پانتهآ بهرامی – تاریکترین پرونده جمهوری اسلامی که مربوط به اعدامهای دستهجمعی دهه شصت خورشیدی است، قرار است در تابستان سال آینده در یک دادگاه بینالمللی مورد کنکاش قرار گیرد.
در این میان، هرچند حکومت اصلی ترین بار را بر دوش دارد، اما جامعه ایران نیز با سکوت خود، گرد مرگ و بی تفاوتی را بر این ناعدالتی پاشیده است و تا سالها، نه خواست بشنود و نه خواست بداند!
تازه چندسالی است که حرکتهایی برای افشای این جنایت از سوی بازماندگان و خانواده های جانباختگان صورت گرفته است؛ تا چشم جهانیان و همچنین نسل جوان ایران را بر قربانیان این نسلکشی بگشاید. به گفته یکی از دستاندرکاران این پروژه “این دادگاه یک دادگاه مردمی است و تنها تفاوتش با دادگاههای «رسمی» این است که حکم آن، قدرت اجرایی ندارد. این نیز به این خاطر است که «قدرت» دست دولتها است نه مردم. اما، این دادگاههای مردمی به نوعی واجد اعتبار حقوقی نیز هستند. چراکه این دادگاهها که به دادگاههای «اخلاقی» معروفند، افکار عمومی جهانیان را به قضاوت میگیرد.”
چهارسال پیش وقتی کارزاری بینالمللی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی دهه شصت، از سوی بخشی از خانوادههای جانسپردگان آغاز شد، هیچکس تصور نمیکرد به دادگاه کشانیدن جمهوری اسلامی، تا زمانی که بر مسند قدرت یکه تازی میکند، شکل عملی به خود بگیرد.
پشتوانه این حرکت، رنج خانواده هایی بود که خواهران، برادران، مادران، پدران، همسران و رفقای خود را در خونینترین دهه تاریخ معاصر ایران، به شکل باورنکردنی از دست داده بودند.
خانواده قربانیان دهه شصت، سخنگویان کارزار
یکی از سخنگویان این کارزار بینالمللی لیلا قلعه بانی، خواهر دو جانباخته کشتارهای دهه شصت است. وی در ابتدا، انگیزههای این حرکت را چنین توضیح میدهد: “میتوانم خودم را به عنوان خواهر کوچکتر دو جانسپرده راه آزادی، محمد و رضا قلعهبانی معرفی کنم که در شهریور ماه سال ۶۰ به دلیل فعالیتهای سیاسی و هواداری از سازمان مجاهدین اعدام شدند. آن موقع من کودک بودم و فشار روانی سنگینی روی من بود.
با گذشت زمان، احساس میکردم که هیچ واکنشی از طرف جامعه ایران و جامعه جهانی صورت نگرفت که شایسته از دست دادن نه تنها برادران خودم، بلکه تعداد زیادی از عزیزانی باشد که جانشان را فدای آزادی کردند.
این سکوت همیشه برای من خیلی سنگین بود؛ خیلی سنگینتر از خود فاجعه. اینکه چرا انسانها باید در قبال این فجایع بزرگ انسانی، بیتفاوت باشند را نمیتوانستم بپذیرم. به خاطر همین، بعد از اینکه سالها بعد مادرم را هم از دست دادم، هنگام رفتنش به او قول دادم که صدای آنها باشم و به جهانیان بگویم چه فجایعی بر ما گذشته است.”
لیلا قلعهبانی از سال ۲۰۰۰ در کشور سوئد زندگی میکند. او دراین کشور موفق به گرفتن دکترای شیمی- فیزیک شده و در حال حاضر نیز مشغول کار تحقیقاتی در دانشگاه علوم پزشکی است. او در ادامه صحبتهایش میافزاید: “اینکه ما زندگی روزمرهمان را انجام میدهیم، به این معنا نیست که گذشته و فجایعی که بر ما گذشته است را فراموش کنیم. ما این رنج را با خودمان حمل میکنیم و شبانهروز در ما وجود دارد.
دیدن تکرار این رنج در مردم، تکرار اعدامهایی که انجام میشود، این رنج را هربار در ما مضاعف میکند. همچنان هم سکوت است و کسی فریاد نمیزند. هنوز حرکتی آنچنان که شایسته این رنج باشد، یعنی حرکتی مردمی و بزرگ از سوی تمام انسانهای روی کره زمین صورت نگرفته است. چرا ما باید نسبت به این اتفاقی که افتاده است و جانهای عزیزی که از دست رفتهاند، بیتفاوت باشیم؟”
شروع روند سازماندهی دادگاه
در ابتدای تشکیل کارزاری که متشکل از خانوادههای جانباختگان دهه شصت بود، آنان یک تیم ۱۲ نفره را از میان خود انتخاب کردند. در جریان تحقیقات یکساله و مشورت با حقوقدانان برجسته بینالمللی، ابتدا نتایج دلسردکننده بود. چه تا زمانی که جمهوری اسلامی در قدرت سیاسی است، هیچ نهاد حقوقی نمیتواند به محاکمه آن بپردازد. افزون بر آن، تمایل سیاسیای نیز برای این کار وجود نداشت، اما کارزار، چون پشتوانه رنج خانوادهها را با خود داشت، نمیتوانست در این زمینه عقبنشینی کند.
