سالهای زیادی است که متخصصان حوزه سلامت روان نسبت به افزایش اختلالهای روانی و تبعات ناشی از آن −چون خودکشی، افسردگی، ناامیدی و سرخوردگی اجتماعی − در ایران هشدار میدهند. با این حال، به نظر میرسد در نظام جمهوری اسلامی نه تنها ارادهای برای ترمیم و حل بحرانهای روانی و اجتماعی وجود ندارد بلکه به گفته برخی از شهروندان، عامدانه ناامنیهای اقتصادی و سیاسی کشور را تشدید میکند.
یک مشاور روانشناس درباره افزایش تعداد مراجعانش و همچنین گسترش ناامیدی اجتماعی در ایران به «زمانه» میگوید:
بهطور قابل توجهی هم تعداد مراجعان و هم سن آنها پایین آمده است. بیشتر نوجوانان و جوانانی که به مطب مراجعه میکنند درگیر مصرف مواد مخدرند یا سابقه آن را دارند. سرخوردگی و ناامیدی از وضعیت کشور حرف مستقیم و غیرمستیم آنهاست. البته باید در نظر گرفت که تعداد زیادی از افراد بخاطر عدم توانایی مالی به مشاوره یا پزشک روانشناس مراجعه نمیکنند و به خوددرمانی یا گوشهگیری روی میآورند. اگرچه آمار مشخصی نداریم ولی برحسب تجربه من و همکاران تعداد افرادی که با مشکلاتی از قبیل افسردگی و ناامیدی و اضطراب، بخصوص بعد از حوادث یک سال اخیر درگیرند بسیار بیشتر شده است. عمده این افراد به شرایط ناامن معیشتی، نبود آینده روشن، سرخوردگی از وضعیت سیاسی، تبعیضها، استرس به دلیل خشونتهای ناشی از بازداشت یا کشتن دوستان و آشنایان، اخراج از دانشگاه، محل کار و…. اشاره میکنند.
۳۰ شهریورماه سال گذشته متعاقب قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی و سرکوب خشونتآمیز معترضان، چهار انجمن علمی حوزه سلامت روان در بیانیهای مشترک نسبت به وضعیت روان شهروندان ایرانی ابراز نگرانی کردند. آنها بخشی از وضعیت بحرانی کشور را حاصل «شیوه تدبیر امور مملکت، سیاستگذاریها و برنامهریزیهای داخلی» دانسته و ضمن درخواست توقف خشونتهای حکومت، شرایط موجود را «زمینهساز مشکلات جدی روانی و اجتماعی در ابعاد وسیع» برشمردند. از آن تاریخ تا به امروز باوجود هشدارهای مکرر متخصصین حوزههای روانشناسی و جامعهشناسی، نه تنها وضعیت اجتماعی و سیاسی بهبود پیدا نکرده، بلکه همراه با افت شدید اقتصادی و گسترش فقر، خشونتهای رژیم جمهوری اسلامی نیز متوقف نشده است. امروزه شاخصهای سلامت روان در ایران از افزایش افسردگی، خودکشی و ناامیدی اجتماعی خبر میدهد.
این رشته سر دراز دارد
آمار دقیق یا پژوهش بهروزی از میزان اختلالهای روانی شایع در ایران در دسترس نیست. حکومت ایران آشکارا از انتشار آماری که مربوط به اختلالهای روانی باشد جلوگیری میکند. اما اظهارات روانشناسان و فعالان در حوزه بهداشت روان و همچنین بیانیههای انجمنهای سلامت روان و روایت شهروندان از بحران در سلامت روان ایرانیها حکایت دارد. در این زمینه، علی ناظری، دبیر علمی سی و نهمین کنگره روانپزشکان که قرار است ۱۸-۲۱ مهرماه امسال در تهران برگزار شود، درمصاحبهای به «دو برابر شدن شیوع افسردگی در ۲۶ سال گذشته» اشاره کرده است. این عضو انجمن روانپزشکان ایران با بیان اینکه «شمار زنان مبتلا به افسردگی دو برابر تعداد مردان است» افزوده: «در مقایسه استانی، تهران با بیشترین تعداد ابتلا در صدر استانهای کشور قرار میگیرد و در مقابل استانهای گیلان و یزد نسبت به سایر استانها از وضعیت مطلوبتری برخوردارند.»
