مقدمه

هفتاد روز از قیام ژینا گذشته است. حکومت ماشین سرکوب را سریعتر و مرگبارتر به پیش می‌راند. خیابان‌ها به صورت موقت نسبت به روزهای آغازین آرام‌تر شده است. در کردستان_استان‌های کردستان، کرمانشاه و بخش‌هایی از آذربایجان غربی- که مبارزه و مقاومت رادیکال‌تر بود، سرکوب نیز شدت بیشتری دارد. نماینده مهاباد در مجلس شورای اسلامی استقرار ایستگاه‌های ایست و بازرسی در این مناطق را تایید کرده است. حضور نظامیان در شهرها و پیرامون شهرها پرشمارتر شده است. همزمان با این وضعیت کمیته‌های محلی برای مقاومت و درمان مجروحان شکل گرفته‌اند. این کمیته‌ها و گروه‌های محلی که در چند شهر از جمله مهاباد، مریوان، بوکان، سنندج و کرمانشاه علنی اعلام موجودیت کرده‌اند یادآور یک سنت مبارزاتی در کردستان هستند: در نخستین روزهای پس از استقرار جمهوری اسلامی بِنکه‌های محلی شکل گرفتند و مسئول تامین امنیت و بازتوزیع امکانات زیستی شدند. این تجربه تاریخی که کم در باره آن نوشته شده است به تشکیل اولین شورای شهر در سنندج انجامید؛ تجربه‌ای که با حمله نظامی به کردستان ناتمام ماند اما در قیام ژینا آن تجربه و سنت‌های مبارزه در کردستان در سال‌های ۱۳۵۷ تا نخستین سال‌های دهه شصت دوباره فراخوانده شده‌اند. یوسف اردلان، از اعضای رهبری کومله در سال‌های نخست انقلاب و رئیس شورای شهر سنندج در سال ۱۳۵۸ در باره پیوند سنت‌های مبارزاتی در کردستان از پیش از بهمن ۵۷ تا به امروز توضیح داده است. او می‌گوید در کردستان هیچ‌گاه سیطره اسلام سیاسی در سپهر سیاسی پذیرفته نشد.

شکست تاریخی اسلام سیاسی در کردستان

در روزهای گذشته تصاویر و ویدئوهای متعددی از شهرهای مختلف کرد در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که پیام سیاسی رادیکال‌تری نسبت به آنچه که در دیگر نقاط ایران در جریان بود، داشت. «زنده باد سوسیالیسم»، «زنده باد حکومت شورایی» و تاکید بر مخالفت با حکومت متمرکز همراه با تسخیر امکانات شهری برای بلندتر کردن صدای مبارزان.

از یوسف اردلان، اولین رئیس شورای شهر سنندج در سال ۱۳۵۸ پرسیدم راز این رادیکال بودن در چیست؟ او ناکامی حکومت در مسلط کردن اسلام سیاسی در سپهر سیاسی کردستان را مهمترین عامل در مقاومت و مبارزه مردمی می‌داند:

«از پیش از انقلاب، از زمان مشروطه تا به امروز در کردستان اسلام سیاسی بر مبارزه اجتماعی و مدنی حاکم نبوده است و این را در جای جای نشان داده است.»

او معتقد است در انقلاب ۵۷ روحانیت شیعه در شبکه‌ای قوی و سازماندهی شده بر سراسر ایران نفوذ داشت اما حتی با وجود حمایت‌های حکومت پهلوی از شبکه روحانیت شیعی در کردستان، آنها هیچگاه در کردستان نتوانستند پایگاه بسازند:

«در قیام ۵۷ در همه جا آنچه که به میدان آمد تسلط اسلام سیاسی بر فضای عمومی بود که این از یک سازماندهی بسیار قوی و نادیده گرفته شده حوزه علمیه ناشی می‌شد. حوز علمیه تشکلی بود که از زمان صفویه وجود داشت؛ یک شبکه بسیار قوی که تا دورترین روستاها هم نفوذ داشت. این شبکه که سازمان قوی و کهنه‌ای بود وقتی سیاسی شد متاسفانه کسی حریف آن نشد و هنوز هم در قالب اشرافیت روحانیت حکومت می‌کند. خوشبختانه در کردستان ـ که فقط یک استان را شامل نمی‌شودـ فضای سیاسی حاکم نبود و به همین دلیل هم نیروهای مترقی و چپ که در زمان پهلوی زندانی بودند یا ممنوع، امکان این را پیدا کردند که خودی بنمایانند.»

کردستان در سال‌های پس از انقلاب آخرین سنگر نیروهای مترقی ضد جمهوری اسلامی بود. بسیاری از سازمان‌های سیاسی هنگامی که در تهران و دیگر شهرها امکان فعالیت را از دست دادند، به کردستان رفتند تا در آنجا مبارزه را ادامه بدهند. اردلان می‌گوید آن زمان کردستان را پشت جبهه می‌دیدند اما جبهه اصلی بود و ادامه قیام در آنجا تداوم داشت:

«پس از قیام خمینی و اسلام سیاسی در تهران حاکم شد اما در کردستان نتوانست و برای همین ادامه قیام را در آنجا می‌بینیم. تمام تشکل‌های چپ و کمونیستی یک شعبه در سنندج داشتند. همه مانند پشت جبهه به آن نگاه می‌کردند و این را ندیدیم که در واقع خود جبهه آنجا بود. آنجا که در شرایطی که همه ایران تحت سیطره اسلام سیاسی بود به عنوان جبهه لائیسیته ماند. اما وقتی جبهه‌ها در تهران ریخت، نتیجه‌اش شد از بین رفتن پشت جبهه.»

