لیلا فراهانی – فریبا داوودی مهاجر، فعال سیاسی مذهبی که علاوه بر حوزه سیاست در زمینه حقوق زنان نیز فعالیت میکند، پس از ۲۷ سال استفاده از پوشش چادر به عنوان حجاب، تصمیم میگیرد دیگر نه تنها چادر به سر نکند، بلکه حجاب هم نداشته باشد. این تصمیم در پیوند با مسئلهای که به حوزه شخصی یک زن بازمیگردد، بازخوردهای متفاوتی داشته است و از برنامهسازان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران تا برخی همفکران سیاسی وی و حتی برخی فعالان سیاسی- مدنی سکولار، انتخاب وی را مورد قضاوت قرار دادهاند.
خانم داوودی مهاجر که اکنون در ایالات متحده آمریکا زندگی میکند و با یک سازمان غیر دولتی در این کشور همکاری میکند، در گفتوگو با رادیو زمانه درباره تغییرات ایجاد شده در زندگی شخصیاش و برخی پیامدهای آن سخن گفته است.
شما سالها پوشش چادر را به عنوان حجاب انتخاب کرده بودید و چنانکه پیش از این گفتهاید دو سال بعد از انقلاب حجاب چادر را انتخاب کردید و نزدیک به ۲۷ سال چادری بودید، اما چندسال پیش تصمیم گرفتید که این حجاب را کنار بگذارید. چندی پیش هم در یک برنامه تلویزیونی که از صدای آمریکا پخش شد، به صورت رسمی و در برابر دوربین حجاب از سر برداشتید. سیر این تحول در شما چگونه بوده است و چه تغییر نگاه و باوری موجب شد که حجاب و چادر را که انتخاب خودتان بود، کنار بگذارید؟
فریبا داوودی مهاجر: متغیرها و اتفاقهای زیادی یک تغییر را شکل میدهد. این انتخاب و تغییر ساده نیست. یکباره نیست. خلقالساعه نیست و اتفاقی هم نیست. روزی درباره آن به تفصیل خواهم نوشت چون داستان من نیست و در واقع روایت تغییرهویتی نسل انقلاب است. میدانید بین مردان سیاسی هم تغییرات ایدئولوژیک زیادی صورت گرفت و هیچکدام مورد سئوال قرار نگرفتند، اما من در مسیر این تغییر رنج بسیاری کشیدم. واقعیت این است که نسل ما در انقلاب بزرگ شد با همه تلاشهای حکومت در نهایت اطاعت نکرد. من در ۱۴ سالگی یا ۱۵ سالگی حجاب گذاشتم و اصلاً آن زمان متوجه تاثیرات سیاسی آن نبودم و آن را یک موضوعی بین خودم و خدا میدیدم، اما بعدها دیدم حجاب تبدیل شد به یک ابزار برای کنترل هویتم و جامعهام و حتی تحقیر من و جامعه.
حجاب ابزاری برای قضاوت شد. مثل شاقول که نجابت زنها را با آن اندازهگیری میکردند و با آن شاقول به تو کار یا اجازه رشد میدانند. حتی رشد سیاسی زنان و اندازه مشارکت سیاسی هم با همین شاقول قضاوت میشد. مثلاً جای من چادری در مجلس بود، اما دوست من که لایقتر از من بود اما مویش بیرون از روسری بود، حتی حق تاسیس یک سازمان غیر دولتی را نداشت. من نمیخواستم در این خشونت و حتی ابعاد جنایتی که در حق زنان کشورم میشود شریک باشم و اینطور باشد که مثلاً من شغلی را برای چادری بودنم بگیرم و زنی دیگر که لایقتر از من است از دستیابی به آن محروم باشد. حجاب مصداق واقعی تبعیض است. البته این تبعیض ربطی به آدمهای با حجاب ندارد. بلکه آنها که قانونش میکنند و از آن تبعیض را استخراج میکنند در این نتیجه مقصرند. اما به هر حال من هم به عنوان یک زن باحجاب از این تبعیضهایی که به خاطر حجاب اعمال میشد، رنج میبردم. زمانی که در تظاهرات هشت مارس پارک دانشجو سرباز و افسر نیروی انتظامی زنان و دخترانی را که یا دانشجو بودند یا نویسنده یا استاد یا روزنامهنگار، فاحشه خطاب میکرد، دریافتم که به اسم حجاب و سوءاستفاده از آن چه بلایی سر زنان ما آمده است. شعار “یا روسری یا توسری”، دقیقاً نشان میدهد که در ذهن حامیانش چه میگذشت و چگونه واقعا ۳۲ سال همهجانبه این تو سری را اعمال کردند.
تصمیم شما برای برداشتن حجاب با چه واکنشی از سوی گروههای مختلف سیاسی و به ویژه افرادی روبهرو شد که از نظر فکری و سیاسی با شما در یک جبهه مشترک قرار دارند؟
مهمترین مسئله این بود که من قضاوت شدم. عدهای من را بیایمان خواندند. کسانی که حتی خودشان را سکولار میخوانند گفتند در مقابل اینکه آمریکاییها پول اجاره خانه مرا بدهند یا از آنها بورس دریافت کنم حجابم را برداشتهام.
ولی من حجابم را در اعتراض به خشونت خانگی و اجتماعی برداشتم. خشونت روح انسان را شخم میزند. در برنامه “پارازیت” هم گفتم که این یک اعتراض است. همانطور که خشونت در ملاء عام اعمال میشود. در ملاء عام هم باید به آن پاسخ داد. ما زنها عادت داده شدهایم که خشونت کلامی و جسمی و جنسی را تحمل کنیم و حتی از بیان آن خجالت بکشیم. کوتاه بیاییم. این شامل خود من هم میشود. در برنامه پارازیت من فقط روسریام را برنداشتم، من اعتراضم را فریاد زدم تا همه مردهایی که در خانه یا خیابان خشونت میکنند و فکر میکنند تا دنیا دنیاست این وضع ادامه دارد متوجه بشوند که اینگونه نخواهد بود. من تبعات این کار را پذیرفته بودم و میدانستم از فردا آماج اعتراض قرار خواهم گرفت. عدهای آن را تقلیل به مسائل دیگر دادند چون اتفاقاً بهتر متوجه کارکرد چنین اعتراضی بودند. بعضی از آقایان زنگ زدند و گفتند ما به اصل مسئله اعتراض نداریم ولی چرا در برنامه پارازیت که یک برنامه طنز است، این کار را کردی؟ شان شما یک برنامه طنز نبود و اتفاقاً همه آنها بعدها در رفتن به برنامه پارازیت از هم سبقت میگرفتند.
