کارگران مشغول کارند! اما این بار نه در هیبت مردانی سیه سوخته و عرق بر جبین نشسته. بلکه در قامت زنانی زحمتکش که در زیر آفتاب سوزان یک روز تابستانی در مزارع کشاورزی کردستان، کلاهی از جنس محصول کارشان بر سر گذاشته‌اند.

دو جا کار می‌کنند، به طور سنتی کار خانگی بر دوش آنان است؛ کارگر فصلی هم شده‌اند. اینان دیگر از رده زنانی روستایی‌ای نیستند که در چارچوب یک افتصاد معیشتی در مزرعه خود هم کار می‌کردند. کارگرند، در مناسبات سرمایه‌داری.

مطابق آمارهای رسمی، ۵ درصد از کارگران ایران را زنان تشکیل می‌دهند. همچنین بر اساس گزارش خبرگزاری رسمی ایرنا در روز ۸ اردیبهشت ۹۸، ۶۵,۹ درصد از کل جمعیت بیکاران کشور را زنان تشکیل می‌دهند و بنا به تحقیقات منتشر شده از سوی ارگان‌های رسمی دولت در سال ۱۳۹۶، زنان ۸۰ درصد شاغلان بدون بیمه را به خود اختصاص داده‌اند. اما واقعیت این است که تعداد کارگران زن بسیار بیشتر است. آنها در آمارهای رسمی جایی ندارند چون اغلب در بخش‌های غیر رسمی کار می‌کنند و شمرده نمی‌شوند. آنها بدون هیچگونه نظارت و حمایتی در مشاغل خانگی به تولید یا امور بسته‌بندی مشغول هستند. در این مورد کافی است مروری بر وضعیت زنان کارگر در بخش غیررسمی در یکی از شهرهای کردستان داشته باشیم.

از سال ۱۳۹۵ به این سو، همزمان با بالا گرفتن سرعت افزایش قیمت‌ها و تورم بی‌سابقه در اقتصاد کشور،  بخش‌هایی از جمعیت زنان طبقه کارگرشهر مریوان و روستاهای اطراف آن، برای جبران، وارد بازار کارهای یدی شده‌اند. کارهایی که قبل از این طبق عرف و در تقسیم کار اجتماعی موجود، عمومأ کارهایی «مردانه» محسوب می‌شد. زنان کارگر شهر مریوان  در دسته‌های مختلف ۲۰ تا ۳۰ نفره و زیر نظر یک «سرکارگر» آمادگی خود را برای کار در مزارع محصولاتی از جمله توت فرنگی، سیب‌زمینی ، سیر، خیار و مابقی محصولات قابل کشت در مریوان اعلام می‌کنند. «سرکارگر» یکی از زنان کارگری است که برای مالکین، نیروی کار جمع‌آوری می‌کند.  افرادی که آن‌ها را به کار می‌گیرند یا مالکین زمین‌هایی هستند که خود، زمینشان را زیر کشت برده‌اند و یا افرادی که زمین را از مالک به اجاره گرفته و محصولی را برای فروش در بازار شهرهای بزرگ ایران، در آن کشت کرده‌اند. عمده‌ترین این زمین‌ها در اطراف دریاچه زریبار و روستاهای اطراف آن هستند.

مالکین زمین‌ها و محصولات، اغلب ترجیح می‌دهند برای مراحل مختلف کشت و برداشت محصول، زنان خانه‌دار طبقات پایین جامعه را به کار گیرند. به این دلیل که با دستمزدی پایین‌تر از مردانشان، این کار را انجام می‌دهند.

هر زن کارگر برای یک روز کاری کامل در مزارع شهر مریوان، در حال حاضر ۵۰ هزار تومان دریافت می‌کند. در حالی که دستمزد کارگران مرد در کارهای مشابه در همین شهر، بین ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان برای یک روز کاری است.

مالکین زمین‌ها و محصولات، اغلب ترجیح می‌دهند برای مراحل مختلف کشت و برداشت محصول، زنان خانه‌دار طبقات پایین جامعه را به کار گیرند. به این دلیل که با دستمزدی پایین‌تر از مردانشان، این کار را انجام می‌دهند. زنانی که مشخصاً در شهر مریوان در این حیطه کار می‌کنند، عمدتاً همسران این سه قشر از طبقه کارگر هستند: کارگران فصلی، کارگران ساختمانی، معلمان و کارمندان رده پایین. طبق روایت‌های خود آنان از چگونگی ورودشان به این عرصه، نیازهای برطرف نشده و حقوق ناکافی همسرانشان برای تأمین هزینه‌های زندگی وادارشان ساخته که علاوه بر رسیدگی به وظائف سنتی خانه‌داری و سرپرستی کودکان، به کار در بیرون از خانواده هم مشغول شوند، آن هم با دستمزدی اندک.

