روی جلد کتاب «حقیقتْ خود را از میان می‌برد»
روی جلد کتاب «حقیقتْ خود را از میان می‌برد»

رمی یاستر و داوید لانیوس، دو پژوهشگر آلمانی، اخیرا کتابی تحت عنوان «حقیقت خود را از میان می‌برد» درباره‌ی «فیک نیوز» و تاثیر آن بر سیاست منتشر کرده‌اند. آنان در مقدمه‌ی این کتاب یادآور می‌شوند که به‌رغم گسترش اصطلاح «فیک نیوز» و کاربرد فزاینده‌ی آن، هنوز تصور دقیق و توافق روشنی درباره‌ی آن وجود ندارد. از آنجا که در رسانه‌ها تعاریف گوناگون و شاخص‌های متفاوتی برای آن ارائه می‌شود، بسیاری فقط در این حد می‌دانند که «فیک نیوز» به گونه‌‌ای با «گزارش‌ نادرست»، «نظریه‌ی توطئه»، «پروپاگاند» و نیز «خطاهای ژورنالیستی» مرتبط است.

نویسندگان به سهم خود تلاش می‌کنند «فیک نیوز» را از نظر مفهومی تبیین و مرزهای آن را روشن کنند. از دیدگاه آنان دروغ‌گویی، گمراه‌سازی، فریبکاری، تبلیغات، دادن اطلاعات غلط، حذف بخشی از حقیقت و نیز خطا همیشه وجود داشته‌اند، پس باید دید «فیک نیوز» واجد چه ویژگی‌هایی هستند که آنها را از این مقولات تفکیک می‌کند. در کتاب افزون بر ایضاح مفهومی، به بررسی علل گسترش «فیک نیوز» و تاثیر آن بر سیاست نیز پرداخته می‌شود و در پایان راه‌هایی برای مقابله با آن ارائه می‌گردد. نگاهی به برخی رئوس این کتاب خالی از فایده نیست.

چند نمونه

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا، در جریان کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری این کشور توئیت‌هایی درباره‌ی افزایش آمار جنایت و تجاوز نزد مکزیکی‌ها، تقلب گسترده‌ی انتخاباتی رقیب خود هیلاری کلینتون و شمار حاضران در مراسم سوگند ریاست‌جمهوری خود منتشر کرد. او همچنین تغییرات آب و هوایی را «اختراع» چین نامید. کنترل فکت‌ها نشان داد که این ادعاها درست نیستند.

ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، در سال ۲۰۱۴ نخست اعلام کرد که سربازان روسیه در شرق اوکراین حضور ندارند. او کمی بعد گفت سربازان روسی که در آنجا هستند، برای تعطیلات به آنجا رفته بودند و در ماموریت نظامی نبودند. پوتین بعدها یک بار دیگر در سخن خود تجدیدنظر کرد و این بار به صراحت گفت: «طبیعی است که سربازان ما در آنجا هستند. آنان درست رفتار کردند، بسیار مصمم و حرفه‌ای».

در جریان کارزار رفراندوم مربوط به «برگزیت» در بریتانیا، «حزب استقلال پادشاهی بریتانیا» (یوکیپ) که یک جریان پوپولیست راستگراست، پوستری با جمعیتی که مردان به ظاهر عرب را نشان می‌داد چاپ و پخش کرد. زیر پوستر این شعار به چشم می‌خورد: «باید خود را از دست اتحادیه‌ی اروپا آزاد کنیم و دوباره کنترل مرزهای خود را به دست گیریم». این پوستر باید به مخاطب القا می‌کرد که انبوهی از «پناهجویان اقتصادی» از کشورهای عربی در حال ورود به خاک بریتانیا هستند. اما تصویری که این پناهجویان را نشان می‌داد در مرز میان کروواسی و اسلوونی برداشته شده بود.

