سارا روشن – از ۱۱مارس تا ۲۱ اکتبر ۲۰۱۲ نمایشگاهی در شهر فرانکفورت در آلمان برگزار میشود، با عنوان «نام من امید است» که تلاش میکند از طریق اشیاء به ظاهر بیاهمیت اما خاطرهانگیز و از طریق روایتهای شخصی، زندگی و رنج زندانیان سیاسی در طول تاریخ مبارزات مردم ایران در دهه ۶۰ خورشیدی را نشان دهد.
این نمایشگاه که در خانه «آنا فرانک» در فرانکفورت برگزار میشود، حاصل کار گروهی و تلاش عدهای از ایرانیها و آلمانیهاست.
پرستو فروهر هنرمند ایرانی و منیره برادران نویسنده کتاب «یک حقیقت ساده» که از آن بهعنوان نخستین نمونه از زنداننگاری در تاریخ ادبیات تبعید یاد میکنند، در برگزاری این نمایشگاه و در این کوشش گروهی سهم زیادی بهعهده داشتند. درباره این نمایشگاه با منیره برادران و پرستو فروهر گفتوگویی داشتم.
در نمایشگاه امید هدف شما این بوده که از روایتهای شخصی، از اشیایی که برای زندانیان سیاسی در سالهای دهه ۶۰ بار عاطفی داشتند بخشی از تاریخ ایران را بازسازی کنید. آیا واقعاً میشود با یادآوری تاریخ به روشنگری رسید؟
منیره برادران- به تجربه روشنگری در هر نقطه جهان که نگاه کنیم، میبینیم که هیچوقت بدون نقد گذشته و نگاه به تاریخ روشنگری امکانپذیر نبوده است. یعنی همیشه در برخورد و نقد گذشته است که ما برای حال و امروز دنبال پاسخ هستیم. در حقیقت ما هم نمیتوانیم بدون نقد گذشته و بررسی بهویژه دهه ۶۰ آیندهای را تصور کنیم؛ و میدانیم که یادآوری در معنای مقابله با فراموشی به نوعی آگاهی هم هست. آگاهی البته فقط به معنای گرفتن یا دانستن خبر نیست. آگاهی فراتر از این است. آگاهی در حقیقت حس آنچه قربانیان تجربه کردند و همچنین تأمل درباره آن به دست میآید. این آگاهی هم عنصر اصلی روشنگریست.
ما پیش از این هم شاهد بودیم که شما از طریق ادبیات مثلاً در کتاب «یک حقیقت ساده» و همچنین از طریق معرفی و بررسی خاطرات بقیه زندانیان سیاسی تلاش کردهاید که فضای زندان و کشتار زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ را بازآفرینی کنید. چه شد که به فکر افتادید در این زمینه نمایشگاهی برگزار کنید؟
اولاً که این نمایشگاه در ادامه و حاصل تجربههای من در زمینه زنداننگاریهاییست که شما اشاره کردید. همچنین کارهای دیگران، زنداننگاریهایی که دیگران نوشتهاند، یادداشتهایشان، مشاهداتشان و همچنین خاطرات کسانی که از ایران گریختند. یادآوری میکنم که نمایشگاه «امید نام من است» فقط یادگارهای زندان نیست، بلکه در کنار موضوع »زندان» به موضوع «فرار» [از ایران] هم میپردازد. یکی از ویژگیهای این نمایشگاه این است که صرفاً نمیخواهد نمایانگر یک خاطره، یک حافظه و یک یادگار باشد. چهلتکه است؛ مثل موزاییکیست از تجربهها و یادگارهای مختلف که درهم میروند، با هم یکی میشوند و در همان حال هر کدام از این تکهها یک راوی را با خودشان حمل میکنند.