رفراندوم آری یا نه جمهوری اسلامی که نتیجه آن همچنان مخدوش است با پاسخ قاطع نه در کردستان روبه‌رو شد. در سال‌های گذشته برخی پژوهشگران وابسته به نهادهای مذهبی و حکومتی تلاش کرده‌اند نه قاطع در کردستان را به موضع عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد نسبت بدهند. اردلان این گزاره را نمی‌پذیرد و معتقد است «شیخ عزالدین حسینی شخصیت شناخته شده‌ای بود اما در آن دوره در موکریان بود و رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ای وجود نداشت که همه صدای او را بشنوند. آنچه که سبب شد در کردستان به جمهوری اسلامی نه بگویند فضای حاکم بر این منطقه بود که حاکمیت اسلام سیاسی را نمی‌پذیرفت.»

در همان دوره احمد مفتی‌زاده با جریانی که به مکتب قرآن شهره بود نیز در کردستان فعالیت داشت. مفتی‌زاده اگر چه چند سال بعد ـ در سال ۱۳۶۱ بازداشت و شکنجه شد تا یک دهه در زندان حبس شد ـ اما به حکومت دینی معتقد بود. او پیش از انقلاب ۵۷ حاکم شرع دادگستری در سنندج بود و به واسطه خویشاوندی با مهتدی‌ها در سنندج و موکریان چهره‌ای شناخته شده به شمار می‌رفت اما به دلیل دفاع از حکومت دینی هیچگاه مورد پذیرش قرار نگرفت. کردستان در سال‌های پس از ۵۷ به جای مفتی‌زاده و جریان مدافع حکومت دینی به نیروهای جوان تازه از زندان آزاد شده با گرایش سیاسی چپ و سوسیالیستی اقبال نشان داد.

کومله که حالا با نام سازمان کردستان حزب کمونیست شناخته می‌شود و نیروهای چپ همسو با آن در سال‌های پس از انقلاب مورد پذیرش عمومی قرار گرفتند و توانستند به گفته اردلان ختم فعالیت سیاسی اسلام سیاسی در کردستان را رقم بزنند.

نقشه‌های حکومتی برای بسط اسلام سیاسی در کردستان

سنت غیر اسلامی بودن فعالیت سیاسی و مدنی در کردستان روایتگر مقاومت در برابر گروه‌های اسلام‌گرایی است که به باور یوسف اردلان با ماموریت ویژه از سوی حکومت به کردستان «تبعید» می‌شدند.

او می‌گوید:

«در دهه ۴۰ و ۵۰ آخوندهایی که منبر می‌رفتند را تبعید می‌کردند کردستان. آنها همزمان با تبعید یک ماموریت هم داشتند. ماموریتی که با ساخت حسینیه و تلاش برای تسلط دینی پیش برده می‌شد.»

برخی از «روحانیون تبعیدی» در شهرهای کردستان حسینیه بنیان گذاشتند و برخی هم همانند گروه نقشبندی نیروی مسلحی با نام سپاه رزگاری تشکیل دادند. همزمان با این اقدام‌ها «قیاده موقت» هم با حمایت ویژه حکومت به منطقه بازگردانده می‌شود. قیاده موقت به اعلام فعالیت دوباره رهبری موقت حزب دمکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی گفته می‌شود. اردلان می‌گوید:

«درست در روزهایی که قیام شعار مرگ بر آمریکا می‌دهد مصطفی بارزانی را از آمریکا آوردند تا آموزش پیشمرگه‌های مسلمان را برعهده بگیرد و این تعارض را دامن بزنند.»

مسعود بارزانی، رهبر حزب دمکرات کردستان عراق بود که در سال‌های پیش از انقلاب برای چند سال در ایران زندگی کرد. او به همکاری با ساواک برای سرکوب مبارزان کرد متهم است. جمهوری اسلامی نیز پس از انقلاب برای سرکوب در کردستان گروهی به نام پیشمرگه‌های مسلمان را سازماندهی کرد که بخشی از آنها بار دیگر در مهاباد برای سرکوب قیام ژینا به خیابان آورده شدند.

تلاش‌های حکومتی برای بسط اسلام سیاسی در کردستان اما در برابر اراده عمومی بی‌ثمر ماند تا در نهایت سنندج نخسین شهری در ایران باشد که در آن یک زن کرد کمونیست ـ فریده قریشی ـ به عنوان شورای شهر انتخاب شد.

