یک سال و چند ماه بعد از جنبش ژینا، اعتراضات مردم بلوچ در شرق بلوچستان (پاکستان) رخ داد. در اعتراضات کنونی، زن بلوچ به عنوان رهبر یک جنبش پرعمق، از نسل‌ها فراتر می‌رود و با ایستادن در خط مقدم، روایت گذشته، حال و آینده مردم سرزمین‌اش را تغییر می‌دهد. جنگ با فاشیسم، هم‌زمان با مبارزه با پدر/مردسالاری به برهم‌خوردن نظم اجتماعی و تولد نظمی نو منجر می‌شود.

راهپیمایی طولانی بلوچ (Baloch Long March)

راهپیمایی طولانی بلوچ (Baloch Long March)، یک کمپین اعتراضی مسالمت‌آمیز مردمی به رهبری زنان است که در اعتراض به نقض حقوق بشر، ناپدیدشدن اجباری، بازداشت و قتل‌های فراقانونی آغاز شد و معترضان ۱۶۰۰ کیلومتر از تربت در بلوچستان تا اسلام‌آباد پایتخت پاکستان پیاده پیمودند. این کاروان که در اعتراض به قتل بالاچ مولابخش بلوچ در ۶ نوامبر ۲۰۲۳ در تربت آغاز شد شامل صدها زن است که شوهران، پدران، برادران، پسران و خواهرانشان به طور غیرقانونی ربوده شده و ناپدیدشده‌اند. آن‌ها خواستار متوقف‌شدن ناپدیدشدن قهری و قتل‌های فراقانونی و به دنبال پاسخ‌گویی در برابر وضعیت عزیزان از دست رفته خود هستند.

https://www.radiozamaneh.com/799563

 بالاچ شبانه از خانه‌اش در تربت ربوده شد و به همراه سه نفر دیگر در یک صحنه ساختگی به‌دست پلیس ضدترور (CTD) در تربت کشته شد. بعد از این که اجساد به خانواده‌ها تحویل داده شدند، خانواده بالاچ این داستان را نپذیرفتند و با امتناع از دفن او، همراه با تعداد زیادی از مردان و زنان با تابوت باز در میدان اصلی شهر به تحصن نشستند. داستان بالاچ بلوچ، داستان کل بلوچستان است و حوادث بلوچستان نه تروریستی، بلکه کاملا سیاسی هستند. بلوچستان، فلسطین دیگری است که ساکنان آن بدون هیچ دلیلی توسط ارتش پاکستان کشته می‌شوند. در اینجا نیز هیچ کس از زمان ربوده شدن و دلیل ربوده شدن‌ آگاه نیست.

صحنه‌ای آشنا در بلوچستان: جمعیت زیادی از مردم بلوچ،‌ اغلب زنان در فضای باز، گاهی بیرون از باشگاه‌های مطبوعاتی یا ساختمان‌های بزرگ دولتی گرد هم می‌آیند و عکس‌های عزیزان گمشده‌شان را که توسط ارتش ربوده شده‌اند در دست می‌گیرند. برخی از آن‌ها بیش از یک دهه است که ناپدید شده‌اند. افرادی که توسط ارتش در پاکستان ربوده شده‌اند به عنوان «ناپدیدشده قهری» شناخته می‌شوند. آن‌ها در ایست‌های بازرسی نظامی، یا پس از یورش به خانه‌های‌ٔشان، یا صرفاً در حالی که با دوستان‌شان در یک کافه نشسته بودند ربوده شده‌اند. این یک تاکیک رایج در بلوچستان است. «ناپدیدشدگان» در سلول‌های نظامی نگهداری می‌شوند و در آن‌جا شکنجه می‌شوند. گاهی تا سال‌ها خبری از سرنوشت‌شان نیست و سپس با جسم و روحی متلاشی‌شده آزاد می‌شوند. اما اکثر آن‌ها به قتل می‌رسند، اجساد آن‌ها با نشانه‌های از مثله‌شدن، در مکان‌های تصادفی رها می‌شوند تا خانواده‌های‌شان آن‌ها را پیدا کنند. این عمل معمولاً به عنوان «کشتن و دورانداختن» (Kill and Dump Policy) شناخته می‌شود. هدف اصلی آن خاموش‌کردن هر گونه انتقاد از دولت و ارتش پاکستان است. 

