نعیمه دوستدار ـ هاشم، یک مغازه کوچک در یک شهر کوچک ایران دارد. از جوانی در مغازهاش خردهریزهایی میفروخت؛ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد؛ اما مغازه کوچک بود و مردم شهر فقیر.
او هیچ وقت نتوانست کارش را گسترش بدهد و درآمد مغازه هم هرگز از حد بخور و نمیر زندگیشان بیشتر نشد. سه دختر و دو پسرش را با همین درآمد بزرگ کرد، اما نتوانست خودش را بیمه کند. هزینه بیمه خویشفرما بیشتر از آن بود که برایش صرف کند. تا چندسال پیش، خودش و زنش با مریضیهای گاه و بیگاه میساختند، اما چندسالی هست که زنش ناراحتی قلبی پیدا کرده است و خودش دیابت و هر ماه باید کلی پول هزینه دارو و درمان کند. بچهها همه در شهرهای دیگر زندگی میکنند و وضعشان آنقدر خوب نیست که دست آنها را بگیرند. هاشم با اینکه ۷۰ را رد کرده، هر روز مغازه را باز میکند که اگر نکند، چرخ زندگیشان نمیچرخد.
رئیس اداره سالمندان وزارت بهداشت ایران، پریسا طاهری، بیست و ششم اردیبهشت امسال در گفت و گویی با خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، خبر از خاکستری شدن جمعیت ایران داده است. بر اساس گفتههای این مسئول، نشانههای این خاكستری شدن پیشی گرفتن ۶۵ سالهها از كودكان زیر پنج سال در پنج سال آینده و رشد بیشتر آنها از جمعیت زیر ۱۴ سال تا سال ۲۰۵۰ میلادی است.
بر اساس گفته این متخصص طب سالمندی، بیتوجهی به روند صعودی افزایش جمعیت سالمندی در كشورهای در حال توسعه از جمله ایران آسیبزاتر است، چون در کشورهای توسعهیافته مانند فرانسه، جمعیت طی صدسال دو برابر شده، اما در كشوری نظیر چین، در ۳۰ سال. به این معنا، در چنین کشورهایی، طی صد سال برای سالمندان برنامهریزی شده در حالی که سرعت پیر شدن جمعیت ایران، در کنار بیتوجهی به زیرساختهای لازم برای این گروه سنی، فرصت توجه به این قشر را گرفته است و اگر اكنون برای این جمعیت فكری نشود، در ۲۵ سال آینده كه جمعیت سالمند كشور ۲۴ درصد افزایش مییابد، مشكلات بیشتری ایجاد خواهد شد.
شیب سالمندی در ایران تند است؛ از یک طرف سن امید به زندگی به ۷۰ سالگی رسیده و از طرف دیگر زاد و ولد کمتر شده است و با این شرایط، تا حدود ۴۰ سال آینده از هر چهار ایرانی یک نفر سالمند است. سازمان بهداشت جهانی، برای دومین بار در ۱۳سال اخیر، امسال را سال “سالمندی و سلامت و زندگی سالم”، نامگذاری کرده است.
سالمندان و آینده نامطمئن
مشكلات بیمهای از عمدهترین مشکلات سالمندان ایران است. در حالی که نهادهای تامین اجتماعی در سراسر دنیا میکوشند با فراهم کردن امکانات بیمهای دوران سالمندی را برای بیمهپردازان خود آسانتر کنند، سالمندان ایران دغدغههای گستردهای در زمینه تامین اجتماعی دارند. در حال حاضر براساس آمارهای اعلام شده در ایران، ۳۰ درصد سالمندان زیر پوشش هیچ بیمهای نیستند و مستمری و حقوق بارنشستگی نمیگیرند و به این ترتیب، برای تعیین حداقل معیشت زندگی خود هیچ درآمدی ندارند.
هرچند مسئولان اعلام میکنند که بیش از ۸۰ درصد سالمندان زیر پوشش بیمه پایه قرار دارند، اما با توجه به محدود بودن خدمات بیمه عادی در ایران، نیاز به بیمه تکمیلی تبدیل به یک ضرورت شده است.