شورای سنندج: تجربه‌ گرانبهای انقلابیون جوان

نیروهای مترقی در کردستان توانستند برای نخستین بار شورای شهر مستقل را تشکیل دهند. در فروردین ۱۳۵۸ انتخابات شورای شهر بدون دخالت نهادهای حکومتی برگزار شد و ۱۱ عضو شورا انتخاب شدند، از جمله فریده قریشی به عنوان یک زن کمونیست و یوسف اردلان. اردلان می‌گوید «تنها سه عضو این شورا کمونیست بودند و هشت تن دیگر از جناح به اصطلاح مذهبی بودند. سه تن از نیروهای مذهبی به مفتی‌زاده وابسته و پنج تن دیگر مذهبی مستقل متکی به عقل بودند».

شورای شهر سنندج سبب شد قانونگذاران جمهوری اسلامی تشکیل شوراها را در قانون اساسی بپذیرند اما اجرای این قانون را ۲۰ سال به تاخیر انداختند و ماهیت شوراها را از معنای واقعی آن تهی کردند. شورای شهر سنندج به گفته اردلان نقش و جایگاه مرجع را برای مردم و حتی نهادهای حکومتی داشت:

«برای اختلاف‌های موجود به شورای شهر مراجع می‌شد. حتی در بیرون از سنندج هم، به عنوان نمونه بعد از انفجار در بازار اسلحه بانه، به سراغ شورای شهر می‌آمدند که برود با مردم صحبت کند.»

یوسف اردلان، رئیس شورای شهر سنندج در سال ۱۳۵۸

تجربه شوراها اما به دلیل سرکوب پایدار نماند. حکومت به مریوان لشکر کشید. کوچ تاریخی مریوان در مرداد ۱۳۵۸ به وقوع پیوست و در پیوند با آن دیگر شهرهای کردستان نیز با مریوان همراه شدند. هیئت اعزامی مرکز به کردستان سفر کرد تا به ظاهر با سازمان‌های کردستانی به تفاهم برسد اما در پشت پرده سناریو حمله نظامی به کردستان در حال طراحی بود. حکومت جمهوری اسلامی یک بار در روزهای پایانی اسفند ۵۷ به کردستان حمله برد و نوروز خونین سنندج را رقم زد، یک بار در تابستان ۱۳۵۸ و بار سوم در بهار ۱۳۵۹. حمله سوم که نزدیک به یک ماه به طول کشید موجب خروج سازمان‌های سیاسی از شهرها شد و شورا و بنکه‌ها به آخر خط رسیدند. عمر کوتاه شورای شهر سنندج اما تجربه‌های آموزنده‌ای دارد. اردلان می‌گوید:

«شورا مرجع بود حتی در بیرون از سنندج. کار شورا در برخی روستاها باز توزیع زمین‌هایی بود که در تقسیم اراضی ناعادلانه تقسیم شده بودند. برخی روستاها بودند که زمین‌های خوب را داده بودند به ارباب و زمین‌های بد سهم دهقانان شده بود. شورا این زمین‌ها را باز تقسیم کرد. یا یک نمونه دیگر درگیری اتحادیه دهقانان بود با نیروهای اسلامی در یک روستا. نیروهای نزدیک به قیاده موقت می‌خواستند مانع ورود نیروهای اتحادیه دهقانان شوند. یک درگیری رخ داده بود و در آن پسر ارباب هم کشته شده بود. این شورای سنندج بود که برای حل و فصل ماجرا به آنجا رفت و توانست ارباب و مدافعان او را قانع کند که اشتباه از آنها بوده و نه نیروهای اتحادیه دهقانان.»

شورای سنندج همچنین نقش واسط در مذاکرات پیمانکاران و نیروهای کار، به ویژه پیمانکار جاده سقز- سنندج و سد سنندج را هم عهده‌دار بود و توانست پرداخت دو ماه حق بیکاری در اردیبهشت و خرداد ۱۳۵۸ را بر دولت مهدی بازرگان تحمیل کند. اردلان می‌گوید:

«این پیشنهادی بود که ما از اتحادیه بیکاران سنندج گرفتیم و به دولت تحمیل کردیم. در کردستان به همه بیکاران پرداخت شد در بقیه شهرها اما نمی‌دانم.»

به باور او تجربه شورای شهر سنندج پدیده‌ای بزرگ بود که در آن دوره کمتر مورد توجه قرار گرفت و هیچ یک از نیروهای چپ و مترقی نیامدند با آن همکاری کنند.

Ad placeholder

بِنکه‌ها: خودمدیریتی در خردترین شکل

از دل شورای شهر واحدهای خودمدیریتی کوچک‌تری به نام بنکه شکل گرفت. بنکه‌ها در هر محله مسئول تامین امنیت و نیازهای ضروری مردم و همچنین توزیع امکانات بودند. به گفته او در پیش از انقلاب در ۵۴ محله بنکه شکل گرفته بود اما پس از بازگشت دوباره پیشمرگه‌ها به شهر پس از تابستان خونین تعداد بنکه‌ها کمتر شده بود.

