چند وقتی است که بهطور پراکنده چند نفری که در ایران زندگی میکنند در نشستهای نقد و مناظره که با مجوز نظام برگزار میشود آشکارا زبان به انتقاد از مقام ولایت و عملکرد آن مقام گشودهاند. آیا درزِ بابِ انتقاد به مقام ولایت گشوده شده است؟ آیا مقام عظما فرمان داده که دریچهی کوچکی گشوده شود تا مبادا ستونهای کاخی که روزگاری بیگزند مینمود فرو بریزد؟ هرچه باشد این انتقادها برای ما که حدود چهل سالی میشود در ایران چنین چیزهایی ندیدهایم مایهی بسی شگفتی است. نمونه:
البته گویا جایی چنین اذنی از سوی مقام ولایت به منتقدان داده نشده و این چند نفر به گفتهی خودشان خطر را به جان خریدهاند و زبان به انتقاد از آن مقام گشودهاند. ولی پیشترها همین اندازه را هم نمیدیدیم. هرچه باشد دستگاه ولایت دیگر نمیتواند چون پیشترها در سایهی پول بادآوردهی نفت منویاتش را به پیش ببرد. عرصه تنگ شده، مردم در مضیغه هستند و کارد به استخوان رسیده است. در این اوضاع ریزشهای نظام از رویشهایش بسیار پیشی گرفته است.
نقدهای این چند نفر گاهی رک و پوستکنده است و گاهی حتا از مقام ولایت کنونی هم فراتر میرود و به کسی که امام نامیده شده نیز سرایت میکند. به یاد میآوریم روزگاری را که نقدها به نظام به بهانهی مخالفت با نظر امام و بنیانگذار بهراحتی سرکوب میشد. آن روزها گروهی که منتسب به جبههی اصلاحات بودند و چون هنوز خودی محسوب میشدند اجازهی سخن و تریبون داشتند هنوز جرأت نداشتند بند نافشان را از امام جدا کنند چراکه جایگاهشان در انقلاب را مدیون امام بودند و خودشان بودند که روزگاری امام را امام نامیده و خود را خط امامی معرفی کرده و باب نقد به آن امام را مسدود کرده بودند. از همین رو، انتقادهایی که این گروه به نظام میکردند نه صداقت داشت و نه صراحت، و همیشه با اتهام مخالفت با امام بهراحتی ساکت میشدند. برای مثال، وقتی رهبران جنبش سبز بهطور ضمنی و غیرمستقیم به دیکتاتوری و خودکامگیِ مقام ولایت ایرادی میگرفتند مدافعان نظام به آنها میگفتند که اتفاقاً مرحوم امام خشونت بیشتری در مقابل مخالفان داشت. و خط امامیهای سابق هیچ پاسخی نداشتند. اما اکنون میبینیم که حتا امام هم در همین نشستهایی که نظام برگزار میکند نقد میشود.
به نظر نگارنده این نشستهایی که با مجوز نظام برگزار میشود هیچ نسبتی با انتقاد ندارد. انتقادِ مهارشده انتقاد نیست. آنچه میبینیم کاریکاتوری از انتقادپذیری است. دستگاه ولایت قصد دارد از این نمایشهای مضحک بهرهبرداریِ سیاسی بکند در حالی که بسیاری از منتقدان حذف شده یا زندانی هستند. نقدها در این نشستها در حقیقت نقدهای با مجوز و تجویزشده هستند. راه و روشِ آقا اجازه باید همچنان برقرار باشد. دستگاه ولایت میخواهد بگوید فقط با اجازهی من و تا جایی که من بخواهم میتوانید از آزادیِ بیان بهرهمند باشید.
نمایش انتقادپذیری ولایت از نظر شکلی هم جالب توجه است. حتا در انتقاد هم مقام ولایت نباید بیدفاع بماند. مناظرهای برگزار میشود و منتقد در مقابل کسی قرار میگیرد که دستگاه ولایت امید دارد بهخوبی از ولایت و اوامر او دفاع میکند. اصل بر دفاع از نظام و عملکرد مقام عظمای ولایت است. منتقد حرفهایی میزند که حرف اکثریت جامعه است و در سوی دیگر مناظرهکنندهی حامی ولایت میکوشد نظام و مقام معظم را از هر عیب و نقصی مبرا بنماید. البته گاهی (که این نیز بسیار تازگی دارد) مناظرهکنندهی حامی ولایت میپذیرد که مشکلاتی هم هست و نظام چندان هم بیعیب و نقص نیست. اما جالب است که دامن خودِ ولایت و مقام عظما باید همچنان پاک و بیعیب بماند. پس اگر عیب و ایرادی هست بهعلت عملکرد مقام عظما نیست، بلکه بهعلت عملکرد دیگر بازیگران و بهعلت اوضاعی است که از مهارِ مقام عظما بیرون است. نتیجه: هرچه بیشتر باید فرمانبردار ولایت بود. چنان نشستهایی در حقیقت مجوز میگیرند تا حقانیت مقام عظما را اثبات کنند. نکته این است که در نظام ولایی مقام ولایت باید مقدس و بیایراد بنماید و امر مقدس جایی فراتر از نقد و انتقاد قرار میگیرد. نقد با تقدس نمیخواند بلکه درست در مقابلِ آن است.
نظام ولایی نقد را هم، درست مثل هر چیز دیگری، از بالا میبیند. تصور میکند دریچههای نقدگری باید از بالا باز شود و حدود و ثغور نقد را باید از بالا و به دستور مقام ولایت تعیین کرد. اما نقد با آزادی بیان در هم تنیده است و این دو از سنخی نیستند که بتوان از بالا و به پسند قدرت محدود کرد. دستگاه ولایت فقط نقدی را میپسندد که مهارشده و محدودشده باشد، چراکه اساساً ارزش نقد و آزادیِ بیان را درست نفهمیده است. نقد ذاتاً آزاد و متکثر است و اتفاقاً از راه همین آزادی و تکثر است که ثبات و آرامش را به همراه میآورد. آزادی در بیان نظر و انتقاد وقتی بهطور آزاد و متکثر در همهی لایههای جامعه حضور داشته باشد هم راه را بر سیاستهای نادرست و افراطی میبندد و هم از عصبانی شدنِ مردم پیشگیری میکند. مردم فقط وقتی بر دستگاه سیاسی میشورند که احساس کنند صدایشان شنیده نمیشود. نقد آزاد و متکثر نمیگذارد کارهای غیرعقلانی مثل گشت ارشاد ادامه یابد و کار به جایی برسد که رخدادهایی چون مرگ مهسا رقم بخورد و درنتیجه مردم عصبانی شوند و به خیابان بریزند.