شهروندان می‌توانند زندگی تنگ در آپارتمان‌ها و مسکن‌های نامناسب را پشت سر بگذارند و به پارک‌ها بیایند. فاصله طبقاتی در پارک‌ها تا حد زیادی از بین می‌رود. همگان از فضای سبز و از آرامش به یک اندازه برخوردارند. همه حق دارند به یکسان از این فضای شهری استفاده کنند. در همان حال پارک‌ها برای سلامت و تندرستی افراد مفید هستند. نه فقط به این دلیل که گیاهان، آلاینده‌ها را فیلتر می‌کنند.

بر اساس یک پژوهش تنوع گونه‌های پرندگان و فضای سبز در زندگی شهری به اندازه درآمد برای رضایت از زندگی افراد مهم است. در این پژوهش به حکمرانان توصیه شده که «تصمیم‌گیری سیاسی و اجتماعی باید نقش حیاتی تنوع گونه‌ها را برای رفاه انسان در نظر بگیرد.»

 علاوه بر این، گیاهان و فضای سبز به کاهش دما در شهرها به ویژه در ماه‌های گرم تابستان کمک می‌کند.

با توجه به این نکات، در یک تحلیل کلی، دست‌درازی دولت و شوراهای شهر به پارک‌ها و فضاهای سبز فقط به معنای نابودی درختان نیست که آن هم البته بسیار مهم است. این دست‌درازی‌ها برای «خالص‌سازی» و «یکدست‌سازی» و «پاکسازی» فضاهای آزاد شهری و اعمال سلطه حاکمیت به ویژه در مراکز تجمع جوانان انجام می‌شود. از این نظر احداث مساجد و فرهنگستان‌ها نه برای تبلیغ دین و یا کوشش فرهنگی بلکه برای اعمال سلطه و نظارت و مهار نافرمانی‌های مدنی‌ست.

 حاکمیت جمهوری اسلامی بیشتر مایل است که شهروندان مانند رعایا در دوران قاجار و قبل از آن از چنین فضاهای عمومی بی‌بهره بمانند. اراده حاکمیت بیشتر به سمت اختصاصی کردن این فضاها و محروم‌سازی سایر افراد جامعه است. «چهاردیواری اختیاری» کمال مطلوب جمهوری اسلامی‌ست.