شادی امینی، خوانندهای است که برای مخاطب موزیک این روزها نامی شناخته شده است. او فعالیت حرفه ای خود را در سال ۲۰۱۲ با تک آهنگ «تختخواب» آغاز کرد. پس از آن یک آلبوم به نام «بازی» و چندین تک آهنگ را منتشر کرد که هر کدام بازخوردی قابل توجه در بین مخاطبان موسیقی داشته اند. او فارغ التحصیل مهندسی شهرسازی از دانشگاه هنر و دانشجوی هنرهای تصویری در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است.
شادی امینی در اکثر آثارش، به عنوان ترانه سرا نیز حضور داشته است. برای او پرداختن به مسائل اجتماعی و نشان دادن صدای خاموش اقلیتها در درجهی بالایی از اهمیت قرار دارد. با نگاهی اجمالی به آثارش میتوان او را خوانندهای نامید که سعی دارد صدای اعتراض نسل خود باشد.موسیقی
به بهانه انتشار موزیکویدئوی «آواز زن»، به سراغش رفتهایم تا درباره جدیدترین اثر شادی امینی با او گفتوگویی داشته باشیم.
شادی امینی در جدیدترین اثرش از چه میگوید؟ داستان پشت موزیک ویدئوی «آواز زن» چیست؟
موزیک آواز زن برای من در ابتدا بیان درد دلی بود که سالها خودم با آن درگیر بودم. صحبت چیزی بود فراتر از محدودیت. برای من بهعنوان زنی که در ایران بزرگ شده، موسیقی و خوانندگی همیشه آرزویی بود بعید و دست نیافتنی. هیچ وقت فکر نمیکردم یک روزی بتوانم بخوانم و ترانههای خودم را اجرا کنم. و حالا که از آن شهر و خانهام دورم توانستم به آن آرزوها چنگ بیندازم و خودم را به آن خاک پیوندی دوباره بزنم. موزیک ویدیوی «آواز زن» هم قصه زن هاییست که آواز، حرفه آنها بوده و هست و یا دوست دارند که باشد. زنهایی که قبل از انقلاب خواننده بودند و این حق از آنها گرفته شد و در انتها زنهایی که برای این آرزو میجنگند و از امکانات هر چند محدود استفاده میکنند تا صدایشان شنیده شود.
فکر می کنی با اجرای کارهای اجتماعی و شاید بهتر است بگویم اعتراضی، چه تغییری میتوانی در جامعه بدهی؟
در ابتدا باید بگویم که حتی اگر هیچ تغییری هم ایجاد نشود، من حرفم را زدهام و یا بهتر بگویم من به انفعال و سکوت و سکون «نه »گفتهام. آگاهی رسانی و ایجاد انگیزه برای تغییر را وظیفه هر انسانی از جمله کسی که کار هنری میکند میدانم. بنابراین فکر میکنم که یک اثر هنری باید آیینه دنیای خودش باشد و خوب یا زشت آن را بازتاب دهد و انسان و جامعه را به فکر وادارد و در بهترین حالت به تغییر.
هنر بزرگترین نقش را در ایجاد تحولات فکری و فرهنگی در هر جامعه دارد و هنرمند مسئول قبل از تولید هر اثری باید از خودش بپرسد که چه چیزی در مخاطب من با شنیدن و یا دیدن این موزیک یا ویدئو تغییر میکند. این تغییر حتی میتواند فقط ایجاد یک حس خوب باشد و یا طرح یک سؤال در ذهن.
در بیشتر موزیکهای اخیرت فضای اعتراضی نمود بیشتری پیدا کرده است. بهطوری که حتی شاید بعضی از شبکههای تلویزیونی پخش موزیک، از انتشار آن سرباز زدهاند. این اتفاق و این اعتراض نتیجه چیست؟ هیچ وقت فکر نکردهای حالا که ایران نیستی و محدودیتها و سانسورها را نداری بهتر است موزیکی را کار کنی که هم توسط شبکههای ماهواره ای و هم قشر بزرگتری از مخاطبان مورد استقبال قرار بگیرد؟
وظیفه خودم میدانم که حرفهایی را بزنم که شاید داخل ایران بهدلیل محدودیتها مجال بروز و حضور ندارند. حالا که خارج از ایران هستم، فرصت دارم که از آزادی ام بهره ببرم و حرفم را بزنم تا شاید صدای آنهایی باشم که نمیتوانند از فشار و محدودیتها بگویند. و باید صدای نسل خاموشی باشم که به عناوین مختلف حق زندگی آزادانه و بیدغدغه را نداشتند. من بههیچ وجه خودم و دردهایم را فراموش نکردم و هرگز خودم را جدا از ایران و ایرانی بودنم حس نمیکنم. هنوز اخبار و تحولات ایران را بهشدت پیگیری میکنم و وظیفه خودم میدانم که راجع به آنها بیشتر بدانم و واکنش نشان بدهم. ترجیح میدهم مخاطب کمتری داشته باشم اما کسانی من را دنبال کنند که دغدغههای مشترکی داریم. راستش را بخواهی رفتار شبکهها و رسانههای هنری تا مدتها آزارم میداد. اما حالا به آنها حتی فکر هم نمیکنم و پیگیرشان هم نیستم و ترجیح میدهم آثارم را از رسانههایی پخش کنم که مخاطب آن بهدنبال آگاهی و روشنگری باشد. اگر موسیقی من جایی در رسانههای تجاری ندارد، من و مخاطبم از راههای دیگری برای به هم رسیدن استفاده میکنیم، هر چند سخت و بعید.
