کودکی گفت: «اما امپراطور هیچ لباسی به تن ندارد!» پدرش بانگ زد: «به صدای این کودک گوش کنید!» حرفی که کودک زده بود از دهانی به دهان دیگر زمزه شد. بالاخره تمام مردم فریاد برآوردند: «اما او هیچ لباسی به تن ندارد!» امپراطور آشفته شد، چون می‌دانست حق با مردم است. اما فکر کرد فعلاً گروه مشایعین باید به راهش ادامه بدهد![۱]

استفاده از سطوح طبیعی برای طراحی و نقاشی جای دست و تصویرسازی صحنه‌های شکار از پیشاتاریخ مرسوم بوده است. اما مکان اجرای آنچه ما امروزه هنر خیابانی می‌نامیم، نه سطح طبیعی مانند دیوارۀ غار، بلکه دیوارهای ساخته شدۀ شهر است و زمانش دوران مدرن. هنر خیابانی یکی از جنبش‌های هنری دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ و از فرم‌های هنری هنوز محبوب است. کارهای هنری خیابانی عمدتاً در مکان‌های عمومی فضاهای شهری دیده می‌شوند. این هنر به خیابان، دیوارهای بیرونی ساختمان‌ها، پل‌های هوایی و راهروهای زیرزمینی متروها تعلق دارد. هنر خیابانی چشم‌انداز محلات و شهرهای اکناف دنیا را تعریف می‌کند و با فراخواندن عابر به تأمل در حین زندگی روزمره، به تأمل در مسائل سیاسی و اجتماعی دعوتش می‌کند.

سبک‌های مختلف گرافیتی

هنرمندان گرافیتی بنا بر تکنیکی که استفاده می‌کنند، به سبک‌های مختلفی تعلق دارند: گرافیتی سر به سر(back to back) که سراپای دیواری را می‌پوشاند (مانند دیوار برلین شرقی)، برچسب‌زنی (مثلاً روی تیرهای برق و تلفن)، ثروآپ (گرافیتی پیچیده‌تر از برچسب‌ که حروف با شابلون روی دیوار نقش می‌بندد و سپس رنگ‌آمیزی می‌شود)، وایلداستایل (از سبک‌های پیچیده‌تر گرافیتی با حروف در هم ریخته)، بامبینگ (نقاشی دیوارهای فراوان در یک منطقه). گرافیتی هنری زنده است، موزه‌ای است بدون سقف، بدون هزینۀ ورودی، و گاهی اوقات حتی بدون اینکه نام هنرمند معلوم باشد. جامعۀ گرافیتی برای روند اجرا، رقابت، سرقت، پاک کردن گرافیتی و هر تعامل دیگری که با گرافیتی‌ها صورت می‌گیرد، اصطلاحات درون‌گروهی خاص خود را دارد. برای مثال، به شهرهایی که هنر خیابانی یا گرافیتی غیرمجاز را به هیچ عنوان تحمل نمی‌کنند و به محض شناسایی هر دیوارنگاره‌ای آن را پاک می‌کنند، شهر نژادبرانداز (Genocidal) می‌گویند. یا علائمی را که بعد از پاک کردن گرافیتی به دست این شهرداری‌ها باز هم به جا می‌ماند، روح (ghost) می‌نامند. پاک کردن گرافیتی را صیقل‌کاری (buff)، بستن هنر خیابانی مجسمه‌ به مبلمان خیابانی را که نوعی اینستالیشن- گرافیتی است قفل‌گذاری، مأمورانی را که به دنبال هنرمندان گرافیتی گشت می‌زنند، گاو (Bulls)، قطعه‌ای گرافیتی را که در طولانی‌مدت پاک نشده باشد، قطعۀ مشتعل (burning)، هنرمندی که اهمیتی به دستگیری نمی‌دهد، دلقک یا دلقک الاغ (clown or ass clown) می‌نامند. این نامگذاری‌ها نشان از وجود خرده‌فرهنگی در جامعۀ گرافیتی دارد. خرده‌فرهنگی حاکی از زیست این جامعه با و درون گرافیتی.

اکنون این اصطلاحات به خارج از جامعۀ اجراکنندگان گرافیتی نیز راه یافته است. مخاطبان این هنر خیابانی، سابق بر این، دیگر هنرمندان گرافیتی بودند. با ورود گرافیتی به حوزۀ انتقاد اجتماعی-سیاسی، مخاطبانش نیز از دایرۀ بستۀ هم‌صنفی‌های هنرمند به عموم مردم تغییر یافت. اما هنری که بودجه و سفارش‌دهندۀ عموماً دولتی و متفاوت با هنر خیابانی باشد، هنر عمومی نامیده می‌شود. شاخص تشخیص هنر خیابانی و گرافیتی از هنر عمومی این است: یک. اعتراضی هستند. دو. بودجه نمی‌گیرند و مجاز نیستند و حتی ممکن است کار هنرمند را به زندان هم بکشانند.