سایت اینترنتی آمریکایی «برایت بارت» که پلاتفرمی راستگرایانه است، اوایل سال ۲۰۱۷ گزارش داد که گروهی از مردان مسلمان در آلمان، قدیمی‌ترین کلیسای شهر دورتموند را آتش زدند. صرفنظر از اینکه کلیسای یادشده قدیمی‌ترین کلیسای آلمان نیست، اصل ماجرا به این صورت بود که جمعیت گردآمده در شب سال نو میلادی در برابر این کلیسا، با تحویل سال شروع به آتش‌بازی می‌کنند و یک موشک آتش‌بازی هم به تور داربستی اصابت می‌کند که برای مرمت کلیسا برپا شده بود. این تور آتش می‌گیرد، اما حریق کوچک بوده و به سرعت مهار می‌شود. این گزارش سایت آمریکایی از نظر فکت‌ خبری نادرست نبود، اما گمراه‌کننده بود.

اما شاید جالب‌ترین نمونه، گفت‌وگو میان آلیسین کامروتا، یک روزنامه‌نگار آمریکایی، با نوت گینگریچ، سیاستمدار محافظه‌کار آمریکایی باشد که اصرار داشت بگوید نرخ تبهکاری در ایالات متحده آمریکا افزایش یافته است. روزنامه‌نگار با ذکر آخرین آمار و ارقام به او یادآوری می‌کند که کشور امن‌تر شده و نرخ تبهکاری پایین آمده است. گینگریچ در پاسخ می‌گوید که این آمار و ارقام را سازمان‌های لیبرال منتشر کرده‌اند! خبرنگار به او یادآور می‌شود که این‌ها آمار و ارقام «اف‌بی‌آی» هستند و «اف‌بی‌آی» یک سازمان لیبرال نیست. گینگریچ که در تنگنا قرار گرفته بود می‌گوید اگر هم این ارقام درست باشند، مردم چنین حسی ندارند. خبرنگار هم یادآور می‌شود که اگر هم مردم چنین حسی داشته باشند، فکت‌ها آن را تایید نمی‌کنند.

در واقع نیروهای پوپولیست راستگرا و تندروهای محافظه‌کار خود را مجاز می‌دانند با اصطلاحاتی مانند «فکت‌های آلترناتیو» و «احساسات مردم» و غیره، واقعیت‌ها را به گونه‌ای جلوه دهند که خود می‌خواهند.

«فیک نیوز» چیست؟

«فیک نیوز»  در زبان روزمره غالبا به معنی «گزارش‌های نادرست» فهمیده می‌شود، یعنی اخباری که صحت ندارند. اما به‌رغم پیوند تنگاتنگی که در نگاه اول میان گزارش‌ نادرست و «فیک نیوز» وجود دارد، باید گفت که «فیک نیوز» همواره نادرست نیستند. «فیک نیوز» اگر چه تصاویری مخدوش از واقعیت ارائه می‌دهند، اما ضرورتا نباید نادرست باشند، بلکه در بسیاری موارد صرفا گمراه‌کننده‌اند. آنها موضوعی را چنان بیان می‌کنند که فراتر از معنای ناب واژگان و اطلاعات درست، اطلاعاتی نادرست را نیز به ذهن مخاطب متبادر می‌کنند.

با چنین توضیحی می‌توان «فیک نیوز» را اخباری تعریف کرد که با دو کاستی یا نقیصه مشخص می‌شوند: کاستی «حقیقت» و کاستی «راستگویی یا حقیقت‌گروی». «فیک نیوز» کمبود حقیقت دارند، زیرا یا نادرست‌اند یا گمراه‌کننده‌. اما کمبود حقیقت‌گروی یا راستگویی در «فیک نیوز» به این معناست که پشت آن یا «نیتی فریبکارانه»  نهفته است یا «رویکردی یاوه‌گویانه».

چنین تعریفی از «فیک نیوز» می‌تواند همزمان تفاوت آن با «پروپاگاند»، «نظریه‌ی توطئه» یا «خطای ژورنالیستی» را توضیح دهد. به عبارت روشن‌تر، هر گزارش نادرستی «فیک نیوز» نیست. زیرا پشت «فیک نیوز» رویکردی نهفته که با حقیقت مشکل دارد؛ برای نمونه این نیت که با القای موضوعی، دیگران را گمراه کند. چنین رویکردی در معنای خود واژه‌ی «فیک» نهفته است که در زبان انگلیسی به معنای نیرنگ و فریب و حقه و کلک به کار می‌رود.

