کتاب زمانه – عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک، نوشته حسین مرتضائیان آبکنار که چاپ سومش را توقیف کردند، اکنون توسط نشر ناکجا منتشر شده است. در داستان آبکنار با سربازی به نام مرتضی هدایتی آشنا می‌شویم که فقط می‌خواهد زنده بماند و خود را به سلامت به منزل برساند، اما در آشفتگی روزهای پایانی جنگ، زندگی او هم مانند زندگی هزاران نفر دیگر از هم‌نسلانش به یک تصادف بند است.

کتاب برگزیده زمانه: عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک

سرنوشت سرباز وظیفه مرتضا هدایتی در راه‌آهن اندیمشک رقم می‌خورد. سال ۶۷ است، ساعت ۱۱؛ تا پذیرش قطعنامه و پایان جنگ راه درازی نیست. روایت آبکنار از جنگ روایت شکست است. ارتش ایران در حال هزیمت است. مرتضا هدایتی، قهرمان داستان پس از چهار ماه اضافه‌خدمت سرانجام ترخیص می‌شود. باید به اندیمشک برود که از آنجا خود را به تهران برساند. به این شکل در بی‌نظمی مطلق، حوادثی دردناک برای او اتفاق می‌افتد. 

حسین مرتضاییان آبکنار: شش سال است که کتابم توقیف شده.

«عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک» یک کابوس بلند است. از این روی حوادث و برخی چهره‌ها به‌طور اغراق‌آمیز وصف می‌شود. چهره‌ زخم‌خورده و خون‌چکان راننده‌ یک کامیون آسیب‌دیده‌ «آیفا» که مرتضا هدایتی را از خط به اندیمشک می‌برد در ذهن خواننده به یک کابوس تبدیل می‌شود. همه‌ چیز در این داستان آن‌قدر آشفته و خون‌آلود است که باورنکردنی به‌نظر می‌رسد. در این داستان هیچ چیز بی‌ارزش‌تر از جان انسان نیست.  «عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک»، داستانِ فروپاشی جهانی‌ست که در آن دیگر هیچ کس نمی‌تواند قهرمان باشد.

مصطفی انصافی در نقدی بر این کتاب می‌نویسد: «تصویر کردن عریان و بی‌پرده‌ خشونت جنگ، مهم‌ترین عامل باورپذیری این رمان است. آبکنار در «عقرب» به جای تمرکز بر شخصیت‌پردازی با ساختن و پرداختن موقعیت‌هایی ویژه در جنگ یک رمان مطلقاً ضد جنگ را پدید آورده که با مخاطب‌اش با صراحت راجع به جنگ حرف می‌زند.»

و منتقد دیگری، مرضیه حسینی می‌نویسد: «عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک روایتی است تصویری از جنگ و همه ‏آدم‌هایش؛ تصویری بدون تقدس‌گرایی‌های رایج و به دور از نگاه‌های ایدئولوژیک. در این کتاب ما با انسان‌های جان ‏بر کفی که به خاطر نوع خاصی از نگاه که طی سال‌های بعد از جنگ در جامعه ترویج یافته یا به تعبیر بهتر، القاء شده ‏روبه‌رو نیستیم. سلحشوران این نبرد، سربازهایی در انتظار برگه‌ ترخیص‌اند.» ‏

«عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک» نخستین بار در سال ۱۳۸۵ توسط نشر نی در ۸۵ صفحه منتشر شد. این رمان پس از آن‌که مهم‌ترین جوایز ادبی در سال ۱۳۸۶ را از آن خود کرد و در مدت کوتاهی در مقایسه با رمان‌های دیگر خوانندگان زیادی هم به‌دست آورد، ناگهان چاپ سومش که آماده پخش بود، توقیف شد و وزارت ارشاد مجوزش را لغو کرد.

رویدادهایی که در رمان «عقرب» از دریچه چشم سرباز وظیفه‌ مرتضی هدایتی روایت می‌شود، به نبردهای ارتش ایران در سال ۱۳۶۷ و به عملیات نظامی در فاو و جزیره مجنون و بمباران شیمایی مواضع و سنگرهای نظامیان ایرانی در سومار، دهلران، کرخه، چنانه، فکه و بستان توسط نیروهای نظامی عراق اشاره دارد. این نبرد که یکی از نبردهای خونین جنگ هشت ساله به‌شمار می‌آید، شکست نیروهای نظامی ایران در جبهه‌های جنوبی کشور را در پی داشت و سرانجام، زمینه‌ساز پذیرش قطعنامه آتش‌بس شد.