هرکدام از این یادگارها یک راوی دارد و آن راوی کسیست که آن یادگار را از خودش برای ما به جای گذاشته. او – این راوی – از «من» میگوید، یعنی روایتش را با من شروع میکند و اوست که حکایت میکند. اینجا یادگارهایی داریم از کسانی که دیگر نیستند، وجود ندارند و آنها را اعدام کردهاند. آنها فقط با این یادگارهایشان است که حضورشان را اعلام میکنند.
چگونه تلاش کردید جوانها را به این نمایشگاه جذب کنید؟
راوی اصلی این نمایشگاه جوانها هستند؛ کودکان دیروز، کودکانی که دههی ۶۰ در زندان بودند. من از اینها خاطره دارم، در مقالهها و نوشتههایم، در کتاب «یک حقیقت ساده» من از آنها بهعنوان «کودکان زندان» نام بردهام. آنها همراه با مادرانشان زندانی بودهاند، یا به ملاقات میآمدند و پشت شیشه پدر و مادرهاشان را ملاقات میکردند. اینها زنان و مردان جوانی هستند که اینجا در اروپا زندگی میکنند. حضور آنها خیلی به ما امکان میدهد که مخاطبان این نمایشگاه هم جوانها باشند؛ چه ایرانی چه غیر ایرانی.
خانم فروهر در بخشی از نمایشگاه در «دهلیز حال» جوانهای ایرانی خاطراتشان را از اعدامها و ملاقات زندانیان و همچنین از فرار از ایران به اروپا تعریف میکنند. آیا به نظر شما با هنر میشود «تروما» یا آسیبهای روحی ناشی از خشونت را تسکین داد؟
پرستو فروهر- به اعتقاد من وظیفه هنر اصولاً تسکین نیست. به نظر من در این اندیشه یک اشتباه وجود دارد. وظیفه هنر تسکین هیچ دردی نیست. چه درد فردی باشد و چه برخاسته از یک مسئله اجتماعی. بلکه وظیفه هنر باز کردن فضای تفکر و حس است برای ملموس شدن و در عین حال ارتباط گیری مخاطبان با این دردها و آسیبها، حالا اینجا در این مورد بهخصوص آسیبهای اجتماعی هستند. یعنی وظیفه هنر در واقع ایجاد گفتمان است. سپس در بستر این گفتمان انسان میتواند به نوعی از آن حالت بیاختیاری و تسلیم در برابر ضربههای سرنوشت بیرون آید و به عنصری فاعل تبدیل شود. یعنی در این روند میتواند آن فاعلیت انسانی خودش را که در اثر تحمیل استبداد و زور از او گرفته شده، بازپس گیرد و در واقع از نقش قربانی خارج شود. در این روند نوعی ترمیم انسانیت آسیبدیده وجود دارد. از این رویکرد بله، میتواند هنر راه باز کند برای اینکه انسان به شیوهای خودآگاه با زخمهایی که بر او وارد شده کار کند.
فکر میکنید این نمایشگاه و روشی که انتخاب کرده برای بیان این موضوع و برگشتن به آن تاریخ، میتواند کمک کند که بین نسلهای مختلف ایرانی پلی ایجاد شود که همدیگر را درک کنند؟
به اعتقاد من و امید من، بله اینطور است. به دلیل اینکه چنین نمایشگاهی نه فقط بین نسلهای گوناگون ایرانی میتواند پل بزند، بلکه امید ما این است که شاید بتواند پلی ایجاد کند بین انسانهایی که حتی از جوامع مختلف به این نمایشگاه میآیند. نمایشگاهی که بخش بزرگی از مخاطبانش آلمانیهستند و سعی میکند با آنها هم ارتباط بگیرد. یعنی این نمایشگاه سعی میکند برای درک چنین سوژهای که بهعنوان سوژهای اصلیاش گرفته، مرزها را بشکند؛ مرزهای جغرافیایی و زمانی که نسلهای متوالی ایرانی را ازهم جدا میکند. چون این نمایشگاه سعی میکند عمق درد انسانی کسانی را که زیر فشار استبداد در آن دورهی دههی ۶۰ بودهاند بیان کند و این مرز نمیپذیرد. بیان چنین تنگناهای انسانی نه مرز نسلی دارد، نه مرز جغرافیایی، اگر بتواند موفق باشد در ارتباطگیری.
