نعیمه دوستدار – مالک یک خانه مسکونی بودن در ایران، به معنی یک سرمایهگذاری پرسود است، چون همیشه این امکان وجود دارد که قیمت آن خانه رشد کند و در طول زمان، با اجاره دادن آن، درآمد قابل قبولی به دست بیاید.
به همین دلیل است که خیلی از ایرانیها تمایلی به فروختن خانه خود ندارند و ترجیح میدهند با اجاره دادن خانه، درآمد مطمئنی به دست بیاورند. صاحبخانه بودن شغلی است که در سالهای اخیر همزمان با افزایش قیمتها، بر درآمدش افزوده شده و از آن سو کسی که خانه ندارد، روز به روز فقیرتر میشود. کوچکترین تغییر در شرایط اقتصادی و سیاسی، بر قیمت مسکن در ایران اثر میگذارد و مستاجرها بیش از همه متضرر میشوند.
هفته گذشته، گروه اقتصادی خبرگزاری مهر گزارش داد که با وجود رکود نسبی در بخش خرید و فروش مسکن، اجاره بها با کاهش قیمت مواجه نشده است و مالکان حاضر به تعدیل قیمتها در این بخش نیستند.
بر اساس این گزارش، بازار مسکن در ایران از تابستان در رکود نسبی فرو رفته است، اما قیمتها به خصوص در بخش اجاره، نه تنها کاهشی نداشته است، بلکه مالکان در برخی از قراردادها پیشنهاد افزایش قیمت هم میدهند.
خبرنگار مهر نوشته است: “این موضوع به این معناست که مستاجرانی که در این موقع از سال باید قرارداد خود را تمدید کنند، با مالکانی مواجه شدهاند که بهانه گرانی برخی از کالاها، برای تمدید قرارداد ملکشان، رقمهای بالاتری را مطرح میکنند و حتی برخی از آنها که در سالهای گذشته اجاره را چندان افزایش نداده بودند، این بار یکباره قیمتها را افزایش دادهاند.“
البته مسئولان وزارت راه و شهرسازی معتقدند با افتتاح واحدهای مسکن مهر در اواخر امسال و سال آینده، بازار اجاره بها در تهران تا حدود زیادی کنترل میشود و سال ۹۲، تغییرات زیادی در بخش اجارهنشینی به همراه خواهد داشت. انتشار این اخبار اما تاثیر چندانی در وضعیت امروز مستاجران ایران ندارد.
قیمتهای سرسامآور
قیمت اجاره در تهران و بسیاری از شهرهای ایران، بر اساس منطقه، متراژ و امکانات ساختمان متنوع است. آپارتمانهایی وجود دارند که اجارهشان چند میلیون تومان است به اضافه مبلغ زیادی بابت رهن.
خیلی از ایرانیها تمایلی به فروختن خانه خود ندارند و ترجیح میدهند با اجاره دادن خانه، درآمد مطمئنی به دست بیاورند. صاحبخانه بودن شغلی است که در سالهای اخیر همزمان با افزایش قیمتها، بر درآمدش افزوده شده و از آن سو کسی که خانه ندارد، روز به روز فقیرتر میشود. کوچکترین تغییر در شرایط اقتصادی و سیاسی، بر قیمت مسکن در ایران اثر میگذارد و مستاجرها بیش از همه متضرر میشوند.
برای رهن کامل برخی خانهها در تهران رقمهای صد میلیونی هم پیشنهاد میشود، اما حالا دیگر حداقل قیمتها در تهران و شهرهای بزرگ، رقمهای کوچکی نیست. خبرنگار مهر از قیمت آپارتمانها در تهران، یک گزارش میدانی تهیه کرده است که عمدتاً درباره محلههای متوسط روبه پایین و متراژهای خیلی کم است و قیمت آپارتمانهای بزرگتر را که برای خانوادههای پرجمعیتتر مناسب هستند دربر نمیگیرد.
