ونداد زمانی – مردی در یک میهمانی دوستانه تعریف میکرد که چندسال پیش با خانمی همسن و سال خودش آشنا میشود و رابطه آنها خیلی سریع و با استقبال و اشتیاق دوجانبه، به همبستری کشیده میشود. به گفته وی همهچیز نیز تا آن زمان طبیعی و بدون دروغ پیش رفته بود.
بد نیست خاطره او را از نخستین شبی که با زن در زیر یک سقف گذرانده بود، برایتان بازگو کنم: مرد که برای نخستینبار به منزل زن رفته، به خواب عمیقی فرو رفته است. نزدیکیهای صبح با صدای هقهق گریه زن بیدار میشود و میبیند روی صندلی اتاق، همانطور لخت چمباتمه زده و سرش را روی زانویش گذاشته و بسیار پریشان است. به همین دلیل به آرامی و با سئوالات پیدرپی جویای دلیل ناراحتی او میشود: چه اتفاقی افتاده؟ حالت خوب نیست؟ خواب بد دیدی؟ از دست من ناراحتی؟ چرا گریه میکنی؟زن بعد از شنیدن پرسشهای او، در میان گریه میگوید از اتفاقی که بینشان افتاده پشیمان است و احساس خوبی ندارد. چون مطمئن است که برداشت نامناسبی از شخصیت او خواهد کرد.
زن بعد از چند دقیقه گریه به صدای بلند، برمیخیزد و قبل از روشن کردن چراغ لباسش را تنش میکند و در حین رفتن به سمت یخچال ادامه میدهد: “من شما مردهای ایرانی را میشناسم. تو هم مثل بقیه مردهای ایرانی بیشک بعد از اتفاقی که امشب بین ما افتاده است با بیاحترامی از من یاد خواهی کرد. شما ادعا میکنید که آدمهای آزادی هستید و از زنان مستقل و آزاد خوشتان میآید ولی برای داشتن یک رابطه جدی و طولانیمدت یا حتی برای همسری، امثال ما را در فهرست توجهتان قرار نمیدهید.”
مرد که هنوز نمیتواند بین تجربه صمیمی و زیبایی که اوایل شب تجربه کرده است و گلایههای بامدادی زن رابطه درستی برقرار کند، با اصرار و به ملایمت از او میخواهد که دست از گریه و رویکردهای منفی بکشد.
هردویشان روبهروی هم روی دو صندلی چوبی لم میدهند. ساعت چهار صبح است و در آشپزخانهای نشستهاند که گویای حسن سلیقه زن است. مدتی در سکوت میگذرد. مرد در آن لحظات کشدار سحرگاهی به این فکر میافتد که بیشک خود او نیز به فکر رابطه جدی و طولانیمدت با دوست جدیدش نبوده و اتفاقاً طی شب گذشته در ته ذهنش همخوابگی راحت و بدون ادا و اطوار و صمیمانهای را که نصیبش شده بود، کمی غیر عادی دیده است: “از اونهمه راحتی راستش یکه خوردم و دربارهاش قضاوتهایی هم کردم که به زبان نیاوردم.”
او این افکار را با زن درمیان نمیگذارد و از فرصت مکالمه صادقانه و صریح با او فرار میکند و برای پایان دادن به ماجرا، سهلانگارانه رو به میزبانش میگوید: “اگر خواستی بعد در این زمینه باهم حرف میزنیم. این موقع شب وقت این کارها نیست.”
صاحبخانه ناگهان بغضش دوباره میترکد و میگوید: “این هم از آن تفاوتها و خونسردیهاست که مردان ایرانی به خرج میدهند. فکر میکنی من مریض هستم یا ناهنجاری رفتاری دارم که کنترل احساساتم از دستم در رفته است؟ من یک زن هستم و ماجرایی که بین من و تو اتاق افتاده برایم بسیار مهم است. چرا نمیفهمی که احساس شرم و بدبینی همه وجودم را پر کرده است؟”
مرد البته به مدد شب دلپذیری که پشت سر گذاشته است هیچ نوع احساس گناه و شرمی گریبانش را نگرفته است چون سرشار از احساس غرور و مردانگی ناشی از کامیابی شبانه است. به همین دلیل به خود فرصت میدهد که کمی مهربانتر رفتار کند و هم بپذیرد که امکان احساس نامطبوع برای دوست تازه آشنایش میتواند طبیعی باشد.
او درحالی که قهوه مخلوط با شیر داغ را مزه مزه میکند در سکوت، کمکم افکار دیروز عصر خود را به خاطر میآورد: وقتی دختر از او دعوت کرده بود تا برای صرف شام به خانهاش برود، ناگهان او برایش دم دستی شده بود. شاید چون هنوز یک هفته هم از آشناییشان نمیگذشت. اگرچه چند ماهی بود که آشنایی با این زن برایش مهم شده بود.
مرد حالا حس میکند با احساس ناخوشایندی درگیر شده است. پریشانی میزبانش نیز شرایط را برایش بسیار سختتر کرده است. حس میکند از آنهمه شور برای ادامه رابطه با زن فارغ شده است و حتی از ادامه رابطه با او میترسد. کمی هم حس میکند که زن دارد خودش را لوس میکند: “اولین تجربهاش که نبود. فکر کردم دارد خودش را خیلی پاک و منزه جلوه میدهد، اما نمیتوانستم به او چیزی بگویم. اولین شبی بود که منزل او میخوابیدم. او باید مسئولیت انتخابی که کرده بود را میپذیرفت. من که به زور به آنجا نرفته بودم.”
مرد در نهایت خودش را جمع و جور میکند و با احتیاط به زن میگوید: “این گریههای سحری تو نشان میدهد که خودت احساس شرم و گناه شخصی برایت ایجاد شده است ولی همه آن را به گردن اخلاقِ مرد ایرانی میاندازی. ول کن این فکرارو.”
زن کمی آرام میشود. به دوستم میگوید: “برو بخواب، نگران نباش. ببخش که این حرکات از من سر زده است، دست خودم نبود.” بعد از جایش بلند میشود و به بالکن آپارتمان کوچکش میرود تا شاید به انتظار طلوع آفتاب بنشیند.
مرد دوباره به رختخواب میرود اما دیگر خوابش نمیبرد: “صادقانه بگم خودم هم میدانستم که او درست فکر میکند. راستش نمیدانستم آیا دلم میخواهد با زنی ازدواج کنم که اینقدر زود به من اعتماد کرده است یا نه؟ آیا به راستی با تمام وجودم به این رابطه برابر اعتقاد دارم یا نه؟ یعنی جوری که پس از این رابطه درباره زن هیچ قضاوتی نکنم؟ حس کردم به همان اندازه که او در مرز بین خواستههای مدرن و سنتی قرار دارد من هم در یک دوگانگی شدید هستم.”
خاطره کوتاه این مرد ایرانی را بازگو کردم تا بگویم: بخش قابل توجهی از ما مردان و زنان ایرانی روی دو صندلی نشستهایم. تلاش میکنیم مدرن باشیم و مدرن رفتار کنیم و مدرن هم عشق بورزیم، ولی آیا به همان مقدار روح و روان و اخلاق و ناخودآگاه ما توانسته از لباس سنت و محافظهکاری و مذهب خارج شود؟
کاش حداقل به این بحران آگاه باشیم. در این صورت شاید ماجرای آن شب جور دیگری تمام میشد. مثلاً آن دوست، از خواب خوش میگذشت و به بحث و گفتوگوی صمیمی با زن میپرداخت. شاید صمیمانه به زن اطمینان میداد که ذرهای از احترامش به او کاسته نشده است یا حداقل چنین تلاشی دارد و دلش میخواهد روی خودش کار کند. شاید به خودش و میزبانش خاطر نشان میکرد که ماجرای عشقورزی آنها، توسط دو انسان بالغ و عاقل و راضی صورت گرفته است و اگر گناه و خطایی فرضی هم صورت گرفته است، بار آن به نسبتی برابر بر شانه هردوی آنها سنگینی میکند.