هر زن کارگر برای یک روز کاری کامل در مزارع شهر مریوان، در حال حاضر ۵۰ هزار تومان دریافت می‌کند. در حالی که دستمزد کارگران مرد در کارهای مشابه در همین شهر، بین ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان برای یک روز کاری است. کار در این حیطه برای زنان کارگر، علاوه بر دستمزد کم، مسائل دیگری را هم به بار آورده است. آن‌ها همچنان بار وظائف قبلی خانوادگیشان را به دوش می‌کشند و  به تعبیر خودشان، از آن‌ها انتظار می‌رود که همچنان همچون زمانی که در بیرون از خانه کار نمی‌کردند، به امور خانه رسیدگی کنند. آن‌ها اما از این تناقض رنج می‌برند و این خستگی ناشی از کار را دوچندان می‌کند. اما نیاز خانواده‌های آن‌ها از یک سو و جذابیت استقلال مالی از سوی دیگر، باعث می‌شود که به هر ترتیب مشکلات ناشی از این کار را تحمل کنند.

زنان کارگر در بخش کشاورزی عمدتأ در محلات حاشیه‌ای مریوان، روستاهای اطراف و شهرک‌های نوپای کانی دینار و شهرک هجرت (جوجه‌سازی) که شهرک‌هایی کارگر نشین‌اند، سکونت دارند. فصل‌های بهار، تابستان و اوایل پاییز کار آنان بیشتر است. در فصل زمستان هم که کار کشاورزی به اتمام می‌رسد، همین جمعیت معمولا به کارهای خانگی از جمله فرش، گیوه‌بافی و تزئینات روی می‌آورند. همچنین بخشی از آن‌ها به همراه خانواده‌هایشان در فصل برداشت زیتون و گوجه فرنگی به شهرهای مختلف آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان می‌روند و تا اتمام برداشت در آن‌جا می‌مانند و مشغول به کار می‌شوند.

اقتصاد مرزی شهر مریوان باعث شده است که مردان طبقه کارگر در این شهر عمدتـأ به کارهای مرتبط با مرز از جمله کولبری، دستفروشی و ..روی بیاورند. به همین دلیل دستمزد بیشتر این بخش، آن‌ها را جذب می‌کند و بازار کار، فضایی را برای ورود زنان بیشتری به عرصه کار یدی و استثمار مضاعف آن‌ها فراهم می‌کند. اغلب آن‌ها زنان میان‌سالی هستند که بیشتر از سه فرزند دارند و عمده درآمدشان را برای رفع نیازهای خود و فرزندانشان خرج می‌کنند. آن‌ها فاقد بیمه، صنف، اتحادیه یا چیزهایی از این دست هستند. به همین دلیل تقریبأ هیچ توانی هم برای چانه‌زنی بر سر دستمزدشان ندارند و با همان مقدار دستمزدی که کارفرمایانشان تعیین می‌کنند، کار می‌کنند.

به گفته یکی از این کارگران، صاحب کارهایشان در فصل برداشت، بعد از اتمام کار، سبدهای پر شده توسط ‌آن‌ها را وزن می‌کنند و در صورتی که هر کدام از آن‌ها مقدار مورد تأیید او را برداشت نکرده باشد، از آن روز به بعد نمی‌تواند سر کار بیاید. زنان موظفند در یک روز کار،  مقدار مشخصی محصول کشت یا جمع‌آوری کنند که توسط صاحب زمین‌ها تعیین می‌شود.

به دلیل فصلی بودن کار این زنان و پراکندگی آن‌ها به لحاظ زمان و محل کار و فقدان ثبت آن‌ها در سازمانی مشخص، آمار قابل اطمینانی از آن‌ها در دست نیست. اما مطابق مشاهداتی اولیه از این افراد می‌توان تخمین زد که تعداد زنانی که در مریوان و شهرک‌های اطراف حداقل یک بار در سال به این کار مشغول می‌شوند، از هزار نفر بیشتر است. آن‌ها به طور مشخص به تناسب متراژ زمینی که بر روی آن کار می‌کنند و بر اساس حجم کار، در هر قطعه زمین بین 3 روز تا دو هفته به صورت روزمزد کار می‌کنند. به این منظور مالکان مینی‌بوس‌هایی را برای رساندن آن‌ها به محل کار به میدان اصلی شهر می‌فرستند. هر سر کارگر، به تعداد کارگران تحت سرپرستی‌اش، مینی‌بوس‌هایی را برای این کار در اختیار دارد.

این پدیده در محدوده زمین‌های کشاورزی شهر مریوان و اطراف آن، در حال گسترش است و تقریبأ اکنون، به ندرت می‌توان مردی را در حال چیدن محصولات کشاورزی دید. زنان طبقه کارگر علاوه بر کار خانگی و رسیدگی به کودکان و مشقات آن، اکنون مجبور شده‌اند که وظائف جدیدی را بر خود تحمیل کنند تا بتوانند با موج بی‌سابقه گرانی‌ اقلام و کالاهای مورد نیازشان روبه‌رو شوند. این افراد اغلب یا به طور کلی از تحصیل بازمانده‌اند و یا تحصیلات ابتدایی دارند. در هیچ حرفه خاصی − جز در صنایع دستی خودآموخته − آموزش ندیده‌اند و نمی‌توانند برای خود شغلی ایجاد کنند. به همین دلیل تنها راه چاره را ورود به عرصه‌هایی یافته‌اند که پیش از این کمتر در آن حضور داشتند. اکنون هم کارخانگی به شیوه سنتی را دارند و نیز چون مردان در بیرون خانه کارگری می‌کنند.


از همین نویسنده