«عقرب» از اندک نمونه‌های ادبیات «کمپ»(Camp) در ایران است. در این کتاب همه چیز به یک بازی یا به یک نمایش دردناک از نابودی شباهت دارد. مثل این است که نویسنده می‌خواهد به ما بگوید حتی جنگ و نابودی هم شوخی رندانه زندگی با ماست.

در این کتاب همه چیز به یک بازی یا به یک نمایش دردناک از نابودی شباهت دارد.

حسین مرتضاییان آبکنار، نویسنده، فیلمنامه‌نویس، مدرس داستان‌نویسی در سال ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمده است. در زمان جنگ ایران و عراق بین سال‌های ۱۳۶۷-۱۳۶۵ به سربازی رفت و حضورش در جبهه‌های جنگ بر فضای داستان‌هایش تأثیر گذاشت.

از او دو مجموعه داستان «کنسرت تارهای ممنوعه» و «عطر فرانسوی» منتشر شده. «عقرب» جایزه گلشیری، جایزه مهرگان و جایزه بهترین رمان متفاوت سال را هم از آن خود کرده است.

در «کتاب زمانه» از حسین مرتضائیان آبکنار پرسیدیم که چرا تصمیم گرفت پس از توقیف «عقرب» در ایران این کتاب را در اینترنت منتشر کند. او در پاسخ گفت: «راستش مدتی منتظر ماندم تا شاید با تلاش‌های ناشر، کتابم رفع توقیف بشود، اما نشد. بعد دیدم که همین‌طور دارد زمان می‌گذرد؛ یک سال؛ دو سال؛ سه سال. الان شش سال است که کتابم توقیف شده. در این مدت هیچ‌کدام از کتاب‌هایم در هیچ کتابفروشی‌ای پیدا نمی‌شد. حس خوبی نبود. هر چند کتابم به شکل کپی و افست زیرزمینی و با قیمتِ بالا، در خیابان انقلاب فروخته می‌شود.

اول به فکر افتادم که کتابم را به یکی از ناشرهای خارج از کشور بسپارم تا چاپ کنند. احساس می‌کردم راه دیگری ندارم. تمامِ راه‌های نشر در داخل ایران بسته بود. تا اینکه از نشر الکترونیکیِ ناکجا با من تماس گرفتند. دیدم امکان خوبی است. هر سه کتابم را به آن‌ها سپردم و از نتیجه کار خیلی راضی‌ام. وقتی نسخه‌های الکترونیکی و چاپیِ کتاب‌هایم را دیدم، احساس کردم کتاب‌هایم دوبار زنده شدند.»

«عقرب» به زبان فرانسه ترجمه و منتشر شده و ترجمه فصل‌هایی از آن در نشریه «لتر بین‌المللی» که از نشریات معتبر ادبی در آلمان به شمار می‌آید نیز انتشار یافته است. حسین مرتضائیان آبکنار درباره چشم‌انداز انتشار عقرب به زبان آلمانی و دشواری‌های ترجمه این کتاب می‌گوید: «ناشر آلمانی که به گمانم ترجمه فرانسه “عقرب” را خوانده بود با من تماس گرفت و پیشنهادِ چاپ کتاب را داد که پذیرفتم. چند ماه بعد از نشریه لتر هم تماس گرفتند و گفتند که شماره تابستان چند صفحه ویژه ایران است و می‌خواستند تمامِ رمان عقرب را در مجله چاپ کنند؛ اما چون قرار بود کتاب از طریق ناشرِ دیگری چاپ شود، توافق کردیم که فقط هشت فصل از عقرب را در مجله لتر چاپ کنند.

با ‌شناختی که از فرهنگ و کشور آلمان دارم، به نظرم چاپ عقرب به زبانِ آلمانی اتفاق بزرگی است. قرار است “عقرب” را آقای کورت شارف که به فارسی مسلط‌اند به آلمانی ترجمه کنند. راستش چون می‌دانم ترجمه “عقرب” به زبان‌های دیگر کارِ دشواری است، به ناشر ایمیل زدم و گفتم هر قسمت از کتاب که برایشان گنگ و سخت بود حتماً با من در تماس باشند تا شاید با توضیحاتی که می‌دهم ترجمه دقیق‌تر و شفاف‌تر بشود. گویا قرار است ژانویۀ ۲۰۱۳ کتاب در آلمان منتشر شود.»