یه مسئله ای که همیشه مطرحه
ادعای روشنفکری داشتن با روشنفکر بودن متفاوته؟
خیلی از ماها افکار روشنفکرانه ای داریم اما در عمل سنتی عمل می کنیم
اونم به خاطر افکاری که ریشه کرده در وجودمون ازش بی خبریم
و گذر این مرحله مستلزم زمانه …
علی / 09 December 2011
آقای زمانی واقعا مطالب آموزنده ای می نویسید. ممنون
کاربر مهمان سیامک / 09 December 2011
شما ها تا وقتي در اين حال و هواها هستيد و مسئله تون اين جور مسائل است و از تجربه اين مرد به عنوان تجربه زيبا وصميمي ياد مي كنيد و آن را مترادف با مدرن بودن مي كنيد مطمئن باشيد احتياج به مخالف و دشمن نداريد خود دشمن ترينيد براي خود براي همين كسي خيلي از اين نيروهاي خارج رو جدي نمي گيره اين جور مسائل را خيلي عادي عنوان كردن در نهايت باعث سوءاستفاده حكومت علي الخصوص در محافل داخليشون و توجيه نيروهاشون براي انجام دادن خيلي از كارها مي شود تحت عنوان اينكه ببينيد با چه كساني طرفيد و در نهايت كمك مي كند به سازماندهي آنها و ترساندن مردم از نيات نيروهاي خارج از كشور و ضريب آسيب پذيري را براي سياسي هاي خارج از كشور متاسفانه بيشتر مي كند و در حالي كه خيلي از انها منظورشون اين مسائل نيست و دغدغه هاي وطن و مردم را دارند نه تقليد از فرهنگ هاي ديگر كه با بافت فرهنگي ما در تضاد جدي قرار دارد معتقدم حكومت بهترين استفاده رو از اين مطالب كه در رسانه هاي خارج كشور منتشر مي شود مي برد و خيلي از اينها را در رسانه هاي خود عقده اي هايي مي نامد كه عرضه ي كوچكترين كارها را هم ندارند ودرنهايت براي سازماندهي رواني نيروهاي خود در بولتن هاي نهادها و سازمان هاي خودشان مطالب را بازنشر مي كنند و مخافين خود را مدعيان آزادي خواهي معرفي مي كنند و براي مردم در رسانه هاشون جعل مي كنند كه منظور اينها از آزادي اينجور مسائل است و تا مردم را نسبت به انها بدبين كنند
کاربر مهمان / 09 December 2011
به جای سر و کله زدن با مرد ایرانی،کار دیگه ای هم میشه کرد…اینکه با مرد غیر ایرانی بود و راحت عشق ورزید و زندگی کرد.من دلیل اصرار زنهای ایرانی ساکن در کشورهای غربی رو به ارتباط با مردان ایرانی نمی دونم واقعن…بابا از ایران خارج می شویم که از شر همچین چیزایی خلاص بشیم دیگه…………….
کاربر مهمان / 09 December 2011
رگ خواب ایرانی ها تو دستته. دمت گرم
کاربر مهمان / 09 December 2011
:))))))))))) خیلی خیلی زیاد
کاربر مهمان / 09 December 2011
رفتار ما از دوگانگی یه آزار دهنده سنت و مدرنیته شکل گرفته اکثر دوستانم با دختری دوستی میکنند که ازدواج نمیکنند و البته فاحشه میخوانند کسی از قبیله زنان که چهارچوب های اجتماعی یه سنت را شکسته باشد و یک بازی جنسی را به عنوان شریک و نه شاگرد اغاز کرده باشد دوستی داشتم که روزی پرسید در بحث حقوق زن چرا همیشه سکوت را پیشه میکنی گفتم تا دوست تو بمانم که اگر از حقوق خواهرت در آینده ی بکارتش آیه بخوانم به مهدوری خونم فتوی صادر کنی
کاربر مهمان / 10 December 2011
دوستان . خواستم ی در مورد تیتر مقاله که کمابیش از نیت متن دور است اشاره ای داشته باشم . به نظر من خوب است که هم ارزشهای مدرن جهانی را در خود بپرورانیم و بهتر خواهد شد اگر بتوانیم ارزشهای سنتی را در یک پیوند خلاق با آن قرار دهیم. خلاصه اینکه شاید خوب است که مدرن ِسنتی بود. این وسوسه روزنامه نگارانه برای جلب توجه بیشتر همیشه مرا به دام می اندازد. ببخشید
مرسی از توجه تان
چند نكته در اينجا حائز اهميت است:
من با خانم مهرى موافق هستم.
اگر متن<خاطره> را به يك زيان بيگانه (مثلا انگليسى يا فرانسه) خوانده بوديم فكر مىكنيد كه باز هم مىتوانستيم به نيتجه گيرى راوى خاطره برسيم؟ واكنشهاى كلامى و رفتارى و عاطفى زن و مرد -با توجه به مفاد خاطره- در اينجا به خودى خود نمايانگر ويژگيهاى سنتى يا مدرن اين يا آن فرد ديگر نيست. چه بسا كه اين دو نفر مىتوانستند آمريكايى، انگليسى و… باشند. نكته مهم اينست كه پيش زمينه هاى تجربى- فردى پاك شده و يا به گونه-يى در ذهن خواننده (فارسىزبان) القاء شده است. مقوله بندى سنتى و غيرسنتى (مدرن) به گونه سياه و سفيد نيست كه بتوان در متن به آن اشاره كرد. بنظر مىرسد كه راوى داستان، سرآخر با نتيجه گيرى(پيام) خود دايره جهان بينى خود را محدودتر كرده است. جالب اينجاست كه نقاشىها بطور تزيينى به متن اضافه شده اند و با نتيجه هيچ گونه همخوانى ندارند. مص شناسا
کاربر مهمان M. Sheneas / 10 December 2011
این مسپله مدرن و سنتی بودن در همه مردم دنیای امروز وجو دارد و فقط برای ایرانی ها نیست
مهری
کاربر مهمان / 09 December 2011
حالا ما قرار است از این نمونه منفرد چه نتیجه کلی ای بگیریم؟! چرا رسانه های خارجی همیشه هر رویداد ایرانی را مثل یک موضوع مردمشناسانه و آنتروپولوژیک باید بررسی کنند؟
میم / 11 December 2011
به نظرم من این خانم در این حکایت بیشتر در این مورد اندیشده بود و هر چند به یک راه حل نهایی نرسیده بود ولی چار چوب قضیه برایش روشن بود. برخلاف آقایی که ذکر خیرش شد. هر چند این خانم اندیشه هایی را در وی بیدار کرد که شاید برای او چندان ملموس نبود. شاید تلنگری بود برای بیشتر فکر کردن. ولی از این نوع داستانها زیاد است و اکثراً لباس شرم بر تن خانمها می ماند.