اردلان یک نمونه از کار بنکه‌ها را مبارزه علیه اعتیاد به مواد مخدر عنوان می‌کند و می‌گوید که در یک مورد که خودش حضور داشته یک بنکه یکی از خانه‌های حکومتی‌هایی که شهر را ترک کرده بودند را با حضور معتمدان محلی در اخیتار گرفته و آنجا را به محل درمان معتادان تبدیل کرده بود.

او می‌گوید:

«بنکه‌ها کاملا مستقل بودند. یعنی این نبود که حتما وصل به احزاب باشند. یک مورد را که خوب به خاطر داریم زنده یاد مظفر لاهورپور به دفتر کومله آمد و گفت که به اسلحه و آموزش نظامی نیاز داریم. ما تازه سپاه رزگاری را خلع ید کرده بودیم و افرادی هم بودند که آموزش نظامی دیده بودند. لاهورپور قبلا به مقر حزب دمکرات و چریک‌ها رفته بود. در دمکرات به او گفته بودند به شرطی اسلحه می‌دهیم که به اسم دمکرات فعالیت کنید. در دفتر چریک‌ها هم گفته بودند که نمی‌توانیم به غیر از کادر خودمان اسلحه بدهیم اما فشنگ یا سایر امکانات را می‌توانیم کمک کنیم. دفتر کومله که آمدند گفتند بدون قید و شرط کمک می‌خواهیم. این بدون قید و شرط مهم بود چون استقلال بنکه‌ها را نشان می‌داد.»

لاهورپور بعدتر به کومله پیوست و در مبارزه علیه جمهوری اسلامی جان باخت.

سنت‌های مبارزه مدنی در کردستان

در شرایطی که کوچ تاریخی مریوان و بست‌نشینی در شهرهای مختلف کردستان در مرداد ماه ۱۳۵۸ سرانجام حکومت مرکزی را به عقب رانده بود و پیشمرگه‌ها و سازمان‌ها دوباره به شهر بازگشته بودند، در تهران شورای انقلاب و حکومت مرکزی در تدارک حمله‌ای دیگر به کردستان برای پایان دادن به مقاومت علیه نظم تازه استقرار یافته بودند. در اردیبهشت ۱۳۵۹ سنندج بمباران شد و در برابر تهاجم نظامی مقاومتی ۲۹ روزه شکل گرفت. پیش از آن نیز در سنندج مردم در اعتراض به استقرار پاسداران جمهوری اسلامی در بلندی‌های مشرف به شهر بست نشسته و توانسته بودند حکومت را به خارج کردن پاسدارهایش از آن منطقه مجبور کنند. اردلان می‌گوید:

«کردستان همه شیوه‌های مبارزه مدنی را آزموده است. بست‌نشینی، راهپیمایی، کوچ از شهر و انتخابات شورا بدون حضور نهادهای بالادستی. این‌ها هر یک حرکت‌های مدنی رادیکالی هستند که مقاومت را تا به امروز معنا می‌کنند.»

سنندج زمستان ۱۳۵۸ـ راه را بر نیروهای نظامی که می‌خواستند از داخل شهر عبور کنند بستند.

تجربه تاریخی کوچ مردم از مریوان در اعتراض به حمله حکومت مرکزی یک نمونه از مقاومت در کردستان است. کوچی که بیشتر از دو هفته ادامه داشت و سرانجام با پذیرش بخشی از خواسته‌های مردم کرد از سوی حکومت پایان پذیرفت. اردلان آن کوچ را مبارزه مدنی مردمانی می‌داند که «می‌گویند ما جنگ نمی‌خواهیم اما تسلیم هم نمی‌شویم».

او می‌گوید:

«آن حرکت‌های مدنی یعنی اینکه ما به عنوان مردم اینجا شخصیت داریم. می‌خواهیم اداره جایی که در آن زندگی کنیم را خودمان در دست داشته باشیم. این حرکت‌ها در برابر نیروی که می‌خواست تسلط سیاسی پیدا کند مبارزه مدنی رادیکال است.»

اردلان سد کردن راه نیروهای نظامی حکومت مرکزی در سنندج را یک نمونه از مقاومت در شهر سنندج می‌داند. ارتش جمهوری اسلامی در زمستان ۱۳۵۸ قصد داشت برای نمایش توان نظامی یک دسته نظامی را از مرکز شهر سنندج به پادگان منتقل کند. بِنکه‌ها و مردم راه را بر نظامیان بستند:

«می‌خواستند یک دسته نظامی را که از جای دیگر آورده بودند از وسط شهر عبور دهند و ببرند به پادگان. راه دیگری هم بود که از بیرون شهر ببرند اما برای نمایش اصرار داشتند که از وسط شهر عبور بدهند. در شهری که شخصیت پیدا کرده و اداره آن در دست مردمان آنجا است اما این مساله امکان‌پذیر نبود. شهر در کنترل بِنکه‌ها و مردم بود».

