در یک غروب برفی هفتم مارس ۱۷۷۰ در شهر بوستون، هشت سرباز بریتانیایی با جمعیت خشمگینی که در برابر ساختمان گمرک در خیابان کینگ تجمع کرده بودند درگیر شدند. کاپیتان توماس پرستون فرمانده سربازان از جمعیت خواست متفرق شوند، اما مردم خشمگین که از حضور سربازان بریتانیایی در شهر و وقایع آن روزها خشنود نبودند به سوی سربازان پوستهی صدف، سنگ و گلوله برفی پرتاب کردند. با متشنج شدن فضا سربازان به سوی جمعیت تیراندازی کردند. دو کشته در محل، سه زخمی و دو نفری که بعد از شدت جراحات جان باختند حاصل این تیراندازی بود. این تیراندازی واقعه ای را که به کشتار بوستون معروف شد رقم زد.
هنوز جنگهای استقلال (انقلاب آمریکا) آغاز نشده بود. اما کسانی که در آمریکا موطنی نو یافته بودند، به حاکمیت بریتانیاییها و وضع مالیاتهای متعدد بر مستعمره نشینان اعتراض داشتند. سربازان بریتانیایی در مستعمرات محبوبیت نداشتند و بوستون نیز از این قاعده مستثنی نبود. در فضای انقلابی آن روزها و واقعهای که مستعمره نشینان در مورد آن بزرگنمایی میکردند دادگاهی برای سربازان بریتانیایی تشکیل شد. اما وکیلی که حاضر شد از سربازان بریتانیایی در دادگاه دفاع کند کسی نبود جز جان آدامز. مردی که بعدها رییس جمهوری آمریکا شد.
دادگاه تاریخی
سخنرانی و دفاع آتشین جان آدامز از موکلانش منجر به تبرئه سربازان بریتانیایی شد. دادگاه بوستون و دفاع جان آدامز از دشمنانش و پافشاری بر حق و اجرای قانون برگ زرینی در تاریخ عدالتخواهی و اصول آمریکایی ماند.
۲۷ نوامبر امسال (= ۷ آذر) روزی است که ۲۵۰ سال از حکم دادگاه به نفع سربازان بریتانیایی که آن روزها در سرزمین آمریکا منفورترین بودند میگذرد. این حکم بدون شهامت اخلاقی، دفاعیه بینقص و پایبندی بر اصول جان آدامز میسر نمیشد.
کشتار بوستون یا چنانچه انگلیسیها آن را مینامیدند، واقعه خیابان کینگ، یکی از مهمترین وقایع پیش از انقلاب آمریکا بود و نقطه عطفی که راه را برای استقلال آمریکا باز کرد. شاید اغراق نباشد که بگوییم اگر سربازان آن روز به سوی مردم شلیک نمیکردند شاید انقلابی هم در آمریکا صورت نمیگرفت.
پیشدرآمد کشتار بوستون
در سالهای منتهی به انقلاب آمریکا، سربازان بریتانیایی کنترل تمام مستعمرههای آمریکا را در دست داشتند. بریتانیاییها خود را موجب رونق مستعمرات میدانستند زیرا از دید آنها سربازان بریتانیایی بودند که آمریکاییها را در برابر فرانسویها، اسپانیاییها و سرخپوستان محافظت میکردند. از همین رو پارلمان بریتانیا با تصویب از سال ۱۷۶۳ به این سو با تصویب قوانینی کنترل تجارت را در دست گرفت، مانع قاچاق کالا شد و بر چندین کالا مالیات وضع کرد. تا پیش از این مستعمرهنشینان کنترل و دخالت بریتانیا را بر مستعمرات حس نمیکردند اما تصویب قوانین و وضع مالیات بر آنها سنگین بود و این نقطه شروع مقاومتی بود که مرکز آن بوستون بود.
در بوستون بیش از ۲۰۰۰ سرباز بریتانیایی شهر بوستون را اشغال کرده بودند، آن زمان جمعیت مستعمره نشینان بوستون بالغ بر ۱۶ هزار نفر بود، بوستونیها از مالیاتهای بریتانیاییها خسته و ناراضی بودند، شعار شورشیان آن روزها این بود: «بدون نماینده، مالیاتی هم نباید باشد.»
مشاجرات بیپایان میان مستعمرهنشینان و سربازان و میان مستعمرهنشینان میهن دوست و مستعمرهنشینان وفادار به حکومت بریتانیا روز به روز بیشتر می شد. در اعتراض به وضع مالیات از سوی بریتانیاییها، میهندوستان مدام مغازههایی را که کالاهای انگلیسی میفروختند تخریب میکردند و برای مرعوب کردن مغازه داران و مشتریان این مغازهها آنها را آزار میدادند. درگیری های پراکنده با بریتانیاییها گاه کشته برجای میگذاشت و هر کشتهای ابزاری برای تبلیغ احساسات میهنپرستانه ناراضیان میشد.
شب برفی در خیابان کینگ
در یک غروب برفی در پنجم مارس ۱۷۷۰، هیو وایت تنها سربازی بود که در خیابان کینگ در برابر ساختمان گمرک نگهبانی میداد. عواید گمرکی در صندوقی داخل ساختمان نگهداشته میشد. پیش از آغاز شب گروهی از مستعمرهنشینان خشمگین جمع شدند و به سرباز فحش دادند و تهدیدش کردند. سرباز وظیفه با سرنیزه به یکی از افراد جمعیت ضربهای زد و مردم به سمت او یخ و سنگ و گلولههای برفی پرت کردند. ناگهان زنگها (زنگ آتش نشانی) در شهر به صدا در آمدند و اینجا بود که جمعیتی از مردان به خیابان آمدند و به سوی سرباز وایت حمله کردند، وایت به زمین افتاد و با سوت درخواست نیروی کمکی کرد.
