زندگی دانشجویی در دانشگاه‌های ایران، دشوار شده است. این دشواری ارتباط مستقیمی با سیاست پولی‌سازی آموزش عالی در ایران داشته است. تکلیف دانشگاه‌های آزاد که از همان آغاز مشخص بود. اما اکنون دانشگاه‌های دولتی هم به سرعت در حال پولی کردن تمام‌عیار خدماتشان هستند. این روند، زندگی دانشجویان طبقات پایین را بیشتر از دیگران زیر تأثیر خود برده است، یعنی آنانی را که در رقابت کنکور، بیشتر تلاش می‌کردند تا دانشگاه دولتی قبول شوند و مجبور به پرداخت هزینه‌ای نشوند. اکنون اما امید آن‌ها هم ناامید شده است. پای صحبت چندتن از این گونه دانشجویان نشسته‌ایم.

حاکمیت سود و نابودی خِرَدِ انتقادی

 یک دانشجوی دانشگاه خوارزمی می‌گوید:

فضای دانشکده خیلی شباهتی به فضای آکادمیک نداره. شور و شوقِ تحصیلی وجود نداره. در بین اساتید هم همینطوره به جز یکی دو نفر. ولی مهمتر از همه این‌ها خود فضای تحصیله. ما زیاد تلاش کردیم که دانشگاه دولتی قبول بشیم و خیلی هزینه نکنیم. ولی زمانی که وارد دانشگاه شدیم همچنین چیزی نبود.

دانشگاه در طول تاریخش در ایران، به روش‌های مختلف، از جانب حکومت‌های مستبد کنترل و دستکاری شده است. در دوره اخیر، علاوه بر سرکوب‌های فیزیکی و پلیسی کردن فضای دانشگاه، برنامه نرم و درازمدت‌تری هم برای ضربه به آن تدارک دیده‌اند، یعنی حاکمیت پول و قدرت در مسیر توسعه دانشگاه‌ها. جایگاهِ دانشجویان در چنین فضایی در نسبتِ مستقیم با برخورداری اقتصادی آنان تعیین می‌شود. این در حالی است که در یک فضای آموزشی و علمی که همواره بر پژوهش، نوآوری علمی و حقیقت و امثالِ آن تأکید داشته، معیار قرار گرفتنِ ارزش‌های مالی، تناقض به بار خواهد آورد. به ویژه که چنین فضایی تنها در میانِ دانشجویان اثرگذار نبوده، بلکه زندگی حرفه‌ای اعضای هیئت علمی دانشکده را هم به عنوان کارگزارانِ اصلی علم و اندیشه درگیر کرده است.

به تعبیر یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علامه:

اساتید مدام در حال رقابت با همدیگه هستند. توی مقاله چاپ کردن از همدیگه سبقت میگیرند، فقط به خاطر این که مقامشون بالاتر بره. آموزش و پژوهش جای خودشو به درآمدزایی داده. دانشگاه انگار دیگه هیچ تعهدی در قبالِ اینها نداره. این وسط یک سری دانشجو هم هستند که با کمترین قیمت مجبور میشند تو پروژه‌ها با اونها همکاری کنند.

 رقابتی شدنِ فضای آموزش و پژوهش، نه معطوف به توسعه علمی یا ارزش‌های آکادمیک مرسوم، بلکه معطوف به روابط قدرت و دستیابی هرچه بیشتر به پاداش‌های مالی است. دانشگاه در کلیتش به یک بنگاهِ دانش بدل می‌شود که در آن مجموعه‌ای از پروژه‌ها و طرح‌های تحقیقاتی «سفارش» داده می‌شود و به طبع در میانِ کارگزارانِ چنین سفارش‌هایی (یعنی اساتید و برخی دانشجویان) رقابتی سخت برای تصاحبِ آن‌ها شکل می‌گیرد. مشتری‌های اصلی در این بده بستان، نیروهای در قدرت، بازار و نهادهای برنامه‌ریز هستند. میدانی که هم که چنین خرید و فروشی در آن انجام می‌شود یک میدانِ کاملا اقتصادی و به دور از هرگونه ملاحظه «علمی» و پژوهشی است.

