اکبر گنجی – دو سال از حصر زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی گذشت. رژیمی که آنان را در خانه زندانی کرده، ادعاهایی در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دارد.
نتایج مورد ادعای جمهوری اسلامی در انتخابات دوره دهم چنین بود:
محمود احمدی نژاد ۲۴۵۲۷۵۱۶ رأی
میر حسین موسوی ۱۳۲۱۶۴۱۱ رأی
محسن رضایی ۶۷۸۲۴۰ رأی
مهدی کروبی ۳۳۳۶۳۵ رأی
پس از اعلام نتایج انتخابات و اعتراض موسوی و کروبی به نتایج اعلام شده و متقلبانه خواندن انتخابات، تظاهرات اعتراضی در کلان شهرها و به خصوص تهران برپا شد. تظاهراتی که با شعار “رأی من کجاست” آغاز شد و با طرح شعارهای رادیکال ادامه یافت.
رژیم در واکنشی تند به این تظاهرات، به سرکوب مردم پرداخت و پس از گذشت ۸ ماه خیابانها را از معترضان خالی کرد. این سرکوب از جمله شامل بازداشت،شکنجه، تیراندازی و کشتن دهها نفر شد. آخرین اقدام رژیم در آن زمان، برگزاری تجمع ۹ دی ۱۳۸۸ بود که از آن تحت عنوان “حماسه ی ۹ دی” یاد میکنند.
اما اعتراض سیاسی به گونههای مختلف ادامه یافت و موسوی و کروبی همچنان میتاختند. حرکت اعتراضی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ واکنش تند زمامداران رژیم را به دنبال داشت. آیتالله جنتی در نمازجمعه ۲۹/۱۱/۸۹ گفت: “کاری که قوه قضاییه میتواند انجام دهد و من فکر میکنم که در اندیشه است که انجام بدهد، این است که ارتباط اینها را به کلی از مردم قطع کند. در خانه آنها باید بسته شود، رفت و آمدهایشان محدود شود، نتوانند پیام بدهند و پیام بگیرند و تلفن و اینترنت آنها باید قطع شود و در خانه خود باید زندانی شوند”.
چند روز بعد موسوی و کروبی به همراه همسران خود در خانههایشان زندانی شدند. ماه ها گذشت و رژیم مدعی شد که فتنه را خفه کرده است. سرکوبگران حال سرشار از پیروزی میگفتند:
دلیل موجه حصر موسوی و کروبی پایگاه اجتماعی این دو است. رژیم تندترین و رادیکالترین سخنان را “تحمل” میکند، اما “حرکتهای جمعی” را مطلقا تحمل نمیکند. هرگونه حرکت سازمانیابی پیشاپیش سرکوب میشود، اما “فرد تنها” میتواند “حرف” بزند. چرا که حرف و سخن قدرت معینی دارد. کلام باید بتواند به عمل تبدیل شود.
الف- موسوی و کروبی آن ۱۳ میلیون رأی دهنده و معترضان را فریب داده بودند. پس از روشنگریهای رهبری و افشای ماهیت سران فتنه و حرکت ضد دینیشان، آن ۱۳ میلیون رأی دهنده به کلی آب رفت و دیگر آنان مدافعی ندارند تا به دفاع از آنها بر خیزد.
ب- موسوی و کروبی پس از دو سال حصر، به هیچ وجه از مواضع خود عدول نکرده و حاضر به توبه و ندامت نیستند.
پرسش این بود و هست: چرا افرادی را که هیچ خطری برای نظام به شمار نمی روند، همچنان در منزلشان زندانی کردهاید؟ اگر پاسخ این است که آنان مرتکب جرم یا جرایمی شدهاند، چرا آنان را در دادگاه محاکمه نمیکنید؟
اما پاسخ این بوده که محاکمه آنان به مصلحت نیست. آزادی آنان نیز به مصلحت نیست.
از همین پاسخ میتوان به کاذب بودن مدعای آب رفتن طرفداران پی برد. مسأله این است: موسوی و کروبی همچنان دارای پایگاه اجتماعیاند و میتوانند افراد را به حرکت در آورند.
اگر موسوی و کروبی فاقد پایگاه اجتماعی بودند، آیتالله خامنه ای اجازه میداد تا در حصر نامزد انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ شوند. موسوی یا کروبی در حصر تمام عیار هم برنده انتخابات خواهتد بود.
دلیل موجه حصر، پایگاه اجتماعی این دو است، وگرنه اینک در داخل ایران برخی افراد شجاع تندترین سخنان را علیه آیتالله خامنه ای ایراد میکنند، رژیم هم نمیکوشد آنان را به هر قیمت ساکت کند؛ نه از آن رو که هزینه خاموش کردن آنان از فایدهاش برای حکومت بیشتر است و توانایی بسیج اجتماعی این
انسانهای شجاع نیز چنان نیست که حساب هزینه و فایده رژیم را به شکل اساسی تغییر دهد.
رژیم تندترین و رادیکالترین سخنان را “تحمل” میکند، اما “حرکتهای جمعی” را مطلقا تحمل نمیکند. هرگونه حرکت سازمانیابی پیشاپیش سرکوب میشود، اما “فرد تنها” میتواند “حرف” بزند. چرا که حرف و سخن قدرت معینی دارد. کلام باید بتواند به عمل تبدیل شود.
ده ها تلویزیون و رادیوی فارسی زبان شبانه روز در حال اطلاع رسانی و ایراد رادیکالترین سخنان علیه جمهوری اسلامی هستند. هر فساد و جنایتی را به اطلاع مردم میرسانند، مردم را به سرنگونی رژیم فرا میخوانند، از تحریمهای اقتصادی فلج کننده دفاع میکنند، حتی برخی از افراد و گروهها، از تهاجم نظامی به ایران و وضع “منطقه پرواز ممنوع” در استانهایی از ایران سخن گفتهاند.