کاربر مهمان / 10 December 2011
به جای سر و کله زدن با زن ایرانی،کار دیگه ای هم میشه کرد…اینکه با زن غیر ایرانی بود و راحت عشق ورزید و زندگی کرد.من دلیل اصرار مردهاى ایرانی ساکن در کشورهای غربی رو به ارتباط با زنان ایرانی نمی دونم واقعن…بابا از ایران خارج می شویم که از شر همچین چیزایی خلاص بشیم دیگه…………….
کاربر مهمان / 10 December 2011
میم عزیز این یک یادداشت ساده است که بر اساس یک خاطره نوشته شده است. یادداشتی که شاید مهلت کوچکی برای بحث کوچکی در زمینه اجتماعی را دامن بزند. نوشته در یک سایت ایرانی و به زبان فارسی و برای ایرانیان نوشته شده است. این ماجرا ربطی به خارجی ها ندارد و یا بررسی انتروپولوژیک رسانه های خارجی . مرسی از توجه ات
عالی بود به عنوان یک زن ایرانی واقعا لذت بردم به ویژه این که یک مرد ایرانی به این موضوع واقف است باید گفتگو کرد و از این سد هایی که دین و سنت درست کرده تا ما را در کنترل داشته باشد گذشت امیدوارم تمام مردان روشن فکری که این مطلب را می خوانند درباره آن فکر کنند و به کار بندند
کاربر مهمان / 10 December 2011
به نظر من هم خوابگی کشش دو طرفه است وبعد ازماجرا نباید دنبال قضاوت بعد ش باشیم .این احساس ما زنهای ایرانی است در رابظه با مرد ایرانی .من مطمنم هستم اگر با مرد غیر ایرانی رابطه داشته باشیم انتظارات ما متفاوت است به این دلیل که ما فرهنگ طرف مقابل خود را نمیشناسیم
پس بنابراین از این دریوری هاهم نمتوانیم بگوییم .تو به عنوانه یک انسان عملی که دوست داشتی انجام دادی به هر دوی شما بطور مساوی خوش گذشته یک به یک در .
کاربر مهما / 10 December 2011
دوستی که میگه نگین از این چیزا به بلای خودسانسوری گرفتاره گور پدر حاکمیت و دارودسته اش اونا در یک اقلیت محض قرار دارن که همه زورشون به اسلحه و داغ و درفشی است که حکومت برای حمایت از مزدورانش در اختیار داره ما باید به این گونه گفتگوها بپردازیم چرا که برای داشتن جامعه ای بهتر باید مسایل و مشکلاتمون رو با گفتگو و برخورد اندیشه ها بالا ببریم تا بتونیم از زندگی بیشتر لذت ببریم .
باید از این خانم پرسید تو با چه انگیزه ای با این آقا دوست شدی ؟ایا تنها به یک سکس زیبا و دلنشین می اندیشیدی یا به رابطه ای دراز مدت ؟ایا از اندیشه های خود با وی گفتی ؟آیا از اندیشه وی در باره خودت آگاه بودی ؟تو به وی چه چیز جز سکس که رابطه ای دوطرفه است دادی که از او چنین انتظاری داری ؟
خانمهای گرامی درست است که مردان بیشتر خودخواه هستند و مردان ایرانی سنتی تر ولی ایا زنان ایرانی مدرن می اندیشند ؟کدام زن ایرانی را می شناسید که برای سکس تنها به صرف سکس و برآوردن یک نیاز طبیعی رابطه ای عاطفی با مرد بر قرار نکند ؟ما باید بیاموزیم و در خود نهادینه کنیم که سکس چون دیگر نیازهای بشر باید به گونه ای طبیعی برآورده شود و در یک رابطه جنسی هر دو هم مرد و هم زن بهره می برند و اگر برای این لذت به سکس مبادرت می کنند به همان نیز قانع باشند و اگر اندیشه ای دیگر در سر داشتند آنرا در پس سکس نهان نکنند .
سعید / 11 December 2011
در هر حال حکومت برای گیر دادن بهانه هایی را پیدا خواهد کرد و نوشتن و خواندن این مطالب ضرورت دارد. حال بماند اینکه ما میخواهیم مدرن باشیم یا نه؟ من فکر میکنم اکثر جوامع همینند و زنی که با عذابی کمتر حاضر به همخوابی شود موارد گوناگونی از این نوع افکار سراغ مرد خواهد آمد. اما اینکه این مسائل ربطی به مدرنیته دارد یا نه جای سؤال است. شاید بدترین مثال را برای سنت گرایی و مدرنیته آوردید. بالاخره بسته به جامعه ای که در آن زندگی میکنیم فرق میکند. در جامعه ایران اگر زنی به سرعت حاضر به برقراری ارتباط باشد افکاری غیر از این را به دنبال نخواهد داشت. همانطور که همۀ زنها فکر میکنند مردها با هر کسی که حاضر و راضی باشد میخوابند و این هم نوعی ستم فکری در مورد مردها از سوی زنهاست. این زن اگر مطمئن بود که چنین سوء ظنی، سوء تفاهم است نباید سؤال میکرد. اگر مدرن بود نباید فکر آن مرد چندان برایش اهمیتی داشته باشد. در نهایت او خواسته به تمایلات خود جواب مثبت داده و ارضا شود و اینکه مرد در باره او چه فکری میکند نباید برایش مهم باشد که در این صورت منشأ این سؤالات، از افکار سنتی اوست. کسی که فکر طرف مقابل آنقدر برایش مهم است که بشینه گریه کنه، هیچ ارتباطی با دنیای مدرن نداره و چنین افرادی که سنتی فکر کنند باید به زندگی سنتی خود احترام بذارند.
آشنا / 10 December 2011
سکس به سنت و مدرنیتی ربط ندارد. سکس پدسده ای است ماقبل تمدن
کاربر مهمان کیمیا / 10 December 2011
ذوستی که اشاره کردی لباس شرم بر تن خانمها پوشانده می شود متاسفم که این احساس زا در شما ایجاد کرد ولی همانطور که در پایان پاراگراف گفتم ” اگر گناه و خطایی فرضی هم صورت گرفته است، بار آن به نسبتی برابر بر شانه هردوی آنها سنگینی میکند” کرسی از توجهت
دوست من ، ما در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم
و در این گذار، متاسفانه عده ای لگد مال میشوند
در دهه های قبل، ممکن بود یک دختر فقط به جرم داشتن ارتباط تلفنی با یک پسر و افشا شدن این ارتباط آینده اش تباه شود
اما امروز حتی داشتن رابطه ی جنسی قبل از ازدواج دختران برای بسیاری از پسران به واقعیتی حتمی هرچند تلخ بدل شده است
واقعیتی که مجبورند با آن کنار بیایند.
و تلخی ای که با گذشت یک دهه ی دیگر به شیرینی بدل میشود
با دوستانمان در باب همین مطالب حرف میزدیم
یکی از آنها که خودش با چند دختر و زن رابطه ی جنسی داشت، میگفت، من دوست دارم زنی داشته باشم که قبل از خودم با کس دیگری نبوده باشد ، اما مطمئنم همچین دختری گیرم نمیاد
بانوی گریان، من از آنچه هست حرف میزنم و آنچه مطمئنم در آینده پیش می آید، نه از آنچه باید باشد
در کمتر از دو دهه ی دیگر رابطه ی پیش از ازدواج در ایران هم به یک ارزش بدل میشود، به گونه ای که اگر کسی چنین رابطه ی نداشته خود را حقیر و بی ارزش و غیر قابل توجه و … احساس میکند.