در نهایت الگوی “دادگاه راسل” که در زمان جنگ ویتنام علیه دولت آمریکا برپا شد، به عنوان الگویی سمبلیک برای افشای حکومت و به محکمه کشاندن آن در پیوند با کشتار دهه شصت، مورد گزینش قرار گرفت.
لیلا قلعهبانی، ادامه ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: “کارزار ایران تریبونال” دو سمینار بینالمللی حقوقی با حضور ۱۵ نفر از برجستهترین حقوقدانهای جهانی، در دو نوبت، در یازدهم آوریل و اول اکتبر ۲۰۱۰ برای تدوین نحوه دادرسی، بر اساس موازین حقوق کیفری بینالمللی و تشکیل یک تیم حقوقدان جهانی برای سازماندهی دادگاه برگزار کرد.
این سکوت همیشه برای من خیلی سنگین بود؛ خیلی سنگینتر از خود فاجعه. اینکه چرا انسانها باید در قبال این فجایع بزرگ انسانی، بیتفاوت باشند را نمیتوانستم بپذیرم. به خاطر همین، بعد از اینکه سالها بعد مادرم را هم از دست دادم، هنگام رفتنش به او قول دادم که صدای آنها باشم و به جهانیان بگویم چه فجایعی بر ما گذشته است.”
سازماندهی دادگاه به تیمی متشکل از هشت حقوقدان بینالمللی سپرده شد. این تیم حقوقی فعالیتهای خود را به طور رسمی از ژانویه سال ۲۰۱۱ شروع کرد و طی جلسات متعددی که هرماهه در لندن داشت، روند دادرسی و سایر ملاحظات حقوقی لازم را برای دادگاه مربوطه تدوین کرد و از ژوئن ۲۰۱۱ هم سازماندهی عملی برای تشکیل دادگاه را آغاز کرد.
تیم حقوقی کارزار تصمیم گرفت دادگاه را در دو مرحله برگزار کند. مرحله اول، اشاره به تشکیل کمیسیون تحقیق است که به روال متداول به آن “کمیسیون حقیقت یاب” میگویند. این کمیسیون به مدت پنج روز، از۱۸ تا ۲۲ سال ۲۰۱۲ در مرکز حقوق بشر لندن تشکیل جلسه خواهد داد.
در این مرحله، با توجه به مدت زمان تعیین شده، ۶۰ تا ۸۰ نفر از اعضای خانوادههای جانسپردگان و همچنین زندانیان جان بهدر برده از اعدامهای دهه شصت، میتوانند شهادت بدهند. مسئولیت برگزاری این مرحله از دادگاه با هفت تا ده نفر شخصیت حقوقی و غیرحقوقی در سطح جهان خواهد بود.
مرحله بعدی دادگاه، خود دادگاه است که قرار است در اواخر اکتبر ۲۰۱۲ به مدت چهار روز برگزار میشود. محل آن هنوز به طور دقیق تعیین نشده است. در این دادگاه، ۲۵ تا ۳۰ نفر از اعضای خانوادهها و همینطور جان بهدربردگان و نمایندگان نهادهای حقوق بشری جهانی، روزنامه نگاران و هرکسی که به لحاظ حقوقی، شهادتش سندیت داشته باشد و بر مبنای واقعیتها است میتواند شهادت دهد تا بتواند به رسیدگی حقوقی دادگاه کمک کند.
اواخر نوامبر سال ۲۰۱۱ پروفسور جان کوپر که رئیس تیم حقوقدانهای بینالمللی”ایران تریبونال” هستند، با ارسال نامهای برای ۳۰ شخصیت سرشناس و مترقی حقوقی در سطح جهان، از آنها برای حضور در هر دو مرحله دادگاه، به عنوان کمیسیونر و قاضی دعوت کردند. با این اقدام، نخستین مرحله رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و محاکمه رژیم جمهوری اسلامی به جرم “جنایت علیه بشریت”، چشمانداز روشنتری پیدا کرد و ما توانستیم گام بلندتری را در سطح جهان، برای تشکیل چنین دادگاهی برداریم.