بزرگترین سرمایهای که موسوی و کروبی دارند، اعتماد بخش قابل توجهی از مردم ایران به صداقت آنان است. این سرمایه بالقوه قدرت تبدیل شدن به شبکههای اجتماعی بالفعل را دارد و حکومت بیش از هر چیز از بروز و ظهور همبستگی اجتماعی در میان مردم بیم دارد.
برخی دیگر از ضرورت تجزیه ایران دفاع کرده و میکنند. همه این سخنان از طریق همین رسانهها به گوش مردم ایران میرسد. اما فاقد قدرت بسیج کنندهاند و البته این نشانه هشیاری مردم ایران نیز هست که نمیخواهند کشورشان به سرنوشت سوریه گرفتار شود.
آری، موسوی و کروبی، با دیگران تفاوت دارند. آن دو طی فرایندی اجتماعی دارای قدرت شدند. معنا و قدرت ساخته میشوند. آنان دارای ذاتی متفاوت از دیگران نیستند، آنان تغییر کردند، بر سر مواضع اصولی خود ایستادند، و هیچ فشاری موجب عقب نشینی شان نشد. شجاعت عنصر مهمی در قلمرو سیاسی است.
شجاعت شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. عناصر دیگری هم باید بر این متغیر افزوده شوند تا فرد قدرتمند شود. یعنی از قدرت بسیج اجتماعی برخوردار شود. مهمترین این عناصر اعتماد است. موسوی و کروبی بزرگترین سرمایهای که دارند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم ایران به صداقت آنان است. اعتماد هم اساس سرمایه اجتماعی و پیوندهای ماندگار در میان مردم است.
اعتماد و پیوندهای ماندگار خمیرمایه شبکه های همبستگی و عمل سیاسی و فعالیت اجتماعی هستند. این سرمایه بالقوه موسوی و کروبی است که قدرت تبدیل شدن به شبکههای اجتماعی بالفعل را دارد و حکومت بیش از هر چیز از بروز و ظهور همبستگی اجتماعی در میان مردم بیم دارد.
حکومت همچنین به خوبی از میزان اعتماد مردم به روسای قوای فعلی و دستگاه های فاقد استقلال آنان آگاه است. موازنه قوا در این عرصه به نفع موسوی و کروبی و دوستداران تحول دموکراتیک، عدالت و آن نظام سیاسی است که کرامت انسانهای واقعی را ارج مینهد.
مهمترین سرمایه جنبشهای سرکوب شده احساس پیروزی اخلاقی در میان هواداران آنهاست. حکومت ممکن است یک نبرد را در جنگی طولانی یا به قول خودش در نهم دی، برده باشد اما در جنگ اخلاقی و پیکار دراز مدت برای حفظ اعتماد مردم و مشروعیت قدرت خود شکست خورده است.
هر چه حصر موسوی و کروبی طولانی تر شود حکومت اعتماد مردم را بیشتر از دست خواهد داد و کفه ترازوی ضرر حکومت سنگین تر خواهد شد. چرا که ادامه این حصر نشانه فقدان اعتماد به نفس حکومت و ترس آن از مردم است و مردم هم این را میفهمند.
آیتالله خامنهای میتواند چنین بیندیشد که موسوی و کروبی اگر “فرصت” بیابند قادر به بسیج نیرو هستند، پس این فرصت را باید از آنان گرفت. اما نمیتواند از تبعات این تصمیم بگریزد که با این نوع محاسبه سیاسی، در واقع به اپوزیسیون مدافع حمله نظامی و تجزیه ایران “فرصت” میدهد و ترجیح سیاسی خود را برملا میکند.
جمهوری اسلامی فاقد هرگونه توجیه اخلاقی یا حقوقی برای در حصر نگاه داشتن آنان است. اما این حصر از نظر دوام روشهای استبدادی، دارای “دلیل موجه” است. حصر موسوی و کروبی موجه است، برای این که دارای پایگاه اجتماعی و قدرت بسیج اجتماعیاند.
اما آیا آیتالله خامنهای حتما باید از ظرفیت بسیج اجتماعی مخالفانی بترسد که به دنبال جنگ داخلی و تشدید تحریمهای فلج کننده نیستند، نمیخواهند قدرت ایران به عنوان کشور تقلیل یابد، به دنبال “منطقه پرواز ممنوع” و تجزیه و کشتار و آوارگی گسترده مردم ایران و رسیدن به قدرت به هر قیمت نیستند؟
ادامه این حصر غیرعادلانه نشان خواهد داد که آیتالله خامنهای کدام نوع اپوزیسیون و کدام مسیر تحول سیاسی را برای ایران ترجیح می دهد.
مخالفان حکومت و آیتالله خامنهای از قضای روزگار بر سر دوراهی یک انتخاب قرار گرفتهاند: سوریه و لیبی و عراق از یک سو و گذر به نظامی دمکراتیکتر از نوع آفریقای جنوبی و شیلی از سوی دیگر.
سیاست آمریکا مدیریت منازعات منطقه از همان نوعی است که در دو سال گذشته در سوریه شاهد بودهایم. آمریکا در حال حاضر دیگر مثل گذشته قادر به لشگرکشی و ایفای نقش فصلالخطاب در مناقشات منطقهای نیست و ملاحظههای نهاییاش تا این لحظه این است که نتیجه این منازعات برتری کیفی اسرائیل را در موازنه قوای منطقهای تغییر ندهد و گروههای افراطی به سلاحهای پیشرفته یا تسلیحات کشتار جمعی دست پیدا نکنند.
