شعار سال ۲۰۲۰ سازمان ملل متحد به مناسبت روز جهانی کودک:
«هر کودکی حق دارد در امنیت، سلامت و آرامش رشد کامل را داشته باشد»
جامعه امروز ایران چگونه الگوهای خشونت و پرخاشگری را برای کودکان ایجاد میکند؟ این از جمله پرسشهایی است که در روز جهانی کودک از صبا آلاله، روانشناس بالینی، پرسیدیم.
۲۰ نوامبر ۱۹۵۴ (امسال برابر با سیام آبان) «اعلامیه حقوق کودک» در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید و به همین سبب ۲۰ نوامبر هرسال «روز جهانی کودک» اعلام شد. همچنین در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ سازمان ملل «پیماننامه حقوق کودک» را به تصویب رساند که بر اساس بند یک ماده ۱۹ آن کشورهای پایبند- ازجمله ایران – باید با استفاده از امکانات و اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی کودکان را در برابر تمام اشکال خشونتهای جسمی و روحی محفاظت کنند.
با این حال الگوهای مستعد برای بازتولید رفتار خشونتآمیز در بین کودکان در ایران امروز زیاد است. از اینرو شناخت عواملی که موجب بروز خشونت در کودکان میشود و راههای مقابله با آن بسیار حائر اهمیت است. زمانه به مناسبت روز جهانی کودک با صبا آلاله، روانشناس بالینی، محقق و آموزشیار مهارتها گفتوگو کرده است.
■ فرزاد صیفیکاران: شاید بهتر باش ابتدا با این پرسش شروع کنیم که در علم روانشناسی تعریف مشخص «خشونت» چیست؟
صبا آلاله: خشونت نوعی از ناهنجاری رفتار محسوب میشود که با اعمال زور فیزیکی یا غیر فیزیکی، فرد میخواهد خواسته خود را به دیگران تحمیل کند. خشونت همچنین نوعی واکنش نسبت به محرومیت، ناکامی در نیازهای فردی و اجتماعی است. البته گروهی از روانشناسان پرخاشگری را رفتاری میدانند که به دیگران آسیب میرساند یا به صورت بالقوه میتواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد (زدن – لگدزدن – گاز گرفتن) یا لفظی (فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران (چیزی را به زور گرفتن). حال آنکه خشم حالت هیجانی شدید و برانگیختگی جسمی است که در هنگام روبهرو شدن با محرکهای نامناسب محیطی بهوجود میآید. خشم احساسی است که همه کودکان آن را تجربه میکنند و پرخاشگری بروز این هیجان به شکل رفتار است. پرخاشگری بیشتر در زمانی خود را نشان میدهد که بیان کلامی هیجان خشم به هر دلیلی وجود نداشته باشد. کودکان اولین قربانیهای خشونت بزرگسالهایی میشوند که خشونت را اعمال وانجام میدهند.
■ عواملی بروز خشم به شکل خشونت (فیزیکی-کلامی) و پرخاشگری در کودکان و نوجوانان چیست؟
ــ : سوال شما نکته بسیار سنجیدهای داشت؛ اینکه خشم به شکل خشونت و پرخاشگری مورد بررسی و موضوع اصلی ماست. دلایل بسیاری در بروز خشونت و پرخاشگری در کودکان را میتوان نام برد که عمده عوامل آن به این شرح است:
ــ مشاهده و الگوپذیری: یکی از دلایل مهم پرخاشگری در کودکان یادگیری است. کودکانی که الگوهای رفتاری پرخاشگرانه داشتهاند همانند الگوهای خود رفتار میکنند. از آنجا که کودکان از والدین و مراقبهای خود الگوبرداری میکنند، بنابراین بسیاری از رفتارهای پدر، مادر و اطرافیان ناخودآگاه فرا گرفته میشود.
ــ عوامل ارثی و سرشتی: بحثها و نظریههای زیاد و متفاوتی وجود دارند که خشونت را ذاتی و در بطن انسان میدانند. نمیتوان کاملا این بحث را نادیده گرفت، ولی از دیدگاه روانشناسی، خشونت و پرخاشگری بسیار گسترده و وسیعتر از عوامل وراثتی و ژنتیکی است که ما تنها به همین عوامل بسنده کند.
ــ عدم تأمین نیازهای اولیه: محبت و توجه از نیازهای اولیه کودکان برای رشد فردی و اجتماعی آنهاست. در زمان نادیده گرفتن از سمت مراقبان و والدین خویش بسیار احساس رهاشدگی و طردشدن میکنند که همین باعث بروز پرخاشگری در آنها میشود.