ضرورت همکاری خانوادهها
هماکنون “کارزار ایران تریبونال” نیاز به همکاری خانوادههای جانسپردگان در داخل و خارج از کشور دارد در پایگاه اینترنتی کارزار، فرمهایی وجود دارد که خانوادهها یا همبندیان اعدامیان دهه شصت میتوانند آن را پر کنند و به عنوان شهادت برای دادگاه، به نشانی الکترونیکی کارزار بفرستند.
لیلا قلعه بانی میگوید: “این فرمها اظهارنامه حقوقی است که افراد میتوانند با پر کردن این اظهارنامهها از جمهوری اسلامی، به سبب اعدام فردی که میشناسند، شکایت کنند. من به عنوان خانواده و افراد دیگری به عنوان دوست یا خانواده و همچنین مهمتر از همه، زندانیان سیاسیای که شاهد کشتار همبندیها و همسلولیهایشان بوده اند، میتوانند این اظهارنامهها را پر کنند. این اظهارنامه در سایت ما موجود است.
اگر سایت ایران تریبونال را باز کنند، در همان صفحه اول فرم اظهارنامه حقوقی شاکیان موجود است. این اظهارنامه هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی باز میشود. خیلی مهم است که افرادی که اظهارنامه ها را پر میکنند، بهویژه زندانیان سیاسی، تلاش کنند تا اسامی مسئولان درجه یک رژیم در آن زمان و اسامی حاکم شرع و دادستان آن زمان را به خاطر بیاورند و بنویسند. خانواده ها هم میتوانند به همین شکل، این فرم را پر کنند.
صفحات اول و دوم به تمامی مربوط به خود شاهد است و صفحه سوم مربوط به شهادت شاهد است. یعنی من چه دیدم، چه اتفاقی افتاد و سن جانسپرده در آن زمان، وضعیت تأهل و همچنین گرایش سیاسی او در زمان اعدام چه بود؟ گرایش سیاسی در فرم نیامده است، ولی اگر افراد لطف کنند و این بخش را هم اضافه کنند، ما ممنون میشویم. بعد از پر کردن فرم، امضا می کنند و به آدرسی که نوشته شده، میفرستند.”
با توجه به گذشت بیش از ۲۳ سال از این فاجعه، ممکن است زندانیان سیاسی که آن موقع در زندان بودهاند، تاریخ دقیق این اعدامها را، مثلاً روز وقوع یا حتی ماه آن را یادشان رفته باشد. آن وقت تکلیف چیست؟ آیا در چنین شرایطی، این شهادتنامهها اعتبار ندارد؟
در خیلی از موارد، شهادتها همدیگر را تکمیل میکنند. یعنی ممکن است افراد دیگری هم در مورد آن فرد شهادت داده باشند. به همین دلیل، مدارکی که وجود دارد، هرکدام به شیوهای قابل استفاده است. ممکن است فردی ماه اعدام را نوشته باشد، دیگری سال اعدام را. شاید شهادتها کامل کامل نباشد، اما اطلاعات در هر حدی که باشند، باز هم دریافتش بهتر از این است که مخفی بمانند.
در ارتباط با اسامی که تا به حال نوشته شده اند، اینطور نیست که همه اطلاعات در مورد یک نفر، از یک جا آمده باشد. بلکه اطلاعات از جاهای مختلف گردآوری و تکمیل شده است. بعضی موارد هم هنوز کامل نیستند، ولی مجموع اطلاعات همدیگر را تکمیل میکنند.
این اقدام دادخواهانه، یکی از موثرترین و مناسبت ترین فعالیت حقوقی تاریخی است که در مبارزات تاریخ بشری ، به ویژه مبارزات توده های مردم ایران بی نظیر است. حال که دولت ها هرآنچه می خواهند با تمسک به دستگاه های قدرت، از حمله زندان و محاکمات شان، برسر مردم می آورند. این بار بکذاریم که مردم تاریخ را بنویسند و یکی از جانی ترین حکومت های جهان را در یک دادگاه مردمی به چالش بکشند. به خانواده ها و سازمانده گان این اقدام به جا و تاریخی تبریک می گویم و برای شان آرزوی موفقیت می کنم. من در حمایت از دادخواهی مردمی، حتما در آن شرکت خواهم کرد و سسایرین را هم دعوت به شرکت در ان می کنم.
کاربر مهمان / 10 February 2012
خیلی خوب هست که بالاخره در اثر همت خانوادهای جانبازن، یک دریچه امیدی باز شده که جنایتهای این رژیم در دنیا آشکار بشه، و جنایتکاران به سزای اعمالشون برسند…. خیلی از مردان قدرتمند جهان، در جلوی دادگاههای جهانی حکمهای سنگین گرفتهاند و به مجازات رسیدهاند… به امید آن روز.
سعیده
کاربر مهمانSaideh Thulin / 11 February 2012