همه چیز دیگر در وضعیتی سیال و مبهم قرار دارد. قدرتهای سلفیپرور منطقه (عربستان سعودی، قطر، و…) هم به دنبال بسط نفوذ خود و دور کردن بحران و اعتراض سیاسی از درون مرزهای خود و تلاش برای حذف متحدان ایران از صفحه سیاسی منطقه به قیمت تحمیل جنگ داخلیاند.
آیا کاهش مستمر سرمایه مشروعیت سیاسی نظامی که درگیر بحرانهای جدی داخلی و خارجی و مذاکرات حساس سیاسی بر سر برنامه هستهای است موضع آیتالله خامنهای و نظام سیاسی کنونی را در این نوع مذاکرات و در توازن قوای منطقهای که در حال دگرگونی اساسی به ضرر ایران است، تقویت خواهد کرد؟
آیتالله خامنهای میتواند چنین بیندیشد که موسوی و کروبی اگر “فرصت” بیابند قادر به بسیج نیرو هستند، پس این فرصت را باید از آنان گرفت. اما نمیتواند از تبعات این تصمیم بگریزد که با این نوع محاسبه سیاسی در واقع به اپوزیسیون مدافع حمله نظامی و تجزیه ایران “فرصت” میدهد و ترجیح سیاسی خود را برملا میکند. مردم ایران هم میفهمند که کیست که اپوزیسیون مرجح خود را تعیین میکند.
اقای گنجی محترم رجوی هم طبق استدلال شما دارای پایگاه مردمی بود و رضا پهلوی هم میتواند برای خودش پایگاهی ایجاد کند،ولی اینان چون برنامه ی سیاسی درستی ندارند و خود نیز دیکتاتور می باشند،لذاقادر نیستند که روشنفکران و مخصوصأ نیروهای دمکرات را با خود همراه کنند.
جناب عالی اگر مدافع دمکراسی هستید،نمی توانید با سیای کاری از موسوی ،کروبی،رضا پهلوی ،رجوی و دیگر جاده صاف کن های امپریالیزم و استعمار حمایت کنید.این عجوبه هایی را که من و شما می شناسیم،هیچ یک قلبأ مدافع دمکراسی نیستند و خود شما هم قاطعانه به دمکراسی آری نگفته اید.بداند که روشنفکران و مدافعان مردم سالاری نسبت به این نقطه تاریک در ذهن شما کاملأ مطلع هستند.
می فرمایید موسوی و کروبی پایگاه مردمی دارند.لطفأ بفرمایید که از کدام مردم سخن می گویید؟مردمی که با نظام مشکل عقیدتی و سیاسی دارند و یا مردم غیر سیاسی که به علل گوناگون در جامعه (وجود بی عدالتی اقتصادی،پارتی بازی،دزدی از بیت المال و نداشتن کار و تفریح و آزادیهای فردی) جانشان به لب رسیده است؟
اگر منظورتان مردم سیاسی و دگر اندیش و نخبگان و سرمایه داران مخالف نظام است،باید عرض کنم که جمله این افراد نه به موسوی و نه به کروبی و نه به رئیس آنان،رفسنجانی احترام سیاسی می گذارند.
اگر منظور مردم غیر سیاسی است،باز هم خدمتتان عرض میکنم که آنان عضو حزب باد هستند و اگر آقای خامنه ای در مدیریت خود تغییر چشم گیری بدهند،همین مردم مورد نظر شما مطیع فرمان ایشان خواهند شد.برای اثبات گفته ام نظر شما را به رأی مردم به احمدی نژاد در سال ٨٤ جلب میکنم.
اینکه شما را به سیاسی کاری متهم کرده ام هم علت دارد.جناب عالی میدانید که حمایت مردم از موسوی و کروبی پس از انتخابات ٨٨ سه علت اصلی داشت:اول نارضایتی اکثر مردم از نظام.دوم اتحاد سیاسیون چپ ، مجاهد،سلطنت طلب،جمهوری خواه ،ملّیون و افراد تحصیلکرده مذهبی و غیر مذهبی ،کارمندان ،کسبه و تولید کنندگان و با هدف تغییر نظام ،البته بدون داشن یک برنامه سیاسی درست.سوم حمایت رسانه ای،مالی و فکری استکبار ، استعمار ، صهیونیزم و سلفی-وحابی پان عربیسم ملخ خور به سرکردگی امپریالیزم آمریکا
هموطن اگر سیاسیون ما دمکراسی را احترام می کردند،بجای مرگ بر دیکتاتو ،مرگ بر خامنه ای و توهین به عقاید مذهبی مردم ،شعار برقرار باد مردم سالاری را سر میدادند و به روش متمدنانه به راهپیمایی و تجمع و تحصن اقدام کرده و مسیر مبارزه و اهداف واقعی خود را روشن می نمودند،اگر چپ روی نمی کردند ،مطمعنأ امروز چنین وضعی را نداشتم.
متاسفانه هموطنان سیاسی ما به همان سبک انقلاب ٥٧ ولی این بار با اتکا به اجنبی،مایل بودند انقلابی رنگین( آمریکایی-صهیونیستی) را به ثمر برسانند و بعد از رنگونی نظام مجدأ بر سر خود خاک ریخته و بگویند که عجب گوهی خوردیم.
