حسین نوشآذر در گفتوگو با شهرنوش پارسیپور – -تازهترین کتاب بهروز شیدا، مجموعهای است از ۱۰ جستار و ترجمه ۱۰ شعر از شاعر لهستانی، آدام زاگايوسکی و ۱۰ تصویر که در یک پیوند درونی و بینامتنی در کنار هم آمدهاند. این کتاب یک اثر پژوهشی در زمینه نقد ادبی است.
باید گفت که برای نخستين بار در ایران ترجمه ۱۰ شعر از آدام زاگايوسکی به زبان فارسی در کتابی منتشر میشود. بهروز شیدا با زبان زاگایوسکی و دنیای شعری او بهخوبی آشنایی دارد و ترجمههای دقیق، روان و پاکیزهای از کار درآورده است. او اين اشعار را از منتخب اشعار اين شاعر لهستانی که با نام «آنتنها در باران» منتشر شده، برگزيده و هر شعر را مانند پيشگفتاری بر جستارهای اين کتاب آورده است.
بهروز شيدا میگويد هدفش از همنشينی شعرهای زاگايوسکی با جستارهای «زنبور مست آنجاست» اين بوده که آن شعر با آن جستار در گفتوگو باشد و شايد آن جستار را در ابهام محض منعکس، تکميل، تأييد، مکرر يا پيچيده کند – نوعی رابطه بينامتنی.
درباره این کتاب با خانم شهرنوش پارسیپور گفتوگو کردهام.
از خانم پارسیپور میپرسم:
شما این اثر را در بین آثار نقد ادبی چگونه ارزیابی میکنید؟
پيش از هر چيز بايد بگويم كه بهروز شيدا انسانىست كه كار خود را بهخوبى مىشناسد. او آنقدر كار را جدى مى گيرد كه بهراستى در انسان احساس احترام ايجاد مىكند. در «زنبور مست آن جا است» نيز با يك انسان جدى رودررو هستيم كه دست به كار نقد شده است. اينرا مىدانيم كه حديث نقد و تفسير آثار ادبى در ايران رشد چندانى نكرده است. بهروز شيدا از معدود افرادىست كه به اين كار مشغولاند. او البته مقيم سوئد است، اما از سوئد يكسره وقت خود را صرف كارش مىكند.
«زنبور مست آنجا است» مجموعهای از چند مقاله است. نویسنده در این مقالات به چه موضوعاتی پرداخته؟
«زنبور مست آن جا است» به صورت پراكنده به مسائل متعددى مى پردازد. «پاسخ به هفت پرسش» در برگيرنده تصوير روشنفكران در دوازده رمان است. همچنين در «نگاهى كوتاه به پانزده ترانه جنبش اين دوران در آينه دو ترانه دوران مشروطيت و سه ترانه دوران انقلاب اسلامى» مىكوشد تفاوتهاى روانى ترانهسرايى در اين سه مقطع را مورد بررسى قرار دهد. بهروز شيدا همچنين بر كار منصور خاكسار در «سحرخيزان» انگشت گذاشته و حق اين شاعر خوب را ادا كرده است.
“زنبور مست آنجا است”، ۱۰ جستار، ۱۰ شعر از بهروز شیدا
این کتاب را چگونه خواندید؟
بايد بگويم كه بهروز شیدا اندكى مشكلنويس است، و در عين حال خواننده را از زاويهاى وارد ميدان بحث و گفتوگو مىكند كه اندكى مشكلزاست. او دغدغههایى ذهنى دارد كه چون به ميدان مىآيد تا آنها را پاسخ بگويد خوانندهاش را اندكى گيج و گول مىكند. شايد اين به دليل نثر ويژه شيدا باشد كه چنين حالتى را بهوجود مىآورد.
آقای شیدا اصولاً زبان شاعرانه را با زبان نقد ادبی درمیآمیزد و این یکی از مهمترین ویژگیهای زبان اوست. در هر حال، یکی از جستارهای بسیار قابل تأمل در این کتاب، نخستین جستار این کتاب است که نویسنده تلاش میکند تصویری از روشنفکران در ایران با بررسی دوازده رمان به دست دهد.
در مورد روشنفكرى بهروز شیدا كار سترگى را به انجام مىرساند. او يكبار براى هميشه مىكوشد مسئله روشنفكر را نقد و بررسى كند. اما در جایى كه مىكوشد نقش روشنفكر را در آثار ادبى پارسى بررسى كند، كارش گيجكننده مى شود.