جاده‌های بلوچستان دو دهه است که یک نسل کامل از فرزندان‌اش را پرورش داده است. زنان، دختران،‌ پسران برای آزادی عزیزان خود و آینده خود راهپیمایی می‌کنند. در بلوچستان خانه‌‌ای نیست که یکی از اعضای آن بازداشت، ناپدید و یا کشته نشده باشد. سامی دین بلوچ از ده سالگی با بازداشت غیرقانونی و ناپدیدشدن قهری پدرش که دکتر یک کلینیک دولتی بود در دادگاه‌ها و اردوگاه‌های اعتراضی بی‌شماری حاضر شده است. در این چهارده سال هزاران کیلومتر راهپیمایی کرده‌، در مقابل کمیسیون‌های دولتی حاضر شده‌ و با مقام‌های متعددی ملاقات کرده‌ است و امروز یکی از رهبران این جنبش دادخواهی است. دکتر مهرنگ بلوچ، رهبر کاروان اعتراضی، یکی از برجسته ترین رهبران «کمیته بلوچ یاکجهتی» یا «کمیته وحدت بلوچ» است که این راهپیمایی را سازماندهی کرده است. او فعال دانشجویی و فعال حقوق بشر است. در سال ۲۰۰۹ زمانی که چهارده سال داشت پدرش ربوده و ناپدید شد و بعد از ۳ سال جسد شکنجه‌شده‌اش تحویل خانواده‌اش داده شد. 

Ad placeholder

جوهر زنانگی‌ در مبارزات کنونی در بلوچستان فراتر از نمایش عددی زنان در سیاسیت بازنمایی است تا رویکردهای استراتژیک مانند ائتلاف‌های محلی و منطقه‌ای با محوریت زنان، هم‌سو با حفظ نظم مردسالارانه را رهبری کند. این جنبش سیاسی یک تعامل چندوجهی با محوریت زنان است. حتی اگر در ساختارهای مردسالار موجود قرار گیرد با اذعان به رنج زن بلوچ ستمدیده که به ستوه آمده و بیدار شده‌ عمل می‌کند. بالعکس، زن بودن در بلوچستان ذاتاً یک اتفاق سیاسی است و به دورشدن از روایت‌های غیرسیاسی و رمانتیک‌سازی تأکید می‌کند. این جنبش خواهان اتخاذ تفسیری سیاسی است که پیچیدگی‌های تجارب و چالش‌های پیش‌روی زنان و مردم بلوچ را بشناسد و با به رسمیت‌دادن به آن، در موردش صحبت کند.

درهم آمیختن حقوق زنان با جنبش‌های ملی‌گرایانه، تلاقی بین مطالبات زنان برای حقوق بیش‌تر در سرزمین‌های تحت استعمار است. بنابراین مبارزه برای خروج زنان از عرصه خانگی و ورود بر عرصه عمومی با جنبش‌های ملی‌گرایانه برای سرنگونی قدرت‌های استعماری در بلوچستان گره خورده است. زنان در دوران مختلف برای چیزهای مختلفی مانند حق تحصیل، حق ازدواج، و…. فشار آورده‌اند اما انقلاب زمانی رخ داد که آنان که به حاشیه‌رانده‌شده بودند به بخش مهمی از مبارزه تبدیل شدند، و با این ایده که «وقت آن نیست که به مسائل زنان پرداخته شود» جنگیدند؛ گویی که مسائل زنان از دنیای مردان و دنیای جنگ و استعمار جدا است. این زنان خواه حاکمیت را به چالش بکشند، خواه ساختارهای مردسالارانه و یا محافظه‌کاری‌های مذهبی را، نقش محوری در شکل‌دادن به سرنوشت بلوچستان‌ دارند. 