مقاومت مسلحانه را به کردستان تحمیل کردند

حکومت مرکزی در تهران پاسخ مطالبات و مقاومت مدنی کردستان را به مانند دیگر گروه‌های اقلیت با خشونت داد. اعدام، گسیل دادن نیروهای نظامی و میلتاریزه کردن فضای این مناطق. سیاستی که در کردستان با مبارزه مسلحانه و یا به تعبیر یوسف اردلان مقاومت مسلحانه پاسخ گرفت:

«حرکت‌های مدنی در کردستان که تداوم انقلاب بود با حمله نظامی پاسخ گرفت. آنها حمله نظامی کردند و خلایق هم اجبارا اسلحه دست گرفتند. پدیده پیشمرگایتی از اینجا می‌آید. از اجبار به دفاع در برابر تهاجم.»

او آنچه که در کردستان پس از ۵۷ رخ داده است را نه یک جنگ مسلحانه که مقاومت نظامی مسلحانه در برابر نیروی مهاجم می‌داند و می‌گوید که از قبل به دلیل ناتوانی حکومت‌های مرکزی در تامین امنیت وجود داشته است.

جمهوری اسلامی به فرمان خمینی به کردستان لشکر کشید و در یک تهاجم نزدیک به یک ماه توانست پس از نزدیک به ۱۸ ماه پس از استقرار نظام اسلامی، بر بخش بزرگی از جغرافیای کردستان مسلط شود. پیشمرگه‌ها و گروه‌های سیاسی به خارج از شهرها رفتند و بخش بزرگی از آنها هم ایران را به مقصد کردستان عراق ترک کردند. اردلان استقرار سازمان‌های کردستانی در کردستان عراق را یک شانس و امکان بزرگ برای تداوم مبارزه در کردستان ایران می‌داند:

«درست است که حکومت توانست تمام کردستان ایران را بگیرد اما نیروهای کرد این شانس را داشتند که بتوانند در آن طرف مرز برای خودشان پایگاه بسازند. در زمان صدام منطقه‌ای به عرض ۲۰ کیلومتر کامل سوخته شده بود. آن‌ها توانستند آنجا مستقر شوند. صدام هم چون جنگ داشت با ایران مانع نشد. وجود این تشکل‌های سیاسی در آن طرف مرز تداوم لاینقطع مبارزه در کردستان را تضمین می‌کند.»

به گفته رئیس اولین شورای شهر سنندج نیروهای کرد خلاف تبلیغات رسانه‌ای ایران «در جنگ بی‌طرف ماندند و اعلام کردند این جنگ جنگ ما نیست». او تاکید می‌کند:

«بعد از حکومت صدام مقرهای او به دست نیروهای طرفدار حکومت اسلامی افتاد اما حتی یک برگه که ارتباط نیروهای کرد ایران با صدام حسین را نشان بدهد وجود نداشت در حالی که سندهایی از ارتباط کردهای عراق و برخی نیروهای مرکز ایران با صدام بود. این موضوع تایید کننده استقلال و موجودیت این مبارزه است که اعتبار تداوم راه را به آن می‌دهد.»

رابطه نیروی چپ و دموکراتیک و کردستان لاینقطع است

از شروع قیام ژینا سازمان و احزاب کردستانی چند مرتبه مردم را به اعتصاب فراخواندند. در کردستان حداقل ۹ مرتبه اعتصاب گسترده شکل گرفت و یک مرتبه نیز در سوم آذر احزاب از دیگر شهرهای ایران خواستند به همراهی کردستان اعتصاب کنند. فراخوانی که در چند شهر به ویژه در استان آذربایجان غربی از آن استقبال شد.

https://www.radiozamaneh.com/743274/

از یوسف اردلان پرسیدم نسبت مبارزه امروز در کردستان با آن گذشته‌ای که همچنان ادامه دارد چیست؟ او پاسخ داد: «علیرغم اینکه در ۴۰ سال گذشته کردستان همواره میلیتاریزه شده و حکومت ترفندهای مختلفی به کار گرفته تا تشکیلات سازمانی را محدود کند اما مبارزه و حرکت تاریخ تداوم داشته است اما این تداوم الزاما به معنی تاریخ حرکت احزاب نیست. همانند سال‌های پیش از قیام ۵۷ که جریانی مثل کومله شروع کرده بود این جوان‌هایی هم که امروز می‌بینیم احتمالا از چند سال قبل با یکدیگر آشنا شده‌اند، یا کتابخوانی کرده‌اند یا در محله با یکدیگر بوده‌اند. اینکه اینها الزاما از آن سنت تشکیلات و احزاب پیروی کنند، نه اینطور نیست چرا که اصلا درست نیست. احزاب برای مسائل ۴۰ سال پیش جواب داشتند. اما به وجود آمدن یک نیروی سیاسی مستقل رادیکال کارا که در جریان کار و زندگی مردم است نه تنها غریب نیست که طبیعی‌ترین حالت استفاده از این تجربه‌ها است.»

اردلان نپذیرفتن حاکمیت احزاب را یکی دیگر از دستاوردهای جنبش کنونی می‌داند و می‌گوید: «تجربه منفی اقلیم کردستان عراق به کردها در ایران نشان داد که نباید حاکمیت حزبی را بپذیرند. احزاب به همان میزان که روشنگری کرده‌اند می‌توانند در فردا سهیم باشند.»