بر اساس این گزارش، یک واحد ۳۶ متری و یک خوابه در رسالت کرمان جنوبی، در طبقه دوم با آسانسور و انباری، ۲۸ میلیون تومان رهن کامل اجاره داده میشود و برای واحد دیگری به مساحت ۳۷ متر و یکخوابه در میدان شکوفه با عمر ۹ ساله، ۱۰ میلیون تومان رهن و ۳۰۰ هزار تومان اجاره، تعیین شده است. مالک آپارتمانی ۳۵ متری در ظفر هم برای ملک خود ۱۸ میلیون تومان رهن و ۵۰۰ هزار تومان اجاره تعیین کرده است و یک واحد ۳۸ متری در خیابان ایران، با انباری با ۱۵ میلیون تومان رهن و ۱۵۰ هزار تومان، اجاره داده میشود. برای یک آپارتمان ۴۰ متری در آزادی اول کارون که پارکینگ هم دارد، ۲۵ میلیون تومان رهن کامل تعیین شده است و همین متراژ در خیابان جیحون با ۱۰ میلیون تومان رهن و ۲۸۰ هزار تومان، اجاره داده میشود. یک سوئیت ۴۱ متری با پارکینگ در بزرگراه رسالت، ۲۵ میلیون تومان رهن داده میشود و برای واحد ۴۱ متری و نوساز با پارکینگ ۲۳ میلیون تومان رهن کامل تعیین شده است.
اجارهنشینی و سر خوردن در سراشیبی فقر
اجارهنشینی در ایران، این روزها مسیری بیبازگشت به سوی فقر است. بحران اقتصادی و بالا رفتن قیمت ارز و تحریمها، قیمت خانه را بالا برده است و به همین نسبت بیخانهها فقیرتر شدهاند.
ارزش پولی که به عنوان رهن به صاحبان املاک داده میشود روز به روز پایینتر میآید و کسانی که زمانی با سرمایههای ۱۰ و ۲۰میلیون تومانی خود میتوانستند خانهای مناسب اجاره کنند، حالا میبینند که ارزش پولشان پایین آمده و دیگر قادر نیستند با همان مبلغ خانهای با شرایط قبل اجاره کنند.
ارزش پولی که به عنوان رهن به صاحبان املاک داده میشود روز به روز پایینتر میآید و کسانی که زمانی با سرمایههای ۱۰ و ۲۰میلیون تومانی خود میتوانستند خانهای مناسب اجاره کنند، حالا میبینند که ارزش پولشان پایین آمده و دیگر قادر نیستند با همان مبلغ خانهای با شرایط قبل اجاره کنند.
محسن، ۴۵ ساله و ساکن تهران است. سه سال پیش، خانهای ۱۱۰ متری را با مبلغ ۲۰ میلیون تومان ودیعه و ۳۰۰هزارتومان اجاره در یکی از محلههای غرب تهران اجاره کرده بود. سال قبل مجبور شد ۱۰ میلیون تومان به پول پیش اضافه کند و ۱۵۰ هزار تومان به اجاره، اما امسال، دیگر نتوانسته قراردادش را تمدید کند. او به زمانه میگوید: ” صاحبخانه میخواهد برای همین خانه ۷۰۰هزار تومان اجاره بگیرد. در این مدت تنها ۱۵۰ هزار تومان به درآمد من اضافه شده و اگر قرار باشد ۷۰۰هزار تومان اجاره بدهم، باید گرسنگی بکشیم. تنها چارهمان این است که از این محله برویم یک جای پایینتر.”
او خودش وضعیت محلههایی را که تا به حال در آن زندگی کرده این طور توصیف میکند: “۱۵سال است ازدواج کردهام. اولین خانهام با همسرم را حوالی میدان ونک اجاره کردیم. کم کم مجبور شدیم بیاییم سمت غرب تهران. الان هم باید برویم به سمت مرکز و جنوب شهر.”
محسن هرگز به فکر خرید خانه هم نمیتواند باشد؛ تنها سرمایه او، همین پول پیش خانه بود که آن هم به مرور زمان از ارزشش کاسته شده است.