گریه نکن و بگذار ما مردها هرچه دلمان میخواهد بگوییم …
اما آیا خود تو(ای شخصیت خیالی) میپسندی برادرت با چنین دختری ازدواج کند و به چنین ازدواجی افتخار میکنی؟
آری!ما همه در حال گذار و دل کندن از ارزش های سنتی مان هستیم اما هنوز دل نکنده ایم
کاربر مهمان / 11 December 2011
این بررسی ها شبانه روز در رسانه های خارجی در مورد خودشان صورت می گیرد. میم می گوید سرمان را بزاریم مثل کبک زیر برف. ما پاکیم و از این حرفها نزنید
کاربر مهمان / 11 December 2011
Parisa Sherzad بخش عمده ای از شخصیت دردوران کودکی شکل میگیرد وافکارو عقاید محیطی که در آن زندگی میکنیم تاثیرزیادی بر عقیده وطرز افکار ما دارد به نظر من اگر کسی بخواهد مرحله جدیدی با افکار مدرن را تجربه کند به زمان نیاز دارد که بتواند خود را با شرایط وفق دهد وبعد احساس ناخوشایند دوگانگی را حس نکند.متاسفانه درصد زیادی این احساس دوگانگی را تجربه میکنند چون از طرفی چیزی که در او فرهنگسازی و نهادینه گشته نمیتوان نادیده گرفت و از طرفی میخواهد زندگی ای راتجربه کند که با محتویات ذهنیت او همخوانی ندارذ بنابراین مطمئنا با احساس دوگانگی دست وپنجه نرم می کنند وبا انواع اختلالات روانی روبرو میشوند.این موضوع ظاهرا زیاد مهم نیست غافل از اینکه چه عواقب دردناکی را در وجودمان به بار می اورد.متاسفانه دیده شده به شدت افرادی که این رفتار را مرتکب میشوند مورد شماتت قرار میدهند چون رفتاری به دور از فرهنگ وآداب ورسوم معمول در جامعه راازخودنشان داده ولی راهکار این نیست باید به شخص کمک شوداز دوگانگی رهایی یابد در غیر اینصورت با اختلالات روانی جدی روبرو خواهد شد.
کاربر مهمان پریسا / 12 December 2011
این راسته اما در پاراگراف آخر کاملا حق به جانب از دید زن نوشته شده. فراموش نکنید که این وظیفه مرد نیست که که مسوولیت کار دیگران را هم بر عهده بگیره. اگر اتفاقی خیالی در این داستان افتاده با خواست دو طرف بوده و هر کدوم نمیخواستن این رخ نمیداد. من کلا با مدرنیته به معنای “بخوابیم ببینیم خوبه یا نه و اگه نه مسوولیتی نداریم و وجدانمونم درد نگیره، خدا بزرگه فردا یکی دیگه!” مشکل دارم.
کاربر مهمان / 12 December 2011
هر دو یک کار را با هم دیگر انجام داده اند. اگر شاهکار است هر دو باید خوشحال باشند اگر گناه است هر دو باید نادم. اما جامعه بگونه ایست که یکی فاحشه و دیگری قهرمان یا حتی طعمه پنداشته می شود. این تفکیک و فرق گذاری اشکال دارد والا با ارزش یا بی ارزش بودن این نوع رابطه جنسی یا وجودش یا عدم وجودش سؤال دیگریست.
خانواده های مذهبی خارج کشور پسرشان می تواند با دوست دخترش بدون اینکه ازدواج کرده باشند زندگی کنند اما دخترشان بدون عقد … خوب اگر بد است که باید برای هر دو باشد و اگر هم خوب است که برای هر دو باشد.
این داستان (واقعی یا خیالی) قضیه همان مسلمانی است که مسیح شده بود و با روشن شدن چراغ گفت الله … آدمها معمولاً بعد از چند ساعت با هم آشنا شدن بفکر ازدواج نمی افتند مگر اینکه به سکس بعنوان یک قریضه نگاه کنند … و آدم اگر تا آنجا پیش رفته باشد صبح گریه نمی کند مگر اینکه … باید بیشتر از گذشته و سرنوشت آدمها دانست تا نتیجه گیری کرد به احتمال زیاد این یک داستان است اما فرقی هم نمی کند چون می تواند حقیقت داشته باشد اما چون ما هیچ نمی دانیم نه از گذشته این دو نفر و نه حالشان (سن و سال یا متأهل مجرد تازه آشنا …) نمی توان در مورد این دو حرف زیادی زد دیگر چه برسد به اینکه تعمیمش بدهیم.
برای دوستانی هم که می گویند چرا این سخنان را می گویید. خوب این اتفاقها در ایران هم عادی شده حالا حکومت می پسندد یا نمی پسندد اما این واقعیتی است در برابر مردم سؤالی است در ذهن بسیاری و خاطره ای برای دیگران بر خلاف تصور هم در میان بسیج و مداحان … هم وجود دارد
نادر / 12 December 2011
دست تان درد نکند
کاربر مهمان / 13 December 2011
مثل همیشه یک تلنگر کوچک همه توقع و نیتی است که ارزو دارم مطلبیاست که می نویسم ایجاد کند ولی به همت نظرات شما به مجموعه دلنشینی از احساسات متفاوت و متنوع تبدیل می گردد. برای من باعث افتخار است که با شما در تماس هستم.
بازآمدم چـون عید نو تا قفل زنــــــــــدان بشکنم وین چرخ مردمخوار را، چنگال و دندان بشکنــم
چون من خراب و مست را در خانۀ خود ره دهی پس تو نـدانی اینقدر ، این بشکنـم آن بشکنـم
گر پاسبان گوید که هی، بر وی بــریزم جام می دربان اگر دستم کشد،من دست دربان بشکنم
خوان کرم گسترده ای مهمان خـویشم برده ای گوشـم چرا مـالی اگـر من گـوشۀ نان بشکنـم
انسان دارای ارادۀ آزاد است و از تمام نعمات میتواند استفاده کند در این میان اگر طرفدار اعتدال باشد چه زیباست. مرد نعمتی برای زن و زن نعمتی برای مرد است. هر دو با در نظر گرفتن قوانین اجتماعی و اخلاقی که خود برای امنیت بیشتر و جلوگیری از فروپاشی اخلاقی جامعه وضع کرده اند میتوانند از انواع نعمتها لذت ببرند و محدودیتهای ایجاد شده، زیادات است که نیازی به رعایت آن نیست. فقط کافیست مرز بین انسان و حیوان را تشخیص دهند.
آشنا / 13 December 2011
واقعا لذت بردم . همیشه از اینکه سالها و شاید قرنهاست که اسیر سنتهای خودمون هستیم عذاب میکشیدم . الیته نه به این دلیل که آدم سنت گریزی هستم یا اینکه از سنت هامون بدم بیاد. به این خاطر که حتی اجازه ی فکر کردن به زیر پا گذاشتن این سنت ها رو هم بهمون نمی دادن.اجازه ی اینکه فکر کنیم چرا باید به این سنت ها عمل کرد و چرا من یا هر کس دیگه نخواد به بعضی از اینها عمل کنه. که اینا هم به نظرم بیشترش در همان کودکی و در خانواده ها شکل میگرفت و ربط خیلی زیادی به حکومت ها نداره.
الیته همیشه از این هم میترسیدم که مبادا مدرنیته یا هرچی که اسمش هست بصورت افسار گریخته و بدون تفکر وارد فرهنگمون بشه. از هردوش میترسیدم و می ترسم. چون معتقدم هردوتاش آثار جبران ناپذیری روی جامعه میزارن.