او اما نقش داشتن احزاب کردستانی در تداوم مبارزه را غیرقابل انکار می‌داند:

«احزاب در این سال‌ها توانسته‌اند موجودیت خودشان و ارتباطشان را با روال طبیعی زندگی در کردستان حذف کنند. موجودیت احزاب در آن سوی مرز این امکان را به یک دختری که نمی‌خواست به ازدواج اجباری تن بدهد می‌دهد اگر از مرز رد شود آنطرف می‌تواند زندگی کند. این ارتباط لاینقطع بین نیروی چپ دمکراتیک و زندگی در کردستان است.»

با این حال اردلان می‌گوید «این به معنی این نیست که احزاب تصور کنند اگر بازگردند، می‌توانند به اندازه قبل تداوم داشته باشند، نه باید از نو بسازند.»

حضور احزاب کردستانی در اقلیم کردستان عراق در همه سال‌های گذشته یک بهانه تکراری در دست جمهوری اسلامی بوده است که هر گونه کنش مدنی و مقاومت در جغرافیای کردستان را به این احزاب منسوب کند و به همین بهانه نیز فعالان مدنی و سیاسی در کردستان را به حبس بلندمدت و گاهی نیز اعدام محکوم کرد. از آغاز قیام ژینا نیز جمهوری اسلامی همین رویه را در پیش گرفت، چند مرتبه مقر احزاب را در اقلیم کردستان عراق توپ‌باران کرد و به دولت عراق و اقلیم کردستان عراق برای استقرار نیروهای نظامی عراقی در مرز مشترک ضرب‌الاجل داد. اردلان معتقد است «احزاب عاملیت ندارند. جمهوری اسلامی به مقر آنها حمله کرده تا بگوید آنها عامل هستند. احزاب فقط موجودیت خودشان را حفظ کردند و این مساله یک تضمین و دلخوشی بوده برای مبارزین که به مبارزه ادامه بدهند.»

ژن ژیان ئازادی: شکوفه‌ها در بهار باز می‌شوند

تازه‌ترین مبارزه و مقاومت در برابر نظام سرکوب در ایران از فردای اعلام رسمی خبر قتل ژینا (مهسا) امینی در سقز آغاز شد و به سرعت به سراسر ایران تسری یافت. ژن، ژیان، ئازادی که از جغرافیایی بیرون از مرزهای ایران به سقز رسیده بود، به سرعت تکثیر شد و به رمز مقاومت و همبستگی بدل شد. اردلان در باره رسیدن و فریاد شدن این شعار در سقز می‌گوید:

https://www.radiozamaneh.com/738295

«می‌دانیم که ژن ژیان ئازادی در کوبانی رمز مقاومت در برابر داعش بوده و در کردستان ترکیه شعار مادرانی که فرزندانشان را کشته‌اند. تکرار این شعار در فضای باز سیاسی کردستان جای تعجب ندارد. مثل بهاری می‌ماند که درختان آبستن شکوفه دادن هستند. وقتی یک شکوفه باز می‌شود، بقیه شکوفه‌ها هم باز می‌شوند.»

به باور او با وجود همه ضربات و سرکوبی که حاکمیت بر کردستان تحمیل کرد «روند تاریخی صدمه دید اما گسسته نشد» و به همین دلیل هم مبارزه در آن با خواست‌های رادیکال پیش برده شده است.

نخستین رئیس شورای شهر سنندج یکی از مهمترین دستاوردهای ژن، ژیان ئازادی را «برداشتن نکبت شعارهای اسلامی و ناسیونالیستی» می‌داند:

«اینکه شعارهای نکبتی که بار دینی و ناسیونالیستی دارند از روی جنبش برداشته شده است، یعنی اینکه وقتش رسیده که شکوفا بشود، یعنی این که جوانان مبارز شخصیت خودشان را دارند و اجازه نمی‌دهند که عامل‌های حکومتی و مرکزی بر آنها حکم برانند.»

انتقال تجربه کردستان به سراسر ایران

پس از مقاومت در مهاباد، بوکان، جوانرود، مریوان و سنندج یک شعار در خیابان‌های دیگر شهرها تکرار شد: مهاباد، کردستان الگوی کل ایران. مهاباد احتمالا یکی از رادیکال‌ترین شهرها در قیام ژینا به شمار می‌رود. تسخیر بلندگوی مسجد، سنگربندی در خیابان و مقاومت در برابر نیروی سرکوب در کنار بیان رادیکال مطالبات سیاسی به مبارزه در این شهر جلوه‌ای دیگر بخشید. آیا آنطور که در بقیه شهرها شعار می‌دهند، این تجربه را می‌توان در سراسر ایران تکرار کرد؟ اردلان در پاسخ می‌گوید:

«مهم‌ترین ممیزه کردستان که بر روی آن تاکید دارم عدم سلطه اسلام سیاسی است. این را می‌شود گفت الان در همه ایران وجود دارد. در شعارها نشانی از شعارهای مذهبی و رضاشاهی نیست، این خودش یک گام بزرگ است. این خواست عمومی لائیسیته و عبور از شعارهای نکبت‌بار مذهبی و ناسیونالیستی و بیان رادیکال مطالبات برابری‌طلبانه بزرگ‌ترین تجربه کردستان است که بعد از ۴۴ سال در همه ایران شنیده می‌شود.»