مهاجرت به شهرهای کوچکتر
روند فقیرتر شدن اجارهنشینها، به رفتن به مناطق پایینتر و ارزانتر ختم نمیشود. در این میانه کسانی هم بودهاند که مجبور شدهاند بار و بساطشان را ببندند و عطای زندگی در شهرهای بزرگ را به لقایش ببخشند.
از بین رفتن طبقه متوسط در ایران و تبدیل شدن آن به طبقه فقیر را این روزها میتوان با بررسی شاخص مسکن آنها به وضوح مشاهده کرد. بر این اساس، ایرانیانی که تا چندسال قبل خود را جزو افراد طبقه متوسط ارزیابی میکردند و امید داشتند زندگیشان رشد کند، حالا در روندی تدریجی اما نه چندان کند، ضعیفتر شدهاند.
در جستوجوی خانههای ارزانتر، حالا خیلیها تصمیم میگیرند به حاشیه شهرها بروند یا در شهرهای کوچکتر اقامت کنند. نمونهاش روزنامهنگاری که در گفت و گو با زمانه میگوید: “تا همین چندماه پیش مقاومت کردیم، اما امسال دیگر نتوانستم در تهران جایی را اجاره کنم. سه تا بچه دارم و اگر قرار بود از خانه ۹۰ متری برویم یک جای ۶۰ متری واقعا بچهها اذیت میشدند. این بود که رفتیم کرج. حالا هر روز دو سه ساعت در ترافیک میمانم، اما تنها توانستیم آنجا یک جای مناسب پیدا کنیم.” او مثالهایی هم از همکارانش دارد: “چندنفر از مجردها رفتند شهریار و فشم. من حتی کسی را میشناسم که خانوادهاش را برده شهرستان و خودش اینجا با کسی همخانه شده.”
او در صحبتهایش به اثر منفی این جابهجاییها در روح و روان خودش و خانوادهاش اشاره میکند: “این روند آدم را فرسوده میکند. من در تمام این سالها سخت کار کردهام، اما پیشرفت اقتصادی نداشتهام. خودم دارم پسرفتم را به چشم میبینم. همسر و بچههایم هم ضربه خوردهاند. بچهها مجبور شدهاند مدرسهشان را عوض کنند. خانه کوچکتر شده است و من هم از خانوادهام دورتر شدهام. در عمل آنها را نمیبینم. با اینکه بیشتر کار میکنم، اما حالا زندگیمان بدتر شده. این روی روحیه همه ما اثر گذاشته. چندوقت دیگر معلوم نیست که بتوانیم همین جا هم خانهای اجاره کنیم.”
از بین رفتن طبقه متوسط در ایران و تبدیل شدن آن به طبقه فقیر را این روزها میتوان با بررسی شاخص مسکن آنها به وضوح مشاهده کرد. بر این اساس، ایرانیانی که تا چندسال قبل خود را جزو افراد طبقه متوسط ارزیابی میکردند و امید داشتند زندگیشان رشد کند، حالا در روندی تدریجی اما نه چندان کند، ضعیفتر شدهاند. با این روند، برخی مانند ابراهیم که مجرد است و در تهران کار میکند، نگرانند وضع از این هم بدتر شود. ابراهیم سال قبل خانهای در یکی از محلههای قدیمی شمال تهران اجاره کرده بود، اما در ماههای آینده میخواهد به بومهن برود: “مجبورم بخشی از پول پیش خانه را صرف کاری ضروری کنم. با پول باقیمانده یک زیرپله هم نمیتوانم اجاره کنم. مشکلم این است که نمیدانم چطور باید هر روز برای کار به تهران بیایم. این وسط فقط مانده کارم را هم از دست بدهم. اینطوری دیگر کاملا فقیر خواهم شد.”
گزارش خیلی خوبی بود
کاربر مهمان / 23 November 2012
باید گفت دوباره زاغه نشینان به زاغه برگشتند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رضا / 23 November 2012
این گزارش شرح حال ما بود. همین اتفاق امسال برای ما افتاد.
نگین شمسایی / 25 November 2012
Trackbacks