براساس اعلام وزارت بهداشت، ۳۴ درصد تختهای بیمارستان توسط سالمندان اشغال و نیمی از اعمال جراحی هم در سنین بالا انجام میشود. هزینههای بالای درمان و اعمال جراحی، نیاز به گسترش پوشش بیمه تكمیلی در میان سالمندان را ضروریتر میکند. این در حالی است که حسین نحوینژاد، متخصص امور سالمندان در ایران یک سال قبل، اعلام کرده بود که ۷۰ درصد سالمندان ایران فاقد پوشش بیمه تكمیلی هستند.
در حال حاضر براساس آمارهای اعلام شده در ایران، ۳۰ درصد سالمندان زیر پوشش هیچ بیمهای نیستند و مستمری و حقوق بارنشستگی نمیگیرند و به این ترتیب، برای تعیین حداقل معیشت زندگی خود هیچ درآمدی ندارند
حسین نحوی نژاد، در کنار اشاره به خلاء بیمههای درمانی و تامین اجتماعی به نوع دیگری از بیمهها با نام “بیمه مراقبتی” اشاره کرده است که بر اساس آن افراد در زمان جوانی حق بیمهای را پرداخت میكنند تا در زمان پیری و ناتوانی این حق بیمه به صورت پرداخت هزینههای مراقبتی به كار رود. در حال حاضر چنین بیمهای در ایران پیشبینی نشده است و باید در شورای عالی بیمه به تصویب برسد. این در حالی است که در حال حاضر بسیاری از افراد توان پرداخت تعرفههای بیمهای را ندارند و به دلیل بالا بودن هزینه بیمههای خویشفرما از بیمه کردن خود خودداری میکنند.
متخصصان امور سالمندان در ایران، از نبود شبكه جامع پایش سلامت سالمندان در جامعه به عنوان دومین چالش بزرگ پیش روی سالمندان نام میبرند که این موضوع هم ارتباط تنگاتنگی با میزان برخورداری سالمندان از بیمههای درمانی دارد. با توجه به اینکه دوران سالمندی، دوران مبتلا شدن به انواع بیماریهاست، بسیاری از این بیماریها به دلیل دسترسی نداشتن سالمند به خدمات درمانی مناسب و نبودن امکان پایش مرتب سلامت، در مراحل اولیه ناشناخته باقی میمانند و مواردی که با یک آزمایش ساده قابل تشخیص و درمان هستند، به یک بحران جدی در سلامت سالمندان تبدیل میشوند. با وجود تندتر شدن شیب سالمندی در ایران، سیاستهای درمانی ویژهای برای این گروه سنی در نظر گرفته نشده است و طب سالمندی که یک موضوع مهم در جوامع توسعه یافته است، در ایران با سهلانگاری روبهرو میشود و دانشگاههای پزشکی، پیراپزشکی و مددکاران اجتماعی، نسبت به مسائل این گروه سنی اطلاعات به روز و موثری ندارند.
شهرهایی که با سالمندان دوست نیستند
جمعیت سالمندان روز به روز بیشتر میشود و خواست شهروندان سالمند برای استفاده از امکانات شهری به یک خواست عمومی و فراگیر تبدیل شده است.
به همین دلیل است که سازمان بهداشت جهانی برای سیاستگذاریهای خود برای سالمندان، طرحی را با نام “تعیین شهرهای دوستدار یا مناسب سالمند” در بسیاری از شهرها و كشورهای دنیا اجرا کرده است. بر اساس این طرح، شهرها باید طوری طراحی شوند که امکان تردد و زندگی برای سالمندان فراهمتر شود و نیازهای سالمندان برای استفاده از امکانات شهری درنظر گرفته شود. در این شهرها، سیستمهای خدمات شهری در بخشهای مختلف به ویژه حمل و نقل، آموزش، بهداشت و درمان، ارتباطات، مسكن، مبلمان شهری، نوع مناسبات اجتماعی و فرهنگی مناسب سالمندان طراحی و اجرا میشوند. بر اساس این طرح نه تنها باید کوچه و خیابان و ساختمانها طوری ساخته شوند که امکان زیست را برای سالمندان سادهتر کنند، بلکه وسایل نقلیه هم باید برای استفاده آنها مناسبسازی شوند و در همه چیز محدودیتهای سالمندان لحاظ شده باشد. در این شهرها، روابط اجتماعی هم بر مبنای درک و پذیرش بیشتر سالمندان بنا نهاده میشود و به معنای واقعی، شهرها باید دوست شهروندان سالمند خود باشند.