فکر میکنید چرا تغییر نوع پوشش شما اینگونه در معرض قضاوت گروههایی که اتفاقاً سکولار هم هستند قرار گرفته است و اصولاً چه تفاوتی بین واکنش این افراد و واکنش افراد داخل حاکمیت میبینید؟
اتفاقا رفتار و عکسالعمل برخی از این افراد برای من هیچ تفاوتی با آن دسته از آقایان داخل حاکمیت نداشت. تفاوت در ادعا نیست. تفاوت در عملکرد است. هر دو گروه پوشش را وجهالمصالحه قرار میدهند.
من قبلاً هم در مطلبی که تحت عنوان “طرح امنیت اخلاقی در داخل و خارج ازایران” برای رادیو زمانه نوشتم، به این نکته اشاره کردم. حتی وقتی به یک زن تجاوز دستهجمعی میشود، هم رئیس پلیس کشور قبل از بازداشت متجاوزان و بازجویی از آنها میگوید علت این تجاوز پوشش نامناسب آن زن است. اینجا همین مسئله به نوعی دیگر تکرار میشود. به طوری که وقتی من از فردی دو سئوال کردم، ایشان به جای پاسخ به من گفت که فریبا داوودی که حجابش را در مقابل پرداخت پول اجاره خانه برداشته است چه حقی دارد سئوال بپرسد و بعد از آن هم هم سایت رجانیوز و امثال آن همین حرف را تکرار میکنند. برای من هردوی این برخوردها یکی است و پاسخ هیچکدام را ندادم. چون هر دو در جواب پرسشگری، از مسئله حجاب و پوشش و حریم خصوصی استفاده کردند. در واقع آنها به زنها به عنوان رقیب سیاسی یا شریک سیاسی نگاه نمیکنند و هویت مستقل از مردان برای آنها قایل نیستند. اگر صحبت از برابری میکنند از روی مصلحت است نه ضرورت و این مشکل جامعه سیاسی و فرهنگی ماست.
در برنامه پارازیت من فقط روسریام را برنداشتم، من اعتراضم را فریاد زدم تا همه مردهایی که در خانه یا خیابان خشونت میکنند و فکر میکنند تا دنیا دنیاست این وضع ادامه دارد متوجه بشوند که اینگونه نخواهد بود. من تبعات این کار را پذیرفته بودم و میدانستم از فردا آماج اعتراض قرار خواهم گرفت
تفاوت در داشتن ریش یا کراوات نیست. موضوع رسوبات مردسالاری و قیممابی است که خودش را در شکلهای مختلف نشان میدهد. در فضاهای سیاسی تا جایی به زنان فضا داده میشود که آن زنان حافظ منافعی برای آنها باشند. در غیر این صورت یک زن فعال سیاسی باید بجنگد و هزینههایش را نیز پرداخت کند و اساساً همین برخوردهایی که اغلب هم به صورت غیر آشکار اعمال میشود، از موانع مشارکت سیاسی زنان است و البته بسیاری از زنان در مقابل حذفهای پنهان و ترورهای شخصیت ایستادگی کردند.
برگردیم به مسئله حجاب که گفتید روسری و چادر را در بر نمیگیرد و حوزه وسیعتری دارد. شاید بهتر باشد کمی شفافتر درباره آن صحبت کنیم.
ما دچار یک آسیب فرهنگی شدهایم که آرام آرام به یک سنت تبدیل شده است. زن ایرانی همواره زیر ذرهبین قرار دارد و در این ارزیابی دائمی خودش را سانسور میکند. مثلا اگر مانند مردها که دور هم شوخی میکنند، شوخی کند دچار مشکل میشود. کلیه رفتارهای عادی ملاک شخصیت او قرار میگیرد. من با خانمی در ایران آشنا شدم که توجه من را به یک موضوع جلب کرد. او که همسرش فوت شده بود، میگفت فوت یا طلاق از همسر خشونت علیه زنان را تشدید میکند و با وجود رعایت حجاب کامل حتی رنگ مانتو و روسریاش باعث حذف یا محدودیت او ازمحیطهای کاری و خانوادگیاش شد. این زن جوان میگفت که بعد از فوت همسرش دوبرابر حجاب را رعایت میکرد. در سلام و علیک با آقایان حتی اقوام خود جدیتر رفتار میکرد ولی با این وجود همیشه نگاههای سنگین را احساس میکرد.
شما ببینید در یک دعوای مردانه مادر و خواهرهای طرفین هستند که دهها تهمت و مسایل اخلاقی روی سرشان هوار میشود یا در جمعهای مردانه باز بسیاری از شوخیها حول زنان میگردد. این مکالمات هم نشانه بیشخصیتی تلقی نمیشود.
به نظر شما تغییر ساختار سیاسی در ایران و روی کار آمدن حکومتی دموکراتیک که مدل پوشش آدمها را هم امری اختیاری بداند، راه حلی برای این مشکلات خواهد بود؟
اگرچه نهاد سازی دموکراتیک در دموکراتیکسازی بسیار اهمیت دارد ولی من این جمله دکتر ملکیان در یک جلسه سخنرانی را فراموش نمیکنم. ایشان به نکته جالبی اشاره کردند و گفتند که نهادهای دموکراتیک، نهانهای دموکراتیک میخواهد. برای همین است که ما معتقدیم باید افرادی با نگرشهای جنسیتی اعم از زن یا مرد در این نهادسازی و نهادهای قانونگذاری و اجرایی و قضایی بر سر کار باشند تا بتوانند با مدیریت فرهنگی و برنامهریزی مناسب و با نگاه بلندمدت نگاه نابرابری که در لایههای اجتماعی نفوذ کرده است را با تکیه بر قانون و رسانه و آموزش اصلاح کنند و در مسیر درست قرار دهند.
مسئله سازمانهای غیر دولتی و ظرفیتسازی جامعه مدنی و استفاده از امکانات بینالمللی و قرار گرفتن در شبکههای مختلف زنان در این ماجرا از اهمیت برخوردار است، اما ساماندهی فرهنگی در یک پروسه و اقدام و حتی بسیج عمومی شکل خواهد گرفت و تغییر ساختار سیاسی جامعه ایران، تازه آغاز حرکت و فعالیت و تلاش در این راستا است.
من از خانم فراهانی سئوال دارم چگونه ایشان را فردی مذهبی خوانده اند؟ آیا ارائه تصویری خلاف واقعیت به خواننده با رسالت روزنامه نگاری حرفه ای می خواند ؟ ایشان حدا اکثر مذهبی بودند و الان هیچ نشانی از مذهبی بودن که ندارند هیچ ، حتی علائمی دال بر ضد مذهب بودن نیز نشان داده اند. کافی است عکس هایی که از ایشان در اینترنت منتشر شده و یا در فیلم آقای سربخشیان نمایش داده شده است را ببینید. مگر اینکه تعریف زن مذهبی عوض شده باشد و مدونا را نیز مذهبی بشمار اورد!