در این میان نقشِ علومِ انسانی و انتقادی، متفاوت از مجموعه علومی است که به شکلی مستقیم در پیوندِ با بازارِ دانش عمل می‌کنند. از آن‌جایی که علوم انسانی به شکلی مستقیم قابلیتِ تجاری شدن و تجاری‌سازی را ندارند، نقشی که در مدیریتِ نئولیبرالِ آموزش به آن‌ها محول می‌شود، نقشی ایدئولوژیک و در بهترین حالت، نقشِ تدارکِ نقشه راه «مهندسی اجتماعی» است.  با رویکرد تلاش می‌شود جامعه و درگیری‌های درونی‌اش را به واسطه روش‌ها و بینش‌های علوم انسانی مدیریت کنند و مانع بروزِ بحران‌هایی شوند که عملکردِ سیستم را مختل می‌کنند. پروژه‌های تحقیقاتی‌ای که اغلب در رابطه با «تاب‌آوری اجتماعی» و امثال آن انجام می‌شود، گامی در همین راستا است. پژوهشِ «مسئله‌محور» جای خود را به تحقیقاتِ «سودمحور» و «قدرت‌محور» می‌دهد و فضایی برای بالندگی پژوهش‌های مستقل و دغدغه‌مندِ دانشگاهی باقی نمی‌گذارد.

محروم‌سازی و تولید نارضایتی

چیزهایی که لازمه یک زندگی ابتدائیه توی خوابگاه ما وجود نداره. مثلا یه آشپزخونه تمیز و با امکانات نداریم. موکت، تخت خواب، میز، کمد همه این‌ها یا نیستن یا خیلی کهنه و داغونن.

سلبِ حقِ آموزش رایگان، مهم‌ترین پیامدی است که روندِ خصوصی‌سازی در دانشگاه‌ها برای دانشجویانِ فرودست به بار آورده است. ستاندنِ حقِ آموزش رایگان از دانشجویان را می‌توان در قالبِ رویه کلانِ سلبِ مالکیت طبقه‌بندی کرد. این رویه دربرگیرنده مجموعه سیاستها و برنامه‌هایی است که دانشگاه را از فضایی متعلق به دانشجو و امورش به فضایی تبدیل کرده که هرچه بیشتر به تسخیرِ نیروهایی غیر از دانشجو در می‌آید. این نیروها به طورِ مشخص شرکت‌های پیمانکاری، شرکتهای دانش‌بنیان و بدنه بروکراتیکِ رسمی‌ای است که هرکدام با توجه به نیازهایشان رسالتی نو برای دانشگاه و دانشجو تعریف می‌کنند.

از منظرِ پیمانکارانِ سلفِ غذاخوری دانشگاه یا دستگاه چاپ و تکثیر و دیگر بازیگرانِ بخش خصوصی در دانشگاه، درآمدزایی و کسبِ سود، اصلی‌ترین و مهم‌ترین کارکردی است که دانشگاه می‌تواند داشته باشد. به همین سیاق، برای شرک‌تهای بخش خصوصی که هم به نیروی کارِ ارزانِ دانش‌آموخته دانشگاه نیاز دارند و هم در ضمنِ تحصیل به واسطه پاداش‌های مالی بر رویه‌ها و مسیرهای پژوهش و تحقیق اثر می‌گذارند، کارکرد و رسالتِ دانشگاه همانا کمک به چرخشِ امورِ شرکتهای خصوصی بیرون از دانشگاه است.

حاکم شدن چنین الگویی بر روندهای مدیریتی دانشگاه‌های دولتی در حالی است که مسئولان این دانشگاه‌ها در مقامِ سُکان‌دارِ بالاترین نهادِ برنامه‌ریز و تصمیم‌گیرنده دانشگاه همچنان به نیکی از خطِ مشی «تجاری‌سازی» یاد می‌کنند.

Ad placeholder

جیب‌های خالی و کار دانشجویی

 من شخصا مدتی در سلفِ دانشکده کار کردم. اون موقع فکر کنم ساعتی ۱۰ هزار تومان میدادن. بالاخره خرجِ من فقط هزینه خوابگاه و رزرو غذا نبود. کتاب و کلی خرجهای شخصی دیگه داشتم. فکر میکنم همه دانشجوها این خرجها رو دارن. من از جایی حمایت نمیشدم و روم نمیشد به خانواده هم بگم پول بفرستن. این شد که رفتم اونجا گفتم بهم کار بدن. تو تایمِ ناهار و شام اونجا کار میکردم.

سوق دادنِ دانشجویان به سمتِ کارِ مُزدی موقت و ارزان، یکی از پر تکرارترین تجربه‌های دانشجویان شهرستانی و خوابگاهی در پایتخت است. برخی‌ها در خودِ دانشگاه کار کرده‌اند و برخی دیگر بیرون از دانشگاه. درآمدِ آن‌هایی که در بیرون از دانشگاه به کارهایی همچون دست‌فروشی، کارگری روزمزد و کار در کارواش مشغول بوده‌اند به مراتب بیشتر بوده است. اما درجه استثمار و سختی کارشان هم بیشتر بوده.