توی این یه مورد خاص یعنی ارتباط قبل از ازدواج همیشه فکر میکردم تونستم از بند سنت ها رها بشم و آزادانه فکر کنم . ولی با خوندن این مطلب دوباره به فکر فرو رفتم . دیدم خود من هم شاید هنوز دارم ادای مدرن بودن رو درمیارم و شاید هنوز همون جوری فکر کنم که مرد داستان فکر میکرد. و از این اصلا خوشم نیومد.
البته این رو هم بگم به نظر من اگر هردو طرف به این سطح از تفکر برسن که چون انتخاب آزادانه و از روی تفکری رو انجام دادن که با هم باشن و هیشکی در حال سوءاستفاده از دیگری نیست این مشکلات پیش نمیاد و این ارتباط نه تنها لطمه ای به هیچکدوم نمیزنه بلکه باعث میشه که انتخاب بهتر (و سریعتری رو ) برای همسر آیندشون داشته باشن.
ولی خیلی خوشحالم که بحث هایی اینچنینی جریان داره.
با تشکر از نویسنده.
امیر / 13 December 2011
من به عنوان یک مرد ایرانی
اعتراف میکنم که در مسائل جنسی روشنفکر نیستم.هیچ ادعایی ندارم و دوست ندارم در این مورد پیشقدم باشم
کاربر مهمان / 13 December 2011
با توجه به علاقه ای که در نوشتن و تحقیق وموشکافی مشکلات جنسی جوامع دارید و گاهی مدرن و گاهی سنتی هم هستید،لطف کرده و بفرمائید که فرق رابطه جنسی داشتن به شکل مدرن آن با صیقه که آخوند ها انرا مجاز میدانند در چیست؟خواهشا به رنگ و لعاب مذهبی ان نپردازید و شما هم مثل آخوندها جواب ندهید.همه ما دانیم که برای درک و قبول زنان غیر باکره توسط مردم و مخصوصا مردان و ایجاد شرایطی برای ازدواج مجدد زنان و نیز ازاد گذاشتن زنان مجرد برای روابط جنسی ،صیقه کردن هم نباید مورد تکفیر مدعیان مدرنیزم باشد.
دوم اینکه این مدرنیزمی که امروز برای شما در رابطه با روابط جنسی مسئله ای شده،قبل از اسلام هم وجود داشت و چیز جدیدی نیست که کسی و یا غرب انرا اختراع کرده باشد.نگاهی به سخت گیریهای قوانین شرعی نشانگر وجود روابط جنسی محدود و خودفرشی در قبل از اسلام بوده است.همینطور در دین مسیحیت و یهودیت هم برای منع کردن زنان و مردان از روابط جنسی قبل و بعد از ازدواج سختگیری شده است.بکارت را هم مسلمانان کشف نکرده اند و مسیحیان و قبل از مسیحیان هم قوم یهود بکارت داشتن را نشان پاکی و ایمان زن میدانستند.
به نظر من تا زمانی که انسانها نپذیرند که سکس یک غریضه است و این غریضه در مردان و زنان هم متفاوت است و تحریک جنسی مردان اکثرا با نگاه و لمس و تخیلات و همچنین تولد مثل صورت می پذیرد ولی در زنان علائق جنسی اکثرا با علاقه و احساس و امید به تشکیل خانواده و تولید مثل صورت میگیرد و به همین خاطر هم انان برخوردی عاطفی با این رابطه طبیعی دارند ولی مردان بعد از سکس خرسندند که در ادامه راز بقا موفق بوده اند و لذت برده شده را هم اشکارا و مغرورانه ( بشکل مثبت ) ابراز و به نمایش میگذارند.این رفتار مردان را می توان در حیوانات به خوبی مشاهده کرد.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 15 December 2011
توجه: کامنتهای توهینآمیز منتشر نمیشوند. کامنتهای حاوی لینک به عنوان "اسپم" شناخته میشوند.
یه مسئله ای که همیشه مطرحه
ادعای روشنفکری داشتن با روشنفکر بودن متفاوته؟
خیلی از ماها افکار روشنفکرانه ای داریم اما در عمل سنتی عمل می کنیم
اونم به خاطر افکاری که ریشه کرده در وجودمون ازش بی خبریم
و گذر این مرحله مستلزم زمانه …
علی / 09 December 2011
آقای زمانی واقعا مطالب آموزنده ای می نویسید. ممنون
کاربر مهمان سیامک / 09 December 2011
شما ها تا وقتي در اين حال و هواها هستيد و مسئله تون اين جور مسائل است و از تجربه اين مرد به عنوان تجربه زيبا وصميمي ياد مي كنيد و آن را مترادف با مدرن بودن مي كنيد مطمئن باشيد احتياج به مخالف و دشمن نداريد خود دشمن ترينيد براي خود براي همين كسي خيلي از اين نيروهاي خارج رو جدي نمي گيره اين جور مسائل را خيلي عادي عنوان كردن در نهايت باعث سوءاستفاده حكومت علي الخصوص در محافل داخليشون و توجيه نيروهاشون براي انجام دادن خيلي از كارها مي شود تحت عنوان اينكه ببينيد با چه كساني طرفيد و در نهايت كمك مي كند به سازماندهي آنها و ترساندن مردم از نيات نيروهاي خارج از كشور و ضريب آسيب پذيري را براي سياسي هاي خارج از كشور متاسفانه بيشتر مي كند و در حالي كه خيلي از انها منظورشون اين مسائل نيست و دغدغه هاي وطن و مردم را دارند نه تقليد از فرهنگ هاي ديگر كه با بافت فرهنگي ما در تضاد جدي قرار دارد معتقدم حكومت بهترين استفاده رو از اين مطالب كه در رسانه هاي خارج كشور منتشر مي شود مي برد و خيلي از اينها را در رسانه هاي خود عقده اي هايي مي نامد كه عرضه ي كوچكترين كارها را هم ندارند ودرنهايت براي سازماندهي رواني نيروهاي خود در بولتن هاي نهادها و سازمان هاي خودشان مطالب را بازنشر مي كنند و مخافين خود را مدعيان آزادي خواهي معرفي مي كنند و براي مردم در رسانه هاشون جعل مي كنند كه منظور اينها از آزادي اينجور مسائل است و تا مردم را نسبت به انها بدبين كنند
کاربر مهمان / 09 December 2011
به جای سر و کله زدن با مرد ایرانی،کار دیگه ای هم میشه کرد…اینکه با مرد غیر ایرانی بود و راحت عشق ورزید و زندگی کرد.من دلیل اصرار زنهای ایرانی ساکن در کشورهای غربی رو به ارتباط با مردان ایرانی نمی دونم واقعن…بابا از ایران خارج می شویم که از شر همچین چیزایی خلاص بشیم دیگه…………….
