مبارزه زنان برای کسب حقوق برابر در جامعه پر تنش ایران، هر روز ادامه دارد و مدام تغییر شکل میدهد. این تحول را میتوان گواه زنده بودن این جنبش اجتماعی دانست؛ تحولاتی که مدتهاست خود زنان منشا آن شدهاند و حتی مستقل از فعالان حقوق مدنی و فعالان حقوق زنان عمل میکنند. در میان شکلهای مختلف مبارزات زنان برای حقوق برابر، مبارزه با حجاب اجباری در طول یک سال گذشته هم یکی از برجستهترین شکلهای مبارزه بوده و نه تنها در کوچه و خیابان ادامه یافته، که بحثها و تحلیلهای متفاوتی را برانگیخته است.
منیره کاظمی: حرکت دختران خیابان انقلاب، نقطه شروع مبارزات اصلی است
آیا مبارزه با حجاب اجباری را یک ضرورت در مبارزات برابریطلبانه زنان میدانید؟
من مبارزه با حجاب اجباری را فراتر از مبارزهای برابریطلبانه فقط زنانه میبینم و آنرا در مقابل جمهوری اسلامی در راستای تلاش جهت پیریزی جامعهای سکولار و دموکرات در ایران میدانم. به همین دلیل هم لازم است که همه نیروهای دموکراسیخواه، برابریطلب و مدافع حقوق بشر به آن توجه داشته باشند. به اعتقاد من حجاب اجباری را میبایست از زاویه تبعیض مورد بررسی قرار داد. همانطوری که اگر حتی یک نفر بهخاطر اعتقاد سیاسی، عقیدتی، یا تعلقات جنسی، قومی، مذهبی، نژادی … و گرایش جنسیاش مورد تبعیض و خشونت قرار گیرد، لازم است که بدون در نظر گرفتن جنسیت، قشر و طبقه ای که به آن تعلق دارد، علیه ظلمی که بر او اعمال شده اعتراض کرد و خواهان امنیت جسمی و روانی او شد. همانطوری که در دفاع از مطالبات کارگرانی که حقوق عقبماندهشان پرداخت نشده، نباید بهدنبال آن بود که اولویت با کارگران زن یا مرد یا کارگر کدام بخش از صنعت است و همانطوری که در حمایت از حق اعتصاب و اعتراض کشاورزان بدون آب، کارمندان و پرستاران، معلمان و دانشجویان، علیه تبعیض و بیعدالتی، دستهبندهایی از نوع جنسیت، تعلقات طبقاتی، قومی و مذهبی و غیره صورت نمیگیرد، نمیبایست هم در مورد اعمال تبعیض و خشونتهای روانی و فیزیکی دولتی و عرفی که به خاطر حجاب بر زنان ایران میرود، آن را به جنسیت یا قشر و طبقهای خاص منصوب کرد و از طریق مبحث «اولویتبندی» آن را کمرنگتر و بی ارزشتر از دیگر اشکال تبعیض و خشونت دانست. من معتقدم که اگر حتی حجاب به یک زن مرفه بیدین، مسیحی، بهایی، یا مسلمانی بی اعتقاد به حجاب تحمیل شود و بهخاطر آن مورد تبعیض و خشونت قرار گیرد، این خالی کردن شانه از زیر بار مسئولیت مدافعان حقوق زنان و بشر است که به دلایل کمی (چون یک نفر است)، جنسی (چون زن است و مسئلهای زنانه است و مربوط به مردان نیست)، مذهبی (چون متعلق به اکثریت مسلمان نیست) و طبقاتی (چون به قشر محرومان و زحمتکشان تعلق ندارد) از حق انسانی و شهروندی او دفاع نشود.
