یک انگیزه مهم و نمایان: فروش گیشه!

مخاطبان سینما بارها ثابت کرده‌اند که حضور ستاره‌های معروف را در فیلم‌های کمدی با سبک زندگی لوکس می‌پسندند، این یکی از ترکیب هایی است که در اکثر فیلم‌های پرفروش ایران نیز وجود داشته است. آنها مانند اغلب مخاطبان عمومی سینما در دنیا دوست دارند ستاره‌های محبوبشان را در فیلم‌های کمدی و رمانتیک با لباس‌ها و دارایی‌های فاخر ببینند و از اتفاقات مثبت و خنده دار و نهایتا سرنوشت خوشی که در انتظارشان است، لذت ببرند و برای چند ساعت هم که شده از زندگی واقعی فاصله بگیرند.

تم دهه شصت معرف علاقه‌مندی جدید مخاطبان سینمای ایران بود که با فیلم نهنگ عنبر یک در سال ۱۳۹۳ توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این فیلم با استفاده از المان‌های دهه شصت مانند موسیقی، مد لباس و مو در جوانان و البته نشان دادن سخت‌گیری‌های بسیار حکومت وقت بر جوانان و محروم بودن از کوچک‌ترین حقوق اولیه خود با نگاهی طنز توانست بسیاری از مخاطبان را به سینما بکشاند. مخاطبانی که خود متولد سال‌های دهه ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ بودند و حالا با دیدن گذشته نوستالوژیک خود بر پرده سینما از آن دوره با لبخند و حسرت یاد می‌کردند. این فروش موفق در دیگر فیلم‌ها با این مضمون مانند نهنگ عنبر دو (۱۳۹۵) و هزارپا (۱۳۹۷) تکرار شد. همچنین در سریال هم‌گناه (۱۳۹۹) با اشاراتی به زندگی گذشته فریبرز صبوری با بازی بهروز پرستویی (پسر پرویز پرستویی) و سریال قورباغه (۱۳۹۹) که قسمت چهارم آن با تم دهه شصت یکی از پربیننده ترین قسمت‌های سریال بود، تکرار شد. هم‌اکنون نیز استفاده از این تم در سریال می‌خواهم زنده بمانم (۱۴۰۰) یکی از دلایل موفقیت سریال در جذب مخاطب محسوب می‌شود. اما آیا این تنها دلیل ساخت فیلم‌ها و سریال‌های متعدد با رنگ و بوی دهه شصت بوده است؟

می‌خواهم زنده بمانم با تم دهه شصت: عاشقیت زیر سایه اعدام و مصادره اموال

انگیزه پنهان: ساختن فضای مقایسه و ایجاد امید

انگیزه دیگری که کمتر به آن اشاره شده است و یکی از انگیزه‌های اصلی برای تداوم این روند در صنعت سرگرمی داخلی بوده است، ایجاد فضایی برای مقایسه وضعیت حال حاضر ایران با وضعیت دهه شصت و یادآوری ناخودآگاه تفاوت‌های بسیاری که اکنون مردم در سبک زندگی خود دارند، آزادی‌های اجتماعی که از آن برخوردارند و توهم پیشرفت در فضای فکری حکومت اسلامی است که ناخودآگاه در مخاطب برانگیخته می‌شود.

دهه شصت اولین دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است و کارنامه سیاه فکری و عملکردی حکومت در آن دوره در ذهن جامعه ایران هنوز بسته نشده است. سخت‌گیری‌های بی مورد بر جوانان به ویژه زنان در خصوص حجاب اجباری و محدود کردن فعالیت‌های اجتماعی آنان، سرکوب گسترده و اعدام‌های بی حساب مخالفان حکومت، درگیری در جنگ، کشته شدن بسیاری از جوانان و قحطی مواد غذایی و سقوط اقتصادی که پس از رونق اقتصادی دهه پنجاه فشار زیادی به مردم وارد کرد، همه و همه از جمله خاطرات تلخ مردم ایران در دهه ابتدایی حاکمیت جمهوری اسلامی است. آنچه سینما در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی به دنبال آن است، ایجاد فضای مقایسه‌ای غلط برای مردم بوده است تا در فضایی انتخابی و عاری از تنش و همراه با طنز مقایسه کنند که چطور آزادی‌های فردی و اجتماعی شهروندان بیشتر شده و همچنین امکانات زندگی توسعه یافته و مردم زندگی بهتری دارند در نتیجه می‌توان به حکومت اسلامی اعتماد کرد و امید داشت که آینده‌ای روشن تر و بهتر برای شهروندان رقم می‌زند.

آنچه در این فضا در نظر گرفته نشده است، امکان مقایسه وضعیت کنونی ایران با وضعیت کنونی دیگر کشورهای منطقه و تمام دنیاست که به واسطه ابزارهای ارتباط جمعی به سهولت قابل بررسی است. همچنین مشکلات زیادی که شهروندان پس از انقلاب اسلامی تجربه کرده‌اند و تا کنون نه تنها حل نشده است بلکه مانند سرکوب‌های گسترده و خشن و سقوط اقتصادی در سال‌های اخیر، بسیار بدتر شده است. در نتیجه باید پرسید به جز تاثیر مثبت این تم بر افزایش مخاطبان فیلم و سریال به واسطه یادآوری گذشته یک نسل، آیا دولت حسن روحانی با تمام چالش هایی که به زندگی مردم اضافه کرده است تا چه حد توانسته در مردم ایجاد امید کند؟