زهرا باقری شاد- زنان داستان‌نویس در سال‌های اخیر  بسیاری از جوایز ادبی در ایران را از آن خود کرده‌اند.

از نمونه‌های بارز چنین کامیابی‌هایی می‌توان برای مثال به دوره‌های یازدهم و دوازدهم جایزه «مهرگان ادب» اشاره کرد که همه برگزیدگان و تقدیرشوندگان آن نویسندگان زن بودند. چندی پیش هم هیأت داوران مهرگان ادب رمان «شبیه عطری در نسیم» نوشته‌ رضیه انصاری (نشر آگه) را به عنوان اثر برگزیده‌اش معرفی کرد و رمان «دو پرده‌ فصل» نوشته‌ فرشته مولوی را به عنوان رمان تحسین‌شده برگزید. به مناسبت روز جهانی زن با شکوفه آذر، روزنامه‌نگار و نویسنده ساکن استرالیا درباره حضور زنان در ادبیات داستانی ایران گفت‌وگویی کرده‌ام که اکنون می‌خوانید:

به‌نظر می‌رسد که حضور زنان در ادبیات داستانی ایران، به‌ویژه در ۱۰ سال اخیر به لحاظ ظهور نویسندگان زن و محوریت موضوعات مرتبط با زنان در ادبیات داستانی قابل توجه بوده است. شما از این دو منظر حضور زنان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حسن میرعابدینی، محقق ادبیات معاصر، در سال ۱۳۸۸ اعلام کرد که بررسی‌های او در یک بازه زمانی ۱۰ ساله، نشان داده که تعداد زنان نویسنده به ۳۷۰ نفر رسیده‌ است و همچنین فهرست کتاب‌های پرفروش به زنان نویسنده تعلق دارد، زیرا اغلب آن‌ها از راوی اول شخص استفاده می‌کنند که روایتی صمیمانه، باورپذیر و تأثیرگذار‌ است. این آمار دلگرم‌کننده است اما با نگاهی عمیق‌تر می‌شود بررسی کرد که از این میان چند درصد به بار ادبی و داستان‌نویسی ایران افزوده‌اند و ماندگار شده‌اند؟ چند درصد از آن‌ها پس از طی شدن دوره درد دل‌نویسی، همچنان نویسنده باقی مانده‌اند؟ و چند درصد آن‌ها توانسته‌اند از مرزهای جغرافیایی ایران عبور کنند و حرفی تازه در سطح جهانی داشته باشند؟

شما به این پرسش‌ها چگونه پاسخ می‌دهید؟ 

شکوفه آذر، نویسنده

 

او بر آن است که:

 

●تلاش زنان ایرانی برای نویسنده شدن قابل ستایش، از نظر

روان‌شناسی زن ایرانی، قابل بررسی

و از نظر جامعه‌شناسی ادبیات ایران،

قابل تأمل است.

 

●به‌طور کلی نمی‌توان ادبیات زنان ایران

را با ادبیات معاصر زنان در غرب

مقایسه کرد. زیرا ادبیات زنان در غرب،

از مرحله درد دل عبور کرده است.

 

●ادبیات زنان در ایران در ذات خود

ادبیاتی شورشی و عصیانگر است.

هرچند که هنوز به آن اندازه جسور

نشده تا همه ابعاد مسائل زنانه

را مطرح کند. مسائلی مثل نقش دین اسلام در سرکوب تاریحی زن ایرانی، سکس و سقط جنین.
 

آماری درباره اینکه چند درصد از داستان‌های نویسندگان زن، به موضوع زنان اختصاص دارد، پیدا نکرده‌ام اما دست‌کم مطالعه شخصی من این را نشان می‌دهد که ۹۵ درصد زنان نویسنده، در آثارشان زندگی زنان را روایت می‌کنند. آن پنج درصد را هم برای محض احتیاط گذاشته‌ام. البته همین جا تأکید کنم که من طبعاً همه آثار منتشرشده در ۱۰ سال گذشته را نخوانده‌ام اما دست‌کم تلاش کرده‌ام درباره کتاب‌های مطرحی هم که نخوانده‌ام، خلاصه داستان یا نقدی را مطالعه کنم. از نظر من، تلاش زنان ایرانی برای نویسنده شدن قابل ستایش، از نظر روان‌شناسی زن ایرانی، قابل بررسی و از نظر جامعه‌شناسی ادبیات ایران، قابل تأمل است اما باید اعتراف کرد که ادبیات زنان در ایران در ابتدای راه است و گام‌های اول را با لغزش، جهان‌بینی مبهم و اعتماد به نفس اندک و پرحرفی برداشته است. این ادبیات همچنان مصرانه به حیات خود ادامه می‌دهد که این نشانه خوبی است.