مورد بایرام ممدوف

بایرام ممدوف فعال جوان آذربایجانی بود که در سال ۲۰۱۶ به دلیل اجرای یک گرافیتی روی پایۀ مجسمۀ حیدر علی‌اف به ۱۰ سال زندان محکوم شد. یک سال بعد، ممدوف در نتیجۀ فشارهای بین‌المللی مشمول عفو رئیس‌جمهوری آذربایجان قرار گرفت و از سال ۲۰۲۰ برای تحصیل به استانبول رفته بود که در ۴ مه ۲۰۲۱، در بیست‌وشش سالگی به طرز مشکوکی در ترکیه جان باخت.

دولت جمهوری آذربایجان ۱۰ مه هر سال، روز تولد حیدر علی‌اف، را با اسراف‌کاری جشن می‌گرفت و نام این جشن را هم روز ملی عید گل گذاشته بود. در یک پارک هزاران گل نادر به نام «حیدر علی‌‌اف» به نمایش گذاشته می‌شد. الهام علی‌اف، رئیس جمهوری آذربایجان هم به همراه همسر و فرزندانش از این گل‌ها دیدن می‌کرد. این گل‌ها به ابتکار دولت آذربایجان از بیش از ۵۰ کشور دنیا به باکو منتقل می‌شدند. قهرمانان مختلف قصه‌های آذربایجان در این جشن با گل تزئین می‌شدند. سپس تصاویر دیدار الهام علی‌اف از این جشن در سال‌های قبل، در قاب‌هایی به نمایش گذاشته می‌شد. کودکان با تصویر گل‌آرایی‌شدۀ قهرمانان قصه‌ها عکس می‌گرفتند. این جشن به مدت دو روز تا ۱۲ مه هر سال ادامه داشت تا اینکه بایرام ممدوف، هنرمند گرافیتی و معترض آذربایجان وارد عمل شد.

شب دهم ماه مه ۲۰۱۶، ممدوف به همراه یکی از دوستانش به نام قیاس ابراهیم‌اف[۲] با تغییر Gül (گل) به Qul (برده) روی پایۀ مجسمۀ غرق گل و شکوفه حیدر علی‌اف نوشتند Qul Bayramınız Mübarek (عید بردگی‌تان مبارک). ممدوف همان شب ناپدید و روز بعد، بازداشت او به اتهام نوشتن گرافیتی روی مجسمۀ رئیس‌جمهوری سابق، حیدر علی‌اف، اعلام شد.[۳] پلیس چند گرم هروئین در جیب بایرام و نزدیک به دو کیلو هم در محل سکونتش (در جیب قیاس ۶/۲ گرم و در محل سکونت او جلوی چشم مادرش حدود یک کیلوگرم) قرار داد. سپس هر دو به قاچاق مواد مخدر متهم شدند، اتهامی که هر دو رد کردند. به آنها گفته شد که اگر جلوی مجسمه گل بگذارند و در مقابل دوربین AzTV مقابل مجسمه تعظیم و عذرخواهی کنند، از اتهامات مبری می‌شوند. سپس هر دو وحشیانه شکنجه شدند و کتک خوردند و تهدید به تجاوز با باتوم شدند.

بایرام گفته بود که دست و پا و دهانش را بستند و بلند کردند و چندین بار به زمین کوبیدند. در انتهای همان سال ممدوف و ابراهیم‌اف به ۱۰ سال زندان محکوم شدند. ممدوف در دادگاه به قاضی گفت که این گرافیتی روی مجسمه بزرگ‌ترین موفقیت زندگی‌اش بوده. آخرین کلماتش این بود:

اگر وطن صندوق حیدر علی‌اف، فرودگاه حیدرعلی‌اف، مجموعۀ ورزشی حیدر علی‌اف است که به نام حیدرعلی‌اف، مرکز حیدرعلی‌اف، موزۀ حیدرعلی‌اف، خیابان‌های حیدر علی‌اف، پارک‌های حیدر علی‌اف در هر شهر و منطقۀ آذربایجان نامگذاری شده باشد، در این صورت بله، من به وطنم خائنم و به این کار می‌بالم. می‌توانید مرا به خیانت هم متهم کنید.»[۴]

این حرکت اعتراضی جشن سالانه را در محاق قرار داد. از آن پس همواره پلیس‌هایی پای مجسمه نکهبانی می‌دهند.

