بر اساس خبرهای منتشر شده از زندان قرچک ورامین، سپیده قلیان و عاطفه رنگریز، دو زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک، در اعتراض به انتقال دو زندانی عادی به سلول انفرادی اقدام به تحصن کردهاند. این دو زندانی به مسئولان زندان قرچک هشدار دادهاند در صورت بازگردانده نشدن زندانیان منتقل شده به انفرادی به بند عمومی، اعتصاب غذا خواهند کرد. سپیده قلیان، فعال مدنی و از متهمان پرونده اعتراضات کارگری شرکت نیشکر هفتتپه خوزستان، اواسط شهریور ماه از سوی دادگاه انقلاب به ۱۸ سال حبس محکوم شد که بر اساس قانون، هفت سال آن قابل اجراست. همچنین عاطفه رنگریز، از بازداشتیان روز جهانی کارگر در مقابل مجلس حدود یک ماه پیش با حکم دادگاه انقلاب به ۱۱ سال حبس و تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است.
05 October 2019
تنها دو کشور مخالفین را در خارج و هزاران فرسنگ دورتر رها نمی کنند
۱) روسیه
۲) ملاهای روسی
هر دوی اینها ارتی دارند و کارش ماله کش برای رژم فاسد انها است
ما ایرانیها اگر در برابر این رژیم ها و مزدوران انها نایستیم و چهره های مخفی انها را در رسانه های غربی و در میان اپوزیسیون افشا نکنیم ، به انها اجازه میدهیم که به جهان غرب بگویند همه ایرانیها مثل رژیم روسی حاکم بر انها و اپوزیسیون روسی ان هستند . البته که همه ما ها را از شرکت های غربی و نهایتا از غرب اخراج میکنند ، اگر با سیستم های امنیتی غرب در رد گیری و شناسایی و خنثی کردن توطئه های پیچیده اینها که در دفتر پوتین دوگین طراحی و جاسوسان زبده اف اس بی ( ک گ ب سابق) انرا در ایران ، خاور میانه ، و جهان به اجرا در می اورند ، کمک نکنیم . ایرانیان خارج از کشور وظیفه ملی ، اخلاقی ، انسانی دارند که دست روسیه را که از استین ملا خامنه ای و مزدوران او و اپوزیسیون قلابی انها که ضد امریکا و اسرائیل و ضد لیبرال دموکراسی و بازار ازاد است ، بیرون امده و کشور ما ، عربستان ، عراق ، ونزوئلا یعنی ۴ کشور بزرگ در جهان از نظر منابع نفت و گاز ، را به اشوب کشیده اند تا وزنه امپریالیستی و نوستالژیک استالینیستی روسیه پوتین را در جهان سنگین کنند ، پیش غرب باز نکنیم .
all Russian fake oppssition save Mullahs / 05 October 2019
در ستایش سپیده قلیان
باید ضربات کابل تا اعماق جانت رسوخ کرده باشد و مغزت تیر کشیده باشد و ستارهای درون جمجمهات سو سو زده باشد تا بفهمی کابل چیست و درد چیست و تا ته اعماق جان سوختن یعنی چی.
باید ساعتها از مچ دست آویزان باشی و روی دو شست پایت به زمین تکیه داده باشی و چپ و راست ضربات کابل بر کمرت، سرت، گردنت خورده باشی تا بفهمی بیهوشی از درد چیست، باید کف پایت سوراخ شده باشد و گوشتش با خون لزجشده بیرون زده باشد و نتوانی راه بروی و چهار دست و پا در حالی که با هر تکان جانت با یک آه بیرون میآید تا حس کنی معنای غریب درد جسمانی را در نابترین شکلش.
همهی اینها به کنار، آن ترس و رعب مضاعف که هرگاه کلیدی بر قفل در میچرخد و دستگیرهی در باز میشود و برای بازجویی محدد فرایت میخوانند کشیده باشی تا حس انتظار را برای لهشدن با تمام وجودت دریابی.