اکبر نریمانی / 27 October 2011
ایشان باز در این مصاحبه به مغلطه کرده اند و یک سری ادعا های بی اساس و مغشوش به سیاهه مصاحبه ها و سخنان منتناقض قبلی افزودند. وی به غلط زندگی و تجربه خود ر ا تجربه همه زنان نسلش می داند همانطور می پندارد همه منتقدانش بمانند نوری زاده هستند ! بدینرتیب نشان می دهد مطلق اندیشی وی چقدر با حقیقت بیگانه است وتا چه میزان سست است. زندگی او تجربه خاص او است وربطی به همه زنان هم نسلش ندارد. او نمونه تیپیکال هم نیست . اوا تاوان اشتباهات ،بی صداقتی و استفاده ابزاری اش از دین را می پردازد. ! برای من جای سئوال است که چرا رادیو زمانه باید تریبون چنین افرادی شود؟ وجود هزارن زنان مذهبی و با حجاب در صف مبارزه با حجاب اجباری و استبداد به خوبی باطل کننده ادعایی است که در انگاره ای کاذب حجاب را نماد سلطه می شمارد. اراده تحمیلی پشت سر حجاب اجباری نماد سلطه است که تنها در حجاب خلاصه نمی شود بلکه در بی حجابی نیز می توان آن ر ا یافت و در دیدگاه سکولار و لائیک. زنان پادری هم توسط عمله استبداد دینی مورد اهانت واقع شدند ، زندا نرفتند ومحرومیت چشیدند و حتی شلاق خوردند. ایشان چرا این مسائل را نمی بیند بسیار جای تاسف است که هنوز برخی چشم بر روی تحولات منطقه بسته اند ونمی بینند که چطور زنان مذهبی در کنار زنان غیر مذهبی خواهان آزادی و دمورکاسی و نفی سلطه هستند . برداشتن حجاب ایشان در برنامه پارازیت پس از چند سال بی حجابی علنی و خدا می داند چند سال رفتار دوگانه در نمایش حجاب ،نه تنهافریاد نبود بلکه عملی سخیف و غوغا سالارانه بود که تازه با اصرار مجری در خصوص پایان دادن به رفتار دو گانه ( گذاشتن روسری جلوی دوربین صدای امریکا و بی حجابی قبل و بعد از ان) رخ داد. آگاهان به جنبش زنان در ایران به خوبی واقف هستند که حجاب برای این خانم امتیاز بود نه عامل سلطه و باعث رشدش اش شد. پذیرش وی در جنبش زنان به خاطر این بود که ا و فردی مذهبی بود و از پایگاه یک زن چادری خواهان القاء تبعیض جنسیتی بود . وگرنه وی نه تبحری داشت و نه دانشی و نه سابقه درخوری در این خصوص . همه وی ر ابه عنوان طرفدار آیت الله منتظری می شناختند. اکنون نیز به نظر می رسد وی درصدد است تا از کارت بی حجابی برای درست کردن موقعیت برای خودش سوء استفاده کند. در اصل برخورد ابزاری وی با حجاب و پنهان کردن انگیزه واقعی اش د رکشف حجاب که همان برخورداری از آزادی یک زن غربی الامد و هویت زنانه لیبرال است ، موضوع اعتراض است نه اصل بی حجابی وی!. بی صداقتی وغوغاسالاری وی اعتراض طیف های گوناگون مذهبی و سکولار را بر انگیخته است وقتی او این موضوع را از عرصه خصوصی بیرون می اورد و تبدیل به یک سلاح سیاسی می کند تا به گمانش مسیر ریاست جمهوری را برای خودش تسهیل کند، طبیعی است دیگران هم به نقد وی و بر ملا کردن ادعا های سست و مقاصد قدرت طلبانه اش می پردازند که حتی پروای تضییع حقوق زنان چادری ودوستان دیروزش را هم ندارد . به نظر من وجود این افراد و این نگرش های غلط مانعی جدی برای تحقق حقوق زنان است. انها باعث جنگ ها و تنش های بی حاصل و تبدیل مطالبات زنان به نردبانی برای صعود به قدرت و جبران کمبو دها ونا توانائی های شان در میدان شایسته سالاری می گردند.
اکبر نریمانی / 27 October 2011
خانم مهاجر عزیز شما به عنوان یک انسان ازادید که هر گونه که میخواهید بیندیشید و زندگی کنید.برای ازاد اندیشیتان به شما تبریک می گویم
کاربر مهمان / 27 October 2011
احسنت به تو شیرزن ایرانی.تونمونهءیک زن مدرن هستی.باهمهءاستدلالهاوتحلیلهای منطقی وفطری شماموافقم.
مرتضی / 28 October 2011
افرین خانم مهاجر
بسیار روشن و خوب مسئله را تشریح کرده اید بی شک ما نیاز دارم به شورش و ایستادگی علیه همین ناهنجاریهای اجتمایی چیزی که میخواهد خود را به عنوان فرهنگ مردم و اعتقادات انها جا بزند …. ولی تردید نکنید که اگر اینگونه اعتراضات و شورشها نبود زنان ما را مثل طالبان در گونی میکردند یا مثل عربستان از رانندگی محروم , از هرگونه مشارکت اجتمایی محروم و انان را در چارچوبه خانه اشپزخانه و اطاق خواب زندانی میکردند….برای همین ها هم کلی ایه و سنت و قانون الهی و دینی پیدا میکردند و به فراوانی کارگزارانی خندان و اگاه به مسائل دنیای پس از مرگ پیدا میشدند و عاملانی خشن و متعصب که دستورات خدا را با توهین و تحقیر و شلاق و تنبیه و زندان و دار اجرا کنند.
این داستان ما بوده است از زمانی که خمینی را در ماه یافتند و ملتی خونریزان تابوت 1400 ساله ای را بر تخت قدرت نشاندند و زایمان پردرد انقلاب , داینوسورها ی فراموش شده ای را به قدرت پرتاب کرد و اینان چنان زمین را شخم زدند که هیج عنصر ترقیخواهی و ازادیخواهی و برابرطلبی در ان یافت نشود ….بی سبب نیست که در مقابل شورش شما و زنان اگاه ایران اینگونه عکس العمل ها را شاهد هستیم. سالها به مخالفین انگ کافر ,جاسوس ,عامل بیگانه ,فاحشه , دیوانه و … زده اند و چنان هم افسار رها کرده اندکه جز با شورش و انقلاب راهی برای ریختن اینگونه افکار به گورستان تاریخ نیست . متاسفانه حاکمان اسلامی تنها نبوده اند و برخی از جریانات مخالف حکومت نیز در دفاع از سنت های مردسالارانه از حاکمان اسلامی دست کمی ندارند و با هر عنصر برابر طلبی و ازاد اندیشی خصوصا از طرف زنان مخالفند . برای اینان سیاست و اعتراض امری مردانه است و طبعا اعتراض شما این روحیه مردسالارانه را به مصاف کشیده است. داستان شما داستان بسیاری از زنان جامعه ماست….پس سرتان را بالا بگیرید و تا میتوانید محرومیتهای زنان و تاثیرات حجاب اجباری بر زنان را فریاد کنید. خشونت علیه زنان,حجاب , چند همسری, نابرابری و محرومیت احاد انسانی نمی باید تحت هیچ شرایطی تحمل شود. انسان شایسته خوب زیستن و برابری و ازادی و حق انتخاب است.