اما منظور از «رویکرد یاوه‌گویانه» چیست؟ چنین رویکردی به این معناست که برای پخش‌کننده‌ی «فیک نیوز» بی‌اهمیت است که اخبار او بر واقعیات منطبق‌اند یا نه. باید توجه داشت که میان «دروغ» و «یاوه» تفاوت وجود دارد. دروغگو کسی است که با سخن خود می‌خواهد حقیقت را پنهان کند یا وارونه جلوه دهد، زیرا از اقتدار حقیقت بیم دارد. اما برای یاوه‌گو حقیقت اساسا بی‌اهمیت است و اقتدار آن را به رسمیت نمی‌شناسد.

نویسندگان کتاب بر پایه‌ی این توضیحات، سنجیداری برای کنترل «فیک نیوز» ارائه می‌دهند که از دو ویژگی زیر برخوردار است:

۱ـ «فیک نیوز» همواره کمبود حقیقت دارند و تصویری غیرحقیقی از واقعیت ارائه می‌دهند، زیرا یا بر گزارشی نادرست یا بر گزارشی گمراه‌کننده استوارند.

۲ـ «فیک نیوز» همواره کمبود حقیقت‌گروی دارند و پخش‌کنندگان آنها حقیقت را جدی نمی‌گیرند، زیرا یا قصد فریبکاری دارند یا حقیقت‌گویی برایشان بی‌اهمیت است.

از این منظر می‌توان گفت که «فیک نیوز» با تبلیغات سیاسی یا «پروپاگاند» تفاوت دارند. «پروپاگاند» تلاش می‌کند از طریق ارتباطات، عقیده، رویکرد و شیوه‌ی رفتاری گروه‌های معینی را برای هدف‌گذاری سیاسی تحت تاثیر قرار دهد. اگر چنین تعریفی را برای «فیک نیوز» به کار ببریم می‌بینیم که در بسیاری موارد صادق است.

اما «پروپاگاند» در شیوه‌ی کلاسیک خود به شکل یک گزارش نیست، بلکه بر نمایشی شورانگیز و ستایش‌آمیز استوار است. برای نمونه پروپاگاند رژیم نازی تصاویری از رژه‌ی انسانی در برابر«پیشوا» را نشان می‌داد که دست خود را به نشان «سلام هیتلری» بلند کرده بود. چنین تصاویری پیشاپیش حامل پیامی نیستند که می‌توانستند درست یا نادرست باشد. با این همه باید گفت که «پروپاگاند»هایی وجود دارند که از «سنجیدار کنترل» بالا موفق بیرون نمی‌آیند و «فیک نیوز»‌هایی وجود دارند که فاقد شاخص‌های اساسی پروپاگاند هستند. بنابراین «پروپاگاند» و «فیک نیوز» یکی نیستند، اگر چه هر دو پدیده با هم در نکاتی تلاقی‌ پیدا می‌کنند.

همین امر درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه» هم صادق است. تفاوت «نظریه‌ی توطئه» با «فیک نیوز» در عنصر «راستگویی» نهفته است. نظریه‌پردازان توطئه واقعا معتقدند که توطئه‌ای در شرف تکوین است یا روی داده است و آنان به آن پی برده‌اند. اما آنان خود به سخنی که می‌گویند باور دارند و قصدی برای فریب مخاطب یا مشغول کردن او با یاوه‌سرایی ندارند. تنها هنگامی که نظریه‌پردازان توطئه دیدگاه‌های خود را با نیتی فریبکارانه یا رویکردی یاوه‌گویانه پخش کنند، با «فیک نیوز» سروکار داریم. اما در عین حال می‌توان گفت که «فیک نیوز» و «نظریه‌ی توطئه» متقابلا به هم کمک و یکدیگر را تشدید می‌کنند.