اقای گنجی ! تنها راه رهایی مردم ایرن از شر استبداد،استکبار و استعمار، قبول اصول و قوائد مردم سالاری است.در غیر این صورت چیزی جز فاجعه،دربدری و مرگ تدریجی در پیش نخواهیم داشت.موفق باشید
کاربر مهمان / 21 February 2013
آ قای گنجی آ یادر عراق ولیبی وسوریه مثل شما گنجی ای وجود نداشت ؟ آ یا بشار اسد وقذافی وصدام حرف آ ن گنجی را شنیدند ؟ امید وارم برای حرف های شما گوش شنوا پیدا شود
کاربر مهمان حامد / 22 February 2013
برادر گنجي ، خود کرده را تدبيرنيست . وقتيکه دست و پای جوانان را ميشکستند و تجاوز ميگردند و جسد تيرباران شده را گروهی با بولدوزر شبانه خاک ميکردند، بايد بفکر اين روز های بن بست و سقوط قريب الوقوع فکر ميکردند.
با زور نميتوان حکومت کرد…..
کاربر مهمان / 22 February 2013
تصمیم گرفته بودم که دیگر ننویسم . اما چند مطلب پیش آمد که دیدم بد نیست اتمام حجتی کرده باشم .
بعد از سخنان ایت الله خامنه ای در رد مذاکره ( نه حتا رد رابطه با امریکا ) و بی نتیجه دانستن ان پیش از شروع (حتا با وجود اینکه گفت رژیم او دو سه بار با آمریکایی مذاکره کرده ! ) انتظار داشتم که چپ ها ( اعم از سکولار ها ، مارکسیست های روسی ، ملی مضحکی ها ، مستقلینی که فعلا از کون مارکسیست های روسی میخورند به هر دلیل ، براندازان ، مدعیان ملی ها و لیبرال های مذهبی و ملی مذهبی های غیر مارکسیست روسی و خاتمی ها و کروبی ها و نوری ها ) حد اقل برای ظاهر هم که شده به ایت الله بگویند این سیاست که اتخاذ فرموده اید در زبان عرف سیاست بین المللی اسمش جنگ طلبی و ماجرا جویی است و عاقبتش را هم صدام و قذافی و اسد و کره شمالی و علی عبد اله صالح قبلا امتحان کرده اند .
تنها کسی که این کار را کرد اگر چه خیلی دیر ، عالیجناب گنجی بود که حالا معلوم نیست در کدام خط است و خودش هم نمیداند چه میگوید ، در میان این ضد و نقیض ها که در رادیو زمانه ( ضد امریکا مینویسد ) و در جای دیگر طرفدار اصلاح طلبان و سبزها ست و در جای دیگر به نفع مذاکره مینویسد .
اما تمام توپ خانه چپ روی احمدی نژاد که ٣ ماه دیگر رفتنی است زوم کرده و بی امان می با رد . البته برای پنهان کردن کون گهی برانداز نمای خودشان . در حالیکه همه میدانند که خامنه ای به هر قیمتی که شده او را که پشتیبانی مردمی جنبش سبزی ها را هم ندارد خلع خواهد نمود و حتا از بازگشت مشایی به ریاست جمهوری هم جلوگیری خواهد کرد . و تنها چیزی که مساله کنونی کشور ما نیست احمدی نژاد است .او در آنزمان که مثل شما به اسرائیل و امریکا فحش میداد مشکل حیثتی برای کشور ما بود . اما اکنون خودش هم میداند که تمام شده .
راز این معما را بنده قبلا روشن کرده ام و دوباره یاد آوری میکنم که مارکسیست های روسی دوباره مثل زمان سرکوب جنبش سبز (که از کنترل آنها و موسوی – نبوی خارج شده بود و ضد روسیه و چین و علیه سیاست نا بود کردن کشور به پای منافع تروریست های عرب بود ) به کمک ایت الله آمدند . مثل همان زمان که زر افشان و رئیس دانا و خویی و اخبار روز و …. گفتند جنبش سبز سوار امواج رسانه ای غرب است و از ج ا خواستند که چند امتیاز بدهد تا آنها از رسانه های تحت کنترل مارکسیست های روسی بخواهند که عقب بکشند وعقب کشیدند و جنبش سبز را به فنا دادند .
جنگ های زرگری راه انداختند با شعا رهای تند توخالی “سرنگونی ” که مردم را از رهبری جنبش سبز جدا کرد و نسبت به آنها بی اعتماد نمود . رهبری جنبش سبز دو پاره بود و یک لنگش در دست موسوی – بهزاد نبوی به سمت رژیم ایت الله خمینی ( عصر طلایی ) میرفت و لنگ دیگرش را مردم و روزنامه نگاران شجاعی مثل زید آبادی در کنار افشاگری های شجانه و شعارهای مترقیانه به روز شده که کروبی میداد و حامیان او دفتر تحکیم ، دانشجویان مبارزی چون توکلی و عماد به آور و زنانی چون نرگس محمدی و بهاره هدایت و سا را توسلی و هاله سحابی و هنگامه شهیدی و شیرین عبادی و سیاستمداران لیبرال مذهبی و ملی مذهبی واقعی مثل بنی صدر و یزدی و امیر انتظام ، و حاج سید جوادی و سحابی و هدی صابر با همراهی میانه روهایی چون خاتمی و نوری در حکومت میکشیدند .