کاربر مهمان / 09 December 2011
رگ خواب ایرانی ها تو دستته. دمت گرم
کاربر مهمان / 09 December 2011
:))))))))))) خیلی خیلی زیاد
کاربر مهمان / 09 December 2011
رفتار ما از دوگانگی یه آزار دهنده سنت و مدرنیته شکل گرفته اکثر دوستانم با دختری دوستی میکنند که ازدواج نمیکنند و البته فاحشه میخوانند کسی از قبیله زنان که چهارچوب های اجتماعی یه سنت را شکسته باشد و یک بازی جنسی را به عنوان شریک و نه شاگرد اغاز کرده باشد دوستی داشتم که روزی پرسید در بحث حقوق زن چرا همیشه سکوت را پیشه میکنی گفتم تا دوست تو بمانم که اگر از حقوق خواهرت در آینده ی بکارتش آیه بخوانم به مهدوری خونم فتوی صادر کنی
کاربر مهمان / 10 December 2011
دوستان . خواستم ی در مورد تیتر مقاله که کمابیش از نیت متن دور است اشاره ای داشته باشم . به نظر من خوب است که هم ارزشهای مدرن جهانی را در خود بپرورانیم و بهتر خواهد شد اگر بتوانیم ارزشهای سنتی را در یک پیوند خلاق با آن قرار دهیم. خلاصه اینکه شاید خوب است که مدرن ِسنتی بود. این وسوسه روزنامه نگارانه برای جلب توجه بیشتر همیشه مرا به دام می اندازد. ببخشید
مرسی از توجه تان
کاربر مهمان ونداد زمانی / 10 December 2011
مرسی. نوشته جالبی بود
کاربر مهمان / 11 December 2011
چند نكته در اينجا حائز اهميت است:
من با خانم مهرى موافق هستم.
اگر متن<خاطره> را به يك زيان بيگانه (مثلا انگليسى يا فرانسه) خوانده بوديم فكر مىكنيد كه باز هم مىتوانستيم به نيتجه گيرى راوى خاطره برسيم؟ واكنشهاى كلامى و رفتارى و عاطفى زن و مرد -با توجه به مفاد خاطره- در اينجا به خودى خود نمايانگر ويژگيهاى سنتى يا مدرن اين يا آن فرد ديگر نيست. چه بسا كه اين دو نفر مىتوانستند آمريكايى، انگليسى و… باشند. نكته مهم اينست كه پيش زمينه هاى تجربى- فردى پاك شده و يا به گونه-يى در ذهن خواننده (فارسىزبان) القاء شده است. مقوله بندى سنتى و غيرسنتى (مدرن) به گونه سياه و سفيد نيست كه بتوان در متن به آن اشاره كرد. بنظر مىرسد كه راوى داستان، سرآخر با نتيجه گيرى(پيام) خود دايره جهان بينى خود را محدودتر كرده است. جالب اينجاست كه نقاشىها بطور تزيينى به متن اضافه شده اند و با نتيجه هيچ گونه همخوانى ندارند. مص شناسا
کاربر مهمان M. Sheneas / 10 December 2011
این مسپله مدرن و سنتی بودن در همه مردم دنیای امروز وجو دارد و فقط برای ایرانی ها نیست
مهری
کاربر مهمان / 09 December 2011
حالا ما قرار است از این نمونه منفرد چه نتیجه کلی ای بگیریم؟! چرا رسانه های خارجی همیشه هر رویداد ایرانی را مثل یک موضوع مردمشناسانه و آنتروپولوژیک باید بررسی کنند؟
میم / 11 December 2011
به نظرم من این خانم در این حکایت بیشتر در این مورد اندیشده بود و هر چند به یک راه حل نهایی نرسیده بود ولی چار چوب قضیه برایش روشن بود. برخلاف آقایی که ذکر خیرش شد. هر چند این خانم اندیشه هایی را در وی بیدار کرد که شاید برای او چندان ملموس نبود. شاید تلنگری بود برای بیشتر فکر کردن. ولی از این نوع داستانها زیاد است و اکثراً لباس شرم بر تن خانمها می ماند.
کاربر مهمان / 10 December 2011
به جای سر و کله زدن با زن ایرانی،کار دیگه ای هم میشه کرد…اینکه با زن غیر ایرانی بود و راحت عشق ورزید و زندگی کرد.من دلیل اصرار مردهاى ایرانی ساکن در کشورهای غربی رو به ارتباط با زنان ایرانی نمی دونم واقعن…بابا از ایران خارج می شویم که از شر همچین چیزایی خلاص بشیم دیگه…………….
کاربر مهمان / 10 December 2011
میم عزیز این یک یادداشت ساده است که بر اساس یک خاطره نوشته شده است. یادداشتی که شاید مهلت کوچکی برای بحث کوچکی در زمینه اجتماعی را دامن بزند. نوشته در یک سایت ایرانی و به زبان فارسی و برای ایرانیان نوشته شده است. این ماجرا ربطی به خارجی ها ندارد و یا بررسی انتروپولوژیک رسانه های خارجی . مرسی از توجه ات
کاربر مهمان ونداد زمانی / 11 December 2011
عالی بود به عنوان یک زن ایرانی واقعا لذت بردم به ویژه این که یک مرد ایرانی به این موضوع واقف است باید گفتگو کرد و از این سد هایی که دین و سنت درست کرده تا ما را در کنترل داشته باشد گذشت امیدوارم تمام مردان روشن فکری که این مطلب را می خوانند درباره آن فکر کنند و به کار بندند
کاربر مهمان / 10 December 2011
به نظر من هم خوابگی کشش دو طرفه است وبعد ازماجرا نباید دنبال قضاوت بعد ش باشیم .این احساس ما زنهای ایرانی است در رابظه با مرد ایرانی .من مطمنم هستم اگر با مرد غیر ایرانی رابطه داشته باشیم انتظارات ما متفاوت است به این دلیل که ما فرهنگ طرف مقابل خود را نمیشناسیم
پس بنابراین از این دریوری هاهم نمتوانیم بگوییم .تو به عنوانه یک انسان عملی که دوست داشتی انجام دادی به هر دوی شما بطور مساوی خوش گذشته یک به یک در .
کاربر مهما / 10 December 2011
دوستی که میگه نگین از این چیزا به بلای خودسانسوری گرفتاره گور پدر حاکمیت و دارودسته اش اونا در یک اقلیت محض قرار دارن که همه زورشون به اسلحه و داغ و درفشی است که حکومت برای حمایت از مزدورانش در اختیار داره ما باید به این گونه گفتگوها بپردازیم چرا که برای داشتن جامعه ای بهتر باید مسایل و مشکلاتمون رو با گفتگو و برخورد اندیشه ها بالا ببریم تا بتونیم از زندگی بیشتر لذت ببریم .
باید از این خانم پرسید تو با چه انگیزه ای با این آقا دوست شدی ؟ایا تنها به یک سکس زیبا و دلنشین می اندیشیدی یا به رابطه ای دراز مدت ؟ایا از اندیشه های خود با وی گفتی ؟آیا از اندیشه وی در باره خودت آگاه بودی ؟تو به وی چه چیز جز سکس که رابطه ای دوطرفه است دادی که از او چنین انتظاری داری ؟
خانمهای گرامی درست است که مردان بیشتر خودخواه هستند و مردان ایرانی سنتی تر ولی ایا زنان ایرانی مدرن می اندیشند ؟کدام زن ایرانی را می شناسید که برای سکس تنها به صرف سکس و برآوردن یک نیاز طبیعی رابطه ای عاطفی با مرد بر قرار نکند ؟ما باید بیاموزیم و در خود نهادینه کنیم که سکس چون دیگر نیازهای بشر باید به گونه ای طبیعی برآورده شود و در یک رابطه جنسی هر دو هم مرد و هم زن بهره می برند و اگر برای این لذت به سکس مبادرت می کنند به همان نیز قانع باشند و اگر اندیشه ای دیگر در سر داشتند آنرا در پس سکس نهان نکنند .