بیشتر موضوعاتی که در این آثار متجلی می‌شوند با مسائل زنان در ارتباطند. اما مایلم بدانم شما به صورت جزئی‌تر این موضوعات را چه می‌دانید؟

موضوعات عمومی این آثار عبارت‌اند از عشق، طلاق، حق حضانت فرزند، خیانت، زنان تک‌سرپرست، زنان معتاد، زنان روسپی، زنان تو سری‌خور، زنان مهاجر، زنانی که همواره در حسرت حمایت پدر، برادر و همسر خود هستند و بالاخره، زنانی که در تلاش برای استقلال مالی و کشف هویتی مستقل خود هستند. وجه مشترک اغلب آن‌ها حس قربانی بودن و طلبکاری از مردان زندگیشان است. آن‌ها همواره و همچنان مردان را مقصر تمام کاستی‌های زندگی خودشان می‌دانند و کمتر اشاره‌ای به برخی نقاط ضعف زنان مثل تنبلی، عدم خلاقیت و جسارت و عادت به اطاعت و… دارند. از نظر این زنان، آن‌ها عقب مانده‌اند، چون عقب نگه داشته شده‌اند. در نتیجه زنان این داستان‌ها همیشه منفعل، غرغرو، طلبکار و در جایگاه قربانی هستند. مثل این است که هنوز منتظر شاهزاده با اسب سفید هستند تا بیاید و آن‌ها را از دست دیو پلید نجات دهد. اغلب آن‌ها آنقدر جسارت ندارند که بگویند مرگ در حین فرار از این زندگی سگی بهتر است. هیچ کدام آن‌ها خلاقیت آن را ندارد که نقشه‌ای برای خلاصی بکشد. شکست بخورد و از شکست مأیوس نشود و راه دیگری را امتحان کند. اگر هم نقشه‌ای بکشد، نقشه قتل مرد است! این‌ها همه موضوعاتی بسیار مهم برای شناسایی روحیات زن ایرانی تازه مدرن شده است.

از نظر خلاقیت در داستان‌نویسی، ادبیات زنان به نظر شما در چه وضعی است؟

در یک نگاه کلی، وضع ادبیات زنان ایران خوب است چون هنوز و همچنان در حال تلاش و تقلاست. این طبیعی است که چون این ادبیات، نوپاست، ایرادهایی اساسی هم دارد و البته برخی از این ایراد‌ها، شامل رمان‌ها و داستان‌هایی که نویسندگان آن‌ها مرد هستند، هم می‌شود. مثل ضعف در نثری پالوده و تکنیک‌های داستان‌نویسی، عدم وجود جهان‌بینی فلسفی، دیدگاه روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه.

بسیاری از آثار منتشر شده از این حدود ۳۷۰ نویسنده، هنوز به معنی واقعی کلمه «ادبیات» و «داستان» نیستند و نوشته‌هایی از نظر ادبی پر ایراد هستند. جمله‌بندی‌های نازیبا و ناشیوا و حتی از نظر دستوری غلط، پرحرفی، عقده‌گشایی روانی، ساختار ضعیف، قصه‌های پیش پا افتاده یا ضعیف، شخصیت‌پردازی‌های نارسا و از همه بد‌تر دیالوگ‌نویسی‌های بد، از جمله این ضعف‌ها هستند. خواندن آن‌ها اغلب برای من پر از رنج و ملال است. خیلی زود می‌شود انتهای داستان را پیش‌بینی کرد یا اصلاً کششی ندارد که بشود داستان را با میل به اتمام رساند. شخصیت‌ها اغلب پا در هوا هستند و نمی‌شود با آن‌ها زندگی کرد، دیالوگ‌نویسی‌ها اغلب شبیه دیالوگ‌های مجموعه‌های تلویزیونی‌ست که از صدا و سیما پخش می‌شود. در پایان رمان می‌بینید که چیز بیشتری از زن، جامعه و دنیا نفهمیده‌اید چون نویسنده خودش هم چیزی بیشتری از آن‌ها نمی‌داند. یعنی نویسنده، فاقد دیدگاه روانشناسانه، جامعه‌شناسانه و فلسفی است. حرف این زنان، درد دل است.

