سارا شاد- ناصر زراعتی از سالها پیش برخی از داستانهای کوتاهش را همراه با مقالاتی در نقد ادبی در فصلنامههای ادبی منتشر کرده است. نخستین مجموعه داستانش “سبز” را هنگامی انتشار داد که نویسندهای بود شناختهشده.
از او کتابهایی در قلمرو نشانهشناسی سینما هم منتشر شده است. “بیرون پشت در” و “در، در صدف” کتابهای دیگری از این نویسندهاند که اکنون سالهاست در سوئد زندگی میکند و یک کتابفروشی هم دارد و هر چند گاه یک بار در این محل داستانخوانی و شعرخوانی و سخنرانی برگزار میکند.
ناصر زراعتی به تازگی یکی از مجموعه داستانهایش را در اینترنت منتشر کرده است. او برخلاف بیشتر نویسندگانی که تاکنون درباره نشر الکترونیک با آنها گفتوگو کردهام، نسبت به انتشار آثار ادبیات خلاق در اینترنت خوشبین است. به گفته او در مجموع درین مدت امکان ماندگاری و در دسترس قرارگرفتنِ کتابها در اینترنت بیشتر و سریعتر شده است و همازینروی رسانههای اینترنتی میتوانند در آینده بر تعداد مخاطبان آثار ادبی فارسی بیفزایند. زراعتی حتی پیشبینی میکند که کتابهای الکترونیک حداکثر تا دو دهه دیگر جای کتابهای چاپی را خواهد گرفت. توجه شما را به گفت وگویی که با ناصر زراعتی، داستاننویس انجام دادهام جلب میکنم:
ناصر زراعتی، نویسنده
بعضی از نویسندگان و شاعران ایرانی هنوز برای اینترنت بهعنوان محلی برای انتشار آثار ادبیات خلاق رسمیت قائل نیستند. شما به تازگی یکی از مجموعه داستانهاتان را در اینترنت منتشر کردهاید. دلیل توجه شما به این رسانهبرای نشر آثار ادبی چیست؟ آیا فکر میکنید با توسعه اینترنت، نشر اینترنتی میتواند جایگزین چاپ کتاب شود؟
ناصر زراعتی – آن دوستان نویسنده و شاعر ایرانی که میگویی “هنوز برای اینترنت بهعنوان محلی برای انتشار آثار ادبیات خلاق رسمیت قائل نیستند”، متأسفانه، حالا بههر دلیل با این امکانِ فوقالعاده خوب و مفید و با سرعتِ فزاینده و غیرِقابلِ باور در حال رشد و گسترش آشنا نیستند، وگرنه مطمئن باش آنها هم با من و شما جوانها همنظر میشدند. خیلی از مخالفتهای آدمیزاد از “ندانستن” و “نشناختن” ناشی میشود.
همیشه هم این مسأله مطرح بوده است که وقتی “نو” به بازار میآید، “کهنه” دلآزار نمیشود؛ هستند عدهای که به دلایل و با بهانههای گوناگون، به “کهنه” میچسبند و از پذیرشِ “نو” سر بازمیزنند؛ حالا این “نو” میتواند (مثلاً) اتوموبیل باشد بهجای درشکه و گاری، یا شعرِ نو باشد در مقابلِ شعرِ کهن، یا صنعت/هنرِ فیلم و سینما باشد در برابرِ تئاتر و خیلی چیزهای دیگر از جمله سینمای ناطق در رقابت با سینمای صامت که برای نمونه، میخواهم به همین مورد آخری اشاره کنم. وقتی در سالِ ۱۹۲۹ قضیه صداگذاری رویِ حاشیه فیلم حل شد و فیلمِ بهاصطلاح “ناطق” اختراع شد، اهل سینما بهخوبی خواندهاند و میدانند که گروهی از فیلمسازان مهم و معتبر و حتی پیشرو و انقلابیِ جهان با نگارش و امضایِ اعتراضنامهای تند و شدیدالحن، مخالفتِ خود را با “ناطق شدنِ سینما” اعلام کردند و در واقع گفتند که اگر اینکار رایج شود، باید فاتحه “هنرِ هفتم” را خواند.