حق نوشتن شهر

دولت‌ها علاوه بر متون آموزشی، رسانه‌های جمعی، محصولات فرهنگی از قبیل صنعت نشر و سینما که به کار تثبیت حکمرانی می‌آید، فضای شهری را به‌مثابه مدیوم (رسانۀ) انتقال معنا (پیام) در اختیار دارند . بارزترین مدیوم فضای شهری بیلبوردهای تبلیغاتی کالاهای مصرفی است. علاوه بر عرضۀ کالاهای مصرفی در تمام جوامع، دولت‌های توتالیتر حکمرانی خود را نیز به‌مثابه کالا و از طریق احداث و ابقای بناها و مجسمه‌های یادبود، برنامه‌های تبلیغی در سازمان‌های شِبه‌مردمی، برگزاری جشن‌ها و اعیاد (ملی) و گاهی تحریف آنها در راستای هدف مد نظر خود و به صورتی بلامنازع عرضه می‌کنند. اما حتی حضور در این مکان‌ها و مراسم سطحی از فراغت و انتخاب می‌طلبد، در صورتی که «عبور» روزمره از خیابان چنین اجباری هم ندارد. به همین دلیل، بیلبوردها، دیوارها، شیشه‌ها، تابلوها، سردرها از «محل»‌های همه‌گیر برای فروش کالای تثبیت‌کنندۀ حکمرانی هستند. با توجه به تأثیر کلان تبلیغ روزمره، این محل‌های عرضه ارزشی حتی به‌مراتب بالاتر از دیگر فروشگاه‌‌های مصرفی دارند (چون بدون ابقای حکمرانی ، فروش دیگر کالاها نیز امکان‌پذیر نخواهد بود). همین جاست که حکمرانی با هنر خیابانی رودررو قرار می‌گیرد. این رویارویی وجه دیگر بازدارنده‌ای نیز دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

الیزابت لباس و النور کافمن در مقدمۀ انگلیسی مجموعۀ مقالات حق شهر دربارۀ حق عموم برای نوشتن (در سطوح شهری) می‌نویسند [از نظر لوفور]: «حق آفرینشگری (مداخله) و تصاحب و از آن خود کردن (نه تصاحب دارایی بلکه از آن خود کردن ارزش استفاده) درون حق شهر مستتر است.»[۵]

حق شهر لوفور براساس تجربۀ روزمرۀ ساکنین شهری، روی ارزش استفاده در مقابل ارزش مبادله تأکید می‌کند. ارزش مبادله در ادبیات مارکسیستی بنا بر تعریف «قدرت کالا برای تسلط بر کیفیت‌های معینِ دیگر کالاهای مورد مبادله»[۶] است. در نظام مبتنی بر ارزش مبادله، فضاهای شهری اساساً مکان‌هایی برای سرمایه‌گذاری محسوب می‌شوند. از طرف دیگر، بنا بر تعریف، ارزش استفاده[۶] عبارت است از: «مفیدبودنش برای فلان عامل، که همان چیزی است که امکان می‌دهد که کالا اصلاً مبادله شود… مفید بودن ویژه‌ی فرآورده‌ها بسته به روابط اجتماعی و تکامل نیروهای تولیدی در هر جامعه‌ی معین است. فولادِ ساختمانی نزد شبانان قبایل دارای هیچ ارزش استفاده‌ای نیست.»

حکومت توتالیتر برای تداوم حکمرانی روی ارزش مبادله، یعنی روی قدرت کالای خود برای تسلط بر دیگر کالاهای مورد مبادله سرمایه‌گذاری می‌کند، و عرضۀ دیگر کالاها را غیرمجاز (unpermitted) یا غیرقانونی (illegal) یا غیراخلاقی (unethical) یا غیرشرعی (illegitimate) می‌شمارد. تبلیغات ایدئولوژیک در نظام توتالیتر ارزش مبادله‌ای حیاتی دارند. تمام سطوح شهری که به کار تبلیغات روزانه بیاید، آفرینندۀ ارزش مبادله‌ای هستند. وجه اعتراضی هنر خیابانی این ارزش را نابود می‌کند و ارزش استفادۀ بیان آزادانۀ عقاید را به جای آن می‌نشاند. هنر خیابانی گرافیتی، برای مثال گرافیتی «عید بردگی‌تان مبارک»، از [پایۀ] مجسمه نه برای تبلیغات رسمی بلکه برای ایجاد ارزش فایده (بیان نارضایتی) بهره می‌برد. بعد از اجرای گرافیتی روی مجسمۀ حیدر علی‌اف، جشن گل سالانه که میلیون‌ها مانات هزینه برمی‌داشت به محاق رفته است و در صورتی هم که برگزار می‌شود، ارزش مبادله‌ای خود را از دست داده است و در تبلیغات رسمی خبری از آن نیست.

https://www.instagram.com/p/COsIJtsDXn0/?img_index=7

https://www.instagram.com/p/COpZzdfjGGB/?img_index=9

ساز و کار مبارزه با قدرت

هنر خیابانی به‌عنوان شکلی از اعتراض، تناقض را وارد فضای عمومی می‌کند. می‌تواند با حساس کردن مردم نسبت به موضوعات روز، آگاهی سیاسی و اجتماعی را ارتقا دهد. لیزا بوگرتس، مدیر موسسه تحقیقی حرکت‌های اعتراضی در برلین در مصاحبه با عفو بین‌الملل می‌گوید:

تصاویر در مقایسه با کلمات دسترسی ما به جهان تغییر می‌دهند. تصاویر استدلال‌های منطقی را با اقناع عاطفی ترکیب می‌کنند و به ما اجازه می‌دهند چیزی را به صورت حسی تجربه کنیم.