اخبار سالهای قبل نیز آمار خوبی از تعداد مبتلایان به انواع اختلال روانی در ایران در بر ندارد؛ احمد جلیلی، رئيس وقت انجمن روانپزشکی ایران سال ۱۳۹۳ در حاشیه سمپوزیوم «یک روز بدون افسردگی» میزان افسردگی در میان شهروندان ساکن تهران را ۳۴ درصد (نزدیک به یک سوم) و آمار مربوط به بیماریهای روانی و افسردگی در سطح جامعه کشور را بین ۲۱ تا ۲۵ درصد اعلام کرده بود. جلیلی آن سال درباره فراوانی بیماریهای روانی در بین سایر بیماران به خبرآنلاین گفت:
دست کم ۳۰ درصد مراجعان به پزشکان عمومی به دلیل انواع مختلفی از بیماریهای روانی مراجعه کردهاند. لذا لازم است پزشکان عمومی درباره درمان بیماریهای روانی مطالعه داشته باشند. همچنین ۳۰ درصد دیگر بیماران این پزشکان هم دارای انواع بیماری روانی و جسمی هستند و میتوان گفت بالاتر از ۵۰ درصد بیماران در کشور، به گونههای مختلف بیماری روانی از جمله افسردگی مبتلا هستند.
در همین رابطه معاون دفتر سلامت روانی وزارت بهداشت مهرماه ۱۴۰۱ با اشاره به نتایج یک پیمایش ملی که در سال ۱۳۹۹ انجام شده، بیان کرد که تعداد مبتلایان به اختلالات روان در کشور «۲۹ درصد افزایش یافته است». پیش از این، آخرین پیمایش صورت گرفته درباره اختلالات روان در ایران مربوط به سال ۱۳۸۹ بود که اعلام میکرد شیوع اختلالات روانی در جمعیت ۱۵ تا ۶۴ ساله کشور، ۲۳,۶ درصد (نزدیک به یک چهارم جمعیت) است. آمارهای رسمی وزارت بهداشت هم که به پیش از سال ۹۴ بر میگردند، «متوسط شیوع افسردگی» در ایران را ۱۲ درصد تخمین زدهاند. مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت هم در مهر ۱۴۰۰ در نشست خبری بهمناسبت فرا رسیدن «هفته سلامت روان» در ایران اظهار داشت: «طبق آخرین آمار در کشور ۲۹,۷ درصد از افراد گروه سنی ۱۵ سال به بالا مشکل روانشناختی دارند.»
یک جوان ۳۲ ساله درمورد تجربه خود و افزایش قابل توجه افسردگی، سرخوردگی و ناامیدی اجتماعی به «زمانه» میگوید:
حرفهایی که این روزها مردم در مورد ناامیدی، مهاجرت، بیکاری، فقر و… میزنند به خوبی بیانگر سرخوردگی آنها از زندگی در ایران است. همین سرخوردگی، انواع بیماریهای روانی مثل افسردگی و خودکشی را به وجود آورده. در بین دوستان من کسی وجود ندارد که به آینده خودش امیدوار باشد. نمیدانم بعد از ۳۲ سال زندگی اصلاً باید به آینده امیدوار بود یا نه! همه یا به مهاجرت فکر میکنند یا زندگیشان را به بطالت میگذرانند. تقریباً همه جا از این حرفها میشنویی. وقتی شغلی نداری یا همیشه در استرس این بسر میبری که به یک بهانه واهی بازداشت شویی، یا به برادر و خواهر دانشجویت فکر میکنی و نگرانی این هستی که خدایی نکرده مثل صدها نفری که سال گذشته جانشان را گرفتن، در خیابان یا توی خوابگاه کشته شود! دیگر چطور میشود برای زندگی آینده تصمیم بگیری؟ من خانوادههایی را میشناسم که تنها درآمدشان پول بیمقدار یارانه است! آنها پسر و دختر نوجوان و جوان دارند، شما فکر میکنید با این اوضاع اگر طرف افسرده نشود باید چه بشود؟ جمهوری اسلامی زندگی همه ما را نابود کرده.