اگر نامِ برخی از این سینماگران را بنویسم، حیرت خواهی کرد: چارلی چاپلین، سرگئی ایزیناشتاین، رنه کلر، پودوفکین و… آنها برایِ خودشان دلیلهای محکم و قانعکننده هم داشتند، همانطورکه وقتی در سالِ ۱۹۰۵، دوربینِ فیلمبرداری اختراع شد و سینما ـ در هر دو شکلِ داستانی و مستندش ـ بنا کرد به راه افتادن، “تئاتری”ها المشنگهای راه انداختند دیدنی. و باز همانطورکه وقتی دوربین عکاسی درست شد، نقاشان تصور کردند که چه لطمه عظیمی به هنرِ نقاشی وارد خواهد آمد و نیز وقتی تلویزیون رایج شد، سینمادوستان در تدارک مجلس ترحیم برایِ سینما برآمدند….
از این نمونهها و مثالها دهها و صدها مورد میتوانم برایت بیاورم. در همه موارد هم دیدهایم و دیدهاند که خیر، هیچ اتفاق غریبی هم نیفتاد و این “نو”ها بر امکانات افزودند و هیچ گزیر و گریزی از پیشرفت و پذیرشِ آن نبوده و نیست. اما باز مثلِ همیشه، آدمیزادی که با ندانستن و نشناختن دست به گریبان است، تجربههای گذشته یادش میرود. ولی حُسنِ قضیه در این است که معمولاً، اکثریت این مخالفان “کهنهدوست” پس از چندی، از مخالف و تعصب دست میشویند و آن تعداد اندکی هم که سرِ حرفشان باقی میمانند (مثلِ مُلانصرالدینِ خدابیامُرز که گفت: “حرفِ مرد یکی است!”)، اولاً تعدادشان تکثیر نمیشود و ثانیاً ـ در کمالِ تأسف، دیر یا زود ـ به رحمتِ ایزدی میپیوندند.
قضیه انتشارِ کتاب از طریقِ اینترنت هم، حالا خواهی دید که هیچ کاریش نمیشود کرد و البته قبول داری که امکان خوبی هم هست. حالا تا مدتی، کتاب چاپی هم خواهد بود؛ یعنی تا زمانی که ما نسلهایی که از بوی کاغذ و مُرکب خوشمان میآید و تا کتاب را در دست نگیریم و ورق نزنیم، حال نمیکنیم، در این دنیا هستیم… اما پیشبینیِ من این است که تا یکی دو دهه دیگر، همین ارائه کتاب از طریقِ اینترنت جای کتابهای چاپی را خواهد گرفت. وقتی بشود یک کتابخانه بزرگ را در یک دستگاهِ کوچک سبک، به اندازه یک کتاب در قطعِ رقعی یا جیبی، توی جیب یا کیف گذاشت و با خود همهجا برد، منِ نوعی خیلی باید مرتجع و عقبمانده باشم که باز هم برای رنگ و بویِ مرکب و کاغذ، آههایِ نوستالژیک بکشم. وانگهی، این دو باهم منافاتی ندارند: همچنان ـ گفتم که، حالا حالاها میشود هم کتاب چاپشده خواند و هم از طریقِ اینترنت کتاب مطالعه کرد… یک پیشبینی بکنم؟
البته.
شاید عینکهایی اختراع شود ـ مثلِ مثلاً همین دستگاههای کوچولو که بیشتر جوانها باهاش موسیقی گوش میدهند ـ که ملت بخرند و کتابهایی را که دوست دارند از طریق اینترنت بگذارند رویِ آن و بعد عینک را بزنند به چشمشان و لم بدهند، یا بنشینند و کتاب بخوانند و مثلاً با دو بار پلک زدن، کتاب را ورق بزنند و با سه بار پلک زدن، بروند به فصلهایِ جلو یا عقب…
حالا که تا این حد نسبت به انتشار در اینترنت خوشبین هستید فکر می کنید انتشار آثار ادبی به شیوه مجازی بتواند تعداد مخاطبان کتابهای فارسی را هم افزایش دهد؟
این قضیه “فارسی” و “غیرِ فارسی” ندارد، همچنانکه “ادبی” و “غیرِ ادبی” هم ندارد. ضمنِ اینکه مربوط میشود به “کتابخوان” بودن مخاطب.
