لیلا فراهانی – فریبا داوودی مهاجر، فعال سیاسی مذهبی که علاوه بر حوزه سیاست در زمینه حقوق زنان نیز فعالیت می‌کند، پس از ۲۷ سال استفاده از پوشش چادر به عنوان حجاب، تصمیم می‌گیرد دیگر نه تنها چادر به سر نکند، بلکه حجاب هم نداشته باشد. این تصمیم در پیوند با مسئله‌ای که به حوزه شخصی یک زن بازمی‌گردد، بازخوردهای متفاوتی داشته است و از برنامه‌سازان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران تا برخی همفکران سیاسی وی و حتی برخی فعالان سیاسی- مدنی سکولار، انتخاب وی را مورد قضاوت‌ قرار داده‌اند.
خانم داوودی مهاجر که اکنون در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کند و با یک سازمان غیر دولتی در این کشور همکاری می‌کند، در گفت‌وگو با رادیو زمانه درباره تغییرات ایجاد شده در زندگی شخصی‌اش و برخی پیامدهای آن سخن گفته است.
شما سال‌ها پوشش چادر را به عنوان حجاب انتخاب کرده بودید و چنان‌که پیش از این گفته‌اید دو سال بعد از انقلاب حجاب چادر را انتخاب کردید و نزدیک به ۲۷ سال چادری بودید، اما چندسال پیش تصمیم گرفتید که این حجاب را کنار بگذارید. چندی پیش هم در یک برنامه تلویزیونی که از صدای آمریکا پخش شد، به صورت رسمی و در برابر دوربین حجاب از سر برداشتید. سیر این تحول در شما چگونه بوده است و چه تغییر نگاه و باور‌ی موجب شد که حجاب و چادر را که انتخاب خودتان بود، کنار بگذارید؟

فریبا داوودی مهاجر: متغیر‌ها و اتفاق‌های زیادی یک تغییر را شکل می‌دهد. این انتخاب و تغییر ساده نیست. یکباره نیست. خلق‌الساعه نیست و اتفاقی هم نیست. روزی درباره آن به تفصیل خواهم نوشت چون داستان من نیست و در واقع روایت تغییرهویتی نسل انقلاب است. می‌دانید بین مردان سیاسی هم تغییرات ایدئولوژیک زیادی صورت گرفت و هیچکدام مورد سئوال قرار نگرفتند، اما من در مسیر این تغییر رنج بسیاری کشیدم. واقعیت این است که نسل ما در انقلاب بزرگ شد با همه تلاش‌های حکومت در ‌‌نهایت اطاعت نکرد. من در ۱۴ سالگی یا ۱۵ سالگی حجاب گذاشتم و اصلاً آن زمان متوجه تاثیرات سیاسی آن نبودم و آن را یک موضوعی بین خودم و خدا می‌دیدم، اما بعد‌ها دیدم حجاب تبدیل شد به یک ابزار برای کنترل هویتم و جامعه‌ام و حتی تحقیر من و جامعه.

 
حجاب ابزاری برای قضاوت شد. مثل شاقول که نجابت زن‌ها را با آن اندازه‌گیری می‌کردند و با آن شاقول به تو کار یا اجازه رشد می‌دانند. حتی رشد سیاسی زنان و اندازه مشارکت سیاسی هم با همین شاقول قضاوت می‌شد. مثلاً جای من  چادری در مجلس بود، اما دوست من که لایق‌تر از من بود اما مویش بیرون از روسری بود، حتی حق تاسیس یک سازمان غیر ‌دولتی را نداشت. من نمی‌خواستم در این خشونت و حتی ابعاد جنایتی که در حق زنان کشورم می‌شود شریک باشم و اینطور باشد که مثلاً من شغلی را برای چادری بودنم بگیرم و زنی دیگر که لایق‌تر از من است از دستیابی به آن محروم باشد. حجاب مصداق واقعی تبعیض است. البته این تبعیض ربطی به آدم‌های با حجاب ندارد. بلکه آن‌ها که قانونش می‌کنند و از آن تبعیض را استخراج می‌کنند در این نتیجه مقصرند. اما به هر حال من هم به عنوان یک زن باحجاب از این تبعیض‌هایی که به خاطر حجاب اعمال می‌شد، رنج می‌بردم. زمانی که در تظاهرات هشت مارس پارک دانشجو سرباز و افسر نیروی انتظامی زنان و دخترانی را که یا دانشجو بودند یا نویسنده یا استاد یا روزنامه‌نگار، فاحشه خطاب می‌کرد، دریافتم که به اسم حجاب و سوءاستفاده از آن چه بلایی سر زنان ما آمده است. شعار “یا روسری یا توسری”، دقیقاً نشان می‌دهد که در ذهن حامیانش چه می‌گذشت و چگونه واقعا ۳۲ سال همه‌جانبه این تو سری را اعمال کردند.

