«در بازگشت از تهران صمیمانه از تکتک همراهانی که در یادآوری و برپایی آیین سالگرد قتل سیاسی پروانه و داریوش فروهر تلاش کردند، قدردانی میکنم.»
این جملات را پرستو فروهر، هنرمند، دادخواه و فرزند داریوش و پروانه فروهر در توئیتی پس از برگشتن از تهران نوشته است. او که مقیم آلمان است، به سنت هر ساله برای برپا کردن مراسم گرامیداشت داریوش و پروانه فروهر در سالگرد کاردآجین شدنشان به ایران سفر کرده بود، پیش از این توئیت در رشتهتوئیتی نوشته بود:
«یکم آذر، سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر پیش روست. چند روزیست به تهران رسیدهام، به خانه و قتلگاه پدر و مادرم. سال پیش شر کرونا چنان بر زمین و زمان چیره بود که تلاش برای برگزاری سالگرد به روال گذشته نه ممکن بود و نه درست. پس این خانه خالی ماند، اما سنت این روز که هم یادآور قتلهای سیاسیست و هم نشانی بر ممارست در دادخواهیِ این جنایتها، در شبکههای اجتماعی و رسانههای بیرون از ایران پی گرفته شد. هر چند بودند عزیزانی که در باران تند آن روز پشت درِ بستهی خانه گل گذاشتند و یا در پناه طاقیِ کوچک آن شمع روشن کردند.»
فروهر پیش از این و در آخرین نوبتی که به تهران رفته بود، در بازگشت، در یک گزارش سفر که در زمانه منتشر شد، نوشت:
«هر سال به تهران میروم برای برگزاری مراسم یادبود پدر و مادرم. این بار سفرم مصادف شد با خیزش اعتراضی مردم و پاسخی که حکومت داد: سرکوب و کشتار . یادبود قتلهای زنجیرهای در متن یک فاجعه کلان دیگر [آبان ۹۸].»
زمانه برای ارائه تصویری از آخرین سفر پرستو فروهر به ایران و دستاوردهای آن با او گفتوگو کرده است. در این گفتوگو پرسشهایی درباره سیر و روند دادخواهی او در طول بیش از ۲۰ سال گذشته و آینده و چشمانداز پیش روی این دادخواهی مطرح شده است.
پرستو فروهر در بخشی از این گفتوگو با اشاره به ساقط شدن هواپیمای اوکراینی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اعتراضات اخیر مردم اصفهان به بیآبی میگوید:
«… ساقط کردن هواپیمای اوکراینی ضربه بسیار شدیدی بود که نشان داد انگار هیچ حد و مرزی برای کینهتوزی و خباثتی که علیه جان انسان ایرانی دیده میشود، وجود ندارد. این زخمخوردگیها انگار رد پای عمیقی در جامعه به جای گذاشته از خشم و در واقع نوعی از عاصی شدگی که هر آنچه تلاش میکنند تا حقخواهی و دادخواهی بکنند، این تلاش نه تنها اصلا دیده نمیشود و از سوی ساختار قدرت به رسمیت شناخته نمیشود، بلکه تنها شیوهای که در مقابلش وجود دارد، سرکوب است که هر بار خبیثانهتر میشود. شما نگاه کنید الان این کور کردن در بستر خشک زایندهرود را …. این تصویر چقدر تصویر تلخی است. آدمهایی که در بستر خشک یک رودخانه تاریخی آمدهاند برای حق آب، به این شکل مورد حمله قرار میگیرند و سرکوب میشوند.»
او در ادامه میگوید که این سرکوب ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است:
«ببینید! در گذشته این قساوت و این کینهتوزی را من به شخصه در پیکر عزیز پدر و مادرم دیدم که چطور کسانی که آنان را مثله کرده بودند، واقعا با یک کینهای سختکشی [کرده بودند]. واقعا آنچه در تصور انسان نمیگنجد از خباثت، به کار بسته بودند.»
فروهر در ادامه صحبتهایش به مطلبی که در سال ۹۷ در سایت بیبیسی فارسی منتشر کرده ارجاع میدهد و میگوید:
«در این مورد من مطلبی نوشتهام. البته برای من واقعا تلخ و سنگین بوده ولی به نظرم برای درک کردن و شناختن، باید به جسد قربانیان نگاه کرد؛ برای شناختن سرکوبگر و قاتل. این سندیست برای اینکه نشان دهد سرکوب چه ابعادی دارد و چه ذهنیتی پشت آن است، از چه ساختاری برمیخیزد، چه اعتبارها و چه حریمهایی را میشکند و …. این خشونت و قساوت شاید برای ما، کسانی که از یک جریان دگراندیشی میآمدیم و سالها عزیزانمان قربانی چنین کینهتوزیهایی شدند، آشکار بود و آن را تجربه کرده بودیم منتها اینکه این ابعاد تا این اندازه گسترده بشود و به اقشار اجتماعیای بینجامد که هیچگاه اینقدر درگیر سیاست نبودند، پدیدهایست که به هر صورت تازه است و سردرگمی و کلافگی جامعه برای اینکه راهی باز بکند و حقخواهی خودش را در مقابل این ساختار سرکوب به طریقی به کرسی بنشاند، کاملا حس میشود و مشهود است. این امر در گفتوگوهای روزمره کاملا پیداست که همه در مقابل این شرایط هم عاصی هستند و هم راهی پیدا نمیکنند.»
■ گفتوگوی پرستو فروهر با رضا حاجیحسینی، دبیر بخش حقوق بشر زمانه را از اینجا بشنوید:
پرستو فروهر در بخش دیگری از این گفتوگو درباره امتداد دادخواهی خود و تغییراتی که در این مسیر در شخص او ایجاد شده، به زمانه میگوید:
«فریاد برای دادخواهی هست اما در عین حال جملهای دارد اسماعیل بخشی و به نظر من جملهایست که برای بسیاری از ما که تلاش کردهایم در مقابل این ساختار حقخواهی بکنیم، بیانگر تجربه زیسته است: ما به دیوار چنگ زدیم …. این جمله بخشی است و به نظر من این یک تجربه زیستهایست که بسیاری از ما داشتهایم و این تجربه مسلما در درون آدمی تغییر به وجود میآورد. منتها شاید آنچه من برای آن تلاش کردهام این بوده که دست از پایداری نکشم.»
او در ادامه این گفتوگو میگوید:
«ببینید ما از آنجا شروع کردیم که سعی کردیم این پرونده را به دادگاه ببریم و البته بگویم که از ابتدا هم امیدی نداشتیم که این دادگاه عادلانه باشد اما ابزاری بود برای اینکه ما ذره ذره حقایقی را از دل آن چیزی که آنان میخواستند مخفی بکنند، بیرون بکشیم و بر مبنای آن نشان بدهیم و افشاگری بکنیم و طلب حق خودمان را مستندتر بکنیم. اما در این روند ما نه تنها هیچ دستاوردی از نظر قضایی نداشتیم بلکه دچار تلههایی هم شدیم. مثلا فرض کنید ما را در چارچوب قانونی محدود کردند که با چارچوب ذهنی ما خوانایی نداشت. ما نه خواستار انتقامجویی و دیه و قصاص بودیم و نه میخواستیم عدالت و انتقام را یکی بدانیم. ما میخواستیم حقایق روشن شود و ساختار قدرت در مقابل جنایتهایی که به صورت سیستماتیک و حکومتی انجام داده، پاسخگو بشود ….»