ــ ناکام شدن پیدرپی: کودکان به دلیل همان توجهطلبی نیاز به دیده شدن دارند. مثلا اگر در بازیها، درس خواندن، ارتباطات و… دائم شکست را تجربه کنند، در پی آن احساس ناکامی را تجربه میکنند که میتواند یکی از عوامل و دلیل پرخاشگری باشد.
ــ حفظ موقعیت و جایگاه شان در خانواده: توجهطلبی بالای کودکان باعث میشود همیشه تلاش کنند موقعیت و جایگاهشان را در خانه حفظ کنند. به عنوان نمونه زمانیکه فرزند جدیدی وارد خانه شود و یا خطایی از آنها سر بزند، و یا نمره درسی پایینی بگیرند این احساس عکس عمل میکند.
ــ احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس: خود-ارزشمندی در کودکان باعث احساس لذت و تقویت اعتماد به نفس میشود. اعتماد به نفس رابطه مستقیمی با تواناییها و شایستگی کودکان دارد. اگر کودکان به هر دلیل (به موجب خلایی و یا هر دلیل دیگر) این احساس خوشایند را نداشته باشند، باعث بروز احساس حقارت در آنها میشود که امکان دارد آنها را خشمگین کند.
ــ احساس عدم امنیت: کودکان نیاز دارند که مورد حمایت قرار بگیرند زیرا این حمایت احساس امنیت را در آنها به وجود میآورد. حال اگر کودکان به دلیل مشکلات والدین و مشاجرههای دائم و طولانی آنها، اعتیاد والدین و… این احساس امنیت را نداشته باشند، احتمال بروز پرخاشگری بیشتر میشود.
ــ عوامل محیطی: عوامل زیست محیطی مثل آلودگیهای صوتی، هوا، خستگیهای ناشی از این موارد آستانه تحمل کودکان را پایین آورده و احتمال بروز پرخاشگری را بالا می برد.
■ الگوبرداری کودکان از خشونت دارای چه ابعادی است؟ میدانیم که در سطح جامعه – منظور ما در اینجا ایران- خشونت به اشکال مختلفی بازتولید میشود. برای مثال از اجرای مراسمهایی مانند اعدام و شلاق زدن در ملأ عام گرفته تا برخی مراسمهای مذهبی که به تکرار حوادث خشونتبار میپردازد تا تظاهراتها و راهپیماییهای دولتی که به تکفیر مردم و ملتهای دیگر میپردازد. علاوه بر این موارد نیز پایین بودن آستانه تحمل در سطح جامعه و موارد بیشمار دیگری از این دست.
ــ : همانطور که در اولین عامل دلیل پرخاشگری در کودکان بیان کردیم، الگوبرداری و مشاهدهپذیری در کودکان نقش عمدهای برای بروز خشونت دارد. با این توضیح که الگوپذیری فرایندی است که فرد طی آن رفتارهایی را از طریق مشاهده یاد میگیرد دوباره تولید میکند و همین مرحله الگوپذیری مبتنی بر همانندسازی میشود.
این یک مقوله مهم در فرایند رشد کودک است. اگر بخواهیم مثالهایی در جامعه ایرانی بزنیم میتوان از مشاهده صحنههای اعدام در ملاء عام صحبت کرد که تحقیقات نشان داده این پروسه نه تنها بازدارنده نیست، بلکه کاملا خشونتزاست و میتواند تماما در همین مقوله مشاهده و الگوپذیری کودکان نقش مهمی داشته باشد. یا صحنههای مجرمگردانی و شلاق زدنها هم به همین صورت است. حال اگر بخواهیم کمی پیشتر برویم، مشاهده و حضور کودکان در شبیهخوانیهای صحنههای جنگ و کشتار و یا مناسبهای مذهبی است که در آن تصویرسازیهایی از همین جنگها و یا خشونت افراد ساخته میشود (مثال بارز آن صحنه کشتار فرزند امام شیعیان به نام علی اصغر است که حضور کودکان و نوزادان در آن الزامی است). در این صحنه ما کاملا شاهد تصویرسازی صحنه کشتن نوزاد از زبان مداح و راوی هستیم آن هم با حضور کودکان. همین صحنهها میتواند آموزش برای خشونت باشد که متاسفانه به دلیل ورود ایدئولوژی و تعصب داشتن تعدادی از والدین نسبت به پذیرفتن تاثیرات مخرب و آسیبزای آن، چنین مواردی به راحتی انجام میشود.