علی دماوندی / 28 October 2011
پری رو تاب مستوری نیاورد. فریبا خانم خواهش میکنم دیگر شما مردم ایران را بدهکار روسری برداشتن خود نکنید. آن روسری برداری معنا دار که جسارت و شجاعت میخواهد کار همین دختران و بانوان داخل ایران است نه در خارج و آنهم به آن وارفتگی در پارازیت در مقابل این پرسش که چرا در بیرون بی حجاب و روبروی دوربین با حجاب و آن جوابهای بی سر و ته. آنجا گفتید به احترام یک کسی که برام محترم است این روسری را روبروی دوربین میگذارم و اینجا نطق های فرهنگی و آسیب شناسی و ازین الفاظ مطنطن میکنید. یعنی ما مردم ایران اینهمه بازیچه شده ایم*****.
کاربر مهمان / 28 October 2011
در برنامه پارازیت من فقط روسریام را برنداشتم، من اعتراضم را فریاد زدم تا………. من تبعات این کار را پذیرفته بودم و میدانستم از فردا آماج اعتراض قرار خواهم گرفت. چنان شعار فریبا است که خانم مرضیۀ وفامهر را در جیب میگذارید. کدام تبعات را میپذیرید. نکند شلاقهای خانم توحید لو و یا پیمان عارف و یا زندان خانم وفامهر و……… را میگوئید.
کاربر مهمان / 28 October 2011
خانم فریب مهاجر : اگر این جوری اعتراضتان را فریاد زدید خدا نکند اعتراضتان را با غرش و رعد نشان بدهید.
عبداله / 28 October 2011
دیروز 125 مین سالگرد احداث مجسمه ازادی دز آمریکا بود. از آنجائیکه کشف — با کفش اشتباه نشود– حجاب این خانم در کنار سه انقلاب عطیم جهانشمول کوپرنیکی و داروینی و فرویدی بزرگترین و تاثیر گذارترین انقلاب جهانی است من پیشنهاد می کنم که همه ایرانی ها یک روز دست از کار کشیده و برای کنگره آمریکا نامه ای به نویسند و خواهان تعویض مجسمه ازادی با مجسمه تمان قد این خانم شوند. بعدا هم با کمیته نوبل تماس گرفته و این خانم را کاندیدای جایزه برای سال اینده کنند. از آنجائیکه این خانم در تمامی عرضه های فرهنگی و هنری و علمی و پزشکی و اقتصاد و دینی و فلسفی و سیاسی و نطامی و موسیقی و معماری و منطق و ریاضیات و شهر سازی و راه سازی و جنگل بانی و حقوق انسانی و حقوق زنان و فقه و و و متبحر و خبره تشریف دارند حتما که در یکی از این رشته ها می توانند جایزه را دریافت کنند.بعدا از طریق کمک های مالی صندوقی برای نصب مجسمه های تمام تنه و نیم تنه ایشان در تمامی شهر های بزرگ جهان ایجاد کنند که در کنار مجسمه های دانته و کیرکگور و نیچه و داروین و مارکس و کوپرنیک و تیخوبراهه و گالیله و نیوتن و مادام کوری و انیشتن و نلسون مندلا و گاندی و بودا و کنفوسیوس و زرتشت نصب شوند. من هم قول می دهم که با مسئولین فرهنگی جمهوری اذربایجان تماس بگیرم که مجسمه ایشان را د رکنار نطامی گنجوی و فضولی و بخیتار وهابزاده و ازاد کادین ( زن ازاد) و دده قورقود نصب کنند. برای نصب مجسمه های ایشان ر کتار مجسمه های فردوسی و ملک الشهرای بهار و شهریار و ستار خان و مصدق و غیره و ذالک باید منتظرر ازادی ایران از دست حاکمان خون و جنون ورئیس جمهور شدن خودشان باشند. که در فردای ازادی و رئس جمهور شدنشان می توانند حکم کنند که جلد همه کتاب های دبستانی و دبیرستانی باید مزین به پرتره ایشان شوند.******
ع.دهقانی / 28 October 2011
من یک زن ایرانی هستم که سال ها به اجبار پدر سنتی و جامعه ی دیکتاتور مذهبی سنتی، مذهبی بودم اما روزی که توانش را پیدا کردم این توو سری اجباری که برای عقب نگهداشتن زن در طی قرن ها به او تحمیل شده است را کنار گذاشتم و از دینی چنین بی عدالت برای همیشه بریدم.
به این زن آزاد اندیش و شجاع ایرانی تبریک میگم و امیدوارم بدون توجه به حرف های پوچ عده ای مرد که منافعشون به خظر افتاده در اثر شجاعت این خانم اهمیتی ندهند و به راه روشن و موفقیت آمیزشون ادامه بدهند.
خوندن متجاوزین تاریک فکری مثل این بریمانی که اینجا کامنت گذاشته از دید من کاری بیهوده است اما یک خط اول نوشته اش را خواندم چون نمی دونستم چی گفته، و علاقمندم بهش جواب بسیار کوتاهی بدم.
اکبر بریمانی، تو ظاهرا بسیار پرمدعا هستی و باطنا بسیار بی سواد، برای ادعای خودم استدلال ساده ای دارم، که برای هر کسی حتی تو قابل فهم باید باشه، مگر اینکه بخوای خودت را به تجاهل هم بزنی، با ایمان بودن چه زن و چه مرد به ظاهر و پوشش نیست. مسلمانان بسیار زیادی در دنیا هستند که به سبک دیدگاه تو بی دین به حساب می آیند، این نوع پوشش خاص تنها در درجه بندی مومن بودن می تونه شمرده بشه و نه بیشتر. من شخصا ایمانم به هر مذهبی به خصوص اسلام و یهودیت صفر است و به این شعور و هوشم مباهات می کنم. اما در گذشته قران را خوندم و طبق بیانات قران داشتن حجاب نشانه ی مومن بودن است اما هرگز نداشتنش نشانه ی بی ایمانی شمرده نشده. مشکل فاندامنتال هایی مثل تو همین تفسیر به رای های خودخواهانه است که مردم را از دینتون فراری داده و منفور جهان گشته اید.