سعید / 11 December 2011
در هر حال حکومت برای گیر دادن بهانه هایی را پیدا خواهد کرد و نوشتن و خواندن این مطالب ضرورت دارد. حال بماند اینکه ما میخواهیم مدرن باشیم یا نه؟ من فکر میکنم اکثر جوامع همینند و زنی که با عذابی کمتر حاضر به همخوابی شود موارد گوناگونی از این نوع افکار سراغ مرد خواهد آمد. اما اینکه این مسائل ربطی به مدرنیته دارد یا نه جای سؤال است. شاید بدترین مثال را برای سنت گرایی و مدرنیته آوردید. بالاخره بسته به جامعه ای که در آن زندگی میکنیم فرق میکند. در جامعه ایران اگر زنی به سرعت حاضر به برقراری ارتباط باشد افکاری غیر از این را به دنبال نخواهد داشت. همانطور که همۀ زنها فکر میکنند مردها با هر کسی که حاضر و راضی باشد میخوابند و این هم نوعی ستم فکری در مورد مردها از سوی زنهاست. این زن اگر مطمئن بود که چنین سوء ظنی، سوء تفاهم است نباید سؤال میکرد. اگر مدرن بود نباید فکر آن مرد چندان برایش اهمیتی داشته باشد. در نهایت او خواسته به تمایلات خود جواب مثبت داده و ارضا شود و اینکه مرد در باره او چه فکری میکند نباید برایش مهم باشد که در این صورت منشأ این سؤالات، از افکار سنتی اوست. کسی که فکر طرف مقابل آنقدر برایش مهم است که بشینه گریه کنه، هیچ ارتباطی با دنیای مدرن نداره و چنین افرادی که سنتی فکر کنند باید به زندگی سنتی خود احترام بذارند.
آشنا / 10 December 2011
سکس به سنت و مدرنیتی ربط ندارد. سکس پدسده ای است ماقبل تمدن
کاربر مهمان کیمیا / 10 December 2011
ذوستی که اشاره کردی لباس شرم بر تن خانمها پوشانده می شود متاسفم که این احساس زا در شما ایجاد کرد ولی همانطور که در پایان پاراگراف گفتم ” اگر گناه و خطایی فرضی هم صورت گرفته است، بار آن به نسبتی برابر بر شانه هردوی آنها سنگینی میکند” کرسی از توجهت
کاربر مهمان ونداد زمانی / 11 December 2011
به آن خانم گریان ….
دوست من ، ما در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم
و در این گذار، متاسفانه عده ای لگد مال میشوند
در دهه های قبل، ممکن بود یک دختر فقط به جرم داشتن ارتباط تلفنی با یک پسر و افشا شدن این ارتباط آینده اش تباه شود
اما امروز حتی داشتن رابطه ی جنسی قبل از ازدواج دختران برای بسیاری از پسران به واقعیتی حتمی هرچند تلخ بدل شده است
واقعیتی که مجبورند با آن کنار بیایند.
و تلخی ای که با گذشت یک دهه ی دیگر به شیرینی بدل میشود
با دوستانمان در باب همین مطالب حرف میزدیم
یکی از آنها که خودش با چند دختر و زن رابطه ی جنسی داشت، میگفت، من دوست دارم زنی داشته باشم که قبل از خودم با کس دیگری نبوده باشد ، اما مطمئنم همچین دختری گیرم نمیاد
بانوی گریان، من از آنچه هست حرف میزنم و آنچه مطمئنم در آینده پیش می آید، نه از آنچه باید باشد
در کمتر از دو دهه ی دیگر رابطه ی پیش از ازدواج در ایران هم به یک ارزش بدل میشود، به گونه ای که اگر کسی چنین رابطه ی نداشته خود را حقیر و بی ارزش و غیر قابل توجه و … احساس میکند.
گریه نکن و بگذار ما مردها هرچه دلمان میخواهد بگوییم …
اما آیا خود تو(ای شخصیت خیالی) میپسندی برادرت با چنین دختری ازدواج کند و به چنین ازدواجی افتخار میکنی؟
آری!ما همه در حال گذار و دل کندن از ارزش های سنتی مان هستیم اما هنوز دل نکنده ایم
کاربر مهمان / 11 December 2011
این بررسی ها شبانه روز در رسانه های خارجی در مورد خودشان صورت می گیرد. میم می گوید سرمان را بزاریم مثل کبک زیر برف. ما پاکیم و از این حرفها نزنید
کاربر مهمان / 11 December 2011
Parisa Sherzad بخش عمده ای از شخصیت دردوران کودکی شکل میگیرد وافکارو عقاید محیطی که در آن زندگی میکنیم تاثیرزیادی بر عقیده وطرز افکار ما دارد به نظر من اگر کسی بخواهد مرحله جدیدی با افکار مدرن را تجربه کند به زمان نیاز دارد که بتواند خود را با شرایط وفق دهد وبعد احساس ناخوشایند دوگانگی را حس نکند.متاسفانه درصد زیادی این احساس دوگانگی را تجربه میکنند چون از طرفی چیزی که در او فرهنگسازی و نهادینه گشته نمیتوان نادیده گرفت و از طرفی میخواهد زندگی ای راتجربه کند که با محتویات ذهنیت او همخوانی ندارذ بنابراین مطمئنا با احساس دوگانگی دست وپنجه نرم می کنند وبا انواع اختلالات روانی روبرو میشوند.این موضوع ظاهرا زیاد مهم نیست غافل از اینکه چه عواقب دردناکی را در وجودمان به بار می اورد.متاسفانه دیده شده به شدت افرادی که این رفتار را مرتکب میشوند مورد شماتت قرار میدهند چون رفتاری به دور از فرهنگ وآداب ورسوم معمول در جامعه راازخودنشان داده ولی راهکار این نیست باید به شخص کمک شوداز دوگانگی رهایی یابد در غیر اینصورت با اختلالات روانی جدی روبرو خواهد شد.
کاربر مهمان پریسا / 12 December 2011
این راسته اما در پاراگراف آخر کاملا حق به جانب از دید زن نوشته شده. فراموش نکنید که این وظیفه مرد نیست که که مسوولیت کار دیگران را هم بر عهده بگیره. اگر اتفاقی خیالی در این داستان افتاده با خواست دو طرف بوده و هر کدوم نمیخواستن این رخ نمیداد. من کلا با مدرنیته به معنای “بخوابیم ببینیم خوبه یا نه و اگه نه مسوولیتی نداریم و وجدانمونم درد نگیره، خدا بزرگه فردا یکی دیگه!” مشکل دارم.
کاربر مهمان / 12 December 2011
هر دو یک کار را با هم دیگر انجام داده اند. اگر شاهکار است هر دو باید خوشحال باشند اگر گناه است هر دو باید نادم. اما جامعه بگونه ایست که یکی فاحشه و دیگری قهرمان یا حتی طعمه پنداشته می شود. این تفکیک و فرق گذاری اشکال دارد والا با ارزش یا بی ارزش بودن این نوع رابطه جنسی یا وجودش یا عدم وجودش سؤال دیگریست.
خانواده های مذهبی خارج کشور پسرشان می تواند با دوست دخترش بدون اینکه ازدواج کرده باشند زندگی کنند اما دخترشان بدون عقد … خوب اگر بد است که باید برای هر دو باشد و اگر هم خوب است که برای هر دو باشد.