«راستگویی و حقیقت‌گروی» همچنین بعدی تعیین‌کننده در تفکیک میان «خطاهای ژورنالیستی» و «فیک نیوز» است. طبیعی است که روزنامه‌نگاران اشتباه می‌کنند. گاهی عدد و رقمی را نادقیق می‌نویسند، یا تاریخی را غلط ذکر می‌کنند یا جزئیاتی از امور را نادرست بازتاب می‌دهند. چنین اشتباهاتی دائما روی می‌دهد و در دستور روز است. به همین دلیل هم رسانه‌های جدی بطور منظم مشغول راستگردانی خطاهای خود و پوزش‌خواهی از خوانندگان هستند.

چرا «فیک نیوز» گسترش یافته؟

نویسندگان در فصل دیگری از کتاب به این پرسش می‌پردازند که چرا «فیک نیوز» در سال‌های گذشته چنین موفق بوده‌اند؟ به باور آنان یکی از دلایل اساسی چنین موفقیتی را باید در دیجیتالی شدن و به همراه آن دموکراتیزه شدن رسانه‌ای در پخش اخبار دید. امروزه پخش اخبار در جهان از بیست سال پیش بسیار آسان‌تر و مناسب‌تر است. سیاستمداران، احزاب، هنرمندان، ورزشکاران و غیره همه صفحات فیسبوک و توئیتر خود را دارند و پیام‌های خود را مستقیم و بدون فیلتر برای مخاطبان خود می‌فرستند. بانک‌ها، موسسه‌ها، شرکت‌ها و حتی لابیگران تبلیغات خود را مستقیم در کانال‌های یوتیوب می‌گذارند و با مشتریان رابطه برقرار می‌کنند. این موضوع به خودی خود مشکل‌آفرین نیست و فقط تراکم اطلاعات را در مباحث عمومی زیاد می‌کند.

اما این دموکراتیزه شدن همزمان شامل حال همگان می‌شود. شعاری در فضای مجازی وجود دارد که می‌گوید: «هر کس یک ژورنالیست است». تا چند سال پیش یک «نظریه‌پرداز توطئه» باید دیدگاه‌های خود را در محافل خصوصی یا در بازار سر کوچه موعظه می‌کرد یا حداکثر کتابی با هزینه‌ی شخصی خود منتشر می‌ساخت. در هر صورت یک رسانه‌ی جدی، تریبونی در اختیار چنین آدمی نمی‌گذاشت. اما امروزه برد یک بلاگ یا پست فیسبوکی نامحدود است و به این ترتیب ادعاها و بینش‌هایی به میان افکار عمومی راه می‌یابند که فاقد هرگونه مستنداتی هستند.

امروزه نوشته‌هایی در سراسر جهان منتشر می‌شوند که از هیچ استاندارد ژورنالیستی یا علمی برخوردار نیستند. به همین دلیل هم برای هر نظریه‌ی توطئه، هر تهمت، هر شایعه و هر ادعای نادرستی، بالقوه گروه مخاطبی یافت می‌شود. هنگامی که از تضعیف کارکرد « گیت کیپر»‌ها [اشخاص و موسساتی که می‌توانند تصمیم بگیرند کدام اخبار در رسانه‌ها بازتاب یابند] در رسانه‌های سنتی سخن می‌گوییم، منظورمان همین است. امروزه از طریق اینترنت انواع «فیک نیوز» و «نظریه‌های توطئه» بی‌مانع به درون افکار عمومی راه می‌یابند. بیهوده نیست که برخی از پژوهشگران، شبکه‌های اجتماعی را «ماشین پخش فیک نیوز» می‌نامند.

رسانه‌های سنتی در دو دهه‌ی گذشته در یک چرخه‌ی باطل گرفتار شده‌اند: با دیجیتالیزه شدن، درآمدهای آنها کاهش یافته است، زیرا افراد می‌توانند اطلاعات خود را بطور رایگان از اینترنت دریافت کنند. بسیاری از موسسات رسانه‌ای در هیئت‌های تحریریه‌ی خود شروع به صرفه‌جویی و اخراج ژورنالیست‌ها کردند و خودشان نیز به عرضه‌ی مطالب اینترنتی در سایت‌هایی متوسل شدند که هزینه‌هایشان از طریق تبلیغات تامین می‌شود. اما پیامد این صرفه‌جویی پرسنلی، غالبا کاهش کیفیت رسانه‌ها بود و به همین دلیل آنها بطور روزافزون خوانندگان خود را از دست دادند، خوانندگانی که به رسانه‌های اینترنتی بدیل جلب شدند.