یعنی فکر می کنید نشر اینترنتی بتواند مردم را بیشتر به سمت کتابخوانی و مطالعه سوق بدهد؟
عقیده دارم به این ترتیب بر تعداد مخاطبان و کتابخوانها افزوده خواهد شد. حالا شاید، مثلِ همیشه، زیادی خوشبینم! همانطورکه مثلاً تعداد اتومبیلسوارها خیلی بیشتر از درشکهسوارها شد و شمارِ سینماروها خیلی بیشتر از تئاترروها و قسعلیهذا…
فکر می کنید انتشار یک اثر ادبی به شیوه اینترنتی و چاپ آن به صورت مکتوب در ماندگاری آن اثر تفاوتی ایجاد می کند؟
ناچارم بپرسم: “ماندگاری” یعنی چه؟ و چرا فکر میکنی اگر کتاب بهشکلِ قدیم و روی کاغذ چاپ و صحافی شود، اثر “ماندگار” خواهد بود و اگر در اینترنت باشد، “ناماندگار”؟
من اینطور فکر نمیکنم. این نقدی است که از سوی برخی از نویسندگان و مؤلفان مطرح شده.
اتفاقاً برعکس است: امکان ماندگاری و در دسترس قرارگرفتنِ کتابها در اینترنت، خیلی بیشتر و سریعتر (که نه، بهتر است بگویم: با سرعتِ برق!) وجود دارد. فکر کن یک کتاب در تیراژِ بالا، در ایرانِ امروز، دو سه هزار جلد چاپ میشود و بعد پخش میشود توی کتابفروشیها و تعدادیش هم توی انبار باد میکند و عدهای تعدادی میخرند و به خانه میبرند و حالا یا میخوانند یا نمیخوانند، گوشهای در قفسه کتابهاشان میگذارند و گرد فراموشی بر آنها مینشیند. اما همین کتاب وقتی در اینترنت هست، غیر از اینکه دائم امکان چاپ گرفتن و دانلود کردن و مطالعه کردنش وجود دارد، از طریقِ همین “جستوجوگر”هایِ اینترنتی، پیوسته یافته میشود و بعد هم در سراسرِ کره زمین قابلِ دسترسی است.
اتفاقاً به همین دلیل است که منتقدان نشر اینترنتی میگویند این شیوه فقط برای مدتی نام یک نویسنده یا شاعر را بر سر زبانها می اندازد.
از این “سرِ زبان افتادن” یا “انداختن” بهتر است چشمپوشی کنیم. همیشه، یک چیزهایی سرِ زبانها میافتد و بعد، گذشت زمان موجب میشود از سرِ همان زبانها بیفتد پایین و لای آت و آشغالهای پیوسته در حال رویهم تلنبارشدن، گم و گور شوند. اما دیدهای که هر “چیزِ” ارزشمند را چگونه میگذارند جای امن و دائم هم مراقب و نگرانش هستند و گرد و خاکش را هم میگیرند و هیِ تر و تمیزش میکنند؟ پس باز برمیگردیم به همان مسأله که گفتم واقعاً مسأله است: “کیفیت”! باید همیشه “نگران” به هر دو معنای آن باشیم!