ادبیات معاصر ایران: این تونسی‌ها، مصطفی خلجی

«این تونسی‌ها» سفرنامه مصطفی خلجی، روزنامه‌نگار و نویسنده است که به‌تازگی توسط انتشارات «مردمک» در انگلستان منشتر شده.

این تونسی‌ها، مصطفی خلجی

سفرنامه‌نویسی در ادب کهن فارسی پیشینه‌ای دراز دارد. سفرنامه ناصر خسرو مهم‌ترین سفرنامه در تاریخ ادب فارسی‌ست. سفرنامه ناصرالدین شاه و سیاحتنامه ابراهیم بیک، گزارش‌های روزانه اعتمادالسلطنه و گزارش‌های سعیدی سیرجانی از مأمور خوفیه انگلیس از سفرنامه‌ها و سفرنامه‌های داستانی ماندگار در تاریخ ادبیات فارسی‌ست. مصطفی خلجی در «این تونسی‌ها» به این سنت تکیه داده و با نثری روان و پاکیزه به‌خوبی از عهده برآمده است.

«این تونسی‌ها» روایت زندگی روزانه نویسنده و همسرش در تونس، پیش از بهار عربی و در زمان حکومت بن‌علی‌ست. نویسنده به این تمهید، نه از منظر یک مسافر و یا یک رهگذر، بلکه از دریچه چشم یک روزنامه‌نگار علاقمند به فرهنگ و تاریخ و تحولات سیاسی شمال آفریقا گزارشی مستند از زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم در تونس در زمان حاکمیت بن‌علی و در سایه تحولات آزادیخواهانه تونسی‌ها به‌دست می‌دهد.

فصل‌های هفت‌گانه «این تونسی‌ها» شخصیت‌محور است، اما هفت شخصیت‌: «رشید»، «مادام»، «نوال»، «علی»، «سمیره»، «عمار» و «هلا» بهانه‌ای هستند برای ورود به ژرفای زندگی روزانه مردم در تونس.

اگر مهم‌ترین ویژگی یک سفرنامه را کشف لحظه‌هایی فرض کنیم که فقط یک بیگانه ممکن است آن‌ها را دریابد، باید گفت که مصطفی خلجی در این مهم بسیار موفق است. برای مثال او می‌نویسد: «کافه‌های تونس از همان کله سحر تا آخر شب، مملو از همین مردهای تونسی بود که کافه‌نشینی‌شان نه از سر تفنن، بلکه انگار از روی اجبار بود. گویی بیکاری و نداشتن شغل، آن‌ها را به کافه‌ها کشانده بود.» (این تونسی‌ها)

و در جای دیگری می‌نویسد: «رشید پژو ۲۰۶ داشت. اما آن را مثل حرم امام‌زاده‌ها پر کرده بود از تسبیح و آیه‌هایی به در و دیوارش چسبانده بود.» (همان)

در جای‌جای این کتاب می‌توان با نویسنده همراه شد و از دریچه چشم او سویه‌هایی از زندگی اجتماعی در تونس را که ممکن است فقط به چشم یک بیگانه کنجکاو بیاید، کشف کرد.

یکی دیگر از ویژگی‌های مهم این کتاب اطلاعات مفیدی‌ست که نویسنده از تاریخ و فرهنگ و ادبیات و جغرافیا و شهرها و نقاط دیدنی تونس و همچنین دسته‌بندی‌های سیاسی در این کشور در سایه بهار عربی به‌دست می‌دهد.

مصطفی خلجی: دوست داشتم خواننده را به دنیا و سرنوشت آدم‌های مختلفی که سر راهم قرار گرفتند جذب کنم.

هوشنگ گلشیری درباره زبان سفرنامه‌نویسی می‌گوید: «در نثر ناصر خسرو متن جمله‌ها مورد نظر نیست. مابه‌ازای بیرونی آن مطرح است. یعنی ناصر خسرو کاری روی زبان نمی‌کند و این ظاهراً در سفرنامه‌نویسی یک اصل است.» (واقعیت و خداگونگی انسان، فصل‌نامه ادبی «سنگ»، پاییز ۱۳۷۶)
مصطفی خلجی در «این تونسی‌ها» به این اصل مهم در سفرنامه‌نویسی وفادار است. زبان او ساده  اما دقیق و قائل به مقصود است.