آخر هفته‌ها که کلاس نداشتیم با دوستام میرفتیم توی تالارها کار می‌کردیم.. با پولش میتونستیم یک هفته‌ای رو سپری کنیم.

دانشجوبی دیگر می‌گوید:

من توی یک شرکت به عنوان حسابدار مشغولم. تو این دو سالی که دانشگاه مجازی بود وقتِ آزاد بیشتری داشتم برای کار. ولی قبلا خیلی سخت‌تر بود. نمیتونستم بیشتر کلاسها رو برم. من اصلا نمیتونستم تو اون خوابگاه شلوغ دوام بیارم. مجبور شدیم خونه بگیریم و خونه هم خرج‌بردار بود. بدون کار نمیشد.

آوارگی

 سیاستِ پرولترسازی دانشجویان، در کنارِ «آواره‌سازی» و بیرون راندنِ غیرمستقیمِ آن‌ها از خوابگاه‌های دانشجویی دو روی سکه نئولیبرالیزه کردنِ دانشگاه‌های دولتی در ایران بوده‌اند. از طرفی بازپس‌گیری خدماتِ عمومی و رایگان دانشگاه‌ها از دانشجویان، آن‌ها را به سمتِ بازارِ کاری سوق داده پیشاپیش آن‌ها را در طرفِ بازنده و محکوم قرار داده و از طرفی دیگر، دشوار کردنِ هرچه بیشترِ سکونتِ خوابگاهی برای دانشجویان غیربومی به واسطه افزایش جمعیتِ خوابگاه‌ها آن‌ها را روانه بازارِ مسکن و منزلِ اجاره‌ای کرده است.

هر سال ما از شهریور دردِ‌سرِ خونه گرفتن داریم. کلی استرس بهمون وارد میشه. با این وضعیتی که هست واقعا سخته. ولی خب تو خوابگاه هم با این شرایطی که درست کردن دیگه نمیشه زندگی کرد. خیلی شلوغه و پولِ الکی هم بابتش می‌گیرن. الان خوابگاه ما واقعا وضعیت افتضاحی داره. غیربهداشتیه همش سر و صدا است. هیچ کاری نمیشه کرد.

بعد از این که خونه گرفتیم تازه دشواری‌های خرید وسائل خونه پیش میاد. میریم سمساری یه سری وسیله داغون می‌گیریم که نصفش تعمیریه یک سال هم کار نمیکنه. بعدش هم نمیدونیم چجوری تقسیمش کنیم.

این وضعیت نتیجه مستقیمِ پس گرفتنِ حمایتهای دولتی از دانشگاه‌ها و اجبار به آزادسازی هزینه خدماتِ دانشگاهی است.با آن اگرچه بیشتر در دانشگاه‌های رنگارنگِ خصوصی مواجه بودیم، اما اکنون در دانشگاه‌های دولتی هم در حال پیاده‌سازی است و هر سال بخشی از خدماتی که قبلا رایگان یا با هزینه کمی ارائه می‌شد، اکنون یا مستقیما در ازای پرداختِ پول ارائه می‌شود یا در یک فرایند پیچیده غرمستقیم، فضای خدماتِ دانشگاهی طوری دگرگون می‌شود که دانشجویان در ظاهر با میل و اراده خود، عطایش را به لقایش ببخشند.

Ad placeholder

فضای طبقاتی

مجموعه اقدامات و رویه‌هایی مدیریتی که مدام از سهمِ دانشجویان از درآمدِ ملی و بودجه دولتی کاسته، بیشتر از هرهمه، دانشجویانِ طبقه پایین جامعه را درگیر کرده است، یعنی اکثریتِ مطلقِ آنانی را که به امیدِ آموزشِ رایگان و کم‌هزینه به دانشگاه‌های دولتی روی آورده‌اند.  

راه انداختنِ رستوران و کافه‌های خصوصی در دانشگاه‌ها و اختصاصِ بخشی از فضای عمومی دانشگاه به آن‌ها، در نهایت به نفعِ دانشجویانِ برخوردارتر بوده است، آنانی که به دلیل به واسطه وضعیتِ مالی بهتر، توانایی تهیه خوراک و تغذیه مناسب و با کیفیت‌تر را در کافه و رستورانِ خصوصی دانشگاه دارند. با این وضع می‌توان گفت دایر کردنِ چنین فضاهایی در دانشکده بیشتر پاسخی به نیازِ آن‌ها برای برخورداری بیشتر بوده است. این گامی بوده در راستای تعمیقِ نابرابری در فضای دانشگاه به نفعِ فرادستانِ. پول اینک در محیط آموزشی هم به یک واسطه اساسی روابط اجتماعی تبدیل شده است.