در مناطق درگیری، هنر خیابانی اغلب به نماد مقاومت تبدیل می‌شود و به مردم شجاعت می‌دهد تا علیه ظلم و ستم مبارزه کنند. مراد سبیع، هنرمند یمنی، نماهای سرزمین خود را که با موشک و گلوله تخریب شده بود، به بوم نقاشی خود تبدیل کرد. او در مصاحبه‌ای گفته بود:

من می‌خواستم نشان دهم که در این مکان ها هنر وجود دارد، امید وجود دارد، حتی در یک لحظه بسیار تاریک که سرنوشت یک کشور رقم می‌خورد، مردم هنوز در حال مبارزه هستند.

علیرغم تمام توجهی که هنر خیابانی می‌تواند ایجاد کند، همچنان یک پدیده زودگذر است. آثار هنری با آثار جدید جایگزین می‌شوند، نماها ناپدید می‌شوند، و حکومت‌ها می‌توانند تصاویر را سفید یا جایگزین تصاویر دیگری کنند.  به طرز متناقضی، هنر خیابانی حتی زمانی که قربانی سانسور شود می‌تواند موفق باشد. لحظه‌ای که یک تصویر سانسور می‌شود، باعث ایجاد تهدید یا ترس خاصی در بین صاحبان قدرت شده است.

گروهی از هنرمندان تبعیدی چینی در تابستان ۲۰۲۳ برای نشان دادن ساز و کار سانسور هنر خیابانی در حکومت‌های تمامیت‌خواه، دیوارهای محله بریک لین لندن را به خاطر جنب و جوش هنری شهرت دارد سفید کردند و روی آن با حروف قرمز چینی دیوارنویسی‌هایی مطابق تبلیغات رسمی جمهوری خلق چین انجام دادند که ساز و کار سانسور فضای شهری در چین را آشکار کرده باشند. دولت بریتانیا احتمالا به خاطر جلوگیری از یک بحران دیپلماتیک این دیوارنویسی‌ها را با رنگ پوشاند. اما در ظهر همان روز یک هنرمند در فضای خالی این جملات از میلان کوندرا را نوشت:

مبارزه مردم با قدرت، مبارزه حافظه با فراموشی‌ست.

پانویس:

[۱]. سطرهای آخر «لباس‌های نو امپراطور» نوشتۀ هانس کریستین آندرسن

[ ۲]. قیاس ابراهیم‌اف و ابراهیم ممدوف هر دو عضو جنبش جوانان دموکراسی‌خواه (N!DA) بودند. اوایل سال ۲۰۱۱، گروهی هفت نفری گرد هم آمدند تا جنبشی مدنی را به راه بیندازند. آنان خود را ندا نامیدند و خواهان تغییر سیاسی مبتنی بر طرح‌های آموزش‌محور بودند. این سازمان غیرانتفاعی در سال ۲۰۱۶حدود ۳۰۰عضو داشت و نقش عمده‌ای در افشای مرگ حین خدمت اجباری سربازی ایفا می‌کرد. ایذای ندا نشانه‌ای است حاکی از اینکه دولت باکو از جوانان فعال و سیاسی ناراضی است و قصد دارد به‌سادگی آنان را ساکت کند و از پیوستن به این جنبش بازدارد. تنها دو سال بعد از تأسیس ندا، تمام اعضای مؤسس به اتهامات ساختگی و حکم‌های طولانی‌مدت به زندان افتادند.

[۳]. گرافیتی دیگر ممدوف که موجب دستگیری او شد، «نه به دیکتاتوری» بود. از دیگر گرافیتی‌های این دو کنشگر آذربایجانی اثری نیست. دلیل این امر می‌تواند سانسور دولتی باشد. شاید این دو نفر را به محض اجرای اولین گرافیتی دستگیر شده باشند.

[۴]. طبق اطلاعات رسمی، ۶۰ موزه و مرکز حیدر علی‌اف در آذربایجان وجود دارد.

[۵]. مکتوباتی درباب شهر، آنری لوفور، ایمان واقفی

[۶]. معصوم‌بیگی معادل ارزش مصرفی را برای use value (ارزش استفاده در ترجمل ایمان واقفی) به کار برده است.

منابع:یک، دو، سه، چهار، پنج، شش