مصطفی خلجی درباره انگیزه‌اش از انتشار یک سفرنامه داستانی درباره تونس به «کتاب زمانه» می‌گوید: «با توجه به اقبال بیشتر خوانندگان به آثار داستانی، به ویژه داستان‌های رئال، دوست داشتم با روایت ساده و واقعی از زندگی روزمره خودم در این سفر، خواننده را به دنیا و سرنوشت آدم‌های مختلفی که سر راهم قرار گرفتند جذب کنم؛ آدم‌هایی که معمولی بودند اما قصه اصلی زندگیشان، به مراتب طولانی‌تر و پیچیده‌تر از چیزی است که این کتاب، فرصت پرداخت آن را داد.»

گروه فرهنگ در رادیو زمانه درباره این کتاب با آقای مصطفی خلجی گفت‌و‌گویی انجام داده‌ که در فرصت مناسب در دفتر خاک منتشر خواهد شد.

«این تونسی‌ها» را انتشارات مردمک در لندن منتشر کرده است. (لینک)
 

ماهنامه‌ها و فصل‌نامه‌های فرهنگی و هنری: باران

شماره ۳۲ و ۳۳ فصلنامه فرهنگی، ادبی و سیاسی «باران»، ویژه بهار و تابستان ۱۳۹۱ در سوئد در ۳۰۰ صفحه منتشر شد. شماره جدید فصلنامه‌ باران، با یادداشتی از مسعود مافان درباره سانسور و بازگشت فضای سیاسی جامعه ایران به دهه ۶۰ آغاز شده است.

مسعود مافان می‌نویسد:

«به نظر می‌رسد که فضای سیاسی ایران، به سرعت به سوی دورانی باز می‌گردد که آن را دوران «طلایی امام»می‌خوانند. دهه ۶۰، دهه اوج فشار، اختناق و سرکوب آزادی‌های اجتماعی و فردی بود و در عین حال فشار اقتصادی بر شهروندان بیداد می‌کرد.»

سپس به پیامدهای سیاست بازگشت به دهه  ۶۰ می‌پردازد و گزارشی به‌دست می‌دهد از تهدید و ارعاب روزنامه‌نگاران و همچنین در محاق افتادن نشر چشمه و مشکلات ناشران مستقل در ایران.

در «حاشیه‌ای بر اصل»، دو از مقاله ناصر زراعتی، داستان‌نویس، منتقد و ناشر مقیم سوئد، درباره زنده‌یاد سیمین دانشور با عنوان «یادی از سیمین دانشور» و «جنازه دزدان فرهنگی» منتشر شده است.

در «نقـد… نظـر… مقاله» این شماره باران، چند مقاله منتشر شده‌اند تحت عناوین: نگاهی بر «فرجام تاریخ» در فلسفه‌ ایده‌آلیستی هگل (علی‌محمد اسکندری‌جو)، چهارنامه از خسرو گلسرخی (انوش صالحی)، نگاهی به رمان ملکوت بهرام صادقی (جواد پویان)، در نکوهش سینمای انطباق (هایده ترابی)، نگاهی به فیلم مستند سرزمین گمشده (اردشیر سراج)، آرش به چهار روایت (اسد سیف)، نگاهی به کتاب ریش‌نامه (س. سیفی)، سیر و سیاحتی با توشه شور و شوق در غزلیات حافظ (علی شاهنده)، برداشتی از مجموعه قصه‌ کوچه شامپیونه (بهروز شیدا)، نقد تاریخی بنیان‌های دیانت اسلام (محمدحسین صدیق یزدچی)، جامعه مدنی منبع سرمایه اجتماعی (احمد علوی)، در هفتاد سالگی اسفندیار منفردزاده (داریوش کارگر) و آشور بانی پال بابلا و تئا‌تر اهرمن (مسعود نجفی اردبیلی).