حالا سوال من از اینها این است که چی شد شعا ر سرنگونی ؟ چی شد درخواست های مصرانه از موسوی و کروبی برای اعتراف به جنایات ٦٧ ( ٥٧ تا ٦٠ را که بی خیال شدید چون اصلا نمیتوانستید نقش ما رکسیست ها را در ان ندیده بگیرید )؟ چرا از ایت الله خامنه ای آنرا نمیخواهید ؟
چطور حالا عقب نشسته اید به مرز ایت الله خامنه ای ؟
چطور موسوی – کروبی بد بودند ؟ اما ایت الله خامنه ای خوب است ؟ نباید به مشارکت در کشتار ها اعتراف کند ؟ او که رژیم ج ا نیست ؟ هست ؟
او که رژیم فقاهت نیست ؟ هست ؟ او که در آوردن ایت الله خمینی و سرنگونی شاه نبوده ؟ او که در تثبیت این رژیم نقشی نداشته ؟ داشته ؟
فقط خاتمی است که بد است ؟ از او بدتر موسوی – کروبی هستند ؟ از آنها بدتر بنی صدر و ابراهیم یزدی و امیر انتظام هستند ؟ از آنها بدتر سنجابی و فروهرها هستند ؟ نیستند ؟
یک سوال خصوصی از شما ها دارم ؟
آیا مادر قحبه تر از شما چپ های روسی در جهان یافت میشود ؟
آنهمه شعار سرنگونی دادید و سکولاریسم ! حالا حامی آ یت الله خامنه ای شدید ؟
حالا خودنویس هوادار پور محمدی است ( قتل های زنجیره ای ) و از قول او می نو یسد که مملکت را دروغ و فریب گرفته !!!! آیا از خودنویسی ها مادر قحبه تر در میان چپ های روسی مادر قحبه ای هست ؟
همه توطیه و سناریوی روسی سازی از آنجا آغاز شد که خبری دادند از روزنامه ای که ایت الله خامنه ای با کشتار چپها ( دقت کند چپها ) مخالف بوده !
بعد به ایت الله از زبان ملی مذهبی ها !!! نامه نوشتند که حالا صلاح نیست با امریکا مذاکره کنید ! صبر کنید تا انتخابات ج ا ! مادر قحبگی ان جاسوس توده ای ( به گفته بشیر تاش در گویا نیوز ) را ببین که چطور سالوس بازی در می آورد ! میگوید باید انتخابات سالم ! برگزار شود ( لابد از نوع رفسناجنی ) و رئیس جمهور قدرتمند ! برود با امریکا قدرتمندانه !!! مذاکره کند . انگار کسی در غرب به این انتخابات مارکسیستی که همیشه از ان فیدل کاسترو و بعد برادرش ، حافظ اسد و پسرش ، قذافی و پسرش ، ….. بیرون می آ یند اهمیتی میدهد .
همینجا میخواهم به بهنود که خودش را به مارکسیست های کودتاچی بی بی سی فارسی فروخته بگویم ناامیدم کردی خان دایی ! از تو بعید نبود که از مزدوری مثل نراقی دفاع کنی یا از عنصر بی خاصیتی مثل حسن حبیبی . اما اینکه در توجیه دیکتاتوری مادر قحبه هایی مثل اسد و وکاسترو و صدام و قذافی آنطور موزیانه هند را بگذاری پا ی حکومت های خانوا دگی !!!! خلط مبحثی است ان چنان آشکار که فقط از یک مارکسیست روسی ابله بر می اید . دوست عزیز یعنی دو کلمه در این بی بی سی کودتا زده نوشتن انقدر مهم است که تو قلمت را به سطح فواد تابان و قراگزلو و علامه زاده و دیگر مزدوران ما رکسیست روسی فرو میکاهی ؟
آیا ایندیرا گاندی ، راجیو گاندی ، سونیا گاندی مثل فیدل کاسترو و برادرش به قدرت رسیدند و آنجا ماندند و یک جلاد مثل چه گوارا را گذاشتند تا ٥٠٠ نفر را بدون دادگاه بکشد و بعد میلشیا و گارد انقلاب راه انداختند که به مادرانی که فرزندانشان زندانی هستند حمله کنند تا تظاهرات نکنند و آنها را دشمن و جاسوس نامیدند و هر صدای مخالفی را خفه کردند و راه را بر انتخاب شدن مخالف بستند و انتخابات تقلبی برگزار کردند و ٥٠ سال کشور را در چنگال بی صلاحیت و خیانت کار خود نگه داشتند ، انحصاری و مطلقه مدام العمر ؟ و از ان یک غارنشین ساختند که بعد ها یک میلیون نفر را بیکار کردند با آنهمه کمک میلیاردی که از چک اسلواکی و حالا از چاوز طهماسبی نژاد میگیرند ! انهم کسانی که دائم دم از سود جویی سرمایه داران میزنند !