آیا به باور شما حجاب موضوعی سیاسی است؟
در حکومت ولایت فقیه بله صددرصد. چرا که اولین دستور حکومتی خمینی، بهعنوان رهبرانقلاب و ولی فقیه چند روز پس از روی کار آمدن حکومت موقت صادر کرد و در ماههای بعد هم آن را به اجرا درآورد حجاب اجباری بود. یعنی اولین حکم رهبر نه راجع به مسائل معشیتی به قول خودشان پابرهنهها (سیاستهای داخلی)، و نه در مورد و برنامهای مشخص در چگونگی روابط سیاسی و اقتصادی حکومت اسلامی تازه بر مسند قدرت تکیه زده با دیگر کشورها (سیاستهای خارجی)، بلکه تنها در مورد کنترل مو و بدن زن، هدفمند و روشن صادر شد. نکته قابل توجه این است که حکومت در هیچ یک از وعدههایش (استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و …)، موفق نبوده جز در تحمیل حجاب. این مورد برای من بهمعنی این است که اتاق فکر جمهوری اسلامی از همان لحظه تولدش، هدفی مشخص و از زاویه ایدئولوژیک خود، مهمی را دنبال میکند، و آن چیزی نیست جز تزیین ویترین اسلامی و ضدغربی (حجاب بهعنوان پرچم مبارزه علیه غرب و استعمار) بهوسیله حجاب اجباری است. ویترینی برای آمادهسازی اذهان عمومی داخلی و خارجی برای رسیدن به اهداف سیاسی (داخلی و خارجی) که البته به کمک نیروهای دیگر هم موفق بوده است (برای مثال تنها نگاه کنید به سکوت یا بیاهمیت جلوه دادن مبارزات زنان داخل علیه حجاب اجباری به بهانه مخالفت با سیاستهای کشورهای غربی، از سوی عدهای از فعالین حقوق زنان حتی در خارج از کشور). پس مخالفت با حجاب، چه ما بخواهیم چه نخواهیم سیاسی بوده و هست و خواهد بود. به همین دلیل سیاسی بودنش هم هست که برای این رژیم فوق العاده مهم است. شواهد مهم و حساس بودن حجاب برای حکومت ولایت فقیه را میتوان از یکسو در سخنان رهبر، رئیس جمهوری، وزیران، نمایندگان و امامان جمعهها یافت، و از سوی دیگر در مبالغ میلیاردی که برای تبلیغ، اجرا و کنترل آن در ابعاد مختلف (کوچه و خیابان شهر و روستا … اماکن عمومی مثل دانشگاهها و وزارتخانه ها ….) هزینه میشوند. از این هم بگذریم که کلا زن بودن در یک رژیم توتالیتر مذهبی، خودش سیاسی است.
آیا شیوه مبارزه مدنی دختران خیابان انقلاب را رادیکال و تمام شده ارزیابی میکنید؟
در قدم اول باید روشن کنیم منظورمان از مبارزات رادیکال چیست؟ اگر رادیکال بودن یک حرکت، زیر سوال بردن همه مناسبات، برای مثال مردسالاری، معنی دهد و خواهان تغییرات بنیادی آن مناسبات باشد، شاید که نتوان حرکت دختران خیابان انقلاب را رادیکال دانست. اما در ابعاد دیگری حرکت دختران (و مردان) خیابان انقلاب و بهخصوص نمایش قوی و پر از نماد ویدا موحد را رادیکال میدانم. چرا که این حرکت توانست از یکسو بحث منحرف و فرسایشی اولویت بودن و نبودن حجاب را پس بزند، تا بتوان نفس تازه کرد و به جلو قدم برداشت. و از سوی دیگر توجهها را به اعتراضات هر روزه تاریخ ۴۰ ساله اخیر علیه حجاب اجباری، بیش از قبل جلب نمود و نمادین در تیررس نگاه بیتفاوتان قرار داد. آنها را مجبور ساخت که در مورد این تبعیض و خشونت سیستماتیک از سنین کودکی که بر صدها هزار زن ایرانی اعمال میشود بهسخن درآیند. پس از این حرکت بود که حتی تعدادی از فعالین و آکادمیسینهای خارج از کشور را، که تا آن زمان در رکاب «اصلاح»طلبان بودند، دست به بازنگری و تغییر نظرات خود زده و مقالاتی را به رشته تحریر درآوردند. رسانههای فارسی زبان یکی پس از دیگری میزگرد و بحث و گفتوگو راجع به آنها پخش کردند. به معنی دیگر بالاخره حجاب رسمأ به اولویت داشتن ارتقا یافت. و اضافه بر اینها، این حرکت توانست به اعتراضات زنان اسم و شناسنامه دهد تا دیگر کسی نتواند آنها را انکار کند، چرا که دیگر بچه صاحب نام و شناسنامه شده است. البته فرصتطلبان «اصلاح»طلب سعی کردند حرکت دختران خیابان انقلاب را با هدیه دادن و خریدن آنها از آن خود ساخته و بهدنبال آن چهرههایی را وابسته به خود معرفی و وانمود سازند که آنها با دریافت پول و بهدستور این «بزرگواران» روی سکوها رفته یا میروند.