این داستان (واقعی یا خیالی) قضیه همان مسلمانی است که مسیح شده بود و با روشن شدن چراغ گفت الله … آدمها معمولاً بعد از چند ساعت با هم آشنا شدن بفکر ازدواج نمی افتند مگر اینکه به سکس بعنوان یک قریضه نگاه کنند … و آدم اگر تا آنجا پیش رفته باشد صبح گریه نمی کند مگر اینکه … باید بیشتر از گذشته و سرنوشت آدمها دانست تا نتیجه گیری کرد به احتمال زیاد این یک داستان است اما فرقی هم نمی کند چون می تواند حقیقت داشته باشد اما چون ما هیچ نمی دانیم نه از گذشته این دو نفر و نه حالشان (سن و سال یا متأهل مجرد تازه آشنا …) نمی توان در مورد این دو حرف زیادی زد دیگر چه برسد به اینکه تعمیمش بدهیم.
برای دوستانی هم که می گویند چرا این سخنان را می گویید. خوب این اتفاقها در ایران هم عادی شده حالا حکومت می پسندد یا نمی پسندد اما این واقعیتی است در برابر مردم سؤالی است در ذهن بسیاری و خاطره ای برای دیگران بر خلاف تصور هم در میان بسیج و مداحان … هم وجود دارد
نادر / 12 December 2011
دست تان درد نکند
کاربر مهمان / 13 December 2011
مثل همیشه یک تلنگر کوچک همه توقع و نیتی است که ارزو دارم مطلبیاست که می نویسم ایجاد کند ولی به همت نظرات شما به مجموعه دلنشینی از احساسات متفاوت و متنوع تبدیل می گردد. برای من باعث افتخار است که با شما در تماس هستم.
کاربر مهمان ونداد زمانی / 14 December 2011
بازآمدم چـون عید نو تا قفل زنــــــــــدان بشکنم وین چرخ مردمخوار را، چنگال و دندان بشکنــم
چون من خراب و مست را در خانۀ خود ره دهی پس تو نـدانی اینقدر ، این بشکنـم آن بشکنـم
گر پاسبان گوید که هی، بر وی بــریزم جام می دربان اگر دستم کشد،من دست دربان بشکنم
خوان کرم گسترده ای مهمان خـویشم برده ای گوشـم چرا مـالی اگـر من گـوشۀ نان بشکنـم
انسان دارای ارادۀ آزاد است و از تمام نعمات میتواند استفاده کند در این میان اگر طرفدار اعتدال باشد چه زیباست. مرد نعمتی برای زن و زن نعمتی برای مرد است. هر دو با در نظر گرفتن قوانین اجتماعی و اخلاقی که خود برای امنیت بیشتر و جلوگیری از فروپاشی اخلاقی جامعه وضع کرده اند میتوانند از انواع نعمتها لذت ببرند و محدودیتهای ایجاد شده، زیادات است که نیازی به رعایت آن نیست. فقط کافیست مرز بین انسان و حیوان را تشخیص دهند.
آشنا / 13 December 2011
واقعا لذت بردم . همیشه از اینکه سالها و شاید قرنهاست که اسیر سنتهای خودمون هستیم عذاب میکشیدم . الیته نه به این دلیل که آدم سنت گریزی هستم یا اینکه از سنت هامون بدم بیاد. به این خاطر که حتی اجازه ی فکر کردن به زیر پا گذاشتن این سنت ها رو هم بهمون نمی دادن.اجازه ی اینکه فکر کنیم چرا باید به این سنت ها عمل کرد و چرا من یا هر کس دیگه نخواد به بعضی از اینها عمل کنه. که اینا هم به نظرم بیشترش در همان کودکی و در خانواده ها شکل میگرفت و ربط خیلی زیادی به حکومت ها نداره.
الیته همیشه از این هم میترسیدم که مبادا مدرنیته یا هرچی که اسمش هست بصورت افسار گریخته و بدون تفکر وارد فرهنگمون بشه. از هردوش میترسیدم و می ترسم. چون معتقدم هردوتاش آثار جبران ناپذیری روی جامعه میزارن.
توی این یه مورد خاص یعنی ارتباط قبل از ازدواج همیشه فکر میکردم تونستم از بند سنت ها رها بشم و آزادانه فکر کنم . ولی با خوندن این مطلب دوباره به فکر فرو رفتم . دیدم خود من هم شاید هنوز دارم ادای مدرن بودن رو درمیارم و شاید هنوز همون جوری فکر کنم که مرد داستان فکر میکرد. و از این اصلا خوشم نیومد.
البته این رو هم بگم به نظر من اگر هردو طرف به این سطح از تفکر برسن که چون انتخاب آزادانه و از روی تفکری رو انجام دادن که با هم باشن و هیشکی در حال سوءاستفاده از دیگری نیست این مشکلات پیش نمیاد و این ارتباط نه تنها لطمه ای به هیچکدوم نمیزنه بلکه باعث میشه که انتخاب بهتر (و سریعتری رو ) برای همسر آیندشون داشته باشن.
ولی خیلی خوشحالم که بحث هایی اینچنینی جریان داره.
با تشکر از نویسنده.
امیر / 13 December 2011
من به عنوان یک مرد ایرانی
اعتراف میکنم که در مسائل جنسی روشنفکر نیستم.هیچ ادعایی ندارم و دوست ندارم در این مورد پیشقدم باشم
کاربر مهمان / 13 December 2011
با توجه به علاقه ای که در نوشتن و تحقیق وموشکافی مشکلات جنسی جوامع دارید و گاهی مدرن و گاهی سنتی هم هستید،لطف کرده و بفرمائید که فرق رابطه جنسی داشتن به شکل مدرن آن با صیقه که آخوند ها انرا مجاز میدانند در چیست؟خواهشا به رنگ و لعاب مذهبی ان نپردازید و شما هم مثل آخوندها جواب ندهید.همه ما دانیم که برای درک و قبول زنان غیر باکره توسط مردم و مخصوصا مردان و ایجاد شرایطی برای ازدواج مجدد زنان و نیز ازاد گذاشتن زنان مجرد برای روابط جنسی ،صیقه کردن هم نباید مورد تکفیر مدعیان مدرنیزم باشد.
دوم اینکه این مدرنیزمی که امروز برای شما در رابطه با روابط جنسی مسئله ای شده،قبل از اسلام هم وجود داشت و چیز جدیدی نیست که کسی و یا غرب انرا اختراع کرده باشد.نگاهی به سخت گیریهای قوانین شرعی نشانگر وجود روابط جنسی محدود و خودفرشی در قبل از اسلام بوده است.همینطور در دین مسیحیت و یهودیت هم برای منع کردن زنان و مردان از روابط جنسی قبل و بعد از ازدواج سختگیری شده است.بکارت را هم مسلمانان کشف نکرده اند و مسیحیان و قبل از مسیحیان هم قوم یهود بکارت داشتن را نشان پاکی و ایمان زن میدانستند.
به نظر من تا زمانی که انسانها نپذیرند که سکس یک غریضه است و این غریضه در مردان و زنان هم متفاوت است و تحریک جنسی مردان اکثرا با نگاه و لمس و تخیلات و همچنین تولد مثل صورت می پذیرد ولی در زنان علائق جنسی اکثرا با علاقه و احساس و امید به تشکیل خانواده و تولید مثل صورت میگیرد و به همین خاطر هم انان برخوردی عاطفی با این رابطه طبیعی دارند ولی مردان بعد از سکس خرسندند که در ادامه راز بقا موفق بوده اند و لذت برده شده را هم اشکارا و مغرورانه ( بشکل مثبت ) ابراز و به نمایش میگذارند.این رفتار مردان را می توان در حیوانات به خوبی مشاهده کرد.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 15 December 2011