به نظر تو در فضای موزیک ایران، جای چه اتفاقی خالی است؟ آیا این اتفاق بیشتر بر عهده خوانندههای زن است یا مرد و یا اصلاً به تصمیمات حکومتی بستگی دارد؟
نه فقط در فضای موسیقی ایران، بلکه کلا در فرهنگ عمومی ما هیچ چیزی به اندازه آزادی جایش خالی نیست. آزادی بیان فکر و اندیشه، و این چیزی نیست که فقط توسط حکومت از ما دریغ شده باشد. با نگاهی گذرا به شبکههای اجتماعی میبینیم که بخش وسیعی از جامعه ما حتی این آزادی را از هم دریغ میکنند. ما تحمل نظرات مخالف را نداریم. بسیاری از ما حتی کار گروهی نمیتوانیم انجام بدهیم. همراهی و همدلی را مدتهاست فراموش کردهایم. اتفاقات زیادی میتواند بیفتد اگر ما پذیرفتن تفاوتها را یاد بگیریم. اما اگر بطور خاص از موسیقی بخواهم بگویم، جای صدای زن خالیست. زنانی با بزرگترین استعدادها که اجازه ندارند فعالیت قانونی داشته باشند. اگر این محدودیت برداشته شود فکر میکنم تحولی چشمگیر در فضای موسیقی ما رقم میخورد.
شاید تصور بر این است که همیشه مخاطب باید از هنرمند مورد علاقهاش انتظاراتی داشته باشد و برآورده شدن یا نشدن آن انتظارات برایش مهم باشد. اما به نظر من ارتباط بین مخاطب و هنرمند دوطرفه است. میخواهم بگویی شادی امینی از مخاطبهایش چه انتظاری دارد؟
این یک ارتباط کاملا دو سویه است. هر کسی که کار هنری میکند دوست دارد دیده و شنیده شود و در عین حال وظیفه دارد نیاز مخاطبش را ببیند و بازتاب آن باشد. همانطور که احساس و عواطف خودش هم نقش پررنگی در آثارش دارد. هنرمند و مخاطب هر دو از هم تاثیر میگیرند و به رشد هم کمک میکنند. مخاطب واقعی آن گروهی هستند که دلسوزانه نقد میکنند و به شنیده شدن آثار هنری کمک میکنند.
تو در «آواز زن» از محدودیتها و سانسور زن در جامعه ایران صحبت میکنی. برای شادی امینی های ۱۶، ۱۷ سالهای که هماکنون در ایران هستند چه توصیههایی داری؟ به نظرت چطور باید به علایقشان بپردازند یا صدایشان را به گوش مخاطب برسانند؟
ما باید از هر فرصتی استفاده کنیم. من هم با وجود اینکه در آن سنین هیچ امیدی به خوانندگی نداشتم، کلاس آواز و موسیقی میرفتم و سعی میکردم از رویاهام دست نکشم. امروز هم با وجود تمام موانع قانونی، حداقل شبکه اجتماعی تاثیر بزرگی در دیده و شنیده شدن آثار موسیقی و هنری داشتهاند. انسان به آرزوهایش زنده است و تا زمانی که دست از آنها نکشد یعنی هنوز نفسش گرم است. فارغ از انتشار موسیقی، همه میدانیم که تولید آن هزینهبر است و و این هزینهها در جایی که درآمدی از آن حاصل نشود در نهایت منجر به دلسردی و سکوت میشود. با تمام وجودم امیدوارم روزی این موانع برداشته شوند و هیچ کس به آرزوها و استعدادهایش پشت نکند.
موزیک ویدئوی آواز زن را در این لینک ببینید: