رفت و آمد ون‌های پلیس آبی تیره حمل زندانی، تصویری آشنا در خیابانهای مصر امروز است؛ ون‌هایی با پنجره‌های کوچک و میله میله؛ حتی قبل از خیزش سال ۲۱۱ نیز مشاهده یکی از این ون‌ها در قاهره یا اسکندریه، آنهم چندبار در طول روز، مورد عجیبی در نبود. فیلم “برخورد” یا ” اشتباک “، به کارگردانی محمد دیاب، روایتی است از درون یکی از همین ون‌ها درباره حرکت تاریخی جامعه مصر در دهه گذشته. فیلم سال گذشته در جشنواره کن به نمایش درآمد، و به تازگی در آمریکا و باقی نقاط دنیا به نمایش درآمده است.

“شوهر و پسرم آن تو زندانی هستند”-صحنه‌ای از فیلم برخورد

فیلمی خفه کننده از جامعه‌ای خفه شده در برخود و تضاد دو نیروی متخاصم اخوان المسلمین و ارتش مصر؛ تضادی که برسازنده سیاست  و جامعه سیاسی در مصر است و برخوردی که پس از سال ۲۰۱۱ به اوج خود رسیده است.

فیلم در یک روز می‌گذرد، روزی از روزهای پس از کودتای سوم ژوئیه ۲۰۱۳، که ارتش مصر، محمد مرسی — رئیس‌جمهور عضو اخوان المسلمین — را پس از یک سال برکنار و عبدالفتاح سیسی را به ریاست‌جمهوری رساند. مرسی، رئیس جمهوری بود که به طرزی دموکراتیک به قدرت رسید، اما  آن چهره‌ای که در غرب به عنوان حافظ ارزشهای دموکراتیک شناخته می‌شود، سیسی است. فیلم دیاب، اما نه معرف انتخاب یکی میان سیسی و مرسی، که نشانگر حرکتی قطری از میان آن دوست.

یک ون، یک جامعه مسافر

دو روزنامه‌نگار به اتهام جاسوسی به درون ون پلیس انداخته می‌شوند؛ این آغاز فیلم است.

در ادامه، گروهی از تظاهرکنندگان طرفداران ارتش، به سمت این دو روزنامه‌نگار به عنوان جاسوس سنگ می‌اندازند. پلیس اما به گمان اینکه آنها دارند ون، و نه روزنامه‌نگاران، را سنگباران می‌کنند، به اشتباه به عنوان طرفدار اخوان المسلمین، دستگیرشان کرده و درون ون می‌اندازد.

سپس، چند طرفدار اخوان المسلمین هم به جمع دستگیرشدگان درون ون اضافه می‌شوند، و بدین ترتیب، با حضور نمایندگان پیرو جوان، زن و مرد نیروهای درگیر و درحال برخورد جامعه، خود ون، وجهی نمادین پیدا کند. حالا همه جامعه سوار و در واقع زندانی ون پلیس‌اند.

جامعه را از کجا باید بازنمایی کرد؟

نخستین سؤالی که مطرح می‌شود، مربوط به جایگاهی است که محمد دیاب از آنجا تضاد جامعه و حرکت تاریخی آن را بازنمایی می‌کند؛ یعنی از درون یک ون پلیس. اگر کیارستمی در فیلم “ده”، جامعه را از درون ماشین یک زن طبقه متوسط روایت می‌کند و نشان می‌دهد، اگرجعفر پناهی این کار را از درون یک “تاکسی” انجام می‌دهد، انتخاب محمد دیاب ون پلیس است.

اگرمسافران تاکسی پناهی، چهره‌های غایی و غلو شده جامعه و استثنائاتی همچون نسرین ستوده‌اند، همراهان محبوس فیلم محمد دیاب، آدمهایی معمولی‌، اتفاقی و سرراهی هستند که یک وضعیت حاد تاریخی آنها را به گروگان گرفته است. ماشین روایت نیز برخلاف فیلم کیارستمی نه در میان خطوط حوزه‌ خصوصی که در فضایی مطلقاً عمومی و سیاسی پیش می‌رود یا رانده می‌شود.
تاکسی، ماشین یک زن طبقه متوسط یا موتور یک پیک موتوری… به میانجی هر کدام از اینها قطعاً می‌توان فیلم خوب ساخت، اما احتمالاً از هیچ جا بهتر از درون یک ون پلیس نمی‌توان جامعه را روایت و بازنمایی کرد؛ به خصوص جامعه‌ای همچون مصر را که در سیطره اشکال گوناگون دینی و سکولار اقتدارگرایی است.

مقصد: نامعلوم

تمام فیلم “ّبرخورد” درون این فضای کوچک و بسته ون پلیس می‌گذرد: یک فضای مطلقا تنگناهراسانه (claustrophobic) که بی‌شباهت به خود جامعه مصر نیست. مشخص نیست ون به کدام طرف حرکت می‌کند و راننده آن کیست؛ درست همان طوری که حرکت تاریخی جامعه  مصر و هادیان و رانندگان آن پس از بهار عربی مبهم است.

در این فضای بسته، آنچه در نهایت امکان گفتگو میان گروگانهای چرخه تنگ و تاریک خشونت را فراهم می‌کند، فوتبال است. فوتبال، به فضای دوقطبی و دوپاره جامعه شکل و قالب جدیدی می‌دهد، درست همان طوری که مثلاً در ایران جدال استقلال و پرسپولیس میتواند جامعه و همه تضادهای سیاسی آن را درنوردد و حول خویش از نو برش دهد.

از فوتبال اما مهمتر، مسأله شأن و منزلت و جایگاه انسانی است. با بدتر شدن شرایط درون ون ف، نمایندگان جامعه دوپاره مصر در تلاش جمعی برای حفظ شأن و منزلت خود، به همدیگر نزدیکتر می‌شوند. حالا علاوه بر ناامیدی، امید نیز به میانجی انسجام اجتماعی ازنویافته جای خود را درون ون باز می‌کند.

ناامیدی‌ها، تلخی‌ها و درنهایت تلاش و تقلای گروگانهای ون پلیس در فیلم “ّبرخورد” محمد دیاب  را باید انعکاسی از تلخی‌ها و تلاشهای کلیت جامعه مصر‌، متعاقب اتفاقات ۲۰۱۱ و به ویژه پس از ژوئیه ۲۰۱۳ دانست؛ جامعه‌ای که به سمت مقصدی نامعلوم در حرکت است و وضعیت آن هرروز پیچده‌تر می‌شود. یک سال پس از ساخت فیلم دیاب، امروز حتی خود اخوان المسلمین نیز دوپاره شده، و شکاف و برخوردی دیگر به شکافها و برخوردهای قبلی اضافه شده است.


در همین زمینه