یک فارغالتحصیل کارشناسی ارشد جامعهشناسی در همین رابطه معتقد است خشونت نیروهای حکومت در سال گذشته به مراتب افسردگی و ناامیدی را در بین مردم تشدید کرده است. او در مصاحبه با «زمانه» توضیح میدهد:
در این یک سال، میلیونها نفر از آسیبهای ناشی از خشونت نیروهای انتظامی و امنیتی دچار مشکلات عصبی شدهاند. وقتی میگویم میلیونها مبالغه نمیکنم! حکومتیها صدها نفر را مستقیم کشتند، هزاران نفر را با خشونت بازداشت و زخمی کردند، تعداد بسیار زیادی را از کار بیکار کردند و عده زیادی هم مجبور شدند از کشور فرار کنند. همه این افراد دوستان و آشنایانی دارند که یا مستقیم به سوگشان نشستهاند یا اندوه بیکاری و بازداشت و زخمی و فراری بودنشان را میخورند. هیچ کدام از این افراد هم به اجرای عدالت امیدی ندارند، همه آنها هم میترسند همین خشونت یک روز دامان خودشان را هم بگیرد. خب با این اوصاف کاملاً طبیعی است مردم نگران باشند و شب با استرس بخوابند. از طرف دیگر، مشکلات ناشی از وضعیت اقتصادی و تبعیضهای آشکاری که در رانتهای حکومتی است باز این نگرانی و سرخوردگی را تشدید میکند. خب اینها دلایل کافی برای ناامیدی عمومی و افزایش مصرف داروهای اعصاب و روان است. همه چیز به جمهوری اسلامی و دشمنیاش با مردم برمیگردد. هیچ فکر و خیالی الکی و بیدلیل تو ذهن مردم جا خوش نمیکند.
اختلالاتی که آماری نمیشوند
روزنامه هممیهن در گزارش شهریورماه سال جاری با عنوان « افزایش معنادار افسردگی و ناامیدی» از قول مسئول فنی یک داروخانه دولتی نوشته است: «از هر ۵ نسخهای که به داروخانه میآید، یکی مربوط به داروهای اعصاب و روان است.» این روزنامه در گفتوگو با ۱۳ متخصص حوزه روان به این نتیجه رسیده است:
اختلالات اضطرابی جای خود را به بیماری افسردگی، ناامیدی و حتی بیعملی داده است.
در گزارش هممیهن ضمن تأکید بر افزایش مصرف داروهای اعصاب و روان در یک سال گذشته، از قول داروخانهداران و داروسازان آمده است: «اغلب میگویند زنان و جوانان، مراجعهکنندههایشان برای داروهای روانند و داروهای ضدافسردگی، ضداسترس و خوابآور بیشترین تقاضا را دارد.»
یک داروساز نیز در گفتوگو با «زمانه» بر افزایش میزان مراجعه جوانان برای تهیه داروهای ضدافسردگی و ضداسترس تأکید میکند و در ادامه میگوید:
میتوانم با تأکید بگویم در این ده سال که سابقه کار دارم هیچ وقت مثل یک سال گذشته تعداد مراجعین برای داروهای ضدافسردگی و ضداسترس زیاد نبوده است. البته تا جایی که یادم است همیشه داروهای مرتبط با اختلالات روانی مراجعین زیادی داشته، اما در این یک سال خیلی بیشتر شده است. بسیاری از این داروها بدون نسخه داده نمیشوند ولی باز مراجعه میکنند یا طرف نسخههای قدیمی را میآورد. معمولاً ما در داروخانه بدون نسخه دارو نمیدهیم ولی تاجایی که خبر دارم بعضی از داروخانهها بدون نسخه این داروها را میفروشند. البته اگر داروخانه هم نسخه را قبول نکند، به راحتی در بازار سیاه پیدا میشود. متقاضی برای برندهای خارجی بیشتر است ولی خیلی سخت پیدا میشود، پس مجبورند داروی ایرانی تهیه کنند که کیفیتش بسیار پایینتر است. البته قیمت داروهای خارجی گرانتر است و هرکسی نمیتواند تهیه کند.