برای فهم بهتر این موضوع که چرا «فیک نیوز» در عصر دیجیتالیزه شدن موفق‌اند، می‌توان از مفهوم «اقتصاد توجه» استفاده کرد. در زمانه‌ای که مازاد اطلاعات وجود دارد، «توجه» به اطلاعات با کمبود روبروست. علت ساده‌ی آن اینست که در بازار بیش از آن اطلاعات وجود دارد که هر کس به آن نیازمند است. از آنجا که توجه ما محدود است، ما این توجه را مصروف اطلاعات معینی می‌کنیم و این امر به قیمت بی‌توجهی به اطلاعات دیگر تمام می‌شود. ژورنالیست‌ها از دیرباز می‌دانند که در عالم روزنامه‌نگاری «خبر بد، یعنی خبر خوب»! هر قدر خبری سیاه‌تر و تکان‌دهنده‌تر باشد، بیشتر فروش می‌رود و باورکردنی‌تر است. ما توجه خود را عموما به اخباری معطوف می‌کنیم که ما را خشمگین یا منقلب می‌کنند. خبرهایی که به موفقیت کسی مربوط هستند، حتی نصف خبرهای فاجعه‌آمیز توجه را به خود جلب نمی‌کنند.

پیش‌تر به رابطه‌ی «فیک نیوز» با «نظریه‌ی توطئه» اشاره‌ای‌ شد. این دو پدیده یکی نیستند ولی متقابلا یکدیگر را تشدید می‌کنند. «فیک نیوز» به دیدگاه‌های مبتنی بر «نظریه‌ی توطئه» دامن می‌زنند و اذهان آلوده به «نظریه‌ی توطئه»، برای پذیرش «فیک نیوز» آمادگی بیشتری دارند. این یک دور باطل است. به نظر می‌آید که مخاطبان «فیک نیوز» و «نظریه‌ی توطئه» یکی هستند. تحقیقات نشان داده‌اند که افرادی که در برابر «فیک نیوز» و «نظریه‌ی توطئه» آسیب‌پذیرترند و برای پذیرش آنها آمادگی بیشتری دارند، قدرت تفکر تحلیلی ضعیف‌تر و قدرت تفکر شهودی قوی‌تری دارند.

نتیجه‌ی تحقیقات درباره‌ی «فیک نیوز» هم جالب است. یکی از این تحقیقات از سوی «بنیاد مسئولیت نوین» درباره‌ی انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۷ در آلمان صورت گرفت و به این نتیجه رسید که «فیک نیوز» در میان پوپولیست‌ها و افراطیان راستگرا گسترده‌تر است. همچنین نتیجه‌ی تحقیقات دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد که هم «فیک نیوز» و هم «نظریه‌ی توطئه» عمدتا از سوی نیروهای بسیار محافظه‌کار تا راست افراطی پذیرفته و پخش می‌شود.

نیروهای راستگرا و «فیک نیوز»

نویسندگان در فصل دیگری از کتاب به تاثیر «فیک نیوز» بر سیاست می‌پردازند. آنان یادآور می‌شوند که اگر «فیک نیوز» را اخباری در نظر بگیریم که تصویری غیرحقیقی از واقعیت ترسیم می‌کنند و توسط افرادی پخش می‌شوند که کمبود حقیقت‌گروی دارند، باید برایمان روشن باشد که «فیک نیوز» یا آفریده‌ی دروغگویان است یا آفریده‌ی یاوه‌گویان. این افراد بطور منظم از سازوکارهایی روانی برای گمراه‌سازی مردم جهت باور به «فیک نیوز» یا دست‌کم کمک به پخش آنها استفاده می‌کنند. اما این افراد چه کسانی هستند و چرا این کار را می‌کنند؟ پاسخ اینست که سازندگان «فیک نیوز» انگیزه‌های گوناگونی دارند و اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنند: هم اهداف سیاسی، هم ایدئولوژیک و هم حتی مالی.