شهرهای ایران نه تنها دوست سالمندان نیستند بلکه میشود آنها را دشمنان امنیت و رفاه سالمندان نامید. به تعبیری، شرایط فیزیکی و محیط روانی شهرهای ایران را میتوان در تقابل با نیازهای سالمندان تعریف کرد و به نوعی، زندگی در این شهرها برای سالمندان خطرناک است.
در کنار این تلاش جهانی برای بالا بردن امنیت و رفاه شهروندان سالمند در کشورهای توسعهیافته و رو به توسعه، شهرهای ایران نه تنها دوست سالمندان نیستند بلکه میشود آنها را دشمنان امنیت و رفاه سالمندان نامید. به تعبیری، شرایط فیزیکی و محیط روانی شهرهای ایران را میتوان در تقابل با نیازهای سالمندان تعریف کرد و به نوعی، زندگی در این شهرها برای سالمندان خطرناک است.
استانداردهای شهرسازی در مورد معابر عمومی و خیابانها رعایت نشده است و حتی افراد سالم و جوان هم هنگام تردد در این خیابانها و پیادهروها مرتب با دستانداز و مانع روبهرو میشوند. وجود چالههای متعدد، پله و موزاییکهای شکسته و آسفالت آسیبدیده، تردد سالمندان را دچار مشکل میکند. به علاوه، در بسیاری از ساختمانهای اداری و عمومی، آسانسور وجود ندارد و پلههای غیر استاندارد، برای سالمندان خطرساز است. وسایل نقلیه عمومی، برای استفاده این گروههای سنی مناسبسازی نشدهاند و به عنوان مثال، استفاده از مترو بدون وجود پلهبرقی و آسانسور به تعداد کافی برای سالمندان ممکن نیست. از طرفی، ایستگاههای ناامن اتوبوس و تاکسی، پلههای بلند اتوبوسها و … زیست سالمندان را دچار مشکلات بیشتر کرده است.
از همه اینها مهمتر، آلودگی شدید هوای برخی شهرها بهخصوص تهران است که در عمل امکان تردد سالمندان را از بین برده است. در پایتخت ایران در حالی که در بیشتر روزهای سال، میزان آلودگی هوا بیشتر از حد مجاز است، سالمندان در صورت خارج شدن از خانه، با احتمال سکته قلبی و مغزی، تنگی نفس و بیماریهای دیگر روبهرو هستند.
در بسیاری از ساختمانهای اداری و عمومی، آسانسور وجود ندارد و پلههای غیر استاندارد، برای سالمندان خطرساز است. وسایل نقلیه عمومی، برای استفاده این گروههای سنی مناسبسازی نشدهاند و به عنوان مثال، استفاده از مترو بدون وجود پلهبرقی و آسانسور به تعداد کافی برای سالمندان ممکن نیست. از طرفی، ایستگاههای ناامن اتوبوس و تاکسی، پلههای بلند اتوبوسها و … زیست سالمندان را دچار مشکلات بیشتر کرده است.
با وجود همه این موارد، شهرداریهای ایران به خصوص شهرداری تهران، ادعا میکنند که تلاش گستردهای را برای مناسبسازی شهرها برای سالمندان آغاز کردهاند.
پیش از این، سخنگوی شهرداری تهران اعلام کرده بود مناسبسازی معابر به طور گسترده در دستور كار شهرداری قرار گرفته است و اقداماتی كه شهرداری در مناسبسازی معابر برای تردد معلولان و سالمندان در سالهای اخیر انجام داده، با سالهای گذشته قابل قیاس نیست و این كار با جدیت دنبال میشود.