باید ساعتها در سلولت راه رفته باشی و ناگاه صدای نعرهای که نمیدانی چیست شنیده باشی و تمام تارهای وجودت از هم بگسلد تا معنای عبور نافذ درد را از نسجت حس کنی و ناتوانیات را به زاری بنشینی.
همه اینها به کنار، شهامت میخواهد، جسارت میخواهد و دلی چون شیر میخواهد که بتوانی چشم در چشم شکنجهگرت بدوزی و با صدایی رسا بگویی شکنجهام دادی. چاک چاکم کردید. و نترسی.
زنده باشی سیپدهی قلیان
زنده باشی سپیدهی قلیان
منبع: فیس بوک حسن مرتضوی
در ستایش سپیده قلیان / 06 October 2019
پشت این چشم انداز
برادرانی داریم،
برادرانی نیک که به ما عشق می ورزند
بسوی ما می نگرند و میگریند
سپس در خلوت شان میگویند:
“کاش این محاصره
در اینجا آشکار بود….”
اما جمله را به پایان نمی برند.
—————————–
هواخوری سالن ۵ و۶ زندان قرچک
“ما را تنها نگذارید”
سپید قلیان
۹۸/۵/۱۱
دیوار
میله
زندان
سپیده همچنان ایستاده است
سپیده همچنان ایستاده است / 06 October 2019
نامه سپیده قلیان از زندان سپیدار اهواز:
به همراه نقاشی که کشیده و به بیرون از زندان فرستاده
دلم از مشعلهای نور فروزان شد
شمارهام را به دیوارها نوشتند
دیوارها به چمنزارهای سبز بدل شد
سلام،
حس میکنم یک لایه از قلبم را برداشتهام. امروز آفتاب به صورت عمود به چشمانم تابید و یک آن همه چیز سیاه شد. من از دنیای صداها به سپیدار آمدم …
صدای تق تق دمپایی و باز شدن در سلول و کسی که میگوید: «ببین! کُلمنت رو به حال خودش نذار. دو سه روزی یه بار بشورش …»
حالا تمام این صداها جای خودشان را به تصاویر دادهاند. دلتنگ میشوم اما به هیچ عنوان اندوهگین نیستم؛ البته نه به این معنی که شادمانم. بیش از هر چیز واهمه دارم. ترسی عین بختک به جانم افتاده است که مبادا به واسطه اتهام یا مسائلی از این دست خود را تافتهای جدا بافته بدانم و مرزی بین خود و خواهران گرفتار در بندم ایجاد کنم. تمام تلاشم این است که در رنجشان سهیم باشم و برای همین نه دیگر آزادی به قید وثیقه برایم اهمیت دارد نه اصلا به این مسئله فکر میکنم.
فرصت گریستن ندارم. با تمام توانم سعی میکنم برخیزم. البته که در این مدت ننشستهام اما انتظارم از خودم بیشتر از این حرفهاست. حالا دیگر یقین دارم که زندگی ابدا در دل خانه و دانشگاه جریان ندارد. زندگی همین سفرهی شام با سه متهمی است که برای هیچکداممان اهمیت ندارد به چه جرم و اتهامی در سپیدار شب را به صبح میرسانیم. زندگی دقیقا در راهروی زندانی جاریست که زنی با شکم برآمده از آن خندان و آرام عبور میکند (مبادا لیز بخورد) یکهو قهقههاش بلند میشود و زیر لب میگوید: «لگد میزند …»
من درست در قلب زندگی در بندی که نامش نرگس است شعری از محمود درویش را برای همبندیام میخوانم. سپس برای نوزادی لالایی میخوانم که چند ماه پیش همین جا به دنیا آمده است.
ای بهترین رنگ در سیاهی ممتد، اینها را نوشتم تا بدانی حالم بد نیست. به زودی بهار از راه میرسد. همهتان را به طبیعت و گلهای لاله و بنفشه میسپارم.
سپیده از سپیدار
۹۷/۱۲/۲۰ – بند گل نرگس
زنده باشی سپیدهی قلیان / 06 October 2019