به باور او این توده‌های عظیمی که به خیابان آمده‌اند حتما راه درست را در تبادل تجربه با یکدیگر پیدا می‌کند.

Ad placeholder

می‌خواهند رگه‌های مذهبی را بر مبارزه مترقی تحمیل کنند

اردلان اما همزمان نگران تزریق رگه‌های مذهبی به جنبش مترقی برابری‌خواهانه که به گفته او با نفی سلطه مذهبی به پیش می‌رود، است و تفاوت بلوچستان و کردستان را در همین نقطه می‌داند:

«در بلوچستان همچنان تحت سیطره اسلامی‌ها هستند و به همین دلیل آن جنبش و مقاومتی که می‌بایست و می‌باید از خلق بلوچ دفاع کند، تبدیل شده است به حفظ تسنن یا چیزی شبیه این.»

او دامن زدن جمهوری اسلامی به اختلاف شیعه و سنی را یک حربه حکومتی می‌داند و می‌گوید:

«تعارض شیعه و سنی در رابطه با حکومت مرکزی در کردستان هیچگاه مساله نبوده است. انچه که کردستان را با حکومت مرکزی روبرو کرده است آزادیخواهی است. مساله ملی هم از دل همین آزادی‌خواهی آمده است.»

اردلان برای توضیح بهتر این موضوع به فعالیت‌های فرقه نقشبندی و یک جریان شیعی با محوریت یک «روحانی شیعه» در قروه را یادآور می‌شود:

«یک حسینه شیعه بود در قروه و یک مسجد که درویشان شیخ عثمان نقشبندی بنا گذاشته بودند. بعد از قیام یک روز شیعه‌ها حمله کرده بودند به مسجد سنی‌ها و آن را تخریب کردند. در جریان این واقعه چند نفر کشته شدند. مردم در مقابل این درگیری نایستادند چون نمی‌خواستند شیعه و سنی بکنند. هیچ‌کس پشت شیخ عثمانی و نقشبندی نرفت. همان زمان به بهایی‌های زیادی که در قروه بود می‌خواستند حمله کنند اما مردم نگذاشتند.»

امام جمعه تکیه سنی‌ها در قروه هادی هاشمی از درویشان نقشبندی بود و نماینده حکومت اسلامی در آنجا هم فردی به نام حسین امامی. در آن واقعه بنا بر روایت اسناد حکومتی ده‌ها تن کشته شدند. پیروان شیخ عثمان نقشبندی که سپاه رزگاری را هم به عنوان نیروی مسلح سازمان داده بودند در ماه‌های بعد به دست سازمان‌های سیاسی کردستان خلع سلاح شد.

اردلان در باره آن واقعه و خلع سلاح از سپاه رزگاری می‌گوید:

«آنها می‌خواستند به شیعه و سنی دامن بزنند اما به عنوان عضوی از کومله که در خلع سلاح و خاتمه دادن به فعالیت آن جریان حضور داشتم می‌گویم کومله توانست نقطه پایانی بر فعالیت سپاه رزگاری که بعدا هم اسمش را به رستاخیز تغییر داد، بگذارد و این یک افتخار است.»

او بیانیه‌های جمعی «ماموستا»ها در شهرهای مختلف کردستان را پس از سالها مبارزه نیروهای سیاسی تلاش برای گذاشتن رگه‌هایی از اسلام سیاسی بر مبارزات کردستان عنوان می‌کند و آن را یک «نکته منفی» می‌داند:

«خیلی از این ماموستاها و امام جمعه‌ها مورد تایید نهادهای امنیتی و حکومتی‌اند و اجازه اعتراض تا این حدـ محکوم کردن خشونت ـ را دارند. اما حداقل در سنندج که من آنجا زندگی کرده‌ام، مبارزه کرده‌ام و عضو شورای شهر بوده‌ام می‌توانم بگویم خیلی از این‌ها طرفدار حکومت دینی و مفتی‌‌زاده بودند و هستند. این‌ها به خاطر امکاناتی که داشتند و دارند به وجود آمده‌اند.»

به باور اردلان طرح خواسته‌ای تحت عنوان رفراندوم که تا به حال از سوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی، امام جمعه سنی بلوچستان و گروهی از «ماموستاهای دینی» در کردستان مطرح شده است هم یک گام به عقب است:

«رفراندوم برای چه؟ برای عبور از جمهوری اسلامی؟ مشخص است که مردم از جمهوری اسلامی عبور کرده‌اند. حالا می‌خواهند رفراندوم بگذارند که جمهوری اسلامی بله یا خیر؟»