در همین زمینه یک کارشناس مسائل اجتماعی نیز ریشه افزایش میزان اختلالات روانی بخصوص افسردگی را به نظام سیاسی و شیوه برخورد آن با شهروندان میداند. او در صحبتهایش به «زمانه» تصریح میکند:
جامعه ایرانی به طرز فزایندهای، جامعهای بدون فرصت انتخابکردن است، یعنی تقریباً در هیچ زمینهای افراد جامعه نه امکان انتخاب دارند نه شرایط برابر انتخاب. از شکل پوشش گرفته تا نوع شغل، رشته دانشگاهی، سبک زندگی، نوع تفریح، عقاید مذهبی و حتی انتخاب آزادی برای نماینده سیاسی، اعم از رئیسجمهور، نماینده مجلس، شهردار و… ندارند. همه این انتخابها توسط قدرت حاکم معدود شدهاند. درواقع فرد ایرانی تنها میتواند چیزی را که قدرت سیاسی دیکته میکند انتخاب کند. همین باعث شده، بخصوص در سالهای گذشته، شکاف عمیقی بین زندگی مطلوب از دید جامعه و زندگی مطلوب از دیدگاه حاکمیت بوجود بیاید. به عبارت دقیقتر هرچیزی که مردم را خوشحال میکند، حکومت را ناراحت، و هرچه حکومت را خوشحال میکند، مردم را غمگین. – فوتبال جامجهانی سال گذشته مثال روشنی در این زمینه است.- این شکاف باید توسط حاکمیت پر شود نه شهروندان، درواقع حاکمیت باید به سمت زندگی دلخواه شهروندان سوق پیدا کند. ولی متاسفانه جمهوری اسلامی نشان داده نه تنها اهمیتی به زندگی مطلوب شهروندان نمیدهد بلکه با دهها روش خواستههایشان را در جهت تداوم حکمرانی خود سرکوب و محدودتر میکند. نتیجه این شکاف یا به عبارتی شمشیر از رو بستن حاکمیت، چیزی جز افزایش افسردگی و ناامیدی اجتماعی نیست. افراد جامعه هر کدام برای خود افقهایی را تعریف میکنند ولی وقتی دریچه این افقها با تبعیضها، خلاءهای قانونی، سرکوبها و… مسدود میشود، سرخوردگی جایش را پر میکند که به لحاظ روانی خود را در اختلالات روانشناختی و تبعات حاصل از آن مثل خودکشی نشان میدهد.
در رابطه با افزایش میزان خودکشی ناشی از اختلالات روانی حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در شهریورماه امسال و در هفتمین برنامه از نشستهای انجمن روانشناسی ایران بیان کرده:
در سال ۹۶ شاخص خودکشی به ازای صدهزار نفر جمعیت ۵,۵ بود. سال ۱۴۰۰ اما این شاخص به ۷,۴ به ازای صد هزار نفر جمعیت رسید. روند افزایشی ۲ درصدی در بازه پنج ساله، بسیار زیاد و نگرانکننده است. این در حالی است که قبلا شاخص خودکشی در بازه ده ساله ۰,۲ نفر در صدهزار نفر بود. در سال ۱۴۰۰ حدود ۲۸ درصد از فوتیهای ناشی از اقدام به خودکشی را زنان تشکیل میدادند. با این حساب آمار فوتیهای ناشی از اقدام به خودکشی در مردان بیشتر است.
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در ادامه سخنانش افزوده است: «آمار خودکشی در سال ۱۴۰۱ محرمانه است، اما میتوانم بگویم که تعداد آنها بیشتر شده. به طور کلی روند فوتیهای ناشی از اقدام به خودکشی در کشور افزایشی است.»
علیرغم ادعای مقامهای مسئول جمهوری اسلامی، جامعه ایران امروزه با چالشهای بسیاری که نتیجه سیاستهای حاکم بر کشور است، روبهروست. پیرو بحرانیهای داخلی ایران، مجمع جهانی اقتصاد در گزارش ۲۰۲۲ پیشبینی کرده که اقتصاد ایران در دهه آینده با پنج ریسک بزرگ «بحران اشتغال و معیشت، سرخوردگی جوانان، رکود اقتصادی طولانیمدت، بحران منابع طبیعی، از دست دادن تنوع زیستی و فروپاشی اکوسیستم» مواجه است؛ این چالشها از سالهای پیش شروع شدهاند و ایرانیها آسیبهای ناشی از آن را در اختلالات روانی، مهاجرتهای اجباری، خشکسالی، افزایش فقر و تورم افسارگسیخته شاهد بودهاند.