به نظرم اینکه نویسندگان و شاعرانی ایرانی از این جهت که از سر اجبار و به دلیل محدودیتهای چاپ کتاب در ایران از نظر دریافت مجوز و… به نشر اینترنتی دست می زنند، به صورت رایگان کتابشان را منتشر می کنند، در حالی که نشر اینترنتی تجربهای نیست که الزاماً بدون کسب درآمد باشد. فکر میکنید این روند اجازه میدهد نشر اینترنتی به سمت و سوی حرفهای پیش برود؟
درست است؛ نشرِ اینترنتی، فعلاً بهترین شیوه برای مقابله و غلبه بر سانسورِ ابلهانهای است که انگار به این زودیها قرار نیست دست از سرِ کچلِ نشرِ کتاب در مملکت ما بردارد. در مورد “کسب درآمد” از این طریق هم نباید نگران بود. راه و شیوهاش که هست و ساده هم هست، میماند فقط نوعِ کتابی که خواهان داشته باشد. آن داستاننویس یا شاعرِ جوانی که اولین یا دومین کتابش را چون سانسورخانه مبارکه ارشاد [علیهالعنه] اجازه نداده، میآید کارش را در اینترنت میگذارد، معمولاً نام و شهرتی ندارد که کسی خواهان “خریدن” کتابش باشد. اما در مورد مشاهیری که کارهاشان خواننده و خواهان دارد، این مسأله را حلشده باید دانست؛ ضمنِ اینکه تمامِ مشاهیر هم روزگاری، گمنام بودهاند و برخی از گمنامان امروز، فردا مشهور خواهند شد. بههرحال، “کتاب” هم نوعی “کالا”ست و تا هنگامی که این قردادهای سرمایهداری معتبر است، این “کالا” هم “خرید” و “فروش” خواهد شد. گفتم که، نباید نگران این چیزها بود. نگرانیِ جای دیگر است: در “کیفیت” کارها و در علاقمند کردن خلقالله به “خواندن”…
یک چیز هم بگویم؟ بهنظرِ من، کتاب برایِ خواندن است و فیلم برای دیدن و موسیقی برای شنیدن… و اینها باید در اختیارِ همگان باشد و رایگان هم باشد و خلقالله بخوانند و تماشا و گوش کنند و لذت ببرند… البته در یک جامعه “درست” که دیگر نکبت “سرمایه” و “سرمایهداری” و “سرمایهسالاری” وجود نداشته باشد، آفرینندگان کتاب و فیلم و موسیقی و بهطورِ کلی، تمام آثارِ هنری نگران نان شب و پرداخت اجاره خانه و انواع و اقسام صورتحسابها نخواهند بود تا دائم، حرص و جوش بخورند و از “حقوق مؤلف” حرف بزنند و حواسشان بهجای “آفریدن” برود پیِ اقتصادیات و این پول ملعون که فعلاً حلال تمام مشکلات است.
در همین زمینه:
::گفتوگوهای سارا شاد با نویسندگان پیرامون نشر الکترونیک::
در پاسخ به دوست عزیزی که درباره چگونگی کسب درآمد از انتشار کتاب در اینترنت سوال پرسیده بودند می توانم بگویم که انتشار کتاب در اینترنت به صورت فروش اینترنتی در بسیاری از کشورهای دنیا رایج است و اینگونه نیست که نویسنده و شاعر فقط برای خوانده شدن اثر خود را روی اینترنت قرار بدهد آن هم به صورت رایگان.
سارا شاد / 23 January 2012
«در حالی که نشر اینترنتی تجربه ای نیست که الزاماً بدون کسب درآمد باشد.»
آیا می توانید بگوئید چطور می شود از ارائه ِ کتاب در اینترنت کسب در آمد کرد؟
با سپاس
کاربر مهمان / 23 January 2012
از شما و موضع مثبت جناب زراعتی بسیار سپاسگزارم
در واقع امر حق با ایشان است که مسئله اصلی این است که مردم ما، متاسفانه، کتاب نمی خوانند! حال، چرا این گونه است؟
بیشترین بهانه مردم به سانسور کتاب و قیمت بالای آن بر میگردد، حال ببینیم با این نشر اینترنتی باز دیگر چه بهانه ای برای نخواندن دارند؟!
کاربر مهمان / 23 January 2012
ای کاش هر چه زود تر ، به این دنیای زیبایی که تصویر کرده اید می رسیدیم :” کتاب برای خواندن است و فیلم برای دیدن و موسیقی برای شیندن …” ولی متاسفانه در حاضر دوست گرامی شما مسعود مهرابی بنده خدایی را که مالک سایت کتابناک است به خاطر داشتن چنین دیدگاهی دراز کرده و دارد شلاق می زند.اگر می توانید بفریادش برسید.
کاربر مهمان / 23 January 2012