پس چرا این ادبیات نوپا با این همه ایراد، جزو پروفروش‌ترین‌هاست؟

به نظر من به سه دلیل: ۱. خوانندگان آن‌ها، خوانندگان حرفه‌ای ادبیات نیستند و از نظر آن‌ها رمان یعنی اسباب سرگرمی و تفریح. ۲. خوانندگان می‌خواهند درد دل‌های مشترک زنانی مثل خودشان را بشنوند زیرا تا به حال زنان اجازه یا فرصت حرف زدن نداشته‌اند. برای این نوع خوانندگان، نثر پالوده، تکنیک‌های ادبی و جهان‌بینی فلسفی و طرح و پیرنگ استخوان‌دار، اصلاً محلی از اعراب ندارد. برای آن‌ها این مهم است که راوی داستان هم مثل خود آن‌ها، می‌خواهد از دست شوهر یا پدر ظالمش خلاص شود اما نمی‌شود! ۳. تلاش قابل تقدیر ستون‌ها و صفحات ادبی برای معرفی و تبلیغ مثبت برخی از این آثار تا به بدن کم‌جان ادبیات داستانی ایران، جان و رمقی حتی کاذب بدمد و در این مسیر، خوانندگان این صفحات ادبی نیز به خوانندگان این آثار اضافه می‌شوند هرچند که ممکن است لذت چندانی به آن‌ها دست ندهد اما به هر حال کتاب را خریده و خوانده‌اند. از این میان، انگشت‌شمار نویسندگانی هستند که چون با مطالعه‌اند و با نمونه‌های عالی ادبیات غرب آشنایی خوبی دارند، تلاش می‌کنند، گام‌های بلندتری بردارند. آن‌ها شروع می‌کنند به پیچیده‌نویسی زبانی، نثری و داستانی. این دسته از نویسندگان انگشت‌شمار، دست به نوشتن موضوعات تازه‌تری هم می‌زنند. مثل اعتیاد، شاغل شدن در شغل‌هایی که جامعه آن‌ها را مردانه می‌داند، تغییر جنسیت، جنگ. اما به هر حال به نظر من تا رسیدن به ادبیاتی عمیق، صمیمانه و ماندگار که نسل‌های بعد هم بخواهند آن‌ها را بخوانند، راه زیادی مانده است. هرچند که هنر، عرصه غافلگیری است و شاید همین حالا که من این حرف را می‌زنم، خانم نویسنده‌ای با نبوغ ادبی بسیار بالا در حال نوشتن رمانش باشد. رمانی از جنس «سووشون» – یا حتی خیلی بهتر از آن – که خود نویسنده‌اش فقط یک‌بار توانست با این رمان به آن مقام ابدی در عرصه ادبیات ایران دست بیابد. از این‌رو به‌طور کلی نمی‌شود ادبیات زنان ایران را با ادبیات معاصر زنان در غرب  مقایسه کرد. زیرا ادبیات زنان در غرب، از مرحله درد دل عبور کرده است.

ویژگی‌های ادبیات فمینیستی را چه می‌دانید و فکر می‌کنید ادبیات داستانی زنان در ایران این ویژگی‌ها را دارد؟

اگر کلی‌ترین تعریف فمنیسم را «تلاش برای احقاق حقوق مدنی برابر زنان با مردان» بدانیم، از این منظر، می‌شود گفت که اساساً ادبیات زنانه در ایران، از همین خاستگاه شروع شده است. زنان نویسنده با آثارشان از وضعیت موجود زنان جامعه، اعلام نارضایتی کرده‌اند، اعتراض کرده‌اند و سرانجام نشان داده‌اند که در تلاش برای تغییر این وضعیت نابرابر هستند برای همین است که معتقدم ادبیات زنان ایران باید از نظر روان‌شناسی و جامعه‌شناسی مورد بررسی جدی قرار بگیرد. به عبارت دیگر، این ادبیات – علی‌رغم همه ضعف‌هایی که برشمردم- در ذات خود ادبیاتی شورشی و عصیانگر است. هرچند که هنوز به آن اندازه جسور نشده تا همه ابعاد مسائل زنانه را مطرح کند. مسائلی مثل نقش دین اسلام در سرکوب تاریحی زن ایرانی، سکس و سقط جنین. البته واقعیت این است که در جوامع اسلامی، زن نمی‌تواند از نظر حقوقی و شرعی تمامیت خود را به نمایش بگذارد یا دست‌کم تمامیت خود را مطرح کند، زیرا سرکوب می‌شود؛ به وسیله مردان، زنان سنتی و حاکمیت اسلامی که خود را نماینده خدا بر زمین می‌داند. زن نویسنده ایرانی، امروز بر این نکته‌ها واقف و آگاه است اما نمی‌تواند دم بزند زیرا سرکوب، دستگیر و زندانی می‌شود.