یک زن آزاده ی ایرانی / 29 October 2011
خدمت خانمی که تحت عنوان کار بر مهمان کامنت گذاشته اند*****. این خانم که با نماد سلطه خواندن حجاب عملا زنان محجبه را از جنبش زنان بیرون می راند تکثر در جنبش زنان را نفی می کند و هم نسخه های بیجا می پیچد . اثبات دروغ های وی ساده است. کافی است مصاحبه های مختلفش ر ابینید که در هر کدام یک چیزی بافته است. زمانی می گوید به خاطر اینکه ریشه درخت دین گندیده است حجاب را برداشته ، زمانی می گوید به خاطر احترام به یک فرد و حال فریاد بر علیه خشونت خانگی و اجتماعی ؟ . من مطمئنم فعالان هوشیار و بیدار زن در ایران بخوبی متوجه این بازی ها می شوند و اعتنایی به این حرف های بی اساس نمی کنند. ا****
اکبر نریمانی / 29 October 2011
من به عنوان یک زن کاملا خانم مهاجر رو درک می کنم. به این حملات مردسالارانه هم توجه نکنید خانم! اینها به هر حال یک حرفی می زنند و با چماق توهین و تحقیر و …می خواهند حرف و نظرشان به کرسی بنشیند.مثال همین اقای اکبر با ان حق به جانبی تهوع آور که توهمات خودش را اینجا نوشته.جالب اینکه به سایت رادیو زمانه ارد می دهد که با کی مصاحبه کند و برای جنبش متکثر زنان ایران هم نسخه می پیچد!!جل الخالق از این همه اعتماد به نفس و استبداد و توهم.
در مورد بعضیها سکوت بهترین جواب است.
کاربر مهمان / 29 October 2011
زن آزاده ایرانی که الحق زن مستبدی هستی ، استدلال های شما چه ربطی داره به حرف های خانم مهاجر ، اعتراض من هم به مذهبی خواندن ایشان بود که معادل مومنه بودن ادعای شما است. زن بی حجاب که اعتقاد به خدا و پیامبر داشته باشد می شود زن مسلمان نه زن مذهبی .کدام زن مذهبی می آید و حجاب را نماد سلطه بر می شمرد . لا مذهبی خانم داوودی فقط در بی حجابی نیست. وی به سایر احکام شریعت نیز بی اعتنا است و عکس هایش کاملا موید این مدعا است. و رفتا های خاص ایشان و نوع پوشش شان در آمریکا نیز مشهور است اما شما از کجا فهمیدی که بنده بی سواد هستم و شما با سواد ؟؟؟ کجای افکار ایشان روشن فکری است. در کدام بینش علمی مثل شما به مخالفان بر چسب می زنند !! اسلام نه دروازه ورود به هوش است ونه خروج از ان. شما فانتمندال هستی که فکر می کنی چون لا مذهب هستی پس حتما فرد با شعور و هوشیاری هستی. این نگرش یعنی عقب ماندگی مدرن. خانم مهاجر کاری نکرده که مصداق شجاعت باشد. شجاعت معنای خاص خودش را دارد. برداشتن حجاب در غرب و داستان سرایی پیرامون آن شجاعت نیست . او اگر شجاعت داشت در داخل ایران و در حضور همسرش حجابش را بر می داشت ورفتار منافقانه از خود بروز نمی داد. نتیجه نگرش او و افرادی که مثل او می اندیشند مساعد کردن فضا برای زن سالاری است. دلیل نگرانی از حرف های او نه مرد سالاری بلکه مرد ستیزی است که در نهایت دودش به چشم زنان می رود و بهترین فضا را برای توجیه مرد سالاری فراهم می کند.
اکبر نریمانی / 29 October 2011
خانم ” زن ازاده ایرانی” معلوم است که قرآن را نخوانده اید و دروغ می گویید برای اینکه مسئله حجاب در قرآن نیامده است. ثابت کردن این یکی خیلی اسان است. برگردید و از اول مشق هایتان را انجام دهید.
ع.دهقانی / 30 October 2011
من خانم مهاجر را خوب نمي شناسم اما به كاري كه كرده است ايمان دارم .نمي دانم خود خانم مهاجر چقدر به اين كار اعتقاد داشته و آيا اين كار را از روي سعه صدر و طيب خاطر و از روي « هرآنجه از درل برآيد لاجرم بردل نشيند» كرده يا بخاطر نفعي كه در آن داشته انجام داده است . نقش رواني اي كه حجاب دارد همانا در « شي ءساختن» ( منظور از شيء اينجا object ) يك فرد و تبديل يك انسان به يك « شيء جنسي »( sextual object )نمايان مي شود. وقتي كه از يك زن مي خواهيم كه موهاي خود را (وساير قسمت هاي بدن را خود را كه مردان لازم نيست بپوشانند) بپوشاند در واقع موي وي را يك اندام جنسي مي پنداريم چرا كه موي زن تداعي كننده ساير اندامهاي زن است حال هرچقدر مرتجع تر و بدوي تر و «نديد بديد تر» باشيم ( درست گفتم « نديد بديد» چون ما در جامعه اي زندگي كرده ايم كه امكان تجربه زن بعنوان يك انسانو بعنوان يك موجود طبيعي مثل خود مردان را نداشتيم بنابراين زنان را فقط شي ء جنسي مي پنداريم كه كاركرد آنها ارضاي نياز جنسي مرد و توليد بچه است حالا پخت و پز بكنار.) تمام وجود وي را جنسي مي دانيم .
چرا در افغانستان حجاب ، تاسطح نقاب كشيده شده مي شود و در ايران ( البته در بعضي جاهاش)حجاب آنقدر به چشم نمي ياد و در ساير كشورها پيشرفته اصلا تفاوتي( ازنظر جنسي )بين پوشش زن و مرد وجود ندارد.تفاوت در نگاه افراد هست .بعضي افراد تمام بدن زن را ” شيء جنسي» مي دانند و بعضي ديگر ديده اند و اعتقاد دارند كه زن فقط يك وسيله جنسي نيست و موجود است كه او هم نياز جنسي دارد و مثل ما غذا مي خورد مي خوابد و از تحقير و سرزنش و از شي ء انگاشته شدن آزرده و ناراحت است .
آره بابا جان
حجاب آسيب است ، آسيبي براي كل جامعه بشريت. آسيبي به اندازه محروم كردن بشريت از پتاسيلهايي كه نيمه ديگر خود دارد
با تشكر
ابراهيم / 30 October 2011
افاضات بعضي از دوستان مدعي مسلماني يا سكولاريته باعث تعجب است مبناي ادعاي مسلماني قرآن است و در اين كتاب عزيز حجاب امري اختياري است وفقط به زنان پيامبر وزنان مو منه توصيه شده است كه سر وسينه ي خود را بپوشانند.توصيه بر زنان مسلمان مومنه است نه زنان مسلمان.صد البت لازم نيست خانم داوودي براي ارتكاب يك امر اختياري با استناد به رفتار مدعيان مسلماني استدلال كند بلكه بايد مستند به اصول اسلامي وانساني از حق انتخاب خود دفاع كند.من به انتخاب او احترام مي گذارم.هيچ مسلماني حتا با ارتكاب گناه كبيره مثل دروغ و غيبت و تهمت وقتل و دزدي و…مرتد نمي شود.در جوامع بسته بسياري از رفتارها مبتني بر انتخاب آگاهانه نيست وطبيعتن هيچ ارج وقربي هم ندارد ومن شخصن نگران روزي استم كه بخشي از زنان جامعه در يك رفتار واكنشي و احساسي رها شده گي از سلطه و تحقير آن كنند كه انسان به ما هو انسان شرم كند .آگاهي راهنماي ما در مسير سبز رهايي است.