مطلب دیگری که شما بیان کردید با عنوان تظاهرات و راهپیمایی های دولتی که بسیار صحنههای خشونتزایی مثل آتش زدن پرچمها، تفکیر مردم و ملتهای دیگر و بسیار صحنههای اینچنینی که با مشاهده و الگوپذیری کودکان رابطه مستقیمی دارد و چه بسا آسیبهای بسیار جبرانناپذیری نیز برای کودکان به همراه میآورد.
■ با توجه به مواردی که اشاره شد و سطح گسترده بازتولید خشونت در ابعاد مختلفی که از سطح خانواده گرفته تا جامعه حکومت جریان دارد، چه راهکارها و روشهایی برای مقابله با الگوبرداری کودکان از خشونت در سطح مختلف وجود دارد؟
ــ : راهکار مقابله با این کار همکاری عوامل چندپدیدهای را میطلبد که شامل خانواده و جامعه است. متاسفانه جامعهای که خود زمینه انتشار و تبلیغ چنین مسائلی را دارد، از این عرصه خارج شده و اینجا ما باید رویکرد خانواده را نشان بگیریم. باید خانواده را آگاه کنیم ازآسیبها و آثار مخربی که میتواند تمام ابعاد شخصیتی کودکان را درگیر کند. در اینجا نقش روانشناسان برای آگاهیدهی به والدین و خانواده میتواند مثبت باشد. علیالخصوص در این مورد که کودکان وقتی تحت خشونت قرار میگیرند، چون پروسه رشد و تکامل آنها دچار اختلال میشود، اختلالاتی در یادگیری و احساسات آنها نیز به وجود میآید. علاوه بر این دچار مشکلات جسمانی، رفتاری و اجتماعی هم میشوند. ابتدا باید ریشه و علت خشونت مشخص شود و بعد میتوان راهکار داد. مثلا در مورد فرزند پرخاشگری که الگوپذیری عامل اینگونه رفتار او بوده، باید روی الگوی او کار کرد و راههای دیگری جز پرخاشگری را به او آموخت.
به عنوان مثال:
ــ اگر پرخاشگری در اثر ناکامی به وجود آمده باشد، بایدکودکان را در رسیدن به اهداف مطلوب و دوست داشتنی کمک کنیم.
ــ در مواردی که علت پرخاشگری اضطراب است، باید از نگرانیهای درونی و اضطراب فرزندان مطلع شویم.
ــ در کشمکشهای درونی بایستی فرزندان را از حالت دوگانگی خارج کرد و کمک به آنها در تصمیمگیری، باعث میشود که بیاموزند به حالتهای دوگانه درونی خود پایان بخشند.
ــ در پارهای از موارد فرزندان افسرده، پرخاشگری شدیدی از خود نشان میدهند. در این میان لازم است به این نکته پی ببریم که او چه چیز دوست داشتنی را از دست داده و چگونه میشود مورد از دست رفته را برای او جبران کنیم.
■ آیا میتوان بین خشونت کلامی و فیزیکی در واکنشهای کودکان تمایز قائل شد؟ یا باید از خشونت در هر شکلی جلوگیری شود؟ از این جهت این پرسش را مطرح میکنم که عمدتاً در ایران به خشونت کلامی (اغلب بهصورت فحاشی) اهمیتی داده نمیشود و آن را چندان جدی تلقی نمیکنند، چه از بهکار بردن آن علیه کودکان و چه از جانب کودکان برای بقیه.
ــ : خشم یک هیجان کاملا طبیعی است که در تمام انسانها وجود دارد و اصولا نمیتوانیم هیچ فردی را پیدا کنیم که اظهار کند تاکنون خشمگین نشده است. ما ابتدا باید خشم را به عنوان یک احساس و یک هیجان بپذیریم، ولی اگر این خشم تبدیل به پرخاشگری وخشونت شد و آسیبزا بود، باید به آن توجه روانشناختی کرد. ما باید مصادیق خشونت را بشناسیم. سوال شما به این برمیگردد که سالیان درازی ما نه تنها مصادیق خشونت را نمی شناختیم، بلکه خشونت را فقط کتک کاری و درگیری فیزیکی میدانستیم. اما الان خشونت بُعد وسیعتری پیدا کرده و ناسزاها، دشنام ، بدگویی پشت سر افراد، زورگویی، رفتارهای قلدرمابانه و داد و فریاد از مصادیق همان خشونت کلامی بود که شما از آن نام بردید. این نیاز به شناسایی و آگاهی داشتن از انواع خشونت دارد. باید آثار مخرب را در انواع خشونتها بدانیم و با دیدگاه جدیتری به این مسئله نگاه کنیم که این خشونتهای کلامی هم به همان اندازه آسیبزا است. و چه بسا به دلیل نادیده گرفته شدن، خشونتهای کلامی میتواند تاثیرات منفی طولانیتری هم داشته باشند.