شماره ۳۲ و ۳۳ فصلنامه فرهنگی، ادبی و سیاسی «باران»، ویژه بهار و تابستان ۱۳۹۱

در فصل‌نامه باران از این شماره به بعد بخشی اضافه شده است به نام «طنز و گفت‌و‌گو». در این شماره این مطالب منتشر شده است: گزارش دیداری با ایرج پزشکزاد (سپیده زرین‌پناه)، دیدار با ایرج پزشکزاد (ناتالی لویسال)، تحلیل روان‌شناختی رمان دایی جان ناپلئون (فاریا برلاس)، نگاه لوموند دیپلماتیک به رمان دایی جان ناپلئون (ناتالی کاره)، گفت‌و‌گویی با هادی خرسندی (مسعود مافان)، طنزی چنین میانه‌ می‌دانم آرزوست (در نقد و بررسی آثار هادی خرسندی نوشته حمیدرضا رحیمی)، نگاهی به شعرِ هادی خرسندی (ابراهیم هرندی)، گفت‌و‌گویی با فریدون تنکابنی (اسد سیف)، خنده و شوخی تا هزل و طنز (فریدون تنکابنی) و نگاهی به کتاب طنز وبلاگی اثر رؤیا صدر (اسد سیف).

در بخش «زنـدان»، نامه‌ای از بهمن احمدی امویی، روزنامه‌ نگار زندانی به همسرش ژیلا بنی یعقوب منتشر شده و در قسمت بعد بریده‌ای از خاطرات محمد عریان از زندان‌های حکومت اسلامی در دهه ۶۰ با عنوان «از آبکنار تا راور کرمان» آمده است.

در بخش «گفت وگو»، گفت‌و‌گو با کریم‌زاده تبریزی چاپ شده که توسط اردشیر سراج تهیه شده است.

در بخش «داستـان، شعر، خاطـره»، داستان‌هایی از شکوفه تقی، محسن حسام، رضا دانشور، فرهاد داودی‌زاده، جهانگیر سعیدی، علی شفیعی، امیر مومبینی و محمدرضا نظری دارکولی و شعرهایی از اردلان سرفراز، حسین شرنگ، منصور خاکسار، حمیدرضا رحیمی، ناصر فاخته، فریبا صدیقیم، لیلی گله‌داران، شیدا محمدی، منیژه محمدزاده و صدیقه وسمقی ارائه شده است.

فصل‌نامه باران با بخش «بررسی و معرفی کتاب» و نگاهی به کتاب حجاب و روشنفکران نوشته منصوره شجاعی و نگاهی به رمان «پسران عشق نوشته رضا اغنمی به پایان می‌رسد و در صفحات آخر کتاب چند کتاب به کوتاهی معرفی شده‌اند.

فصل‌نامه باران معمولاً در هر شماره به موضوع مشخصی می‌پردازد. مسعود مافان درباره موضوع شماره بعدی فصل‌نامه باران به «کتاب زمانه» گفت: «می‌خواهیم در شماره بعد و در بخش ویژه‌اش روی مسئله مسئولیت مکث کنیم و به این موضوع بپردازیم که مسئولیت روشنفکران، و به‌طور کلی مسئولیت فردی و جمعی چیست. در آن شماره از دوستان همکار خواسته‌ایم تا مطالبی در این‌باره برای ما بنویسند که برای مثال مسئولیت اجتماعی و آگاهی برای دستیابی به تغییرات اجتماعی، چه نقشی بازی می‌کند؟ رابطه آگاهی، تفکر انتقادی و مسئولیت‌پذیری از چه نوعی است؟ پذیرش تنوع اندیشه و تفاوت‌های بینشی در جامعه‌ای که مبتنی بر رواداری باشد چه معنایی پیدا خواهد کرد؟ رابطه اخلاق و مسئولیت چیست؟

اگر در این زمینه‌ها مقالاتی دارید، می‌توانید برای باران بفرستید.
تماس با باران

«باران» را هم می‌توان از کتابفروشی‌های اروپا و آمریکا تهیه کرد و هم از طریق وب‌سایت این نشریه.