کاربر مهمان / 01 November 2011
جناب بریمانی من اصلا جوابی که دادم یا به قول شما استدلال هایی که کردم در جواب به این خانم نبوده، روی صحبت من همان طور که خیلی واضح در ابتدای جواب نوشتم به کامنت شما بوده. من نه این خانم را می شناسم نه اصلا به طور خاص کاری بهش دارم، هم این خانم و هم هر انسانی که از فشارهایی که در طی سال ها بهش تحمیل شده و مخالف ایده اش هست، بتونه دست برداره و خودش باشه، از دید من شجاعت به خرج داده و این صرفا مربوط به مذهب نیست، در هر زمینه ای بیرون رفتن از فشار ظلمی که حس می کنیم، یک ارزش هست.
این دیدگاه من است که به هیچکس، نه در این نوشته و نه در هیچ کجای دیگه تحمیل نمی کنمش و اینجا هم ازش حرفی نزده بودم، فقط شجاعت این خانم را به این مناسبت تحصین کردم، باز هم بهش معتقدم؛ همین.
پس تا اینجا شد یک جواب به فرمایشات جنابعالی که من در واکنش به نوشته ی شما کامنت را نوشتم نه دیگری.
مسئله ی بعدی که راجع بهش نوشتید و علاقمندم جوابتون را بدهم، این هست که رابطه ی عدم پذیرش مذهب با هوش، من نمی دونم شما تا چه مقدار دانشتون هست، و هزار البته نه به من مربوط میشه نه واسم مهمه، تنها از این جهت میگم که اگر زبان انگلیسی را خوب بلد هستید، تحقیقات و مقالات بسیاری به این زبان روی نت می تونید پیدا کنید _ منظقا به زبان های دیگری هم باید باشه_که از دانشگاه ها و مراکز معتبر علمی هستند، که به شما نشان می دهد این رابطه وجود داره. من یکی از این تحقیقات را ترجمه کرده بودم و در سایتی قرار داده بودم، اما افرادی که بیم از هوشیاری مردم داشتند، آن وبسایت را در ایران ابتدا فیلتر و سپس حک کردند به همین دلیل نتونستم لینکش را براتون بفرستم.
و حرف آخر اینکه سعی نکنید نشون بدهید که به فکر و دلسوز “زنان” هستید، چون به راستی باور این موضوع با توجه به پیشینه ی مردان مذهبی در همه جا و به طور خاص در ایران و منطقه ی خاور میانه، به هیچ وجه برای زنانی که دنیای تحت تسلط مردانه ی شما را شناختند یا تجربه کردند قابل باور نخواهد بود، “حتی” اگر این دلسوزی حقیقت می داشت! پس بهتر است نفرمایید زن سالاری در نهایت به ضرر زنان است که با این جمله، خودتون را یک دلسوز!!! جلوه دادید که کلا مایه خنده و ناباوریست، و مرا به یاد شعار بی صفتانه و فریبکارانه ی جمهوری اسلامی در طی 32 سال گذشته می اندازد که می گفتند”حجاب مصونیت است و نه محدودیت”! و ناخواسته بچه ها را وا می داشت که بگویند ارواح…
اگر به شما برای بار دوم جواب دادم برای اینکه ادب و شعور را در نوشته اتون دیدم، و با اینکه مخالفت کامل با دیدگاه های من دارید، از دید من کسی که مودب است و می فهمه، لایق مصاحبت و گفتگوست.
یراتون آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم.
یک زن آزاده ی ایرانی / 03 November 2011
سرکار خانم فریبا داوودی مهاجر شما لطفا مصاحبه نکنید جانم . مگر مجبورید خودتان را با حرفهای ضد ونقیض و بی اساس مضحکه کنید . باور کنید شما با این مصاحبه ها ی بی خردانه بیشتر به جنبش زنان و حقوق بشر ضربه می زنید . هر انسان عاقل و بالغی که به اینترنت دسترسی داشته باشد و مصاحبه ها و ویدئو ها و پروفایل***** شما را در فیسبوک کنار هم بگذارد متوجه دروغ ها و بی سوادی شما در هر نوع فعالیتی که دارید خواهد شد . حیرانِ ضریب هوشی شما و جسارتتان در بر جا گذاشتن این همه اسناد و مدارک دال بر بی صداقتی تان هستم !!!!!! اگر کمی و فقط کمی وجدان و شرافت داشتید از کامنتهایی که در زیر ویدئو معروفتان در نقد بر شما نوشته شده بود احساس شرم میکردید و اشتباهتان را در این مصاحبه تکرار نمی کردید. شما شایسته نقد نیستید . مناسفم که تاوان 27 سال انتخاب آگاهانه امثال شما را در اهداف شخصی و منفعت طلبانه تان زنان ایران باید بپردازند . زمانی حجاب برای ارتزاق و ارتقا مُد بود و الان چسبیدن به فمنیست ها و حقوق بشری ها و چند اپوزسیون دیگر …! اما وصله ناچسب و ناهمرنگ هر ایسم و جنبش و … از روی ناآگاهی و صرفا برای اهداف شخصی نتیجه ای جز این فضاحتی که دچارش شده اید ندارد .*****!
آزیتا فرهادی / 03 November 2011
نامه جدید نسرین ستوده به دو فرزندش مهراوه و نیما را بخوانید تا بدانید مردم فرق بین اعتراض یا مبارزه به حجاب اجباری و حشونت را در ک می کنند وهمچنین جایگاه و ارزش فعال و مصلح اجتماعی را از مترسک های بی اختیار خوب تشخیص میدهند .دیگر مانند 32 سال پیش نیستند که فریب حجاب اختیاری ملون صفت ها را خوردند . بخوانید خانم مهاجر شاید کمی از روی بانوی محترم و ستودنی خانم ستوده شرم کنید و اینبار صداقت را در “اهداف شخصی تان ” که تحت نام فعال جنبش زنان و دیگر القاب به خودتان چسبانده اید ، مد نظر داشته باشید .
مهراوه و نیمای عزیزم!