برای بسیاری از دولتمردان مانند ترامپ و پوتین و نیز سیاستمداران پوپولیست راستگرا، پخش «فیک نیوز» در وهله‌ی نخست برای فریب دادن نیست، بلکه برای کسب قدرت بیشتر است. آنان نشان می‌دهند که می‌توانند هر آنچه می‌خواهند بگویند، بدون اینکه واقعیت یا شخص دیگری بتواند محدودیتی برایشان ایجاد کند. در چنین حالتی «فیک نیوز» شکلی از «پروپاگاند» است، زیرا «پروپاگاند» در هسته‌ی اصلی خود تلاشی برای فریب دادن نیست، بلکه تلاشی برای حکومت کردن است. بسیاری از سیاستمداران پوپولیست راستگرا وقتی «فیک نیوز» پخش می‌کنند، درست همین کار را می‌کنند. آنان از این استراتژی  قدیمی فاشیستی پیروی می‌کنند که توده‌های مردم را نه با واقعیت‌ها، بلکه با بی‌توجهی آشکار به واقعیت‌ها متقاعد و جذب کنند. چیزی که هانا آرنت فیلسوف آلمانی آن را «هنر شیطانی‌ترین روایت دروغگویی» خوانده بود.

برجسته‌ترین نمونه در این زمینه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکاست که آمار و ارقامی منتشر می‌کند، بدون آنکه پیش‌تر از عیار حقیقت آنها اطمینان حاصل کرده باشد. در صورتی که این خود شخص ترامپ بود که واژه‌ی «فیک نیوز» را بر سر زبان‌ها انداخت. او به خبرنگار رسانه‌ی «سی.ان.ان» اجازه‌ی پرسش نداد و موسسه‌ی او را «فیک نیوز» خواند. حمله‌ی او حتی متوجه این یا آن گزارش مشخص نبود، بلکه کل یک موسسه‌ی رسانه‌ای را زیر سؤال برد. به همین دلیل امروزه مفهوم «فیک نیوز» دیگر برای توصیف عینی یک پدیده به کار نمی‌رود، بلکه به یک «حربه‌ی لفظی» در دیسکورس عمومی تبدیل شده است. ترامپ در این زمینه نقش مهمی داشت، چرا که همواره از این اصطلاح به شیوه‌ی جنگ لفظی استفاده کرد. اما باید دید هدف از چنین روشی چیست و بر چه منطقی استوار است. مطابق تعریفی که نویسندگان در کتاب خود از «فیک نیوز» ارائه می‌دهند، بسیاری از اتهاماتی که ترامپ به رسانه‌ها درباره‌ی پخش «فیک نیوز» می‌زند نادرست است و مستنداتی وجود ندارد که برای نمونه «سی.ان.ان» با نیتی فریبکارانه یا با رویکردی یاوه‌گویانه خبر نادرستی را پخش ‌کرده است.

دومین هدف سیاسی «فیک نیوز» این است که مخاطب را دچار سردرگمی و بی‌اعتمادی کند. مخاطب «فیک نیوز» دچار تردید می‌شود و از خود می‌پرسد که به کدام منبع می‌توان اعتماد کرد. در گزارشی که «سرویس اطلاعاتی آلمان» درباره‌ی انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۷ به اداره‌ی صدراعظمی این کشور ارائه داد، گفته شده که «فیک نیوز» در کارزار انتخابات با این هدف سیاسی منتشر می‌شد که اعتماد شهروندان به امنیت در کشور را متزلزل و از طریق آن دموکراسی را تضعیف کند. در چنین مواردی می‌توان از «فیک نیوز» به عنوان «اطلاعات کاذب» سخن گفت.

همان‌گونه که ذکر شد، تحقیقات گوناگون نشان می‌دهند که «فیک نیوز» نزد گروه‌های پوپولیست راستگرا کاربرد بیشتری دارد. برای نمونه نتیجه‌ی تحقیقات «بنیاد مسئولیت نوین» حاکی از آن است که در جریان انتخابات سال ۲۰۱۷ در آلمان، بیشترین «فیک نیوز» از سوی حزب «آلترناتیو برای آلمان» که یک حزب پوپولیستی راستگراست منتشر شده و بیش از همه به موضوع پناهجویان مربوط بوده است.