تصمیم شما برای برداشتن حجاب با چه واکنشی از سوی گروه‌های مختلف سیاسی و به ویژه افرادی روبه‌رو شد که از نظر فکری و سیاسی با شما در یک جبهه مشترک قرار دارند؟

 مهم‌ترین مسئله این بود که من قضاوت شدم. عده‌ای من را بی‌ایمان خواندند. کسانی  که حتی خودشان را سکولار می‌خوانند گفتند در مقابل این‌که آمریکایی‌ها پول اجاره خانه مرا بدهند یا از آنها بورس دریافت کنم حجابم را برداشته‌ام.

 
ولی من حجابم را در اعتراض به خشونت خانگی و اجتماعی برداشتم. خشونت روح انسان را شخم می‌زند. در برنامه “پارازیت” هم گفتم که این یک اعتراض است. همانطور که خشونت در ملاء عام اعمال می‌شود. در ملاء عام هم باید به آن پاسخ داد. ما زن‌ها عادت داده شده‌ایم که خشونت کلامی و جسمی و جنسی را تحمل کنیم و حتی از بیان آن خجالت بکشیم. کوتاه بیاییم. این شامل خود من هم می‌شود. در برنامه پارازیت من فقط روسری‌‎ام را برنداشتم،  من اعتراضم را فریاد زدم تا همه مردهایی که در خانه یا خیابان خشونت می‌کنند و فکر می‌کنند تا دنیا دنیاست این وضع ادامه دارد متوجه بشوند که این‌گونه نخواهد بود. من تبعات این کار را پذیرفته بودم و می‌دانستم از فردا آماج اعتراض قرار خواهم گرفت. عده‌ای آن را تقلیل به مسائل دیگر دادند چون اتفاقاً بهتر متوجه کارکرد چنین اعتراضی بودند. بعضی از آقایان زنگ زدند و گفتند ما به اصل مسئله اعتراض نداریم ولی چرا در برنامه پارازیت که یک برنامه طنز است، این کار را کردی؟ شان شما یک برنامه طنز نبود و اتفاقاً همه آن‌ها بعد‌ها در رفتن به برنامه پارازیت از هم سبقت می‌گرفتند.

فکر می‌کنید چرا تغییر نوع پوشش شما اینگونه در معرض قضاوت گروه‌هایی که اتفاقاً سکولار هم هستند قرار گرفته است و اصولاً چه تفاوتی بین واکنش این افراد و واکنش افراد داخل حاکمیت می‌بینید؟

اتفاقا رفتار و عکس‌العمل برخی از این افراد برای من هیچ تفاوتی با آن دسته از آقایان داخل حاکمیت نداشت. تفاوت در ادعا نیست. تفاوت در عملکرد است. هر دو گروه پوشش را وجه‌المصالحه قرار می‌دهند.

من قبلاً هم در مطلبی که تحت عنوان “طرح امنیت اخلاقی در داخل و خارج ازایران” برای رادیو زمانه نوشتم، به این نکته اشاره کردم. حتی وقتی به یک زن تجاوز دسته‌جمعی می‌شود، هم رئیس پلیس کشور قبل از بازداشت متجاوزان و بازجویی از آن‌ها می‌گوید علت این تجاوز پوشش نامناسب آن زن است. اینجا همین مسئله به نوعی دیگر تکرار می‌شود. به طوری که وقتی من از فردی دو سئوال کردم، ایشان به جای پاسخ به من گفت که فریبا داوودی که حجابش را در مقابل پرداخت پول اجاره خانه برداشته است چه حقی دارد سئوال بپرسد  و بعد از آن هم  هم سایت رجانیوز و امثال آن همین حرف را تکرار می‌کنند. برای من هردوی این برخورد‌ها یکی است و پاسخ هیچکدام را ندادم. چون هر دو در جواب پرسشگری، از مسئله حجاب و پوشش و حریم خصوصی استفاده کردند. در واقع آن‌ها به زن‌ها به عنوان رقیب سیاسی یا شریک سیاسی نگاه نمی‌کنند و هویت مستقل از مردان برای آن‌ها قایل نیستند. اگر صحبت از برابری می‌کنند از روی مصلحت است نه ضرورت و این مشکل جامعه سیاسی و فرهنگی ماست.
 