https://www.instagram.com/reel/C2hwpr2NOKF/?igsh=MW9mNWNjZ3F6aXBndA%3D%3D

طیف متنوعی از زنان بلوچ در غرب بلوچستان با جنبش ژینا در عرصه عمومی حضور پیدا کردند؛ چه محجبه و چه بدون‌ حجاب اجباری، برای حقوق برابر مبارزه کردند. اگر چه در خط مقدم مبارزه برای برابری، با مقاومت به‌ویژه از سوی شخصیت‌های مذهبی مواجه شدند و با به حاشیه‌‌راندن خواسته‌های‌شان در ستیز بودند، خواهران‌شان در آن سوی مرز طی سال‌ها برای حقوق برابر مبارزه کرده‌اند اما متاسفانه با بایکوت و سکوت رسانه‌ای همراه شده‌اند. مبارزات شجاعانه‌ای که در طی ده‌ها باعث افزایش آگاهی و حضور زنان در شرق بلوچستان شده است. این زنان برای به‌دست‌آوردن ذره ذره آزادی که دارند کارهای زیادی انجام داده‌اند و برای آن جنگیده‌اند و بهای گزافی نیز پرداخت کرده‌اند. هر زنی در بلوچستان در داستان مبارزه با ظلم، جسارت و امید را پیدا می‌کند.

کریما بلوچ، به عنوان فعال حقوق بشر و منتقد حکومت پاکستان زندگی خود را وقف مبارزه کرده بود و به عنوان یک شخصیت سیاسی مهم تحت تعقیب دولت پاکستان بود تا این‌که در خارج از مرزهای بلوچستان دزدیده و کشته شد. او از یک خانواده با پیشینه کارگر بود که به طبقات بالای جامعه تعلق نداشت. او در چهارده سالگی در پی ربودن پسرعمویش تمام انرژی و مطالعات آکادمیک خود را بر مسئله حقوق‌بشر در بلوچستان متمرکز کرد و به صدایی رسا برای سایر اعضای یک جنبش گسترده‌تر تبدیل شد. 

مکاشفه آگاهانه و‌ خودشناسی در میان زنان بلوچستان، سفر انکارناپذیر مشترکی از تمام زنان در قلمرو سیاست رهایی‌بخش است، نه ترجمان صرف وفاداری به وطن‌پرستی، و به کثرت تازه‌ای در بافت زنانه بلوچستان که بی‌صدا بوده است وفادار می‌ماند. از طریق این دریچه، تظاهرات کنونی به عنوان یک روایت عمل می‌کند و شکاف‌ها و نادیده‌گرفتن‌ها در اجرای ظریف مفاهیم انقلابی را روشن می‌کند. تجربه جمعی زنان در این تظاهرات به درک دقیق‌تر و‌ فراگیر‌تر‌ از چشم‌انداز سیاسی در حال تحول در بلوچستان کمک می‌کند.

این روایت‌ها بر تقابل‌پذیری مبارزات آن‌ها تأکید می‌کند. مواجه‌ با ظلم از سوی نهادهای سیاسی و هنجارهای محافظه‌کار اجتماعی، پیچیدگی مبارزه آن‌ها برای به رسمیت‌شناختن و‌ عدالت و‌ برابری را نشان می‌دهد. در هر سرزمین، داستان زنان‌ به یک فصل قدرتمند در روایت بزرگ‌تر به عنوان بازتابی از ارزش‌ها و آرزوهای جامعه و نبردها در راه پیشرفت تبدیل می‌شود. زنان بلوچ‌ با مبارزات و‌ پیروزی‌های خود فضایی را در تاریخ این منطقه برای خود رقم زده‌اند و اثری پاک‌نشدنی در حافظه جمعی سرزمینی که آن را خانه می‌نامند، بر جای می‌گذارند.

Ad placeholder