همچنین نتیجه‌ی تحقیقات مشترک دانشگاه‌های پرینستون، اگزتر و کالج دارموث نشان می‌دهد که دو سوم مراجعان به وبسایت‌های پخش «فیک نیوز» از ده درصد آمریکایی‌های محافظه‌کار تندرو تشکیل شده‌اند. تحقیقات «انستیتوی اینترنتی آکسفورد» نشان می‌دهد که در توئیتر بیشترین حجم «فیک نیوز» از سوی شبکه‌ای از پشتیبانان دونالد ترامپ پخش می‌شود که اعضای آن نیز از مصرف‌کنندگان «فیک نیوز» هستند. در فیسبوک نیز سایت‌های راست افراطی و راست پوپولیست روی هم بیش از کل بقیه‌ی گرایش‌های سیاسی «فیک نیوز» پخش می‌کنند.

اما این پرسش مطرح است که چرا «فیک نیوز» در میان نیروهای راست افراطی و راست پوپولیست گسترش بیشتری دارد؟ یکی از علل آن این است که پوپولیست‌ها و افراطیان راستگرا مانند همه‌ی دیگر گروه‌های افراطی به تفکر مبتنی بر «نظریه‌ی توطئه» گرایش دارند. اعضای این گروه‌ها بیشتر آماده‌ی پذیرش اخباری هستند که روایتی معین را تایید می‌کنند. به این رویکرد اصطلاحا «آبشار اطلاعاتی» می‌گویند. «آبشار اطلاعاتی» زمانی پدید می‌آید که در یک گروه هر کس اعتقادات خود را با اعتقادات پذیرفته شده‌ی گروه همسو می‌کند. در همین زمینه می‌توان به «قبیله‌گرایی دیجیتالی» نیز اشاره کرد و آن عملکردی است که در آن هر فردی خود و شیوه‌ی نگاهش به جهان را در اینترنت، صرفا در رابطه با گروهی مشخص و برگزیده‌ (قبایل اینترنتی) تعریف می‌کند.

به موازات آن، سیاستمداران پوپولیست راستگرا در اظهاراتشان بطور منظم درست به آن نهادها و ارزش‌هایی حمله می‌کنند که باید مراقب باشند مردم تصویر مشخصی از واقعیت به دست آورند. بیهوده نیست که هواداران جریان‌های راست پوپولیستی رسانه‌های جدی و پیشرو را تحریم می‌کنند و آنها را «بنگاه‌های دروغ‌پراکنی» می‌نامند. آنان بر نقش تصحیح‌کننده‌ی این رسانه‌ها چشم می‌بندند تا راه را برای «فیک نیوز» هموار کنند.

یک علت دیگر را می‌توان از منظر روان‌شناسی اخلاق توضیح داد. جاناتان هایت، روان‌شناس آمریکایی معتقد است که محافظه‌کاران راستگرا برای سه ارزش اهمیت ویژه‌ای قائل‌اند:

۱ـ وفاداری: باید نسبت به گروه خودی وفادار و مطیع بود. این ارزش، بنیاد غرور ملی، قید و شرط نسبت به بیگانگان و بیزاری از خائنان است.

۲ـ اقتدار: باید به سلسله مراتب احترام گذاشت و به مراجع اقتدار توجه کرد و آنان را پاس داشت. این ارزش، بنیاد احساساتی مانند احترام، افتخار و سختگیری در برابر مجرمان است.

۳ـ خلوص: باید نظم طبیعی امور را حفظ کرد. این ارزش، بنیاد قید و شرط و پیشداوری نسبت به همجنسگرایی، فحشا و سقط جنین است.