Ad placeholder

گذر از نکبت ناسیونالیسم کهنه‌پرست

از آغاز قیام ژینا یک جمله بارها تکرار شده است: به عقب باز نمی‌گردیم. حتی برخی از نزدیکان به حکومت هم به این نکته اذعان دارند که امکان بازگشت به شرایط پیش از ۲۵ شهریور دیگر وجود ندارد و جنبش از یک مرحله‌ای عبور کرده است. همزمان در داخل و بیرون از ایران هم جریان‌های ملی‌گرا و راست‌گرا تلاش می‌کنند تحت پوشش «وحدت» و «اتحاد ملی» سویه‌های ترقی‌خواهانه و برابری‌طلبانه جنبش را سرکوب کنند. یوسف اردلان معتقد است ژن، ژیان، ئازادی بخش‌های نادیده شده از سوی مبارزان در سال‌های پس از انقلاب را نمایان کرده است. از جمله مساله ملی در ایران را:

«ایران آنطور که ناسیونالیسم رضاشاهی تحمیل کرد یک ملت یک‌پارچه با یک زبان، یک پرچم نیست. ایران کشوری است کثیرالملله. ملت‌ها و مردمان مختلفی در آن زندگی می‌کنند. از ویژگی‌‎های ژن، ژیان ئازادی این است که از مرزهای ناسیونالیستی فراتر رفته است. ایران واقعی الان خودش را نمایان کرده است. مردمانی با ملیت‌های مختلف که یک وحدت مبارزاتی دارند و طالب زندگی متمدنانه بهتری هستند و نه وحدت ناسیونالیستی آریامهری. این مبارزه از مرزهای ناسیونالیسم کهنه‌پرست ملی و شوونیسم محلی فراتر رفته است.»

به باور او مبارزان همانطور که تا به حال تجربه‌های تازه‌ای آموخته‌اند، حتما شکل‌های تازه مقاومت را هم یاد گرفته‌اند:

«تشکل‌های کوچک و سازمان‌یابی ساده‌ترین واکنش جامعه مدنی به ناامنی است. حتما تا حالا این تشکل‌های کوچک به وجود آمده و آنها به هم پیوند خواهند خورد. آن‌وقت که این تشکل‌های کوچک به هم پیوند بخورند شاهد قیامی خواهیم بود که حکومت دینی را تمام می‌کند.»

اردلان که خود سال‌ها تجربه مبارزه مخفی و علنی در کردستان را دارد، می‌گوید: «جوان‌هایی که در میدان مبارزه هستند خودشان بهتر از بقیه می‌دانند که باید چطور مبارزه مخفی کنند یا علنی. همانطور که ما یاد گرفتیم آن‌ها هم یاد گرفته و می‌گیرند.»

Ad placeholder

چاره‌ای جز تداوم مبارزه تا تحقق برابری نیست

حکومت مدعی است توانسته بار دیگر کنترل شهرها را در دست بگیرد. از آغاز قیام ژینا بیش از ۴۰۰ نفر کشته شدند و بالغ بر ۱۸ هزار نفر بازداشت شده‌اند. تشدید سرکوب و امنیتی شدن فضای شهرها و به صورت ویژه در کردستان نظامی شدن شهرها مانع تداوم اعتراض‌های شبانه گسترده شده است.

https://www.radiozamaneh.com/744193

وضعیت چگونه پیش خواهد رفت؟ یوسف اردلان معتقد است:

«حکومت هر فردی را که تصور می‌کردند می‌تواند فعالیت کند بازداشت کرده است. ۱۷ -۱۸ هزار نفر را گرفته‌اند. مردم این را فهمیده‌اند که اگر به میدان نروند سراغ آن‌ها هم می‌آیند. این حکومت در سال‌های ۶۰ و ۶۷ نشان داده که می‌گیرد و می‎کشد. برای نجات جان آن‌هایی که گرفته چاره‌ای جز تداوم و تشکیلاتی شدن نیست. این راه را خود آن‌هایی که در میدان هستند پیدا می‌کنند و هیچ‌کس نمی‌تواند برای آن‌ها نسخه بنویسد».

او می‌گوید مبارزه تا همین حالا هم دستاوردهای بزرگی داشته است: از نفی ناسیونالیسم و شعارهای رضا شاهی تا عبور از مطالبات یا ادبیات مذهبی اما برای تحقق برابری باید به راهش ادامه بدهد: «برای رسیدن به عدالت و برابری، برابری زن و مرد، برابری همه مردمان و رسیدن به عدالت اجتماعی این توده‌هایی که به حرکت درآمده‌اند راه منطقی را پیدا خواهد کرد. آن راه، راه رسیدن به عدالت اجتماعی و سوسیالیسم نه خواب و خیال است و نه شعار. راهی است که باید رفت و شدنی است».

اولین رئیس شورای شهر سنندج می‌گوید:

تجربه شورای سنندج نشان داد که می‌شود خود مردم اداره شهر را در دست بگیرند. اگر آن زمان ما توانستیم حتی برای مدت کوتاه شهر را خودمان اداره کنیم حتما دیگران هم می‌توانند. می‌توانند جایگزین پیدا کنند برای سیتسم و حاکمان کنونی از میان خودشان. تنها مهم این است که برای نیازهای امروز جامعه پاسخ داشته باشند. پاسخ هم نه از لای کتاب‌ها و نسخه‌های نوشته شده بلکه از زندگی و پیوند با توده‌ها به دست می‌آید.

Ad placeholder