سایت باران

ادبیات داستانی غرب: ترس جان (پوست)، نوشته کورتیزو مالاپارته به ترجمه بهمن محصص

کورتزیو مالاپارته در رمان «پوست» که بهمن محصص آن را به پیشنهاد جلال آل‌احمد با عنوان «ترس جان» ترجمه و توسط انتشارات نیل در سال ۱۳۴۶ منتشر کرده، از اروپایی‌ها در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم تصویر کاملاً متفاوتی به‌دست می‌دهد. او شخصیت‌های جنگزده‌اش را به شکل جنازه‌هایی سرگردان وصف می‌کند که می‌جنگند برای آنکه زنده بمانند. جنگ اکنون پس از سال‌هایی خونین به محتوای زندگی آنان و تنها دلیلی برای زنده ماندنشان تبدیل شده و پیروزی و شکست معنایش را از دست داده است. این رمان با این جمله آغاز می‌شود: نمی‌دانم شغل فاتح مشکل‌تر است یا مغلوب.

اگر مترجم در سال‌های آمریکایی‌ستیزی و تحت تأثیر آن فضا این کتاب را ترجمه کرده، اکنون در سایه ناآرامی‌های سیاسی در جهان و تنش‌هایی که در خاورمیانه وجود دارد، این کتاب که از قلمرو ادبیات ضد جنگ می‌آید، معنا و مفهومی متفاوت پیدا می‌کند.

ترس جان (پوست)، نوشته کورتیزو مالاپارته به ترجمه بهمن محصص

اغلب خوانندگانی که به نسل پس از جنگ تعلق دارند، در این سال‌ها نام کورتیزو مالاپارته را فراموش کرده‌اند و جوان‌ترها هم  طبعاً نام او به گوششان نخورده. با این‌حال ممکن است آن‌ها که فیلم «تحقیر» ساخته جان لوک‌گدار را ستایش می‌کنند، با نام مالاپارته آشنایی داشته باشند. گدار فیلمش را در خانه افسانه‌ای او، در کاپری ساخت.

مالاپارته (به فرانسه: مالاپارت) که در واقع نام مستعار نویسنده است، کنایه‌ای‌ست از بوناپارت. اگر بوناپارت به معنای «نیمه نیک» است، مالاپارت به متضاد آن، یعنی به «نیمه شر» دلالت می‌کند. کورت اریش سوکرت با نام مستعار «مالاپارته» یک شخصیت چالش‌برانگیز و فرصت‌طلب بود: نویسنده‌ای که مرزهای فرهنگی را درمی‌نوردید، اخلاق‌مدار اما در همان بی‌اخلاق بود. از یک سو از ویژگی‌های یک رزمنده قهرمان برخوردار بود، و از سوی دیگر یک فرد آرمان‌باخته بود که به خیال‌پردازی پناه می‌آورد. 
او در سال ۱۹۲۲ در لشکرکشی موسولینی به رم شرکت داشت. در سال ۱۹۳۳ به خاطر انتقاداتش از رهبری هیتلر، موسولینی او را تبعید کرد. در جبهه روسیه به عنوان خبرنگار شرکت کرده بود و پس از جنگ هم، از فاشیسم روی برگرداند و کمونیست و از طرفداران مائو شد. «پوست» یا «ترس جان» در فهرست کتاب‌های ممنوعه واتیکان قرار دارد.

داستان در سال ۱۹۴۳ اتفاق می‌افتد. در آن سال ارتش آمریکا، ایتالیا را آزاد کرد و سربازان ایتالیایی که تا پیش از این با نیروهای متفقین می‌جنگیدند، اکنون زیر پرچم آمریکا با آلمانی‌ها می‌جنگند. داستان، روایتی‌ست از آزادسازی ناپل که در اثر بمباران‌های پیاپی کاملاً ویران شده است. داستان از منظر مالاپارته روایت می‌شود و او زمین سوخته و انسان‌های درمانده‌ای را وصف می‌کند که برای گذران زندگی تن‌فروشی می‌کنند، به هم نارو می‌زنند و لقمه نانی را در بازار سیاه به دست می‌آورند. هیچ نشانی از انسانیت باقی نمانده و کسی به کسی رحم نمی‌کند. آن‌ها که سودای آزادی را در سر می‌پروراندند، اکنون به جای رسیدن به آزادی به خاطر لقمه نانی به تن‌فروشی روی آورده‌اند و آن‌ها که وعده آزادی می‌دادند، به سودای تسکین تپش تنشان، عشق زنان گرسنه را در بازارهای مکاره می‌خرند. مشکل مالاپارته در این رمان مشکل همه رزمندگان جبهه‌های نبرد است. آن‌ها چه برنده و چه بازنده یک جنگ باشند، صلح و مدنیت را برنمی‌تابند. این رمان ازین نظر هم قابل مطالعه است، به‌ویژه برای ما ایرانیان که تجربه یک جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشته‌ایم.