کاپیتان توماس پرستون با چند سرباز به صحنه رسید و در برابر ساختمان گمرک موضع گرفتند. کاپیتان پرستون و سربازان از شورش و غارت گمرک و نیز جانشان بیم داشتند. از اینجا به بعد روایتهای شاهدان و افراد حاضر در جمع متفاوت است و روشن نیست چه چیز موجب شروع تیراندازی شد، اما با بالا گرفتن خشونت تیراندازی شروع شده و ۵ مستعمره نشین از جمله یک کارگر محلی دورگه (سیاه و سفید) کشته و ۶ نفر دیگر نیز زخمی میشوند.
شعلهور شدن احساسات ضد بریتانیایی
ظرف چند ساعت کاپیتان پرستون و سربازانش بازداشت و زندانی شدند و ماشین پروپاگاندای انقلابیون و بریتانیا با تمام قوا از دو سو شروع به کار کرد.
کاپیتان پرستون از درون سلول زندان واقعه خیابان کینگ را از دید خود روایت میکرد و رهبران گروه انقلابی «پسران آزادی» که جان هنکاک و ساموئل آدامز ( که هر دو بعدها از امضا کنندگان اعلامیه استقلال بودند) از سوی دیگر بر آب و تاب واقعه میافزودند تا آتش جنگ با بریتانیاییها را شعله ور کنند. با بالا گرفتن تنشها سربازان بریتانیایی ناگزیر به خروج از بوستون شدند.
جان آدامز وکیل مدافعی برای بریتانیاییها
تشکیل دادگاه برای کاپیتان پرستون و سربازان چند ماه طول کشید. در اتفاقی که در تاریخ ماندگار شد، وکیل جوان و رییس جمهور آینده آمریکا -جان آدامز- قدم جلو گذاشت تا از سربازان بریتانیایی در دادگاه دفاع کند.
بر عهده گرفتن وکالت سربازان کار کوچکی نبود در شرایط آن زمان هیچ وکیلی جرات چنین کاری را نداشت.
جان آدامز طرفدار بریتانیا نبود ، با انقلابیون نزدیکی و قرابت داشت (ساموئل آدامز عموزاده جان بود) و خود از جمله میهندوستان آمریکایی به حساب میآمد. با وجود همه اینها آدامز معتقد بود که کاپیتان پرستون و سربازانش باید در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند. حداکثر مجازات برای اتهامات سربازان بریتانیایی مجازات مرگ بود و جان آدامز به عدالت برای همه از جمله دشمنان و مخالفان ایمان داشت.
شدت احساسات ضد بریتانیایی بویژه در بوستون چنان بالا بود که آدامز اعتقاد داشت در بوستون هیچ هیات منصفه بیطرفی را نمیتوان یافت، از همین رو قاضی دادگاه را قانع کرد تا هیات منصفهای از افراد غیر بوستونی تشکیل شود.
دادگاهی برای دشمنان
جان آدامز موکلانش را بیگناه میدانست و در دفاع از سربازان بریتانیایی هیچ کم نگذاشت، دفاعیه درخشان آدامز جوان هنوز با گذشت دو قرن و نیم ماندگار است. آدامز در جریان دفاع از پرستون استدلال کرد که هرج و مرج و اغتشاش در آن شب افسارگسیخته بوده و شهادت شاهدان از وقایع چنان متضاد و متناقض است که نمیتوان ثابت کرد پرستون به سربازان دستور شلیک داده است. اساس استدلال و دفاعیه آدامز «شک معقول» بود. نتیجه آن شد که پرستون تبرئه شد.
دفاعیه باقی سربازان بر اساس «دفاع شخصی» بود و همگی از اتهام قتل عمد تبرئه شدند. دادگاه دو تن از سربازان را در رابطه با اتهام قتل غیر عمد گناهکار شناخت.
جان آدامز در دفاعیه پایانی خود چنین نوشت: « حقایق اموری استوار هستند، و براساس خواستها احساسات ما و یا به حکم شور و حال ما وضیعت حقایق و شواهد تغییری نمیکند»
برغم جو ضد بریتانیایی، و روحیه انقلابی آمریکاییان (مستعمره نشینان) آن روزگار و نفرت عمومی از سربازان، دادگاه کشتار بوستون عادلانه برگزار شد و عدالتخواهی حتی برای دشمن برای آمریکایی که ۶ سال پس از آن رسما استقلال یافت به یادگار ماند.
آدامز بعدها یکی از پدران بنیانگذار آمریکا، امضا کننده اعلامیه استقلال و اولین معاون رئیس جمهوری آمریکا و دومین رئیس جمهور آمریکا شد. جان آدامز که افتخارات بسیاری را در کارنامه خود داشت بعدها در وصف دفاع خود از سربازان بریتانیایی در دادگاه کشتار بوستون چنین نوشت:
« یکی از بهترین خدماتی که برای کشورم انجام دادم، حمایت از اصول عدالتخواهی و حق برپایی دادگاهی عادلانه برغم هرگونه تمایل ذاتی بود.»
آدامز در دفاع از سربازان سفید انگلیسی بسیار شجاع و متهورانه عمل کرد.
ولی در دفاع از حقوق بردگان سیاه و بومیان آمریکایی چندان شجاعت و تهوری از خود نشان نداد و کمابیش سیاستمداری محافظه کار و سنتی از آب درآمد.
اما کار پسر عمویش سامیوئل آدامز (یا حداقل آبجویی که به نام اوست) درست بود.
آبجوی “سام آدامز” تقریبا به خوبی آبجوهای ایرلندی و آلمانی است.
اسماعیل / 26 November 2020