دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق آمریکا در ۸۸ سالگی درگذشت. نام رامسفلد با بزرگترین فضاحت نظامی در تاریخ آمریکا برای همیشه همراه خواهد بود. حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ در جستجوی سلاح‌های کشتار جمعی صورت گرفت که اصلا وجود نداشت و جنگی را رقم زد که کشتار و شکنجه گسترده در جریان آن برای همیشه شهرت آمریکا را لکه دار کرد.

جولیان بورگر مقاله نویس گاردین در مطلبی در مورد رامفسلد می‌نویسد، نه تنها تصمیمات ضعیف او به عنوان وزیر دفاع در خاطر خواهد ماند، بلکه تلاش او برای لاپوشانی بر حقایق دردسرسازی که با روایت او از واقعیت همخوانی نداشت، هیچگاه از یاد نخواهد رفت.

اسنادی که پس از حمله به‌دست آمد نشان داد که رامسفلد کاملا از شکاف در گزارش‌های اطلاعاتی درباره سلاح‌های کشتار جمعی عراق مطلع بوده، اما مدام ادعاهای خود را طوری به افکار عمومی ارائه می‌کرده که انگار حقایقی مسلم هستند.

نوامبر سال ۲۰۰۶، آرمی تایمز- نشریه مستقل خبری ارتش- در اقدامی نامعمول در مطلبی خواهان استعفای او شد:

«رامسفلد اعتبارش اش را نزد رهبری نظامی، سربازان، کنگره و عمده افکار عمومی از دست داده است. استراتژی او شکست خورده و توانایی‌اش برای هدایت صدمه دیده است. هرچند که تقصیر شکست ما در عراق بر عهده وزیر است، اما سربازان تاوان آن را خواهند داد.»

وقتی جورج دبلیو بوش(بوش پسر) سال ۲۰۰۱ رامسفلد را به عنوان وزیر دفاع منصوب کرد، همه بر این گمان بودند که او و دیک چینی (همکار قدیمی‌اش از زمان جرالد فورد) تاثیری معتدلانه بر رئیس جمهور خام و ایدئولوژیک خواهند گذاشت. 

اما پس از حملات ۱۱ سپتامبر، رامسفلد، چینی و پال وولفوویتز (معاون رامسفلد) افراطی‌ترین جنگ‌طلبانی بودند که جنگ عراق را رقم زدند؛ آن هم با هراس‌افکنی درباره بدترین سناریوی ممکن که ریشه‌ای در واقعیت نداشت: اینکه صدام با القاعده متحد است و سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی کشتار جمعی دارد.

رامسفلد با حرف‌هایش درباره تفاوت بین «دانسته‌‌های شناخته شده» و «ناشناخته‌های ندانسته» در کنفرانس خبری فوریه ۲۰۰۲ درباره نبود شواهد کافی برای ارتباط صدام با گروههای تروریستی و سلاح‌های کشتار جمعی، معروف شد و مورد تمسخر قرار گرفت.

رامسفلد به نوعی سعی در سفسطه این مساله داشت که شواهد اطلاعاتی موجود، اضطراری در زمینه دستیابی عراق به سلاح کشتار جمعی را نشان نمی‌دهد.  

در سپتامبر سال ۲۰۰۲، مدیر اطلاعات ستاد مشترک در گزارشی نوشت: «ما برای تخمین زدن ناشناخته‌ها دچار مشکل هستیم… ما از صفر درصد تا ۷۵ درصد در مورد جوانب مختلف برنامه‌ آنها (عراق) اطلاعات داریم.»

رامسفلد در حاشیه این گزارش نوشت، «این مهم است» اما این گزارش نیز تاثیری بر قاطعیت و پافشاری او بر ادعاهایش نگذاشت.

ژانویه سال ۲۰۰۳ او اعلام کرد صدام «انبار بزرگ و اعلام نشده‌ای از سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی از جمله گاز اعصاب (وی‌ایکس)، سارین، گاز خردل، سیاه زخم، بوتولیسم و احتمالا آبله در اختیار دارد».

دونالد رامسفلد در جلسه کمیته نیروهای مسلح سنا در مورد شکنجه و بدرفتاری با زندانیان در عراق – ۷ مه ۲۰۰۷(عکس از خبرگزاری فرانسه)

زمانیکه جامعه اطلاعاتی آمریکا نتوانست گزارشی را که موید باورهای رامسفلد باشد تهیه کند، او به مکانیسم جمع آوری اطلاعات موازی در پنتاگون روی آورد که عمدتا بر پایه ادعاهای افرادی به رهبری احمد چلبی ( ناراضی عراقی در تبعید) بود.

این منابع ظاهراً رامسفلد، وولفویتز و چینی را قانع کرده بودند که نیروهای آمریکایی به محض ورود عراق و پس از سقوط صدام به عنوان آزادسازان عراق مورد استقبال قرار می‌گیرند.

رامسفلد به همین جهت در مورد جنگ عراق به شکل ساده‌دلانه‌ای خوش‌بین بود.

در نوامبر سال ۲۰۰۲، او اعتراف کرد که نمی‌داند حمله به عراق چقدر طول خواهد کشید: پنج روز، پنج هفته، و یا پنج ماه، اما گفت: «قطعا بیش از این طول نخواهد کشید»

رامسفلد آمریکا را درگیر «تکنیک‌های بازجویی تقویت‌شده» کرد که نام دیگری است که برای شکنجه بکار می‌رود. 

دیگر میراث رامسفلد که هنوز پس از دو دهه سیاه آن بر سر آمریکا سنگینی می‌کند، بازداشتگاه گوانتانامو است. دولت‌‌های بعدی همگی سعی در بستن این زندان که مایه شرم آمریکا بوده داشته‌اند. استفاده از شکنجه طی دوران بازداشت شواهد و مدارک جمع‌آوری شده را مخدوش کرده و از همان ابتدا مانعی بر سر راه تشکیل دادگاه برای متهمان شده است.

رامسفلد در کتاب خاطراتش با تاسف قبول کرده که «چند اظهار نظر نادرست» درباره مراکز سلاح‌های کشتار جمعی در عراق بیان کرده و همچنین گفته وقتی دریافته که بازجویان آمریکایی مدت‌‌زمان طولانی دست به بازجویی می‌زدند، «شگفت‌زده و ناراحت» شده است. او بدرفتاری ها و آزارهایی که در زندان ابوغریب بغداد رخ داده را تاریک‌ترین لحظه کاری‌اش توصیف کرده است. 

جولیان بورگر در مطلبی که در روزنامه گاردین به مناسبت درگذشته رامسفلد منتشر کرد می‌نویسد: رامسفلد به جای آن‌که این موارد را به عنوان نتیجه اجتناب‌ناپذیر سیاست‌هایش عنوان کند، آنها را اشتباه خوانده است.

تاریخ اما احتمالا هیچگاه رامسفلد را نخواهد بخشید.