محمد هادی ایازی، ساماندهی معابر برای سالمندان و معلولان را از برنامههای جدی شهرداری معرفی کرده بود كه با جدیت دنبال میشود و ادامه طرحی است که با عنوان نهضت پیادهروسازی از سال ۸۹ و ۹۰ آغاز شده است. در همین راستا، مرتضی طلایی، رئیس كمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران هم مدتی پیش از تدوین مصوبه شهر دوستدار كودكان و سالمند در شورای شهر تهران خبر داده بود؛ اقداماتی که در حد طرحهای جذاب باقی ماندهاند.
روی شیب تنهایی
سالمندان شهرنشین، در پارکها و فضاهای سبز، مشغول بازی شطرنج و تختهاند. در ازای هر دو نفری که به بازی مشغولاند، ده نفر تماشاچی وجود دارد و نیمکتها و میزهای بازی به تعداد سالمندان نیست.
چنین به نظر میرسد که در کنار ایجاد امکانات تردد و زندگی در محیط شهری، خدمات اجتماعی دیگری نیز برای سالمندان ضروری است: ایجاد مراكز شبانهروزی با قیمت مناسب، مراکز مراقبت در منزل و نگهداری روزانهای که سالمندان را با امکانات قابل قبول بپذیرد، باید جزو اولویتهای نهادهای تامین اجتماعی ایران باشد. در حال حاضر، بهزیستی حدود ۱۵۰ هزار سالمند زیر نظر دارد که در ۲۱۴ مركز شبانهروزی، ۱۳۲ مركز مراقبت در منزل و ۷۷ مركز روزانه پذیرفته میشوند که پاسخگوی نیاز رو به افزایش سالمندان ایرانی نیست.
هرچند مدیریت شهری به خصوص در تهران، خود را به موضوع سالمندان علاقهمند نشان میدهد و تاکنون فضاهایی را به شکل اختصاصی به آنها اختصاص داده که از آن میان میشود به فرهنگسرای سالمند اشاره کرد؛ اما به نظر میرسد در شهری مانند تهران، اختصاص یک فرهنگسرا در یک نقطه از شهر نیاز جمعیت رو به افزایش سالمندان را پاسخ نمیدهد. تاکنون، کارهایی مانند اجرای طرح منزلت و راهاندازی كانون سالمندی در سطح شهر هم اجرا شده تا با برگزاری برنامههای فرهنگی و تفریحی و فراهم کردن تسهیلاتی برای استفاده از امکانات فرهنگی شهر، مشارکت اجتماعی شهروندان سالمند را بالا ببرد، اما در عمل، کمبود خدمات اجتماعی برای سالمندان، این گروه را دچار مشکلات مختلف اجتماعی و روانی کرده است. نکته مهم این که همین امکانات محدود هم تنها در شهر تهران متمرکز شدهاند و سالمندان در شهرهای کوچک و جامعههای روستایی نادیده گرفته شدهاند.
اینها اما تمام مشکلات سالمندان ایران نیستند. در نبود امکانات معیشتی و رفاهی، نداشتن فرصتهای سرگرمی و تفریح و محدویتهای سالمندان به دلیل مشکلات سلامت، باعث دور افتادن آنها از جریان عادی زندگی میشود و زمینه را برای بیماریهای روحی و روانی سالمندان بیشتر میکند. ناامنی عمومی جامعه نیز، زندگی آنان را به عنوان افراد تنها و کمتوان، دچار خطرهای مضاعف میکند. زمینههای فرهنگی و اجتماعی، در بسیاری از موارد باعث شده میانسالان ایرانی پیش از رسیدن به سن واقعی سالمندی دچار پیری زودرس شوند و با خروج از گردونه تولید و مشارکت اجتماعی، روزهای باقی مانده عمر را با احساس بیمصرفی، در تنهایی و افسردگی بگذرانند.