مسئولان دوشنبهی پیش در عرض چند ساعت دو خبر کاملا متناقض به من دادند. در ساعت 2 بعد از ظهر به من گفتند علاوه بر ملاقاتهای كابيني، مقامات قضایی با ملاقاتهای حضوری من در روزهای 5 شنبه نیز موافقت کردهاند و سپس در ساعت 5 بعد از ظهر گفتند طبق تصمیم مسئولان زندان اوین به دلیل عدم استفاده از چادر، تنبیه شدهام و 3 هفته از همان ملاقات کابینی نیز محروم هستم! خانوادهی ناهماهنگ مسئولان بین خودشان هم به احترام و محبت رفتار نمیکنند. نوعی هرج و مرج بر تصمیم گیریها حاکم است.
به یاد داشته باشید هر طور با دشمنانتان رفتار کنید، با دوستانتان رفتار خواهید کرد. دشمنی دشمنان هرگز خشونت رفتاری هیچ انسانی را توجیه نمیکند، چه رسد به آنان که دشمن نیستند. به جرات به هر دوی شما میگویم هر طور رفتار کنند، نه با آنان که خود را دشمن من میپندارند، دشمنی دارم نه خود را در گرداب قهر و کینهای که آنها به وجود آورده اند غرق خواهم کرد.
مهراوه و نیمای عزیزم!
میدانید که چقدر دوستتان دارم. میدانید که مانند هر پدر و مادری در آرزوی سعادت و نیک بختی شما هستم اما بدانید هر تصمیمی بگیرم، بیش و پیش از هر چیز به شما میاندیشم زیرا موقعیت کودکان به گونهای است که باید در هر تصمیم گیری، ابتدا به آنان فکر کرد. معلوم است که ملاقات با شما برایم مهم است. معلوم است از اینکه ماههاست شما را بغل نکردهام رنج میبرم. از اینکه حتی از شنیدن صدایتان محرومام رنج میبرم اما عزیزانم، کارهای من، چه بخواهم چه نخواهم روزی مورد قضاوت شما قرار خواهد گرفت. بنابراین دوست دارم بدانید که:”اجازه نمیدهم بر خلاف قانون مرا با هیئتی اجبار آمیز به دیدارتان بیاورند.” ترجیح میدهم کل سالیان تحمل حبسام را از دیدارتان محروم شوم تا به دلیل اسیر بودن به ناحق، به آنان اجازه دهم هر گونه اراده میکنند با من رفتار کنند و بر خلاف قانون مرا به حجابی اضافی و يا اجبار مضاعف وادار کنند.
بله، عزیزانم سالها قبل قانونی تصویب شد که همهی زنان ایرانی را ملزم به استفاده از حجاب شرعی نمود. زنانی که حجاب را قبول داشتند یا نداشتند، این حجاب را رعایت کردند، زیرا اگر رعایت نمیکردند طبق قانون مجازات میشدند، اما اکنون سخن مسئولان زندان آن است که چون شما اسیر مائید باید از حجابی مضاعف (یعنی چادر) استفاده کنید، در حالیکه نه تنها قانون چنین شرطی را برای حجاب نگذاشته است بلکه حتی زندانیان سیاسی از استفاده از لباس فرم زندان معاف هستند.
من به قصد “مقاومت” کاری نکردم. به قصد اجرای قانون در تمامیتاش اقدام کردم و از پوشیدن چادر امتناع نمودم. چون نمیخواستم خانوادهام و به ویژه کودکان خردسالم با مشاهدهی چادر اجباری برای مادرشان که چادری نبوده است، بدانند تحت چه فشار روانی و تحقیر آمیزی زندگی میکنیم. با خود فکر میکردم این کار من که با ظاهری آرام به دیدن خانواده میروم، به نفع مسئولان زندان است، زیرا مدام فشار روانی شبانه روزی خود را از خانواده پنهان میکنیم اما به هر حال حتی اگر به نفع زندان هم باشد، من هدفی جز اجرای “تمامیت” قانون ندارم.
مهراوه و نیمای من
کودکان عزیز و دلبندم
بدانید، در کنار همهی هویتهای اجتماعی، شغلی و خانوادگیام به مادر بودنم و به ویژه اینکه مادر شما دو تن هستم میبالم و به این یکی بیش از همه چیز میاندیشم و فکر میکنم. بنابراین با صدای بلند اعلام میکنم: “من یک مادرم” و نمیخواهم کودکانم مرا در هیئتی اجبارآمیز و تبعا تحقیرآمیز ببینند. نمیخواهم کودکانم فکر کنند که دیگران میتوانند با استفاده نابجا از قدرت، هر عمل غیرقانونی را به آنها تحمیل کنند.
میدانم شما به آب، غذا، خانه، خانواده، پدر و مادر، محبت خانواده و دیدار با مادرتان نیاز دارید اما به همان اندازه به آزادی، امنیت اجتماعی، قانون مداری و عدالت نیاز دارید و بدانید که این مفاهیم در هیچ کجای دنیا راحت به دست نیامدهاند. هیچ کجای دنیا “قانون” با نوشتن روی کاغذ پارهها اجرا نشدهاند. درخواست و پا فشاری ما برای اجرای قانون، به قانون هویت و موجودیت میبخشد. بنابراین بدانید “من” و “شما” با هم قانون را میسازیم. میبوسمتان هزاران بار و از اینکه ماههاست آغوشم از شما تهی است البته رنج میبرم اما امیدم به آن است که این رنجها بیهوده نباشد.
قربان هر دوی شما
نسرین
مهر 90 اوین
آزیتا فرهادی / 04 November 2011
آزيتا خانوم درانتقاد از حق انتخاب وحق آزادي بيان انساني دگر انديش مرتكب چنان فضاحتي مي شوند كه آدم احساس مي كند :كه اين خاهر عزيزسرباز s.s است و ياگماشته ي استالين.غم نوشته ي خانوم ستوده ي عزيز را يك بار ديگر بادقت بخانيد ودر شكوه رفتار عميقن انساني او دقت كنيد.و به حق انتخاب ديگران احترام بگذاريدكه كل نفسا بما كسبت رهينه.از اسلام مظلوم خوب دفاع كنيد والا خداي را اذان مگو.