خانم برادران شما با خانم فروهر هردو قربانیان خشونت هستید. آیا برگزاری چنین نمایشگاهی از نظر شخصی و عاطفی هم برای شما مهم بوده؟
منیره برادران- ببینید، فقط این قربانی بودن نبود که باعث نزدیکی و همکاری ما شد. بیش از آن مسئله دادخواهی و پیگیری آنچه گذشته، زمینه مشارکت ما بوده. کاری که خانم پرستو فروهر انجام میدهد در مورد دادخواهی قتل مادر و پدرش و پیگیری این پرونده که بسیار شجاعانه اینکار را انجام میدهد و با تمام انرژی، برای من خیلی قابل احترام است و نزدیکیهایی ایجاد میکند. خانم فروهر هم با میل آمد به اینکار. ولی خب این نمایشگاه هم باعث شد که از لحاظ عاطفی و شخصی هم خیلی به هم نزدیک شویم.
خانم فروهر چرا این نمایشگاه را در خانه «آنا فرانک» برگزار کردید؟
پرستو فروهر- در واقع به دلیل ربط محتوایی که ما در خانه «آنا فرانک» با آنچه قصد نمایشگاه است میبینیم. آنا فرانک دختر جوان یهودی است که در دوره حکومت نازیها مجبور میشود بخش بزرگی از روزهای زندگیاش را در دخمهای بهسر برد و با اینحال سعی میکند در قالب خاطراتش رابطهای را که با زیباییهای زندگی در وجود شکنندهاش هست به زبان آورد. وقتی کتاب او را میخوانید، میبینید چهقدر شور زندگی دارد این دخترکی که قربانی آن سیستم مخوف شد. این پل محتوایی برای ما مهم بود که بتوانیم سرنوشتهای زندانیان سیاسی دهه۶۰ و کسانی را که مجبور شدند سرزمینشان را ترک کنند تا جانشان را نجات دهند، در چنین ربط محتوایی با سرگذشت این دخترک به نام آنا فرانک قرار دهیم.
خانم برادران آیا نهادهای آلمانی از برگزاری نمایشگاه حمایت کردند؟
منیره برادران- بله. اولین نهادی هم که با ما همکاری کرد و نه حمایت، همین «خانه آنا فرانک» است. همین دادن فضا و سالن به ما و همکاری نزدیک. اینها یک حمایت بزرگ بود برای ما. و بعد شهردار شهر فرانکفورت خیلی از ما حمایت کرد، و بودجهای برای برگزاری این نمایشگاه در اختیار ما گذاشت. این نمایشگاه هزینهای دارد، طراحیاش، گرافیکش، جعبههایی ساخته شده برای نمایشگاه، فیلمی که به طور ویژه برای نمایشگاه ساخته شد، اینها همه هزینههایی دارد که شهرداری به ما کمک کرد و حتی کمکهای شخصی ایرانیانی که به این موضوع علاقمند بودند. ولی خُب، خانم فروهر، من و کسانی که با ما همکاری کردهاند، دو نفر دیگر، ما همه داوطلبانه اینکار را انجام دادیم. من اینجا میخواهم از خانم قدسی حجازی که خیلی به ما کمک کردند، بهویژه در رابطه با آشنایی با خانه آنا فرانک و مرد جوان کرامت نوریزاده که پدر و داییهایش اعدام شدند، در برپایی این نمایشگاه نام ببرم.
در همین زمینه:
::برنامههای رادیویی سارا روشن در رادیو زمانه::
پوزش که نام کرامت مهدی زاده، اشتباه نوشته شده است.
منیره برادارن / 25 March 2012