ارزش‌های سه‌گانه‌ی فوق اموری هستند که از طریق «فیک نیوز» می‌توان آنها را بطور هدفمند مطرح کرد. بسیاری از افراد دارای گرایش‌های راست پوپولیستی به دلیل علاقه‌ی خود به ارزش «اقتدار» دنبال رهبری مقتدر می‌گردند. این موضوع آنان را آماده می‌کند که از تاکتیک کاربرد «فیک نیوز» چونان ابزار قدرت استفاده کنند و نشان دهند که با ریاکاری می‌توان اراده‌ی خود را به کرسی نشاند. ارزش والای «وفاداری» و «اقتدار» نزد نیروهای راست محافظه‌کار سرانجام به آنجا می‌انجامد که «تعلق گروهی» و «پیروی» جایگاهی بالاتر از حقیقت می‌یابند و راه بر «فیک نیوز» هموار می‌شود.

چه باید کرد؟

نویسندگان فصل آخر کتاب را به این پرسش اختصاص داده‌اند که برای مقابله با «فیک نیوز» چه می‌توان کرد؟ آنان یادآور می‌شوند که آسیب‌های «فیک نیوز» روشن است، زیرا از طریق آنها انسان‌ها تصویری مخدوش از واقعیت به دست می‌آورند. مسائل و مشکلاتی که اهمیت چندانی ندارند، در کانون توجه افکار عمومی قرار می‌گیرند،  و بر عکس مسائل و مشکلاتی که به توجه عمومی نیازمندند، از افق توجه بیرون رانده می‌شوند.

برای مقابله با «فیک نیوز» نخست ضروری است که بتوان آنها را در موارد جداگانه تمیز داد. بدین منظور باید به این پرسش‌ها توجه داشت: آیا گزارش با موضوع اصلی مرتبط است؟ آیا بدین منظور منابعی ذکر شده‌اند؟ این منابع تا چه اندازه قابل اعتمادند؟ آیا گزارش‌های مشابهی از منابع مورد اعتماد درباره‌ی آن رویداد وجود دارد؟ آیا در گزارش از مواضع و دیدگاه‌های مخالف و متفاوت هم سخنی در میان است؟ کنترل فکت‌ها در این باره چه می‌گویند؟

پاسخ به این پرسش‌ها  امکان می‌دهد که خبر درست از خبر گمراه‌کننده تمیز  داده شود. بر این پایه، گزارش‌هایی که فاقد منبع هستند یا دارای منابع عجیبی هستند که در جایی دیگر تکرار نمی‌شوند، می‌باید زنگ خطر را برای خواننده به صدا درآورند، زیرا می‌توانند «فیک نیوز» باشند. بویژه هنگامی که کنترل‌کنندگان فکت‌ها آنها را به عنوان «فیک نیوز» معرفی کرده باشند.

درباره‌ی گزارش‌هایی که به نظر می‌رسد با کمبود «حقیقت‌گروی» همراه هستند نیز توجه به چند نکته ضروری است: آیا روشن است که نویسنده‌ی گزارش کیست؟ آیا این شخص آموزش روزنامه‌نگاری دیده، یا کارشناس و دانشور است؟ او اساسا چه تخصصی دارد؟ چرا می‌بایست به او اعتماد کرد؟ نویسنده‌ی گزارش تا چه اندازه به خود زحمت داده که حقیقت‌گروی خود را نشان دهد؟ آیا منابعی معرفی کرده است؟ آیا اطلاعاتی که گردآوری کرده و تحقیقاتی که انجام داده قابل شناخت است؟ گزارش در چه رسانه‌هایی پخش می‌شود؟ آیا نویسنده برای رسانه‌ای جدی کار می‌کند؟ رسانه‌‌ای که گزارش را منتشر کرده‌‌ تا چه اندازه به اتیک روزنامه‌نگاری پایبند است؟ آیا این رسانه پیشتر «فیک نیوز» پخش کرده‌ است؟

نویسندگان کتاب افزون بر معیارها و سنجیدارهایی که برای تمیز «فیک نیوز» از گزارش درست ارائه می‌دهند، سه پیشنهاد بنیادین برای مقابله با «فیک نیوز» با خوانندگان در میان می‌گذارند: ۱ـ دامن زدن به جدال فکری و فرهنگی دموکراتیک. ۲ـ دامن زدن به تفکر انتقادی. ۳ـ ایجاد سازوکارهای محافظت در برابر خطا.


در همین زمینه