کاربر مهمان / 05 November 2011
خانم” زن ازاده ایرانی” اینقدر دروغ نگوید که خدای نکرده بینی تان شبیه پینوجیو میشه که آن وقت جراحی اش هفت هشت هزار دلار رو دستتان میزاره. دفعه قبل هم فرمویده بودید که حجاب در قرآن امده که منهم نوشتم که معلوم است که قرآن را نخوانده اید. در پیام آخری تان هم خبراز کشف رابطه بین بی دینی و ضریب هوش بالا داده اید که باز هم مانند ادعای قبلی تان جعلی است. شماییکه اینهمه زحمت کشیده و مقاله ای را ازبهترین منابع غربی ترجمه کرده بودید ایا یه کپی اش را نگه نداشته اید که در این پیامگیر برایمان درج کنید که ما هم ازش استفاده کنیم.؟ این ادعای شما خیلی مضحک و خنده داره برای اینکه تا کنون هیج متفکر و دانشمندی همچو ادعای مسخره ای نکرده است. یعن ضریب هوشی افراد دیندار ماند نیوتن و فارادی و لایبنیس و هگل و کانت و کریکه گور و پاسکال و تولستوی و داستایوفسکی و هزاران متفکر و فیلسوف و دانشمند و ریاضی دان از ضریب هوش لات و لوت و ولگرد های خدانشناس بلوار سانتا مونیکا در کالیفرنیا و یا خیابان تلگرام در شهر برکلی کالیفرنیا پائین تر بوده؟
خانم عزیر: من فکر می کنم که سرکار خانم سر راهتان یکی از هزاران مجله و روزنامه های مجانی بی ارزشی که سوپر مارکت ها در درب ورودی شان می گذارند را خوانده و ترجمه کرده و در سایتی درج کرده بوده اید که بعد از انکه مردم به نوشته تان خندیده اند از خجالت نمی توانید آدرس اش را درج کنید. از شما خواهش می کنم که فقط اسم یه کتاب یا مقاله یا متفکر و دانشمند را برایمان بگوید که همچو ادعایی کرده باشد.
ع. دهقانی / 06 November 2011
جناب آقا / خانم مهمان که جرات نوشتن نام خود را هم ندارید . چگونه از احترام به حق انتخاب دیگران سخن پراکنی میکنید که خودتان به راحتی بدون شرم به من برچسب اس اس و … میزنید ؟! مگر شما گماشته یا مدافع جیره بگیر خواهران رهرو خط امام و ولایت مدار سابق و مترسک های نان به نرخ روز خور فعلی هستید که نگرانی از منافع تان را با برچسب زدن به مخالفان رونمایی میکنید ؟؟؟ انتخاب آزاد ، دگر اندیش بودن همه قابل درک و احترام است . اما سو استفاده از حق انتخاب و آزادی در شرایط سیاسی و اقتصادی مختلف و بهره برداری شخصی از موقعیت های به وجود آمده به بهانه دگر اندیش شدن و متحول شدن و ازاین دست شعارها و توجیهات ، دیگر قدیمی و لوث شده است . این بهانه ها و توجیهات مربوط به اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد است جانم . نه الان که دیگر کوس رسوایی اقتصادی و سیاسی و اخلاقی خواهران محجبه و پاسدار راه امام و زینب که به قول خودشان آگاهانه و اختیاری حجاب برگزیدند و چه جنایتها با این انتخاب آگاهانه شان در حق زنان ایران نکردند ، بر ملا شده و همه جا به گوش میرسد ( البته به گوش کسانی که می خواهند بشنوند و در خواب آگاهانه و اختیاری نیستند). الان برای دگر اندیش شدن و تغییر کردن دیر است انتخاب آگاهانه دیروز این انسانهای بی صداقت جنایتی بود که با برداشتن روسری و بیان کردن شعارهای جدید( که امروز یادشان دادند ) پاک نمی شود. تحمیل حجاب اجباری از سوی امثال خانم فریبا داوودی مهاجر به زنان ایران لکه ننگی است که باید تا آخر عمر بر پیشانیشان باشد بدون کوچکترین ترحم و گذشت. (البته تا وقتی که هنوزمانند یک زن نمونه دست پرورده جمهوری اسلامی عزیزشان هستند و با دروغ و بی صداقتی رفتار میکنند .) ایران فردا جایی برای دروغ گویان و ملون صفت ها ندارد چه به بهانه متحول شدن و تغییر کردن چه زیر نقاب دگر اندیش شدن . خانم مهاجر هر وقت یاد گرفتند با مردم صادق باشند و به شعور مخاطب توهین نکنند قابل نقد و بحث خواهند بود واما اگر علاقه دارند کماکان به حرمت نفس خودشان در رسانه های عمومی توهین کنند و به زعم خودشان مخاطب را بازی دهند به زودی نمونه های دیگری از تربیت جمهوری اسلامیشان در رسانه ها و محافل عمومی توسط خودشان پرده برداری خواهد شد و مجددا مضحکه خواهند شد . من بی تقصیرم کاربر مهمان گرامی شما اگر اعتراضی دارید به خانم فریبا داوودی مهاجر بگویید که صوت داوودی مهاجرت نباید اینقدر هم فریبنده باشد که مانند انسانهای مدهوش و بیخرد از خودشان مدارک مبنی بر دروغگویی و بی صداقتی بر جای بگذارند ! نقش جدیدی که به ایشان سپرده اند را همانند آن 27 یا 25 سالی که محجب بودند کاملا حرفه ای بازی کنند تا دیگر دوستانشان را نیز زیر سئوال و نقد نبرند . به امید دنیایی به دور و پاک از این انسان نما ها !
آزیتا فرهادی / 06 November 2011
خاهر عزيز خانوم فرهادي من نحوه ي استدلال سر كار خانوم داوودي را نمي پسندم وقبلن هم متعرض ايشان شدم كه بايد مبتني بر اصول انساني واسلامي از حق انتخاب خود دفاع كندولي تغيير رفتار را حق او وحق هر كس ديگري مي دانم وبه اندازه ي وسع خود از حقوق انساني همه ي خاهران وبرادران ام دفاع مي كنم قربه الي الله .و ادبيات خشن وگستاخ شما را هم در نيت خاني ونسبت استفاده و سو استفاذه از رفتار و تغيير رفتار نمي پسندم.عرض برادر كوچك شما اين است كه متصلب بودن ومتحجر بودن وغير قابل تغيير بودن افتخاري نيست واين حق من وشما ست كه بر اساس فهم هاي جديد ونو به نو رفتار متفاوت داشته باشيم وهيچ شاه وشيخي حق ندارد حق انتخاب ما را محدود كتد يا براي ما انتخاب كند. عصباني نباشيدنامه ي خاهر شرافتمندم خانوم ستوده را يك بار ديگر با دقت بخانيدوبه رفتار وادبيات ستودني او وديگر آزاده گان در بند مثل بهاره رهنما وليلا توسلي وسميه توحيد لو و… بيشتر تامل كنيد .مباد خداي ناكرده خصومت فردي با يك فرد ما را به غلبه ي احساسات وبي انصافي وادارد.زنده باد مخالف من .مر حوم بازرگان مي فرمودند دموكراسي نه دادني ست ونه گرفتني ست .دموكراسي ياد گرفتني است . من وشما وخانوم آزاده وخانوم داوودي و… مشق دمو كراسي مي كنيم كه ان شاءالله شايسته گي زنده گي در يك جامعه ي دمو كراتيك را كسب كنيم .ان الله مايغييروا مابقوم حتي يغييروا ما بانفسهم.
کاربر مهمان / 07 November 2011