■ علاوه بر الگوبرداری، مشاهده روزانه خشونت چه تاثیری بر رفتار و روان کودکان و نوجوانان دارد؟
ــ : تا الان تأکید بسیار زیادی در عامل مشاهده و الگوپذیری کودکان داشتیم تا اهمیت آن را پررنگتر نشان دهیم. کودکان با فراگیری این روشها مجوز استفاده آنها را هم به خود میدهند. مطالعاتی در رابطه با کودکان نشان داده که آنها به طور مستقیم زمانیکه مشاهده میکنند، الگوگیری کرده و آن را به ذخیره الگوهای رفتاری خویش میافزایند.
در اینجا سؤال شما در مورد اینکه این مشاهدههای روزانه چه تأثیراتی برای کودکان دارد، بحث بسیار تازه ولی ناخوشایندی را باز میکند، و آن اینکه مشاهده اینگونه مسائل ما را وارد پدیده حساسیتزدایی میکند. اینکه خشونت حساسیت خودش را از دست بدهد و رفتارهای اینچنینی طبیعی و قابلقبول شود، بسیار میتواند مخربتر و آسیبزاتر باشد؛ زیرا تأثیرات آن بیشتر است. پدیده بعدی اعتمادزدایی است. توضیحی دادم و از اهمیت مورد حمایت قرار گرفتن و به احساس امنیت رسیدن در کودکان گفتیم. اینکه کودکان نیاز به تحت حمایت قرار گفتن برای داشتن احساس امنیت دارند تا پایههای اعتمادسازی برای ایجاد ارتباطات شکل گیرد و اگر این فرآیند به دلایلی اثربخشی نگیرد، کودکان دچار مشکلاتی از قبیل پرخاشگری میشوند.
■ نقش ساختارهای مختلف، مانند سیستم آموزشی، تبعیضهای جنسیتی و محرومیتهای اجتماعی چیست و چه تاثیری در بروز خشونت از جانب کودکان دارد؟
ــ : زمانی که ما از خشونت و ریشههای آن صحبت کردیم، متوجه شدیم ریشههای بسیاری از خشونتها در بطن جامعه است و این خشونتها بهصورت سیستماتیک یا سیستمی صورت میگیرند. پس تا زمانی که مواردی که از آنها صحبت کردیم و از عوامل تشدید و یا کمککننده مستقیم و غیرمستقیم درخشونت و پرخاشگری هستند وجود دارند، نمیتوان سهم سیستم آموزشی که مستقیماً با جامعه در ارتباط هست را مؤثر دانست. درصورتیکه درجوامع توسعهیافته نقش سیستم آموزشی بسیار اساسی و مؤثر است.
در مورد تبعیض جنسیتی، این شاخص مهمی در بحث روانشناسی است و یکی از عوامل مهم در بروز پرخاشگری است. به دلیل اینکه ناکامیهای جنسیتی خود عامل خشونت میشوند. در بافت یک جامعه مردسالار توجه به یک جنسیت خاص، بیتوجهی و نادیده گرفتن یک جنسیت دیگر است که خودش پایهریزی خشونت است. البته تبعیضهای دیگری مانند تبعیض نژادی ومذهبی و قومی … هم هستند که آنها هم بدون آسیب در این حوزه نیستند.
محرومیت اجتماعی هم یکی ازعوامل مؤثر در شکلگیری پدیده ناهنجار خشونت است. به دلیل اینکه محرومیت ناکامی را در پی میآورد و ناکامی رابطه مستقیم با خشونت دارد. البته نقشی که سیستمهای آموزشی به دور از این سناریوهای فرهنگی دارند، دادن مهارت حل مسئله و دادن مهارتهای کنترل خشم است. آموزشهایی برای خانواده و جامعه هست که مهارت پذیرش تفاوتها را کسب کنند و این میتواند کمک کننده باشد. باید سعی کنیم تفاوتهای جسمانی (افراد دارای معلولیت، دارای اختلالات متفاوت) تفاوتهای نژادی، تفاوتهای ملیتی و تفاوتهای مذهبی را بشناسیم و رسمیت بدهیم.
- در همین زمینه