آیا در هند گاندی ها روزنامه نگران مخالف زندان هستند ؟ حزب مخالفی وجود ندارد ؟ آزادی بیان برای مخالفین نیست ؟ همه چیز تحت اقتدار مطلقه فیدل کاسترو است ؟ که ٥٠ سال طول بکشد تا برادرش بیاید و بگوید ما اشتباه کردیم و در مورد امپریالیسم و هم جنس گراها و مالکیت خصوصی اشتباهات مهلکی کردیم ؟ آیا ان روزنامه نگاری که ١١ سال زندان گرفته در کوبا به صرف مخالفت با کاسترو ! در هند هم همین طور است ؟ آیا در هند اگر کسی بخواهد به خانه خواهر یا مادر یا پدرش برود و با آ نها زندگی کند باید مثل کوبا در یک پروسه سه ساله که توسط بسیج محل و حزب کمونیست و …. بر رسی میشود درگیر شود ؟ از کشور نتواند خارج شود ؟ در داخل به اینترنت و ماهواره دسترسی نداشته باشد ؟
اینکه شما ها اطلاعات مغشوش و دست کاری شده به مردم ایران میدهید و مغلطه های مارکسیستی روسی میکنید آیا اسمش جز خیانت چیز دیگری هست ؟
آیا این پنهان کاری نسبت به واقعیت مارکسیسم و چپ و روسیه و کوبا و چاوز و فعالیت های خائنانه کارگزاران و جاسوسان روسیه د ر ایران زیر عنوان سکولاریسم و چپ گرایی ثمری جز بروز یک انقلاب کور دیگر مثل انقلاب ٥٧ خواهد داشت ؟
آیا ندیده گرفتن این فیل روسی در اتاق های فکر و سیاست و روشنفکری و روزنامه نگاری ایران و ایرانی ها عاقبتی جز حا کم شدن یک دیکتاتوری روس محور دیگر مثل بعثی ها و کاسترو و کم جنگ ایلها و تره کی ها خواهد دا شت ؟
چه گونه است که تو رفسناجنی را منتخب ملت ایران می دانی اما بنی صد را نه ؟ کدامیک آرای آزادنه تری پشت سر داشتند ؟ کدامیک علیه شکنجه ایستادند ؟
چه گونه است که تو از احمد زید آبادی شرف اهل قلم که روزنامه نگار هوا دار آزادی و دموکراسی است دفاع نمیکنی ؟ اما از نراقی جاسوس ساواک و ساواما دفاع میکنی ؟
مردم ایران و دولت های غربی باید بدانند که مشکل ماجراجویی اتمی در ایران نه زیر سر ایت الله خامنه ای ، نه احمدی نژاد ، نه هیچ مقام دیگر ج ا است .
خیره سری علیه جهان متمدن و آزاد . جیره خواری بی مزد، و خایه ما لی از روسیه ، نا بود کردن سرمایی های ملی در راه اعراب تروریست و نادان و ضدیت با اعرابی که سر انجام راه شرافتمندانه و آزاد زیستن را آموخته اند ( بدون چشم داشت به خارجی و بدون فرافکنی مصیبت ها ی خود ساخته به دیگران ) ، دشمن تراشی فرضی و تنش آفرینی به منظور پوشاندن بی عرضگی مدیران و رهبران کشور ، همه و همه از تاکتیک های مارکسیست های روسی است و با حمایت استراتژیکی روسیه در ایران پیاده میشود .
اینها در رادیوهای فارسی زبان خارجی و رسانه های فارسی زبان و انتشارات و کانون نویسندگان و هنرمندان و احزاب سیاسی و ملی مذهبی و در میان حامیان سلطنت ، … همه جا نفوز کرده اند و به سمپاشی و ترور شخصیت علیه هر کسی که روس محور نباشد مشغولند .
ببینید چطور ایت الله خامنه ای را ضد آمریکایی و مقدس کردند مثل ایت الله خمینی ! همه سرنگونی طلبان خفه شدند !
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !
اینها اولش که میترسیدند اسد سقوط کند و بعد ج ا برود ، دنبال شاهزاده رضا پهلوی بودند که او را ضد آمریکایی و مقدس کنند تا در رژیم بعدی زیر لباس سلطنت کرم روسی بکارند . اما اکنون که امریکا در کمک به سرنگونی اسد ( به دلیل اینکه جانشین مطلوبی برای او نیست – چون دیکتاتورهای روسی ریشه مخالفین را می خشکانند که جانشینی برای آنها نباشد ) دو دل است و روسیه هم مثل کفتار آنجا نیروی دریایی میفرستد تا بگوید مثلا ما نمیگذاریم جنایتکار سقط شود ، دلشان گرم شده دوباره میخواهند اسلام مارکسیستی روسی را احیا کنند . حالا نه تنها بازرگان و بنی صدر و امیر انتظام و یزدی و …. که حتا احمدی نژاد را هم آمریکایی میدانند و ایت الله و پور محمدی و حسینیان ، لاریجانی و … را انقلابی ضد امریکا !
کاربر مهمان This is the truth, You are bull shitti / 22 February 2013
ای اکبر گنجی. هنوز در فکر انتخابات ۱۳۸۸ هستی. اگر این مردم گفته استاد بنیصدر را شنیده بودند و آن انتخابات سال ۱۳۸۸ را تحریم کرده بودند هیچ یک از آن داستانها اتفاق نمیافتد. چرا فقط از موسوی و کروبی مینویسی. چرا نمینویسی که خامنهای چه قدر از اندیشه استاد واهمه دارد.
کاربر مهمان / 22 February 2013
من فکر نکنم موسوی و کروبی از شجاعت هنوز زیر فشار هستند . بلکه مدت هاست شاید 3 4 ماه بعد از آغاز حصر که عقب نشینی کرده اند و پیغام فرسادند که اشتباه کردیم و رژیم می خواهد فقط آن ها را شکنجه دهد .
خشایار / 22 February 2013
آقای گنجی! بنده از شما یک استدعای عاجزانه دارم. لطفا پیشوند آیت الله را از جلوی نام خامنه ای بردارید. این توهین به آن خدائی است که شما قبول دارید.آیا واقعا این دیکتاتور نادان آیت خدا بر روی زمین است؟ البته بنده فی نفسه با این گونه القاب مشکلی ندارم در صورتی که شخص به حق و طی گذراندن مدارج عنوان خودش را بدست آورده باشد.مانند آیت الله منتظری. ما و شما می دانیم که آش این آیت الله را رفسنجانی یک شبه بار گذاشت. بهانه هم نیاورید که در رسانه نمیشود این پیشوند را ننوشت. شما را رجوع میدهم به مقالات دکتر مجید مظفری که از جمله در همین سایت منتشر شده است و وی را تنها علی خامنه ای نامیده اند.
کاربر مهمان / 22 February 2013
سیاست به معنای عمل است . گرد آمدن مردمان آزاد برای گفتگو منطقی در باره اینده خوبش و شکل دادن به سازمان ها و گروه هایی برای پیگیری خواسته هایشان است !