در برنامه پارازیت من فقط روسری‌‎ام را برنداشتم،  من اعتراضم را فریاد زدم تا همه مردهایی که در خانه یا خیابان خشونت می‌کنند و فکر می‌کنند تا دنیا دنیاست این وضع ادامه دارد متوجه بشوند که این‌گونه نخواهد بود. من تبعات این کار را پذیرفته بودم و می‌دانستم از فردا آماج اعتراض قرار خواهم گرفت
 
تفاوت در داشتن ریش یا کراوات نیست. موضوع رسوبات مردسالاری و قیم‌مابی است که خودش را در شکل‌های مختلف نشان می‌دهد. در فضاهای سیاسی تا جایی به زنان فضا داده می‌شود که آن زنان حافظ منافعی برای آن‌ها باشند. در غیر این صورت یک زن فعال سیاسی باید بجنگد و هزینه‌هایش را نیز پرداخت کند  و اساساً همین برخوردهایی که اغلب هم به صورت غیر آشکار اعمال می‌شود، از موانع مشارکت سیاسی زنان است و البته بسیاری از زنان در مقابل حذف‌های پنهان و ترورهای شخصیت ایستادگی کردند.
 
برگردیم به مسئله حجاب که گفتید روسری و چادر را در بر نمی‌گیرد و حوزه وسیع‌تری دارد. شاید بهتر باشد کمی شفاف‌تر درباره آن صحبت کنیم.

ما دچار یک آسیب فرهنگی شده‌ایم که آرام آرام به یک سنت تبدیل شده است. زن ایرانی همواره زیر ذره‌بین قرار دارد و در این ارزیابی دائمی خودش را سانسور می‌کند. مثلا اگر مانند مرد‌ها که دور هم شوخی می‌کنند، شوخی کند دچار مشکل می‌شود. کلیه رفتارهای عادی ملاک شخصیت او قرار می‌گیرد. من با خانمی در ایران آشنا شدم که توجه من را به یک موضوع جلب کرد. او که همسرش فوت شده بود، می‌گفت فوت یا طلاق از همسر خشونت علیه زنان را تشدید می‌کند و با وجود رعایت حجاب کامل حتی رنگ مانتو و روسری‌اش باعث حذف یا محدودیت او ازمحیط‌های کاری و خانوادگی‌اش شد. این زن جوان می‌گفت که بعد از فوت همسرش دوبرابر حجاب را رعایت می‌کرد. در سلام و علیک با آقایان حتی اقوام خود جدی‌تر رفتار می‌کرد ولی با این وجود همیشه نگاه‌های سنگین را احساس می‌کرد.


شما ببینید در یک دعوای مردانه مادر و خواهر‌های طرفین هستند که ده‌ها تهمت و مسایل اخلاقی روی سرشان هوار می‌شود یا در جمع‌های مردانه باز بسیاری از شوخی‌ها حول زنان می‌گردد. این مکالمات هم نشانه بی‌شخصیتی تلقی نمی‌شود.
 

به نظر شما  تغییر ساختار سیاسی در ایران و روی کار آمدن حکومتی دموکراتیک که مدل پوشش آدم‌ها را هم امری اختیاری بداند، راه حلی برای این مشکلات خواهد بود؟

اگرچه نهاد سازی دموکراتیک در دموکراتیک‌سازی بسیار اهمیت دارد ولی من این جمله دکتر ملکیان در یک جلسه سخنرانی را فراموش نمی‌کنم. ایشان به نکته جالبی اشاره کردند و گفتند که نهادهای دموکراتیک، نهان‌های دموکراتیک می‌خواهد. برای همین است که ما معتقدیم باید افرادی با نگرش‌های جنسیتی اعم از زن یا مرد در این نهادسازی و نهادهای قانونگذاری و اجرایی و قضایی بر سر کار باشند تا بتوانند با مدیریت فرهنگی و برنامه‌ریزی مناسب و با نگاه بلندمدت نگاه نابرابری که در لایه‌های اجتماعی نفوذ کرده است را با تکیه بر قانون و رسانه و آموزش اصلاح کنند و در مسیر درست قرار دهند.

 
مسئله سازمان‌های غیر دولتی و ظرفیت‌سازی جامعه مدنی و استفاده از امکانات بین‌المللی و قرار گرفتن در شبکه‌های مختلف زنان  در این ماجرا از اهمیت برخوردار است، اما ساماندهی فرهنگی در یک پروسه و اقدام و حتی بسیج عمومی شکل خواهد گرفت و  تغییر ساختار سیاسی جامعه ایران، تازه آغاز حرکت و فعالیت و تلاش در این راستا است.