از چه نظر؟
من مقاله شيدا در باب روشنفكرى را درك كردم، اما نتوانستم چهره روشنفكر را در آثار ادبى پارسى درك كنم. در اينجا شيدا تلگرافى مىنويسد و توضيحاتش روشنگر مسئله نيست. اما حتى با وجود اين اشكال در خواندن متوجه مىشويم كه بسيار كار كرده است. شيدا مىكوشد معناى روشنفكر را در اين دوازده اثر پيدا كند. هنگامى كه من اين بخش از مقالات را مىخواندم به اين نتيجه مىرسيدم كه چندان روشن نيست. شايد البته بيرون كشيدن تصوير روشنفكر در اين آثار كار سختى باشد، چون هيچيك از اين نويسندگان به طور مستقيم روشنفكرى را وارد ميدان نكردهاند، بلكه در حاشيه حرفهایى زدهاند كه شيدا مىكوشد از ميانه آنها اين تصوير را بيرون بكشد.
بهروز شیدا بسیار موجز و گزیده مینویسد. ممکن است ذهن خواننده که به بریز و بپاشهای زبانی و پرگویی عادت دارد، در ابتدا قلم او را دشوار بیابد. برگردیم به مدخل بحث: آقای شیدا در مجموع چه تصویری از روشنفکری ایران بهدست میدهد؟
شيدا تصويرهاى مختلفى بهدست مىدهد. از نظر او هر نويسنده جداگانه تصويرى به دست داده است. گزينش او نيز مؤيد همين امر است. اين نويسندگان از انواع مختلف ميدانهاى فكرى هستند. مثلاً احمد محمود در كنار صادق هدايت. پس روشن است كه آنها تصويرهاى مختلفى از روشنفكر به دست مىدهند. اما همانطور كه گفتم شيدا به صورت تلگرافى اين تصويرها را بررسى مىكند. ضمناً كار او متوجه پس از انقلاب نيز هست و از نويسندگان جوانتر نيز نقل معنا دارد. او همين روش تلگرافىنويسى را در نقدهاى ديگرش به كار گرفته است. مثلاً در نقد ترانهها در سه مقطع زمانى؛ يا در «چند پرسش در گذر از رمان «داستان مادرى كه دختر پسرش شد»، نوشته قلى خياط. در خلاصهاى كه شيدا از رمان به دست مىدهد چيز زيادى دستگير ما نمىشود، در نتيجه اگر خود رمان را نخوانده باشيم دركى از معناى گتفتار شيدا پيدا نخواهيم كرد.
من البته با شما همعقیده نیستم. اتفاقاً در همین مثالی که آوردید، نویسنده به دقت و با ایجاز خلاصهای از یک رمان بسیار پیچیده را عرضه میکند. معلوم است که بارها کتاب را خوانده و عمیقاً آن را درک کرده. از دیگر جستارهای مهم این کتاب، حاشیهایست بر «سحرخیزان» از زندهیاد منصور خاکسار.
شيدا در آغاز اين مقال مىنويسد: «اين حاشيه را به سرعت تمام بر آخرين كتاب شعر منصور خاكسار از سحرخيزان مىنويسم؛ به حرمت ماناى شاعرى دردآشنا، آرزومند، انساندوست كه خود را كشت. اين سه صفت را نيز به اعتبار متنهاى منصور خاكسار مىنويسم؛ چه هرگز بخت ديدار او را نداشتهام. در چشم خوانندهاى كه من باشم متنهاى منصور خاكسار او را چنين نوشتهاند: درد آشنا، آرزومند، انساندوست. خوانش از سحرخيزان آيا چيزى به اين سه صفت اضافه خواهد كرد؟ گمان نمىكنم. خودكشى او اما صفت پررنگ ديگرى به او بخشيده است: خسته. انگار منصور خاكسار صداى آرزوهاى منصور خاكسار را نشنيده است.»
اين مقدمه برگرفته از اين كتاب است و به خوبى حق مطلب را در مورد خاكسار ادا مىكند.
برجستهترین ویژگی این کتاب چیست به نظر شما؟
در آن نوآورى به چشم مىخورد و روش نوينى در نقدنويسى را عرضه مىكند. اگر موافق باشيد يكى از اشعار آدام زاگايوفسكى را زينتبخش پايان برنامه مىكنيم. نام شعر: «كودكىای که نبود»:
روزنامهنگار كمحوصله سرانجام مىپرسد
كودكى شما چگونه بود؟
كودكىاى نبود
تنها كلاغهاى سياه بودند و ريلهاى تشنه برق
لبادههاى سنگين بر دوش كشيشهاى فربه
آموزگارانى با چهرههاى سنگى
كودكىاى نبود
تنها انتظار
شبها برگهاى افرا چون فسفر مىدرخشيدند
بارانهاى تاريك آوازخوانان را خيس مىكرد.
خانم پارسیپور از شما سپاسگزارم
در همین زمینه:
مجموعه “با خانم نویسنده” در رادیو زمانه
برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه
وبسایت شهرنوش پارسیپور