از نطرات ذیل این نوشته مشخص می شود که ما فاقد چنین خصلت رها و منطقی در حد نرمال هستیم و نظراتمان تحت تاثیر مطامع مالی و فشار های ناخوداگاه روانی است! سخنان سیاسی باید از نگرش سیاسی ناشی شده و روشن و صریح گفته شود تا قابل بحث شوند
من فکر می کنم
1:گنجی در باره صداقت موسوی و کروبی درست می گوید و اینکه حکومت بدلیل باور بسیاری از مردم به همین صداقت و پایگاه مردمی انان از رهای شان از حبس وحشت دارد.
2: و با اتکا به این سخن ماکیاولی که صلاح صحیح سیاستمدارانه هنگامی که خطر جنگ داخلی یا تهاجم حارجی کشور را تهدید می کند دست کشیدن از دیدگاهای ارمانی و کاهش توقعات سیاسی وحتی سکوت سیاسی است با اینکه به پابه های باورهای اصلاح طلبان باور ندارم با اکبر گنجی هم عقیده ام که تنها راه سر به سلامت بردن مردمان این سرزمین در شرائط حاضر ایران اتکا به سپهر سیاسی اصلاح طلبی دینی است.
3:در ضمن از سایت وزین زمانه درخواست دارم تا با اتکا به سیاست”دروازه بانی خبر” از ارایه نظراتی که یدلیل فشار های روانی ناخوداگاه نویسنده حاوی فحاشی و توهین است جلوگیری کند. چرا که سپهر سیاسی محل عقده گشایی روانی نیست و انان که تحت فشار روانی هستند بهتر است ابتدا به روانپزشک مراجعه کنند تا از این فشار رها شوند سپس به سپهر سیاسی مردمان ازاد و گفتگو گر وارد شوند !
شاهد / 22 February 2013
سلام دوست گرامی
من قبلاً می نوشتم: آقای خمینی، آقای خامنه ای. برای این که:
اولاً: به معنای عام همه ی موجودات آیت الله هستند.
ثانیاً: به معنای خاص هیچ کس را آیت الله نمی دانم.
ثالثاً: در حوزه های علمیه، هرکس که پا به سن می گذارد، آیت الله می شود.
رابعاً: این نوعی خودخواهی و تکبر است که فرد خود را آیت الله یا آیت الله العظمی قلمداد کند.
بعد یکی از دوستان عزیزم به من تذکر داد، وقتی تو خمینی و خامنه ای و دیگر زمامداران جمهوری اسلامی را آیت الله نمی خوانی، یعنی این که آیت الله ها جنایت و خیانت و فساد نمی کنند. درحالی که آیت الله ها هستند که این کارها را انجام می دهند.
چون این تذکر را وارد به شمار آوردم، پس از آن بود که دوباره نوشتم: آیت الله خمینی، آیت الله خامنه ای، آیت الله جنتی، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله ….
آری آیت الله خامنه ای است که موسوی و کروبی و بقیه را زندانی کرده است. آیت الله تروریست هم داریم.
اکبر گنجی
اکبر گنجی / 22 February 2013
بنظر من رژیم جنایتکار و ضد مردمی ایران با یک جنگ زرگری برای خود اپوزیسیون داخلی درست کرده تا در موارد لازم ودر حالت طغیان مردم آنها را رو کرده و از سرنگونی خود جلوگیری کند. این فریبکاران مذبذب هاشمی رفسنجانی، خاتمی و دار و دسته خود فروخته آنها با مخالفتهای صوری و حتی مثلا زندان و غیره برای فریب مردم و حفظ نظام در مبادا هستند و به مراتب از آنانی که آشکارا برای نظام سینه چاک می دهند خطرناکترند. مردم اگر فریب این افراد خبیث ظاهرالصلاح را بخورند رهایی از این رژیم فرومایه امکانپذیر نخواهد بود.
اگر چه من با لحن عصبانی کار بر This is the truth, You are bull shitting موافق نیستم ولی فکر می کنم این قبیل افراد بجای تصمیم برای سکوت باید به هر طریق ممکن روشنگری نمایند تا مردم عادی مثل من در دام نیفتیم به خود آییم و یکبار برای همیشه خود و نسل خود را نجات دهیم.
کاربر مهمان / 22 February 2013
پایگاه مثلا اجتماعی افرادی مثل رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و تاجزاده و ….. و امثالهم پایگاه واقعی نیست و مردم از روی ناچاری و قحط الرجال رهبری برای رهایی از این رژیم آخوندی کثیف دیکتاتور هست از هر صدای مخالفی با علم به دروغ و فریب بودن استقبال می کنند و الا کیست که نداند اینها آب نمک خوابانده های خود رژیم برای فریب مردم و بقای خودشان هستند.
کاربر مهمان / 22 February 2013
مشکل بسیاری از ما نگاه از بالا به پایین است که حتی گریبان کامنت گذاران بی نام زمامه را هم میگیرد. کامنت گذار بی نامی که میگوید: تصمیم گرفته بودم که دیگر ننویسم . اما چند مطلب پیش آمد که دیدم بد نیست اتمام حجتی کرده باشم .!! فقط خامنه ای نیست که اتمام حجت میکند! هر کسی فکر میکند عقل کل است و همه ملت منتظر فرمایش ایشان. دوست گرامی میتوانی به جای اتمام حجت بگویی که نظر من این است. نظر هیچ کس با بیرون دادن رگهای گردن و استفاده از دشنام های رکیک مشروعیت بیشتری نمیابد.