نکته دیگر اینکه کمپینهای چند ساله اخیر، از نه به حجاب، آزادیهای یواشکی، پیادهرویهای بدون حجاب تا چهارشنبههای سفید و بهخصوص دختران خیابان انقلاب، زنان و دختران را در ابراز خواستههایشان و اعتراض به ظلم و تبعیض، جسور، باورمند و قدرتمندتر کردهاند. دیگر آنها میدانند که تنها نیستند و اگر نگوییم میلیونها، ولی صدها هزارها هستند که هر روز فریاد اعتراض حق خواهیشان در روستاها و شهرهای ایران طنین میاندازد.
و آخرین نکته اینکه از نگاه من شال سفید بر سر چوب در دست دختران خیابان انقلاب، به مانند مشعل المپیک نمادین است: مشعلی که سالها در دستهای زنان و دختران ایران دست بهدست شد تا در روز چهارشنبه شش دی ۱۳۹۶به دست ویدا موحد رسید. و این یعنی شروع مبارزات اصلی پس از تمرینهای فراوان. از این جهت من آنرا به هیچ وجه تمام شده ارزیابی نمی کنم.
هلن وزیری: موج اعتراض دختران خیابان انقلاب پایان نیافته بلکه به اشکال دیگر به زندگی ادامه داده است
آیا مبارزه با حجاب اجباری را یک ضرورت در مبارزات برابریطلبانه زنان میدانید؟
بله، چون اختیار پوشش ابتداییترین حق یک فرد و زیر پا گذاشتن آن دستبرد به ابتدائیترین حق یک انسان است. مبارزه برابریطلبانهای که این حق را نادیده بگیرد، از نظر من زیر علامت سئوال است. هیچ دولتی اجازه ندارد پوشش افراد جامعه را بر اساس سلیقه یا فکر خود تعیین کند. حجاب اجباری تحمیل یک ایدئولوژی به تمامی زنان جامعه است. فقط در جامعهای که استبداد درونی شده است، چنین حکمهایی میتوانند چهار دهه باقی بمانند و حتی در مبارزات زنان هم بهدرستی دیده نشوند.
آیا به باور شما حجاب موضوعی سیاسی است؟
به نظر من اساسا حجاب مسئلهای شخصیاست و به سلیقه و نظر فرد بستگی دارد. برخی از زنان کشورهای مسلمان به نشانه هویت ملی از آن استفاده میکنند. این اسلام سیاسی است که حجاب را پرچم مخالفتی در برابر آزادی زنان در غرب کرده و به آن محتوایی سیاسی داده است. حجاب ابزاری برای تقابل اسلام سیاسی با فرهنگ دنیای غرب شده است. ابزاری که با آن زن جامعه مسلمان در توهم حریم حمایت مردان مسلمان پیچیده میشود و سیاهی لشگر دیدگاهی میشود که در بیشتر موارد از چند و چون اهداف آن با خبر نیست. در حالیکه چگونگی ظاهر یک فرد، مسئله شخصی اوست و به کسی جز خود او نمیتواند مربوط باشد.
آیا شیوه مبارزه مدنی دختران خیابان انقلاب را رادیکال و تمام شده ارزیابی می کنید؟
بهنظر من مبارزه مدنی دختران خیابان انقلاب ابتکاری متمدنانه برای بیان اعتراض بود. اعتراضی روشن و غیر خصمانه. آنها پرچم خواست ابتدایی خود را به اهتزاز در آوردند تا دیدگاهی که تلاش در قاب کردن جامعه در محدوده نظر خود دارد، به خود آید و به پافشاری در زورگویی پایان دهد. بهنظر من این تلاش بسیار با ارزش بود، بهویژه در برابر تلاشی که اصرار در نادیده گرفتن این حق ابتدایی داشت. موجی که این حرکت در جامعه ایجاد کرد و تاثیر آن در طرح شدن خواست لغو حجاب اجباری در دیگر مبارزات مدنی، خود بیانگر نقش تاثیرگذار این حرکت بود. به نظر من آن موجی را که میبایست مسئله حجاب را به پیش چشم آورد، ایجاد کرد. این موج پایان نیافته بلکه به اشکال دیگر مانند آزادانهتر شدن روسریها به زندگی ادامه داده است. تاثیر آن را در مطرح شدن در دیگر لایههای اجتماعی و حتی در کشورهای همسایه هم میشود مشاهده کرد.
پرونده زمانه به مناسبت روز جهانی زنان: ۸ مارس: بر سکوی مبارزه ایستادهایم
در همین زمینه