ترس جان (پوست)، نوشته کورتیزو مالاپارته به ترجمه بهمن محصص توسط «باشگاه ادبیات» به شکل‌آن‌لاین مجدداً منتشر شده است.

لینک: دانلود ترس جان، نوشته کورتیزو مالاپارته به ترجمه بهمن محصص

حسن عابدینی درباره اهمیت ترجمه بهمن محصص در سال‌های دهه ۱۳۵۰ می‌نویسد: «هر چه در زمینه ادبیات انگلیسی و فرانسوی (در این سال‌ها] نام‌ها تکراری است، در مورد ادبیات ایتالیا و آمریکای لاتین با نام‌ها و مضمون‌های داستانی تازه‌ای مواجه می‌شویم. (…) بهمن محصص با معرفی کورتزیو مالاپارته و ایتالو کالوینو و ترجمه آثار چزاره پاوزه سهم به‌سزایی در نشر ادبیات ایتالیایی در ایران دارد.» (صد سال داستان‌نویسی در ایران)

محمد قاضی، مترجم برجسته کشورمان در سال ۱۳۴۶ «قربانی» اثر مهم دیگری از مالاپارته را به فارسی ترجمه کرده است.

پیشنهاد برای ترجمه: شرق باحجاب، غرب بی‌حجاب

در کتاب «شرق باحجاب، غرب بی‌حجاب» تصوری که هنرمندان از حجاب اسلامی در شرق و برهنگی در غرب داشتند، از قرن نوزدهم به این‌سو به نمایش گذاشته می‌شود. در این مجموعه آثاری از هنرمندان مصری و ایرانی هم عرضه شده است.

شرق باحجاب، غرب بی‌حجاب

تابلوی «آزادی را مردم از آن خود خواهند کرد» اثر جاودانه اوژن دلاکروا، نقاش فرانسوی یک زن بلندبالا با نیم‌تنه برهنه را نشان می‌دهد که در انقلاب فرانسه پرچم پیروزی را به اهتزاز درآورده است. از این اثر به عنوان نمادی از آزادی‌خواهی و ملی‌گرایی در غرب یاد می‌کنند. از رنسانس به این‌سو در آثار هنرمندان در غرب برهنگی با مفهوم حقیقت درآمیخته بوده است.

از سوی دیگر از قرن نوزدهم زن باحجاب در آثار هنرمندان غربی تداعی‌کننده سرکوب زنانگی در شرق بوده. در کتاب «شرق باحجاب، غرب برهنه» این پرسش در میان می‌آید که تا چه حد تصوری که در غرب از حجاب وجود دارد مبتنی بر واقعیت است. در ۱۱ جستاری که در این کتاب گرد آمده، نویسندگان به موضوع حجاب اسلامی در آثار هنرمندان غربی و شرقی پس از لشکرکشی ناپلئون بناپارت به مصر و استعمار کشورهای اسلامی در آفریقای شمالی و خاورمیانه می‌پردازند.

در این کتاب به اعتراض گسترده مردان ایرانی به بازداشت مجید توکلی در سال ۲۰۰۹ هم اشاره شده است. در آن زمان مردان ایرانی با روسری در شبکه‌های اجتماعی ظاهر شدند و اعلام کردند که آن‌ها همگی «مجید توکلی» هستند. در «شرق باحجاب، غرب برهنه» از این حرکت اعتراضی به عنوان «مرد باحجاب» در یک معنای کنایی و تمثیلی برای آزادیخواهی یاد شده است و از همین مثال به‌خوبی مشکلات این کتاب آشکار می‌شود: مبنای کار گردآورندگان این مجموعه که هر سه هم زن هستند، بیشتر از آن‌که مخالفت با حجاب اسلامی باشد، ایجاد تفاهم بین دو فرهنگ متخاصم شرق و غرب است و بیش از آنکه بخواهند از تلاش‌های آزادیخواهانه زنان در کشورهای اسلامی حمایت کنند، در پی ارائه دادن یک درک فرهنگی از حجاب اسلامی به مخاطب غربی هستند.

شرق باحجاب، غرب بی‌حجاب در آمازون

«یک شنبه با کتاب در زمانه»: 

از سومین پلیس تا خاطرات سلمان رشدی