کاربر مهمان / 22 February 2013
حضرت آيتالله خامنهای! شما هر روز غلط میکنيد، مجتبی واحدی
……. برخی آلودگی های شخصی ، موجب فراموشی بسياری از غلط هايی شده باشد که خامنه ای مسبب آنها بوده است. پس من تعدادی از آنها را يادآوری می کنم تا مشخص شود در سالهای اخير ، رکورددار اينگونه « غلط کردن»ها چه کسی بوده است؟
از نخستين سال رهبری خسارت بار خامنه ای شروع می کنم. در اوج قيام مردمی در رومانی ، با اصرار آقای خامنه ای ، چائوشسکو ديکتاتور آن کشور به ايران دعوت شد. او بلافاصله پس از بازگشت از ايران، توسط انقلابيون رومانيايی دستگير و اعدام شد. تعدادی از نمايندگان مجلس با احضار اکبر ولايتی وزير امور خارجه ، او را به خاطر ساماندهی اين سفر شماتت کردند . واکنشآقای خامنه ای به اين اعتراض، متهم کردن «پرسش کنندگان »
به عامليت اسرائيل بود . آيا اين اتهام ، در هيچ محکمه ای ثابت شده بود؟ از دهه هفتاد بگويم ؟ زمانی که مصلح بزرگ، مرحوم مهندس بازرگان نامه ای دلسوزانه نوشت و درمورد عاقبت مديريت غلط نظام به رهبر هشدار داد. خامنه ای در يک تريبون عمومی ، آن مرحوم را«خسر الدنيا و الاخره»ناميد . آيا کسی که خود ، هم دادگاه دنيايی تشکيل می دهد وهم محکمه اخروی و در آن ، مهندس بازرگان را محکوم می کند می تواند از احمدی نژاد يا هر فرد ديگری به خاطر اقدام مشابه ، انتقاد نمايد؟ آقای خامنه ای آيا روز هفتم فرودين ۱۳۷۱ ( تقريباً بيست و يک سال پيش) را به ياد می آورد؟ بله! اوج ماه عسل خامنه ای و رفسنجانی را می گويم. آن روز ، رهبر جمهوری اسلامی که خطبه های نماز جمعه تهران را ايراد می کرد ، نمايندگان چپ گرای مجلس سوم و رئيس آنها ـ مهدی کروبی ـ را فتنه گر ناميد چرا که با برخی سياست های مخرب اقتصادی در دولت رفسنجانی مخالفت کرده بودند. آيا فتنه گر بودن آن
افراد در محکمه ای ثابت شده بود؟
در دهه هشتاد هم از اين نوع « غلط» ها به وفور در سخنان و اقدامات رهبر وجود داشت که برای جلوگيری از تطويل از آنها می گذرم . اما در همين سالهای اخير ، اقای خامنه ای بزرگترين غلط را مرتکب شد.او بارها ـ آخرين بار در سخنرانی اخير ـ معترضان انتخاباتی را « فتنه گر»ناميد . اين اتهام در کدا م محکمه ثابت شده است؟ راستی مگر معترضان انتخاباتی چه می گفتند ؟ آنها به بی اخلاقی ها، دروغ گويی ها ، تضييع حقوق اساسی مردم و
زيرپا گذاشتن بسياری از ضوابط شرعی توسط احمدی نژاد اعتراض می کردند و از اينکه او با يک کودتای انتخاباتی بر سرنوشت کشور مسلط شده ، ابراز نگرانی nی نمودند . در واقع ، با گذشت سه سال و نيم از زندانی کردن دهها تن از معترضان ،نه تنها فتنه گر بودن آنها در محکمه ای ثابت نشده بلکه امروز مشخص شده که فتنه انگيز اصلی ، رهبر و رئيس جمهور دست ساز او بوده اند .
کروبی و موسوی در سه سال ونيم گذشته بارها خواستار محاکمه علنی خود شده اند اما خامنه ایِ زبون ، بدون آنکه جرئت اجرای خواسته ايشان را داشته باشد آنها را « سران فتنه»می نامد .
همين احمدی نژاد که امروز رهبر ، او را « بی اخلاق » ، « غير متشرع» و « بی توجه به حقوق اساسی مردم » می داند و از « غلط » او ابراز تأسف می کند همان کسی است که در جريان مناظرات انتخاباتی ، دهها تهمت اثبات نشده را عليه رقبای خويش مطرح نمود. اما چون آن تهمت افکنی ها موجب تسکين عقده
های رهبر می شد اقای خامنه ای به او تذکر نداد که « طرح اتهامات اثبات نشده ، خلاف شرع ، خلاف اخلاق و تضييع حقوق اساسی مردم است ». او نه تنها ازسوی رهبر توبيخ نشد بلکه افتخار دريافت اين« مدال » از «رهبر کينه جو» را پيدا کرد که «نظر من به ايشان نزديک تر است» !!.
نمونه های فوق نشان می دهد اگر آنچه احمدی نژاد اخيراً انجام داد « غلط » باشد رهبر جمهوری اسلامی هر روز در حال غلط کردن است!!!
کاربر مهمان / 23 February 2013
برخی دیگر از ضرورت تجزیه ایران دفاع کرده و میکنند. همه این سخنان از طریق همین رسانهها به گوش مردم ایران میرسد. اما فاقد قدرت بسیج کنندهاند و البته این نشانه هشیاری مردم ایران نیز هست که نمیخواهند کشورشان به سرنوشت سوریه گرفتار شود.
آقای گنجی اینقدر از سوریه ای شدن و تجزیه شدن مردم رانترسون که خدای نکرده فکر سرنگونی جمهوری! اسلامی را در سر نپرورانند.
ali / 23 February 2013